شناسه خبر : 40694 لینک کوتاه

چندگانه سیاست ایران و آمریکا

رابطه ایران و آمریکا به چه سمت‌و‌سویی می‌رود؟

 

احسان تقوایی / کارشناس روابط بین‌الملل 

زمانی می‌توانیم از روابط ایران و آمریکا سخن بگوییم که گستره‌ای کم‌و‌بیش از مناسبات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بین آنها وجود داشته باشد، اما اکنون که چیزی بیش از مجموعه‌ای از کنش و واکنش‌ها بین طرفین نیست باید سیاست بین ایران و آمریکا را تعریف کنیم. سیاست بین‌الملل به مطالعه اقدام‌ها و واکنش‌ها یا پاسخ‌های دیگران و به طور کلی به اعمال و رفتارهای متقابل دو یا چند واحد سیاسی اطلاق می‌شود؛ بدین ترتیب در فرآیند مطالعه سیاست بین‌الملل به طور عمده روابط واحدهای رسمی حکومتی با یکدیگر مورد توجه قرار می‌گیرد. به بیان دیگر رفتارها و کارکردهای بین‌المللی تا آنجا مورد نظر قرار می‌گیرند که به گونه‌ای از طریق دولت‌ها صورت پذیرد. سیاست بین‌الملل روندهای کنش متقابل دو یا چند دولت است اما روابط بین‌الملل می‌تواند به همه شکل‌های دولتی و غیر‌دولتی کنش متقابل اعضای جوامع مختلف اطلاق شود. بر اساس این توضیح، مشخص می‌شود روندهای موجود میان ایران و آمریکا عمدتاً حول محور سیاست بین‌الملل (سیاست بین ایران و آمریکا) تعریف می‌شود.

یکی از موارد قابل توجه سیاست بین‌الملل آن است که دولت‌ها با فرهنگ، مذهب، ایدئولوژی و زبان‌های مختلف با یکدیگر رابطه برقرار می‌کنند که بدون این توانایی قواعد بازی به سختی می‌توانستند نظم بین‌المللی را تسهیل کنند. البته سوء‌‌تفاهم‌ها در امور بین‌المللی کم نبوده‌اند ولی مساله قابل توجه امکان درک و تفاهم است. به‌رغم اینکه در این زمینه مشکلاتی وجود دارد، دولت‌ها می‌توانند در ارتباطات خود مقاصد، تشویق‌ها، اخطارها، رضایت‌ها و مخالفت‌ها را در زمان‌های مقتضی به طور دقیق به دولت‌های دیگر اعلام کنند و راجع به موارد حساس و پیچیده برای فهم هرچه بیشتر مذاکره کنند. تمامی این اقدامات مرهون مقررات معمول یا زبان خاص این‌گونه اقدامات است. یکی از موارد خاص زبان سیاست بین‌الملل، زبان دیپلماسی نام دارد و دیگری سیاست بین‌الملل است که شامل آداب، رسوم و رویه‌های دیپلماتیک نیز می‌شود.

 

ایران و آمریکا یک گام به عقب

در ماه می 2018 و زمانی‌که دونالد ترامپ به وعده انتخاباتی خود مبنی بر خروج ایالات متحده آمریکا از توافق چندجانبه برجام در سال 2015 که برنامه غنی‌سازی اورانیوم را محدود می‌کرد، عمل کرد، تهران ابتدا سیاست صبر استراتژیک را در پیش گرفت. اما پس از ناکامی تلاش کشورهای اروپایی برای حفظ توافق از یک طرف و افزایش فشار حداکثری به ایران از طرف دیگر که باعث شد لفاظی‌های خصمانه آمریکا علیه ایران شدت پیدا کند، از اوایل سال 2019 ایران به تدریج مجموعه‌ای از آنچه «نقض‌های برگشت‌پذیر تعهدات» خواند را انجام داد و از محدودیت‌های موجود در ذخایر اورانیوم غنی‌شده و سطح غنی‌سازی فراتر رفت. ایران همچنین پروتکل الحاقی با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (توافقی جانبی که به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مکانیسم قوی‌تری نسبت به توافق‌نامه نظارتی استاندارد آژانس برای هر مرحله از برنامه هسته‌ای ارائه می‌کرد) را به حالت تعلیق درآورد. به موازات این اقدامات ایران برای تحت فشار قرار دادن دولت ترامپ بر سر توافق هسته‌ای، از اواسط سال 2019 شروع به افزایش فشارهای ویژه به ایالات متحده کرد. پس از یکسری درگیری در خلیج فارس و دریای عمان که واشنگتن تهران را مقصر آن قلمداد می‌کرد، نیروهای ایرانی یک پهپاد آمریکایی را که در حریم هوایی ایران فعالیت می‌کرد سرنگون کردند. اوایل همان سال ایالات متحده و عربستان سعودی ایران را متهم کردند که مسوول حمله با پهپاد و موشک کروز به تاسیسات نفتی عربستان است. افزایش تحریم‌های ایالات متحده که ترامپ مجدداً بر تجارت با ایران اعمال کرد، دولت‌های اروپایی و آسیایی را وادار کرد تا به تعاملات اقتصادی خود با ایران خاتمه دهند.

