شناسه خبر : 45190 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

معمای تاریخی

آیا وقایع 28 مرداد کودتا بود؟

 

حمید عاطفی / دانشجوی دکترای تاریخ دانشگاه خوارزمی 

باور کردن دروغی که انسان صد بار آن را شنیده است، آسان‌تر از حقیقتی است که حتی یک بار هم آن را نشنیده است. (جان کایزل) در هفتادمین سالگرد 28 مرداد 1332، بحث‌وجدل درباره این رویداد تاریخی در داخل و خارج از ایران همچنان ادامه دارد. آمار کتاب‌های منتشرشده درباره این رویداد تاریخی نشان می‌دهد که در 70 سال گذشته افزون بر 450 عنوان کتاب پیرامون رویدادهای نهضت ملی ایران و نخست‌وزیری محمد مصدق و رویدادهای منتهی به مردادماه 1332 انتشار یافته است. درباره هیچ‌یک از وقایع تاریخ ایران به اندازه این رویدادها کتاب و جزوه و مقاله نوشته نشده است. انبوهی از این کتاب‌ها که روایت واحدی از رویدادهای تیر و مرداد 1332 را ارائه داده‌اند عمدتاً درصدد سرپوش گذاشتن بر واقعیات رویدادهای 24 تا 28 مرداد هستند. در خلال این سال‌ها اصطلاح «کودتای 28 مرداد»، صدها و هزاران بار تکرار شده و بسیاری از مردم به دلیل ناآگاهی و مرموز بودن شیوه مداخله بیگانگان آن را باور کرده‌اند.

در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی، روایت رسمی و حکومتی از این رویداد تاریخی «قیام ملی» یا «رستاخیز ملی» بود. این دیدگاه تقابلی در برابر روایت هواداران مصدق بود که آن را «کودتا» می‌پنداشتند و پیشوای خود را قربانی توطئه شاه و دربار و نظامیان می‌دانستند. در این سال‌ها هیچ‌گاه رویدادهای دوران نهضت ملی ایران مورد تحقیق و بررسی جدی قرار نگرفت و شاه و رژیم پهلوی ترجیح می‌دادند درباره آن سخنی گفته نشود. این همان اشتباهی بود که رژیم پهلوی مرتکب شد و چه‌بسا اگر در همان دوران این رویدادها کنکاش و بررسی می‌شد شاید فرجام رژیم پهلوی و تاریخ‌نگاری این دوران سرنوشتی متفاوت با امروز داشت.

