ناسازگاری بازار سرمایه
بورس در مدار صعود باقی میماند؟
شاخص بورس در ماههای گذشته رشدی بیش از اندازه داشت و به اعداد و ارقامی رسید که مطابقتی با واقعیت اقتصادی کشور نداشت. به طور مشخص وجود تورم قابل توجه در کشور باعث افزایش قیمتها میشود، بدینترتیب رشد شاخص بورس در بلندمدت حتمی است و بهطور قطع مجدد شاخص بورس به عدد دو میلیون نیز میرسد و حتی رسیدن این شاخص به چهار میلیون و شش میلیون و حتی بیشتر نیز دور از انتظار نیست. در این میان اختلاف نظرها بر سر رشد شاخص بورس در کوتاهمدت و میانمدت وجود دارد. به شخصه معتقدم، شاخص بورس تهران در یک سال آینده و در واقع تا زمان انتخابات دور جدید ریاستجمهوری در کشور و تعیین تیم اقتصادی دولت جدید حرکتی نوسانی دارد و شاخص بورس در محدوده 800 هزار تا 5 /1 میلیون نوسان خواهد داشت. به این ترتیب وضعیت فعلی بورس اوراق بهادار تهران را که شاخص از یک میلیون و 300 هزار عبور کرده نمیتوان افتادن شاخص در مسیر صعودی دانست. بلکه این رشد بهوجودآمده صرفاً بخشی از حرکت نوسانی میانمدت شاخص است که ظرف مدت شش ماه تا یک سال آینده نیز ادامه پیدا میکند و در بازه بیانشده حرکت خواهد کرد.
تعطیلات کرونایی و نوسانات بازار سرمایه
باتوجه به آنکه بخشی از استقبال مردم از بازار سرمایه و در پی آن رشد شاخص این بازار در دوران موج اول اپیدمی کرونا در کشور به وجود آمد، این سوال مطرح است که آیا شدت گرفتن مجدد این بیماری در کشور و تعطیل کردن بخشی از کسبوکارها از سوی دولت به منظور کنترل شیوع بیماری میتواند به رشد مجدد بازار سرمایه منجر شود یا خیر.
واقعیت آن است که بیماریهای واگیردار و به طور مشخص در حال حاضر شیوع بیماری کووید 19 قطعاً باتوجه به تاثیری که بر اقتصاد دارد، بر بازار سرمایه نیز اثرگذار خواهد شد. شیوع این بیماری باعث شده بسیاری از فعالیتهای اقتصادی دستخوش تغییر و تحول شود. بسیاری از مراکز خدماتی و حتی بنگاههای تولیدی ظرف این مدت تعطیل شدهاند. به طور علمی و مشخصتر باید گفت شیوع این بیماری واگیردار بر عرضه و تقاضای بسیاری از کالاها و خدمات اثرگذار شده، در برخی کالا و خدمات بازار با کاهش تقاضا و به تبع آن با افت عرضه روبهرو شده و در برخی دیگر نیز با افزایش تقاضا روبهرو شده است و به این ترتیب بر اقتصاد کشور تاثیرگذار شده است. وضع تعطیلی از سوی دولت برای کنترل بیماری از دیگر عواملی است که برخی معتقدند میتواند بر بازار سرمایه کشور اثرگذار شود. البته جدای از تعطیلی، شیوع کرونا باعث شده مردم از ترددهای غیرضروری بکاهند و زمانی که پیش از این در رفتوآمد سپری میشد، اندوخته شود. حال این سوال مطرح است که آیا این وقت آزاد باعث میشود که آحاد مردم به سمت بازار سرمایه بروند و انگیزه معاملاتی پیدا کنند؟ اظهار نظر در این زمینه چندان راحت نیست. اگرچه این موضوع میتواند بخشی از مردم را به این بازار بکشاند اما اقداماتی همچون سرمایهگذاری در هر بازاری مانند بازار سهام تنها از روی داشتن وقت آزاد و بیکاری انجام نمیشود. عمدهترین دلیل برای ورود افراد به هر نوع سرمایهگذاری اعم از بازار سهام، طلا، ارز و... وجود جذابیت در این بازارهاست.
اگر بازاری جذابیت داشته باشد، تعطیلات کرونایی یا عید نوروز یا روز کاری تاثیری در جذب افراد نخواهد داشت. تجربه سالهای گذشته حاکی از آن است که اگر بازاری اعم از بازار ارز، سکه، خودرو، مسکن، سهام و... با نوسان قابل توجه روبهرو شود و رونق بگیرد، بخش زیادی از مردم به سمت آن حرکت میکنند. حتی کار به جایی میرسد که صحبت بر سر عقلانیت سرمایهگذاری در یک بازار تبدیل به نقل مجالس دوستانه و خانوادگی شده و در ادامه نیز افراد بر اساس برداشتهای خود نسبت به ورود به این بازارها تصمیمگیری میکنند. در این میان بازار سهام و ملک وضعیت متفاوتتری دارند و بهنوعی تخصصیتر تلقی میشوند. سهمهای مختلف وضعیت متفاوتی دارند، عوامل متفاوتی بر این بازار اثرگذار بوده و همین مورد باعث میشود تا بحثی طولانیتر میان کنشگران اقتصادی در رابطه با آن به وجود آید.