اواخر سال 2019 و اوایل سال 2020، تنش بین ایران و امریکا آنچنان افزایش یافت که هر دو مجلس آمریکا قطعنامه‌ای را تصویب کردند تا بر اساس آن پرزیدنت ترامپ قبل از گرفتن مجوز کنگره اقدام نظامی علیه ایران انجام ندهد. هرچند ترامپ قطعنامه و تلاش‌های مشترک کنگره را وتو کرد اما در آن مقطع به وضوح زمینه‌ها برای افزایش تنش تهران و واشنگتن مهیا بود. از نظر برخی از ناظران مجموعه این شرایط باعث روی کار آمدن اصولگرایان در مجلس و شکست اصلاح‌طلبان شد.

حسن روحانی رئیس‌جمهوری سابق ایران به دنبال تعامل بیشتر با غرب به ویژه اروپا بود و در دوران تصدی خود بر مزایای دیپلماسی هسته‌ای به عنوان ابزاری برای احیای اقتصاد ایران تاکید داشت. اما حتی قبل از خروج دونالد ترامپ از برجام، همه جناح‌ها در ایران از ناتوانی اروپا در حفظ منافع اقتصادی ایران با وجود ادامه پایبندی تهران به توافق هسته‌ای سخن می‌گفتند. سیاست فشار حداکثری ترامپ باعث ایجاد مشکلات اقتصادی برای مردم ایران شد. چرخش مداوم ایران به شرق به ویژه روابط رو به رشد با چین در این دوره شدت گرفت. با توجه به نیاز چین به ایجاد تعادل در روابط با دیگر شرکای منطقه‌ای (اسرائیل و عربستان سعودی) و وجود برخی بی‌اعتمادی‌های تهران به پکن، همسویی استراتژیک با این کشور آنچنان که عناوین خبری نشان می‌دهند، پیشگامانه نیست. با وجود این چین به شریک اقتصادی بسیار مهم‌تر و قابل اعتمادتری از اروپا تبدیل شده و کمتر احتمال می‌رود این روند بدون توجه به نظرات ایران دچار تغییر و تحول شود.

 

روی خوش دموکرات‌ها

با روی کار آمدن جو بایدن در کاخ سفید، سوالات جدیدی درباره روابط ایران و ایالات متحده شکل گرفت. سوالاتی از قبیل اینکه دولت بایدن چه اقداماتی برای احیای برجام انجام خواهد داد؟ آیا ایران دوباره وارد توافق خواهد شد؟ سیاست ایالات متحده در قبال ایران در دوره بایدن چگونه خواهد بود؟ روابط گسترده ایران در خاورمیانه چه تاثیری بر آمریکا می‌گذارد و... .

جو بایدن با وعده بازگشت ایالات متحده آمریکا به توافق هسته‌ای که به عنوان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شناخته می‌شود وارد کاخ سفید شد. اما از همان آغاز معلوم بود که انجام این کار برای بایدن به دلایلی از جمله سیاست‌های پیچیده پیرامون توافق واشنگتن و تهران و روابط پرتنش بین دو کشور که در دوران دونالد ترامپ به‌شدت تیره‌تر نیز شده بود، مشکل است. حامیان توافق هسته‌ای ایران در واشنگتن و دیگر پایتخت‌های اروپایی امیدوار بودند که دولت بایدن با حذف تحریم‌های یکجانبه به سرعت ایالات متحده را به پایبندی به توافق هسته‌ای با جمهوری اسلامی ایران بازگرداند و در عین حال مذاکرات بعدی را برای رسیدگی به مسائل دیگر ایران دنبال کند. اما روند تحولات نشان داد مذاکرات وین برای احیای برجام دشوارتر از آن چیزی بود که پیش‌بینی می‌شد.

