فرصتسوزی یا فرصتسازی
آیا بورس در سه ماه پایانی سال رونق میگیرد؟
سال 1399 برای بازار سرمایه و دولت سالی عجیب و فرصتی بینظیر است. درآمدهای مالیاتی، جمع کردن نقدینگی و رشد شاخص هنر بزرگی بود و چهبسا اگر چنین اتفاقی نمیافتاد احتمالاً عددهای بسیار بالاتری را در نرخ ارز میدیدیم. از یک طرف از سوی دولت و مقامات دولتی شاهد ترغیب همه اقشار جامعه برای سرمایهگذاری در بورس بودیم و از طرف دیگر در ماههای اخیر ذوب شدن سرمایههای خرد را در این بازار میبینیم. نکتهای که کاملاً واضح است این است که بازار سهام نهتنها به خودی خود بد نیست بلکه مزایای بسیاری برای کل اقتصاد، تولیدکننده و سرمایهگذار دارد.
البته همه میدانستند که این اتفاق دیر یا زود میافتد و دولت بالاخره بازار را در نقطهای به حال خود رها خواهد ساخت اما با این حال هیچکس زمان دقیق را نمیدانست و سرعت صعود بازار به گونهای بود که طمع را در دل همه جایگزین منطق و تحلیل کرده بود. بازار و سود آن آنقدر جذاب بود که همه به فکر گرفتن تسهیلات و تزریق آن به بازار بودند، کارمندان به فکر بازخرید افتادند و کارگران نیز به جای کار مشغول بورسبازی شدند.
این سیل نقدینگی آنقدر بیمحابا شده بود که بدون بررسی شرایط بازار هر سهمی از هر شرکتی را حتی به صورت تصادفی هم میخریدی سود خوبی نصیبت میشد و چون شرایط بازار صعودی بود همه اهالی بازار احساس مشاور سرمایهگذار شدن داشتند. همین موضوع باعث شد تا ناگهان حبابی که در ذهنها شکل گرفته بود، ترکید. شاید بعضی مواقع سرماخوردگی ما را به فکر بیندازد تا ماسک بزنیم تا از ابتلا به کرونا پیشگیری کنیم، اما رفتهرفته اگر سرماخوردگی درست درمان نشود، خودش بلای جان ما میشود. قصه حمایتهای دولت از بورس هم همین بود، اگر صرفاً حمایت به معنای حمایت چندروزه از چند سهم بزرگ و شاخصساز باشد، نتیجهاش بازگشت بیماری بیاعتمادی به بازار است. هرچند همین حمایتهای کوچک هم تنها وعدهای بود که تاکنون محقق نشده است.
زمانی این اتفاق (کاهش شاخص کل) عمق بیشتری یافت که نرخ دلار به 32 هزار تومان، سکه به 16 میلیون تومان و خودرو و مسکن هم به ارقام چندبرابری رسیده و دیگر کسی تاب ضرر در آن بازارها را ندارد و به این ترتیب سرمایهها در بازار سرمایه قفل میشود. از طرفی عرضه اولیهها و افزایش سرمایهها نیز عمقبخشی را که وعده وزیر اقتصاد به بازار بوده محقق میسازد. با این اوصاف سرمایهها جایی نخواهند رفت و تنها روزبهروز کوچک و کوچکتر میشوند و این سرمایههای کوچکشده توان تغییر بازارهای موازی را ندارند.
در این میان تفاوتی نیز میان تازهواردان و حرفهایها نیست چراکه اگر سرمایهگذاران خرد طبق توصیه برخی تحلیلگران در صندوقها نیز سرمایهگذاری میکردند که به قولی به وسیله حرفهایها اداره میشود باز هم با افت سرمایه خود مواجه میشدند چراکه صندوقها نیز متاثر از همین بازاری است که در آن تر و خشک با هم میسوزند.
