انقلاب سفید و خیمهشببازی
کدام طیفها موافق و کدام طیفها مخالف انقلاب سفید بودند؟
مقارن با انقلاب سفید، ایران 48 /23 میلیون نفر جمعیت داشت. جمعیت شهری 17 /8 میلیون نفر و جمعیت روستایی 21 /15 میلیون نفر بود.1 حدود 22 درصد مردان و 7 درصد زنان باسواد بودند. درآمد سرانه کمی بیش از 200 دلار بوده است.2 درآمد نفتی 1340-1339 و 1342-1341 به ترتیب 359 میلیون دلار و 2 /437 میلیون دلار، حدود 60 و 70 درصد درآمد ارزی کشور را تشکیل میداد.3
مقارن با انقلاب سفید، ایران 48 /23 میلیون نفر جمعیت داشت. جمعیت شهری 17 /8 میلیون نفر و جمعیت روستایی 21 /15 میلیون نفر بود.1 حدود 22 درصد مردان و 7 درصد زنان باسواد بودند. درآمد سرانه کمی بیش از 200 دلار بوده است.2 درآمد نفتی 1340-1339 و 1342-1341 به ترتیب 359 میلیون دلار و 2 /437 میلیون دلار، حدود 60 و 70 درصد درآمد ارزی کشور را تشکیل میداد.3 فضای داخلی و بینالمللی همزمان با انقلاب سفید به شرح زیر است: کندی در آمریکا به ریاستجمهوری رسید و انقلاب کوبا به پیروزی رسیده بود. مجلس شورای ملی از اردیبهشت 1340 تا پایان 1342 منحل شده بود. اصلاحات ارضی توسط حسن ارسنجانی، وزیر کشاورزی، به اجرا درآمد. قوانین با تصویب هیات دولت و فرمان محمدرضاشاه به اجرا درمیآمد. نیروهای سیاسی مخالف پس از کودتا، زندانی، اعدام، تبعید و سرکوب شده بودند. بختیار، رئیس سابق ساواک، برکنار شده بود. حمله به دانشگاه تهران از سوی کماندوها برای سرکوب تظاهرات به ضربوشتم وحشیانه دانشجویان و تخریب درب، پنجره، وسایل آزمایشگاهی در اول بهمن 1340 منجر شد.4 تعدادی از افراد بانفوذ حکومتی مثل سرلشکر آزموده، برادران رشیدیان و فرود به دلیل توطئه علیه دولت، توسط الموتی، وزیر دادگستری، بازداشت شدند. در این زمانه، شاه خواست رهبر انقلاب سفید باشد. گر چه مدعی بدون خونریزی بود، اما ترور مهندس ملک عابدی، واقعه 15 خرداد و ترور منصور، نخستوزیر، از ترکشهای بعدی رویداد انقلاب بود. شعار «خدا، شاه، میهن» سرتیتر نوشتههای دولتی بود. شاه، از طریق ارتش، دربار، بوروکراسی و نظام امنیتش، با دو حزب فرمایشی «ملیون» و «مردم» پدرسالارانه کشور را کنترل میکرد. سلطنت به عنوان کهنالگو، سرچشمه قدرت و تشخیص حقیقت، برای رعیتش بود. سال بعد سفارت ایران در لندن مهمانی ناهاری ترتیب داد تا نام کتابی را از «شاه سایه خدا» به «شاه» تغییر دهد.5 دستگاه تبلیغاتی در مدتی کوتاه، شاه را به اسطوره مردمگرایی و ضد اربابان زمیندار پس از 22 سال حکومت جلوهگر نمود. حکومتی که 42 سال در پارلمان و همه ارکان قدرتش، زمینداران نفوذ گسترده داشتند. تا زمان اصلاحات ارضی 1342-1340 بخش کشاورزی ایران تحت سیطره اربابان غائبی بود که اغلب در شهرها زندگی میکردند و از طریق کدخداها و نمایندگان خود، روستاییان را مدیریت میکردند.