مردم را معاملهگر نکنیم
در شرایط فعلی نیز اگر مردم حس کنند که بورس روند روبهرشد دارد و حمایت میشود به آن ورود پیدا میکنند. هرچند که حمایت دولت از این بازار از پایه و اساس نادرست بوده و ظرف این مدت نیز سازمان بورس سیاست درستی را در پیش نگرفته است. اگرچه سوق دادن مردم به سرمایهگذاری در بازار سرمایه امری مثبت تلقی میشود اما در این مدت در بازار سرمایه کشور چنین نشده و مردم تنها به سمت معاملهگری سوق داده شدهاند. اگر مردم به سرمایهگذاری در بورس سوق داده شده بودند، پول مردم از طریق واسطههای مالی که عمدتاً منظور صندوقهای سرمایهگذاری است وارد بازار میشد. در این روش پول از طریق واسطهای که فرض بر آن است که دانش و مهارت کافی دارد وارد بازار شده و به بهترین نحو ممکن سرمایهگذاری میشود. مدیریت حرفهای صندوقها اقدامی هیجانی انجام نمیدهند.
اما زمانی که آحاد جامعه بهصورت شخصی وارد بورس شوند و درگیر مقررات این بازار شوند، کمکی به وضعیت بازار نمیشود و حتی در ادامه باید منتظر بود که عدهای برای جلوگیری از زیان شخصی از قانونگذار بخواهند که قوانین بازار را تغییر دهد. اگرچه ایراداتی در قوانین بورس اوراق بهادار کشور وجود دارد که باید اصلاح شود اما تغییر در قوانین با فشار سرمایهگذارانی که اگرچه تعداد زیادی دارند اما از تخصص کافی برخوردار نیستند، نادرست است. تغییر در قوانین بازار باید از مسیر سازوکار اصولی انجام شود. اما در حال حاضر و پس از آنکه مردم معاملهگر شدهاند و در این بازار زیان دیدهاند، عدهای به آنها خط میدهند که برای جلوگیری از افت شاخص باید چنین تغییری در قوانین به وجود آید و با تجمع و فشار میتوان به این خواسته رسید. بنابراین یک هجمه علیه سیاستگذاران بورس، مسوولان وزارت اقتصاد و بانک مرکزی شکل میگیرد و در ادامه نیز شاهد هستیم که برای خواباندن این صداها، مسوولان زیر بار خواسته مردم میروند که این موضوع رویایی نادرست بهشمار میرود.
اقتصاد کلان فدای بورس میشود؟
نرخ بهره یکی از مولفههای مهم اقتصادی است که در دست بانک مرکزی بوده و تغییرات آن بر کل اقتصاد کشور اثرگذار میشود. کاهش و افزایش این نرخ ذینفعان و متضررانی دارد و بنابراین تصمیمگیری درباره تغییر در این نرخ کار آسانی نیست. بورس نیز یکی از بازارهایی است که از این نرخ تاثیر میپذیرد. اما نباید وضعیت بورس باعث شود که مسوولان تصمیمی نادرست در رابطه با نرخ بهره بگیرند. در واقع نباید نرخ بهره را که عاملی مهم در اقتصاد کشور بهشمار میرود، قربانی بازار سرمایه کرد. سیاستگذار باید بر مبنای وضعیت کلی اقتصاد و نه تجمع اعتراضی سهامداران تصمیمگیری کند.
بنابراین ورود دولت به بازار سرمایه و هرگونه دخالتی در آن اعم از تشویق مردم به معاملهگری در بورس، از اساس نادرست است. دولت باید به سیاستگذاری کلان اقتصادی خود بپردازد و تلاش کند تا سیاست آزادسازی اقتصادی و خروج از قیمتگذاری دستوری را در دستور کار قرار دهد. بالطبع اقتصاد بر ریل درست قرار گرفته و مسیر پیشرفت را طی میکند. در نهایت رشد واقعی اقتصاد قطعاً سبب افزایش سودآوری شرکتها شده که به رشد شاخصهای بورسی منجر میشود و تمام مردمی که در این بازار به صورت مستقیم یا غیرمستقیم سرمایهگذاری کردهاند منتفع میشوند. اما وقتی دولت نسبت به شاخص بورس اظهارنظر میکند یعنی در جایگاه درست خود قرار نگرفته است. همچنین زمانی که یک مدیر بورسی مردم را به سرمایهگذاری در بورس تشویق میکند یعنی جایگاه خود را به درستی نشناخته و نمیداند که تمرکز وی باید بر بازار، روان شدن معاملات و عدم دستکاری قیمت اوراق بهادار باشد. متاسفانه این مدیران جایگاه خود را به درستی نشناختهاند و همین باعث میشود که نهتنها مردم را به حضور در بازار سرمایه تشویق کنند که اظهار نظرهایی در رابطه با قیمت فولاد، خودرو، تغییرات نرخ بهره و... داشته باشند. تنها در حالتی که سیاستگذار، مدیران بورسی، آحاد جامعه و... در جای خود قرار بگیرند و نسبت به حوزه تخصصی خود نظر داده و تلاش کنند تا مسوولیت محوله را به بهترین شکل انجام دهند، میتوانیم امید داشته باشیم اقتصاد کلان کشور و بورس در مسیر درستی حرکت کرده و به سرمنزل مقصود برسند.