با وقوع انقلاب اسلامی، این فرصت در اختیار هواداران مصدق قرار گرفت تا در غیاب هرگونه رقیبی با ورود به عرصه تاریخ‌نگاری نهضت ملی ایران، فکر «کودتا» را در میان مردم و فضای فرهنگی جامعه رواج دهند. در همان نخستین سال‌های انقلاب با انتشار کتاب خاطرات کیم روزولت (ضدکودتا Countercoup) و داستان‌سرایی‌های او، پسوند «آمریکایی» به این کودتای خیالی افزوده شد و چند سال بعد نیز با انتشار یادداشت‌های وودهاوس (Something ventured) که هواداران مصدق آن را با نام جعلی «اسرار کودتای 28 مرداد» چاپ کرده‌اند پسوند «انگلیسی» نیز به دنبال این عنوان پدیدار شد. اکنون «کودتای آمریکایی- انگلیسی 28 مرداد» عنوانی بود که نه‌تنها از سوی حامیان مصدق و رسانه‌های بیگانه از جمله بی‌بی‌سی و صدای آمریکا تبلیغ می‌شد، بلکه به روایت رسمی نیز تبدیل شده و از برنامه‌های صداوسیما گرفته تا کتاب‌های درسی همه‌جا سخن از قربانی شدن مصدق از سوی سرویس‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس با کمک عوامل داخلی آنان بود. از سه دهه پیش تاکنون با انتشار اسناد و مدارک جدید از جمله اسناد وزارت خارجه آمریکا، سازمان سیا و اسناد و خاطرات شخصیت‌های سیاسی آن دوران، این فرصت برای پژوهشگران تاریخ معاصر ایران فراهم شده است تا به بازنگری رویدادهای نهضت ملی ایران به‌ویژه رویدادهای 24 تا 28 مرداد 1332 بپردازند. من در این نوشته کوشش می‌کنم خوانندگان را با روایتی متفاوت با آنچه تاکنون در کتاب‌ها و مقالات و رسانه‌های شنیداری و تصویری تبلیغ می‌شود آشنا کنم و نشان دهم که چگونه هواداران مصدق با سانسور اسناد و مدارک تاریخی فراوانی که از رویدادهای 24 تا 28 مرداد وجود دارد به ناروا برای دروغ تاریخی «کودتای 28 مرداد» تبلیغ می‌کنند. برای بسیاری از علاقه‌مندان به تاریخ معاصر ایران این پرسش مطرح است که چگونه دولت مصدق با در اختیار داشتن پست نخست‌وزیری و داشتن وزیر دفاع ملی و گرفتن اختیارات قانونگذاری از مجلس و منحل کردن مجلس شورای ملی با یک رفراندوم نمایشی و برخورداری از پشتیبانی حزب توده ناباورانه ظرف یک روز در 28 مرداد سقوط کرد؟ در تمام این سال‌ها هواداران مصدق کوشش کرده‌اند با اصرار بر وقوع «کودتا علیه مصدق» بر اقدامات ضدمیهنی او سرپوش گذارند و هر بار نیز منتقدی خواسته است این اقدامات را به چالش بکشد با چاپ کتاب‌ها و مقالاتی که منبع تهیه آن نامشخص است به کمرنگ کردن آن انتقادها و توجیهات بی‌پایه برای پنهان کردن شیوه مداخله بیگانگان دست یازیده‌اند. اما به‌راستی در روزهای 24 تا 28 مرداد چه حوادثی رخ داده که سرانجام موجب سقوط نهضت ملی ایران شده است؟ پس از آنکه نتایج نهایی رفراندوم برای انحلال مجلس هفدهم در روز 22 مرداد اعلان شد و اعلامیه آن عصر همان روز از رادیو پخش شد، بی‌درنگ روز بعد یعنی 23 مرداد فرمان برکناری مصدق و نخست‌وزیری زاهدی از سوی شاه صادر شد. همزمانی این رویدادها نشان می‌دهد که شاه در پی فرصتی بوده است تا مصدق را به صورت قانونی از نخست‌وزیری برکنار کند و زاهدی از راه «قانونی و پارلمانی» به قدرت برسد (در این باره نگاه کنید به اسناد روابط خارجی آمریکا، سند 329، مورخ 30 می 1953 برابر با 9 خرداد 1332، انتشارات علمی 1377). زاهدی پس از دریافت حکم نخست‌وزیری و گفت‌وگو با سرهنگ نعمت‌الله نصیری تصمیم می‌گیرد در ساعت 11 شب 24 مرداد فرمان برکناری مصدق به او ابلاغ شود. جنجال‌برانگیزترین شب تاریخ ایران در این هنگام رخ می‌دهد. هواداران مصدق اقدام سرهنگ نصیری در شب 25 مرداد را یک «کودتای نظامی» خوانده‌اند و مستند آنها برای این ادعا نیز همراهی دو کامیون سرباز مسلح در همراهی با سرهنگ نصیری است. اما واقعیت چه بوده است و باید ببینیم که از ساعت 11 شب 24 مرداد تا ساعت 1 بامداد 25 مرداد چه رویدادی وجود داشته است که آن را «کودتای نظامی علیه دولت مصدق» خوانده‌اند؟ واقعیتی که در آن تاریخ از دید مردم پنهان نگه داشته شد این بود که هنگامی که سرهنگ نصیری به در خانه مصدق رسید، نگهبان خانه مصدق از او می‌پرسد این وقت شب به چه دلیل به در خانه نخست‌وزیر آمده است؟ سرهنگ نصیری می‌گوید، حامل نامه فوری از سوی اعلیحضرت هستم که باید شخصاً آن را به اطلاع آقای دکتر مصدق برسانم. نگهبان خانه به سرهنگ نصیری می‌گوید منتظر بماند تا از نخست‌وزیر کسب تکلیف کند. مدتی بعد نگهبان خانه بازمی‌گردد و به سرهنگ نصیری می‌گوید، نامه را به من بدهید تا به اطلاع نخست‌وزیر برسانم. سرهنگ نصیری که می‌بیند اجازه ملاقات او با نخست‌وزیر را نمی‌دهند به نگهبان خانه می‌گوید، من به یک شرط این نامه را به شما می‌دهم و آن این است که نخست‌وزیر روی پاکت را به عنوان رسید امضا کند. نگهبان خانه این خواسته را می‌پذیرد و نزد مصدق می‌رود. نیم‌ساعت، یک ساعت، یک ساعت‌ونیم می‌گذرد. سرانجام نگهبان خانه می‌آید و رسید نامه را به سرهنگ نصیری تحویل می‌دهد. متن این رسید به خط مصدق چنین است:

 «ساعت یک بعد از نصف شب 25 مردادماه 1332 دستخط مبارک به اینجانب رسید. دکتر محمد مصدق»

سرهنگ نصیری که ماموریت خود را پایان‌یافته می‌پنداشته در حال خروج از محوطه خانه مصدق دستگیر می‌شود. اما پیش از آنکه این رسید به دست ماموران مصدق بیفتد آن را در اختیار یکی از افراد گارد سلطنتی می‌گذارد و این رسید محفوظ می‌ماند (خاطرات سرهنگ نعمت‌الله نصیری در گفت‌وگو با خبرنگار مجله اخبارالیوم، روزنامه آتش 5 مهر 1332). کلیشه دستخط مصدق 41 سال پس از این رویداد تاریخی برای نخستین‌بار از سوی ابراهیم صفایی در کتاب «زندگینامه سپهبد زاهدی» در سال 1373 به چاپ رسیده است.