حکومت از طریق انقلاب سفید میخواست نیروهای رادیکال را خلع سلاح کرده و پایگاه اجتماعی نیروهای مخالف حکومت را به نفع سلطنت تضعیف کند. تصوری که اشتباه بودن آن در انقلاب 1357 خود را نشان داد. جلال آلاحمد در توصیف زمانه انقلاب سفید میگوید «سخن از عاقبت کار یک اجتماع است، از آینده مملکت که آیا باید در یکدستی و بیخبری بپوسد و همان یکسر نیزهزار منجلابی باشد بر روی معادن نفت یا باید مملکتی باشد با مردمی درخور نام آدمی و فرهنگ بشری و گذشتهای و آیندهای؟»6
آیا نیروهای چپگرا و جبهه ملی با اصول ششگانه اصلاحات ارضی، ملی کردن جنگلها، اعطای حق رای به زنان، فروش سهام کارخانههای دولتی به منظور تامین مالی اصلاحات ارضی، سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها و سپاه دانش مخالف بودند؟ به نظر میرسد دو نیروی اصلی مخالف حکومت (چپگرایان و نیروهای ملیگرا)، نباید با اجرای همه این اصول مشکل داشته باشند. آرمان همه آنها و پایگاه اجتماعیشان تکیه بر طبقات محروم بود. سرکوب و فقدان مشارکت آزاد نیروهای سیاسی و اجتماعی در پیشبرد برنامهها، تصحیح و بهبود آن در فرآیند اجرایی، سرچشمه شکاف دولت-ملت بود. بدبینی مفرطی بین نیروهای سیاسی و جامعه مدنی از یکسو، در برابر بوروکراتها، تکنوکراتها و نیروهای سیاسی وابسته به حکومت شکل بگیرد که هیچگونه مصالحه را امکانپذیر نمیکرد. شخص اول حکومت، اجازه هرگونه مشارکت مستقل در حیات سیاسی را نمیداد. محمدرضاشاه از احزاب و کنشگران میخواست همچون رعیت در برابر پدر مهربان سر خم کنند و در برابر طرحهای درخشان او، برای ملت تسلیم شوند. نیروهای سیاسی در برابر انقلاب سفید سکوت کردند یا آن را خیمهشببازی نیروهای استعماری دانستند. نهضت آزادی در 3 بهمن 1341 اعلامیه «ایران در آستانه یک انقلاب بزرگ و برگرداندن تاریخ خود!» را منتشر کرد و آن را توطئه «انقلاب سفید» به دستور نیروهای بیگانه به دست شاه دانست. حکومت پس از انتشار اعلامیه در 4 بهمن 1341 آیتالله سیدمحمود طالقانی، مهندس بازرگان، یدالله سحابی و فعالان نهضت را قبل از روز رفراندوم 6 بهمن 1341، دستگیر و بدون محاکمه در زندان قزلقلعه و قصر، ماهها زندانی کرد.7 رهبران جبهه ملی نیز از بهمن 1341 دستگیر شدند.8 بخشی از رهبران چپ زندانی و گروهی نیز در خارج از کشور زندگی میکردند. شعار جبهه ملی در برابر انقلاب سفید «اصلاحات آری و دیکتاتوری نه» بود.