 

سه‌گانه بایدن در قبال ایران

بایدن به وضوح نشان داد در تعامل با جمهوری اسلامی ایران دارای برنامه‌ای مشخص است: بازگشت به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، جست‌وجوی محدودیت‌هایی بر برنامه موشکی ایران و تلاش برای تغییر در رفتار منطقه‌ای ایران. آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا از همان آغاز سکانداری وزارت امور خارجه بر این امر تاکید کرد که رویکرد ایالات متحده تلاش برای دستیابی به یک توافق طولانی‌تر و قوی‌تر با ایران است، یعنی نه صرفاً بازگشت به برجام. با این حال از آنجا که ایالات متحده و ایران از طریق اروپایی‌ها و روسیه در وین با یکدیگر مذاکره می‌کنند، به احتمال زیاد شاهد نوعی بازگشت به برنامه جامع اقدام مشترک خواهیم بود، نه یک توافق طولانی‌تر و قوی‌تر. تفاوت فاحش احیای برجام در مقطع کنونی با سال 2015 و امضای این توافق در این است که در آن مقطع این امیدواری وجود داشت که برجام بتواند سیاست داخلی ایران را متحول کند و روابط ایران و آمریکا را از حالت تخاصم به همکاری تغییر دهد، اما در حال حاضر این امید به مراتب کمتر است.

هرچند هم‌اکنون در آستانه احیای توافق برجام به سر می‌بریم اما هیچ نشانه‌ای مبنی بر تمایل تهران برای مذاکره بر سر سایر پرونده‌ها مشاهده نمی‌شود. از دید جناح اصولگرا در ایران، خصومت ایران با آمریکا بخشی از هویت جمهوری اسلامی است. بر اساس این دیدگاه، هویت ایرانی (ایرانی، اسلامی، تاریخی و انقلابی) همواره با هویت‌های دیگر تمدن‌ها از جمله تمدن غربی در تعامل و تقابل بوده است؛ هویتی که تلاش می‌کند داعیه جهان‌شمولی و همه‌گستر خود را بر سایر هویت‌ها و تمدن‌ها اثبات کند.

 بنابراین احیای برجام مواضع منطقه‌ای ایران را تغییر نمی‌دهد و حمایت ایران از گروه‌هایی مانند حزب‌الله، شبه‌نظامیان شیعه در عراق، بشار اسد در سوریه، حوثی‌ها در یمن، و مهم‌تر از همه، مخالفت اساسی ایران با وجود اسرائیل پابرجا خواهد بود. آمریکایی‌ها می‌دانند انتظار اینکه بتوانند با ایران در مورد فعالیت‌های منطقه‌ای مذاکره کنند، امری غیرواقعی است. علاوه بر این واشنگتن به خوبی می‌داند جامعه بین‌المللی به خصوص اروپایی‌ها از نظر تاریخی هیچ آمادگی‌ای برای تحریم ایران برای فعالیت‌های به گفته آمریکا بی‌ثبات‌کننده‌اش در عراق، مشارکت در جنگ یمن و برخی دیگر از روابطش، به ویژه با حزب‌الله، نداشته است. درباره بحث موشکی نیز ایران بارها عنوان کرده اصولاً مذاکره‌ای در زمینه توانایی‌های دفاعی خود انجام نخواهد داد.

احتمال کمی می‌رود که به قدرت رسیدن جو بایدن در کاخ سفید و انتخاب ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس‌جمهوری ایران تغییر زیادی در سیاست بین تهران و واشنگتن ایجاد کند. هرچند از دید غرب، شخصیت‌ها مهم هستند و دیپلمات‌های دولت حسن روحانی چهره‌هایی آشنا برای واشنگتن بودند و تماس‌هایی با برخی از اعضای کلیدی دولت بایدن داشته‌اند، اما مسائل بسیار پیچیده‌تر از اشخاص است. فراتر از این بحث که ابراهیم رئیسی چگونه می‌تواند بر احیای برجام تاثیر بگذارد، انتخاب رئیس‌جمهوری در مورد مسائل استراتژیک کشور کمتر تعیین‌کننده است. محدودیت‌های داخلی ساختاری در ایران و ایالات متحده احتمالاً هرگونه تغییر و دگرگونی در مناسبات تهران و واشنگتن را محدود خواهد کرد.

برخی تحلیلگران غربی با مقایسه سیاست تهران و واشنگتن با روابط آمریکا و شوروی در دو دهه آخر معتقدند هرچند ایران همانند شوروی ابرقدرت نیست و قدرتی منطقه‌ای محسوب می‌شود، اما آمریکا می‌تواند همانند سابق ترکیبی از همکاری، مهار و رویارویی با ایران داشته باشد.