آیا رشدی شارپی در انتظار بازار سهام است؟
اما در شرایط کنونی بازار سرمایه نباید انتظار رشد جهشی و شارپی و دریافت بازدهی سریع داشت چراکه بازگشت اعتماد به بازار مستلزم گذشت زمان است. زمانی که خود میتواند با گزارشهای مالی و تعدیلهای احتمالی ناشی از تسعیر ارز یا تغییرات مثبت در نرخهای جهانی، ارزش واقعی (NAV) شرکتها را افزایش دهد و عامل تهییج قیمتها شود. اما هرچه باشد بورس همچنان نقدترین بازار موجود است و هر لحظه که اراده کنید میتوانید با یک کلیک خرید یا فروش انجام دهید. همین موضوع میتواند باعث شود که شاخص همین راهی را که پایین آمده برگردد و مروری بر گذشته نشان میدهد که بازار سرمایه بارها این موضوع را به اثبات
رسانده است.
در حال حاضر مهمترین ریسک بازار ریسک سیاسی است و یکی از مهمترین آنها انتخابات ریاستجمهوری در آمریکاست. در سه ماه پایانی سال با دو سناریو روبهرو هستیم و در صورت تحقق هر کدام از این دو سناریو، بازار سهام قابلیت رشد دارد، اما بازهم باید یادآوری کنیم که این رشد به معنای این نیست که هر سهمی مثلاً دو هزار تومان بوده و اکنون هزار تومان است حتماً به قیمت قبل برمیگردد بلکه به شرطی که ثبات به وضعیت اقتصادی و سیاسی برگردد شرکتهایی که وضعیت بنیادی مناسبی دارند قطعاً با رشد سودآوری مواجه خواهند شد و تفاوتی ندارد که ترامپ رای بیاورد
یا بایدن.
اما واضح است در صورت بازگشت آمریکا به برجام بیشترین منفعت را صنعت خودرو و بانک خواهند برد ولی این به این معنی نیست که سایر صنایع و بهخصوص صنایع ارزمحور روندی کاهشی داشته باشند بلکه در آن زمان این رونق تولید است که باعث جهش سودآوری میشود. همانطور که در اوایل شادی برجام کاهش محسوسی در نرخ ارز نداشتیم و صرفاً ثبات در اقتصاد حکمفرما بود.
سخن پایانی
در پایان اگرچه به این بازار خوشبین هستم و معتقدم رنگینکمان پاداش کسانی است که تا آخرین قطره زیر باران میایستند، اما همانطور که در درسهای مدیریت مالی گفته شده بازار سرمایه یک بازار بلندمدت است. اما اینکه ماشین پولسازی باشد یا کوره پولسوزی تا حدودی به دیدگاه ما بستگی دارد.
اینکه بدانیم مثل هر بازاری در این بازار هم خیانت نخواهیم دید (جمله معروفی که در بازار مسکن میشنویم). البته این موضوع منوط به این است که به دید سرمایهگذاری در این بازار حضور پیدا کرده باشیم نه اینکه بخواهیم سود چندبرابری را یکشبه به درآمدمان اضافه کنیم. بازار سهام بارها ثابت کرده سود بورس برای بورس میماند حتی اگر دستخوش بازیهای سیاسی شده باشد. زمان این موضوع را حل میکند همانطور که در سالهای 93 و 94 حل کرد. فقط شاید با کمی تاخیر تورم نسبت به سایر بازارها به این بازار وارد شود.
نگاهی به جدول زیر ادعای انتظار بالا از بازدهی بازار سرمایه را در بلندمدت اثبات میکند. (اعداد جدول در زمان تهیه این مقاله گردآوری شده است و ممکن است اندکی تلرانس داشته باشد.)
قصد من از نوشتن این یادداشت به هیچ وجه تشویق به حضور در بازار سرمایه نیست. صرفاً آگاهیبخشی در خصوص بازدهی بازار و روند آتی است و اینکه خرید در قیمت مناسب و با تحلیل بیشترین بازدهی را در هر شرایطی دارد. به عنوان سخن پایانی، تکرار جمله معروفی در خصوص بورس شاید خالی از لطف نباشد:
«بورس محل انتقال ثروت از آدمهای عجول به آدمهای صبور است.»