در این میان روحانیت، نیروی ریشهدار تاریخی، بار دیگر در برابر سیاست شبهمدرنیسم پهلوی به مقاومت برخاست. پایداری رهبری آن در این نبرد مرگ و زندگی، او را به قهرمان بعدی تاریخ ایران بدل کرد. روحانیت سنتی و سیاسی با حق رای زنان و اصلاحات ارضی در آن مقطع مشکل داشت. اما توانست آن را در لفافهای زیبا و خوشطعم بپیچد، «مردان در این جامعه آزاد نیستند و شما به زنان حق رای میدهید؟»؛ همچنین شعار استقلالخواهی، مبارزه با آمریکا و اسرائیل را در اولویت اول قرار داد. بین نیروهای ملی و مذهبی و روشنفکر «مبارزه با امپریالیسم» جاذبه فراوانی داشت. بر این اساس روحانیت، نیروهای ضد کودتای 28 مرداد 1332 را به نفع خود همراه کرد، به گونهای که طی سالهای بعد، ماهیت نیروی سنتگرا و راستگرای مخالف حکومت پهلوی، کمتر مورد بررسی و تحلیل عمیق قرار گرفت. تمرکز همه نیروهای سیاسی در برابر حکومت، دلایل عینی داشت. به روایت آلاحمد، «سلطنت با پول نفت و سلاح روز مسلح و همه را در خدمت بندگی خود میگیرد. روحانیت به سلاح آخرت و تکفیر، مسلح اما مستقل و متکی به خمس و ایمان مردم و ورای احتیاج تن و آب و علف قدم بر میدارد».9 مساله اصلی نیروی سیاسی، رهایی از بندگی و پذیرفته شدن به عنوان شهروند بود. در همین حال، روحانیت به مساله «آزادی واقعی برای همه و مبارزه با وابستگی» تکیه میکرد که همه نیروهای سیاسی در صد سال اخیر پیگیری میکردند. ذکاوت رهبر دینی و اشتباههای نیروهای چپگرا و ملی پس از مشروطه، سبب شد که نیروهای سیاسی به اهداف سنتگرایان مبارز شک نکنند. شاه با سرکوب، توانست رفراندوم انقلاب سفید را در 6 بهمن 1341 به آرای عمومی بگذارد. مسالهای که میتوانست اتحاد نیروی سیاسی دموکراتیک و ساختار قدرت رسمی برای حل عقبماندگی اجتماعی را در پی داشته باشد، به دلیل کهنالگوی قدرت در ایران، به تضاد و شکاف عمیقتر دولت و نیروی سیاسی منجر شد. اجرای اصلاحات از بالا، بدون نمایندگان اجتماعی، مشکل ساختار سیاسی در طول تاریخ ایران است؛ حکومتی که به خود حق میدهد به عنوان پدر و برادر بزرگ سرچشمه کنش حیات اجتماعی باشد و کل پیکره اجتماعی موظفاند در راستای شعارهای او حرکت کنند. این مساله به عقیم شدن همه طرحهای خوب بوروکراسی منجر شد.
پینوشتها:
1- ج. باریر، «اقتصاد ایران 1349-1279» موسسه حسابرسی سازمان صنایع ملی، 1363 ص 41.
2- جرج بی. بالدوین، «برنامهریزی و توسعه در ایران» میکائیل عظیمی، علم، 1396، چاپ دوم صص 22-20.
3- درآمد نفتی در سال 1343 به 555 میلیون دلار و 76 درصد درآمد ارزی را تشکیل میداد. یرواند آبراهامیان، «تاریخ ایران مدرن»، محمدابراهیم فتاحی، نی، چاپ سوم، 1389، ص 237.
4- در اعتراض به این اقدام رئیس و شورای دانشگاه استعفا داد. امینی اعلام کرد از جریان آگاهی نداشته است. محمدعلی همایون کاتوزیان، «اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی»، محمدرضا نفیسی، کامبیز عزیزی، مرکز، 1373، ص 269.
5- در 21 دی 1355 در سفارت ایران در لندن مدیر کل وزارت اطلاعات و جهانگردی، به همراه وابسته فرهنگی سفارت، سفیر ایران و لرد لانگ فورد، مهمانی ناهاری ترتیب دادند تا خانم مارگارت لنگ، نام کتابش را «شاه سایه خدا» به «شاه» تغییرنام دهد. پرویز راجی، «خدمتگزار تخت طاووس» ح.ل. مهران، اطلاعات، 1374، ص 26.
6- جلال آلاحمد، «در خدمت و خیانت روشنفکران»، بهروز،1357، ص 143.
7- «صفحاتی از تاریخ معاصر ایران، اسناد نهضت آزادی ایران ج 3،
1344-1340»، نهضت آزادی ایران، 1363، صص 10-9.
8- رهبران جبهه ملی تا شهریور 1342 زندانی بودند.
9- جلال آلاحمد، همان، صص 146-144.