مصدق فرمان برکناری خود را پذیرفت و آن را «دستخط مبارک» نامید و عنوان «نخست‌وزیر» را هم از دنباله اسم خود برداشت که به معنای پایان دوران نخست‌وزیری‌اش بوده است. بنابراین از این تاریخ مصدق پستی در اختیار نداشته که علیه او در 28 مرداد کودتایی صورت گرفته باشد. بااین‌حال این پرسش مطرح است که چرا مصدق دستور بازداشت سرهنگ نصیری را صادر کرده است؟ پاسخ به این پرسش چندان دشوار نیست. اگر سرهنگ نصیری این رسید را به سرلشکر فضل‌الله زاهدی می‌رساند و او آن را در اختیار رسانه‌ها قرار می‌داد آیا بازهم مصدق می‌توانست ادعا کند که در شب 25 مرداد علیه او «کودتای نظامی» صورت گرفته است؟

بازداشت سرهنگ نصیری و همراهان او این فرصت را در اختیار مصدق قرار داد تا سناریوی واگذاری قدرت به زاهدی را به اجرا گذارد. ابتدا این نکته را بگویم که مردم، مطبوعات، نمایندگان مجلس و هیچ‌کدام از اطرافیان و همکاران مصدق از فرمان برکناری او اطلاعی نداشتند و مصدق برای اجرای سناریوی واگذاری قدرت به زاهدی فرمان برکناری را از آنها پنهان نگه داشت. صبح روز 25 مرداد مصدق در اعلامیه‌ای بدون امضا و به نام «دولت» اقدام سرهنگ نصیری در شب گذشته را با این عنوان که می‌خواسته است زیر پوشش تسلیم‌نامه‌ای خانه را اشغال کند «کودتای نظامی» خواند. این خبر بارها از رادیو که در کنترل مصدق بود تکرار شد و بسیاری از مردم و حتی همکاران مصدق را به تعجب وا‌داشت. سرتیپ تقی ریاحی در خاطراتی که در این زمینه برای ابوالحسن ابتهاج شرح داده است می‌گوید: «من روز 25 مرداد صبح شش ساعت بعد از کودتای ناموفق نصیری نزد مصدق رفتم و به او گفتم همه رادیوهای خارجی، کودتای نیم‌بند نصیری را شرح داده‌اند و ضمناً گفته‌اند شاه شما را عزل کرده است. گفت، نه آقا، این فرمان جعلی بوده است. ولی خود فرمان را به من و به هیچ‌یک از وزرا نشان نداد» (خاطرات ابوالحسن ابتهاج، جلد اول، ص 292).

ادعای مصدق درباره جعلی بودن فرمان برکناری‌اش دروغ است. اگر او این فرمان را جعلی می‌دانست، چرا در رسید فرمان برکناری‌اش آن را «دستخط مبارک» نامیده است؟ افزون بر آن می‌توانست فرمان برکناری خود را به اطلاع هیات دولت و همکاران خود برساند و با آ‌نها در این زمینه مشورت کند. اما وقتی مصدق فرمان برکناری را از وزیران کابینه پنهان می‌کند چگونه می‌توان این ادعای او را باور کرد؟

85در همان روز 25 مرداد اعلامیه انحلال مجلس هفدهم از سوی مصدق صادر شد (روزنامه اطلاعات و باختر امروز، 25 مرداد 1332). نکته جالب درباره این اعلامیه این بود که مصدق از به‌کار بردن عنوان نخست‌وزیر خودداری کرد که دلیل دیگری بر آن است که نشان می‌دهد مصدق پس از دریافت فرمان برکناری خود را نخست‌وزیر نمی‌دانسته است. در این اوضاع‌واحوال و با خروج شاه از کشور، زاهدی و اطرافیان او که رسانه‌ای در اختیار نداشتند تا واقعیت را به مردم بگویند تصمیم می‌گیرند از پایتخت خارج شوند (اردشیر زاهدی، پنج روز بحرانی، اطلاعات ماهانه، ش 116، 1336). مصدق که حضور زاهدی را برای واگذاری قدرت به وی ضروری می‌دانست روز 26 مرداد دستور داد تا از فرار سرلشکر زاهدی جلوگیری شود و در همین نامه سخنی از دستگیری زاهدی به میان نمی‌آورد. متن نامه مصدق به ستاد ارتش چنین است: «مقتضی است به مامورین مربوط اکیداً دستور فرمایید نهایت مراقبت را به عمل آورند که از فرار سرلشکر زاهدی جلوگیری شود. چنانچه تسامحی در این باب به عمل آید موجب مسوولیت شدید خواهد بود. نخست‌وزیر- امضا» (کلیشه این نامه در کتاب «نامه‌های دکتر مصدق»، به کوشش محمد ترکمان، نشر هزاران ص 414 چاپ شده است).