 

محدودیت‌های عمیق برای عادی‌سازی

بسیار دور از ذهن است که حتی با وجود احیای توافق هسته‌ای بتوان انتظار زیادی از بهبود روندها بین ایران و ایالات متحده داشت. تماس تلفنی باراک اوباما با حسن روحانی نهایت اقدامی بود که رخ داد. خصومت با ایالات متحده ممکن است نیروی محرکی برای محافظه‌کاران (اصولگرایان) نباشد اما بعید است این جناح روابط عادی و دیپلماتیک با آمریکا را برای بقای جمهوری اسلامی ایران ضروری بدانند و برای بسیاری از تشکیلات و نهادها در داخل آمریکا نیز چنین است. در واقع محدودیت‌های طرف آمریکایی برای عادی‌سازی روابط با ایران نیز فراتر از احزاب سیاسی و انتخابات ریاست جمهوری است. هرچند ممکن است دولت ترامپ آشکارا خصمانه‌ترین رویکردها را در قبال جمهوری اسلامی از خود نشان داده باشد اما از سال 1979 و وقوع انقلاب اسلامی، پیش‌فرض همه دولت‌های مستقر در واشنگتن مهار ایران بوده است. گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران و ادعای آمریکا مبنی بر حمایت ایران از تروریسم طی سال‌های استقرار نظام جمهوری اسلامی به علاوه اظهارات خصمانه مقامات ایران نسبت به آمریکا و اسرائیل، تعصبات موجود در جامعه و سیاست آمریکا را به گونه‌ای تقویت کرده که ایران را به عنوان کشوری متمایز از کشورهای دیگر نشان می‌دهد. وجود چنین پیش‌فرض‌هایی باعث شده تا تقریباً هر دولتی از آمریکا که به دنبال گشایش استراتژیک با ایران بوده نتواند چنین سیاستی را پیگیری کند.

این تاریخ طولانی خصومت که امروزه در سیاست داخلی آمریکا تثبیت شده تا حد زیادی موجب شده تا تمایلات دولت‌های مستقر در کاخ سفید برای ازسرگیری روابط با ایران را محدود کند. سیاستگذاران آمریکایی برای عادی‌سازی روابط جنبه‌های مثبت سیاسی کمی مشاهده می‌کنند. در واقع سیاستمداران آمریکایی خصومت با ایران را یک موضع سیاسی مفید، از ریگان تا ترامپ، می‌دانند. حتی بایدن که در طول مبارزات انتخاباتی به صورت صریح از بازگشت ایالات متحده به برجام حمایت می‌کرد، پس از روی کار آمدن در پیگیری این تعهد کند بود. تردیدی نیست بازگشت به برجام مستلزم مذاکرات پیچیده با توجه به شبکه تحریم‌هایی است که ترامپ فراتر از اقدامات مرتبط با هسته‌ای اعمال کرده است؛ هرچند با اراده سیاسی مناسب، احیای برجام نباید به سختی مذاکره بر سر توافق اولیه باشد.

ترس غرب و آمریکا از اسلام سیاسی (اسلام شیعی) را نیز نباید از نظر دور داشت. بر اساس این دیدگاه، بیداری اسلامی در ایران با وقوع انقلاب اسلامی و تاثیر آن بر برخی جنبش‌ها و کشورها ثمره تحولات معرفتی و مفهوم اسلام سیاسی است. اسلام در مفهوم جدید محصول دوران مدرن و تحت عنوان اسلام سیاسی صورت‌بندی شده است که در مقابل اسلام سنتی قرار می‌گیرد.

نکته دیگر اینکه اسرائیل -که دولت بایدن دیدگاه‌هایش را فعالانه در هر توافقی مورد بررسی قرار می‌دهد- از دادن امتیازات بیشتر از توافق اولیه برجام به ایران پشتیبانی نمی‌کند. انتخابات ریاست جمهوری در ایران درست پس از پیروزی ائتلاف گسترده احزاب اسرائیلی برگزار شد که توانستند بنیامین نتانیاهو را از قدرت پایین بیاورند. دولت کنونی اسرائیل بسیار کمتر از دولت نتانیاهو رویکردهای تقابلی با دولت بایدن را در پیش می‌گیرد. هرچند به احتمال زیاد رویکردهای دو دولت در پشت پرده هماهنگ می‌شود اما بعید است موضع اساسی اسرائیل در قبال ایران تغییر کند. در واقع روندهای خصمانه بین تهران و تل‌آویو می‌تواند بدتر شود و این کار را برای هر رئیس‌جمهوری از آمریکا که به دنبال مناسبات بهتر با ایران است، سخت می‌کند. از زمان مطرح شدن «دکترین اختاپوس» از سوی نفتالی بنت وزیر دفاع وقت اسرائیل و نخست‌وزیر کنونی، تل‌آویو از هیچ‌گونه تلاشی برای ضربه زدن به ایران دریغ نکرده است.