در روزهای 25 و 26 مرداد تهران در اختیار هواداران مصدق که بیشتر آنها اعضای حزب توده بودند قرار داشت. این حزب غیرقانونی که در میان مردم و جامعه مذهبی آن روز پایگاهی نداشت با تظاهرات و سر دادن شعارهایی علیه شاه و رژیم سلطنتی خواستار برقراری حکومت جمهوری در ایران بود. اما مصدق که حضور این حزب را مانعی بزرگ در راه واگذاری قدرت به زاهدی می‌دانست، صبح روز 27 مرداد دستور سرکوب این حزب را صادر کرد. به گونه‌ای که نزدیک 600 نفر از افراد و مسوولان این حزب در این روز دستگیر شدند (خاطرات نورالدین کیانوری ص‌268- روزنامه کیهان، 29 مرداد 1332). سرکوب حزب توده کمک بزرگی برای بازگشت زاهدی به قدرت بود. زیرا موجب شد خیابان‌های تهران از حضور هواداران مصدق خلوت شود. 

در بعدازظهر 27 مرداد سفیر آمریکا که قطعاً از فرمان برکناری مصدق باخبر بوده و از آن اطلاع داشته است به دیدار مصدق می‌رود. اما این بار نیز مصدق راه فریبکاری را در پیش می‌گیرد و از فرمان برکناری اظهار بی‌اطلاعی می‌کند (اسناد روابط خارجی آمریکا، ش 347، 18 اوت 1953 برابر با 27 مرداد 1332). سرانجام روز 28 مرداد فرا‌می‌رسد و مصدق آخرین گام‌ها را برای تسلیم نیروهای نظامی و شهربانی به زاهدی به اجرا می‌گذارد. صدور حکم ریاست شهربانی برای سرتیپ دفتری که با زاهدی در ارتباط بوده و مصدق نیز از آن آگاهی داشته در همین راستا صورت گرفته است.نقش سرتیپ دفتری به عنوان حلقه رابط در واگذاری نیروهای شهربانی به زاهدی چنان بوده است که سرتیپ ریاحی (رئیس ستاد ارتش) در این زمینه تصریح کرده است: «اگر مصدق با اصرار، سرتیپ دفتری را به ریاست شهربانی منصوب نمی‌کرد، جریانات 28 مرداد اتفاق نمی‌افتاد» (سرهنگ نجاتی، مصدق؛ سال‌های مبارزه و مقاومت ص 110).

در این اوضاع و احوال، مردم که در ماه‌های پایانی نخست‌وزیری مصدق دچار مشکلات اقتصادی شده و دولت توان پرداخت حقوق کارمندان را نداشت و سیاست امروز و فردا کردن مصدق در حل مساله نفت نیز به بن‌بست رسیده بود، به خیابان آمده و علیه او شروع به تظاهرات کردند. اما محافظان خانه مصدق در جلوی خانه او به مردم تیراندازی کردند که در این درگیری 46 نفر مقتول و 58 نفر مجروح شدند (روزنامه اطلاعات، 31 مرداد 1332). ولی سرانجام محافظان خانه مصدق تسلیم شدند و مصدق نیز به همراه گروهی از یاران خود از آنجا گریخت و خود را به خانه یکی از همسایگان رساند و سپس خود را به فرمانداری نظامی زاهدی معرفی کرد. اکنون هواداران مصدق برای جا انداختن یک دروغ تاریخی با عنوان «کودتای 28 مرداد» که 70 سال است ملت ایران را با آن سرگرم کرده و فریب داده‌اند دست به جعل اسناد و مدارک تاریخی زده‌اند و برای اثبات دروغ‌پردازی‌های خود مشتی اراذل‌واوباش را که با دلارهای ناچیز آمریکایی‌ها به خیابان‌ها آمدند عامل سقوط دولت «ملی» مصدق می‌دانند. این‌گونه اظهارنظرهای سخیف و مبتذل، توهین به درک و شعور ملت ایران است و مبلغان آن هدفی جز پنهان کردن شیوه مداخله بیگانگان در امور داخلی ایران نداشته‌اند. آیا با این شیوه برخورد با وقایع رویدادهای 24 تا 28 مرداد 1332 می‌توان حقیقت را برای همیشه پنهان کرد؟ 

دراین پرونده بخوانید ...