 

چشم‌انداز

آمریکا از هژمونی خود برای گسترش دموکراسی در دنیا -که یکی از محصولات نرم‌افزاری دنیای غرب است- استفاده می‌کند. اما در سال‌های اخیر قدرت‌هایی نظیر چین و روسیه و همچنین ایران به دلایلی از روند دموکراتیک شدن کل جهان بر مبنای الگوی غرب رضایت نداشتند و این اعتراض را در نظر و عمل نشان دادند. از دید این کشورها غرب با وجود ادعای گسترش دموکراسی از برخی حکومت‌های مرتجع و دیکتاتور حمایت کرد. علاوه بر این غرب و ایالات متحده آمریکا به برخی کشورهای دنیا در راستای دموکراتیک کردن آنها حمله نظامی کردند اما این کشورها سرانجام خوشی پیدا نکردند. نکته دیگر اینکه چین ثابت کرد بدون دموکراسی نیز می‌توان به اقتصادی قوی دسترسی پیدا کرد و در جهان حرف‌های زیادی برای گفتن داشت. بنابراین این کشورها اکنون می‌توانند بر این ادعا پافشاری کنند که دموکراسی لازم نیست و جواب نخواهد داد.

 گفتمان سیاسی ایران نیز مملو از استعاره‌ها و تشبیهات تاریخی است که به وضوح در مورد خیانت امپریالیسم غربی و نفاق آنها به آرمان‌های دموکراسی است. کودتای 1953 که طی آن ایالات متحده با همکاری بریتانیا دولت قانونی محمد مصدق را سرنگون کرد یکی از دلایل اساسی بی‌اعتمادی به آمریکاست.

تضاد حاکمیت ایران با ارزش‌های دموکراسی و لیبرالیسم باعث شده است تا محاسبات انتخاب عقلانی مرسوم در سیاست بین‌الملل در قالب صورت‌بندی استراتژی تامین منافع ملی اصولاً به چشم نیاید. علاوه بر این باید عنوان کرد از دید برخی، دموکراسی لیبرال با اندیشه انقلابی سر سازگاری ندارد که هیچ دارای رابطه‌ای معکوس نیز هست. هرچند برخی بر این باورند که امکان جمع بین این دو نه با اندیشه سنتی بلکه با قرائت روشنفکری دینی وجود دارد اما به آن توجهی نمی‌شود.

نکته پایانی را باید به بحث امنیت هستی‌شناختی اختصاص داد که تاثیری به مراتب بالاتر از موضوعات دیگر در مناسبات همواره تنش‌زای جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا داشته است. در طول  43 سالی که از وقوع انقلاب اسلامی می‌گذرد ایران و آمریکا یکدیگر را یکی از بزرگ‌ترین دشمنان و تهدیدهای امنیتی خود پنداشته‌اند. با توجه به روابط نزدیک و اتحاد عملی ایران پیش از انقلاب با آمریکا این پرسش مطرح می‌شود که چه عاملی تعارض جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده آمریکا را سبب شده است؟ در پاسخ باید گفت جمهوری اسلامی ایران با هویتی سه‌گانه مشتمل بر ملی-تاریخی، اسلامی و انقلابی ریشه امنیت هستی‌شناختی خود را در ماهیت و هویت انقلابی کشور می‌بیند. بر این اساس هویت انقلابی جمهوری اسلامی ایران به عنوان راهبر اصلی دو مفهوم منافع ملی و مصالح اسلامی است که شاخصه‌هایی نظیر آمریکا‌ستیزی و اسرائیل‌ستیزی دارد. بر این اساس عامل اصلی شکل‌دهنده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران امنیت هستی‌شناختی است که ریشه در هویت انقلابی کشور دارد. بنابراین تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس مفهوم امنیت هستی‌شناختی می‌تواند تبیین‌کننده رفتار و جهت‌گیری‌های متفاوت ایران در موارد مشابه باشد. به طور کلی باید گفت تا زمانی‌که دولتی در ایران وجود نداشته باشد که هویتش نه مبتنی بر مخالفت با ایالات متحده بلکه بر اساس منافع اقتصادی و ملی باشد، تغییری اساسی در روابط ایران و آمریکا ایجاد نخواهد شد. 

دراین پرونده بخوانید ...