روحانی پیشقدم شود
بررسی التهابات سیاسی ناشی از انتخابات در گفتوگو با ناصر ایمانی
ناصر ایمانی معتقد است اولین گام در آرام کردن فضا را باید شخص رئیسجمهور و دولت بردارد. چراکه نقش دولت آرام کردن فضاست و دولت باید خویشتنداری کند تا از این مرحله بگذریم.
«دو طرف دارند بهمنوار به پایین میغلتند و این بهمن مدام در حال بزرگ شدن است.» این توصیف ناصر ایمانی از فضای سیاسی اخیر کشور است. فضایی که به گفته این تحلیلگر اصولگرا، هم از جانب دولت و موافقانش تحریک میشود و هم از سوی جناح مخالف. ایمانی معتقد است اولین گام در آرام کردن فضا را باید شخص رئیسجمهور و دولت بردارد. چراکه نقش دولت آرام کردن فضاست و دولت باید خویشتنداری کند تا از این مرحله بگذریم. اما او معتقد است برخی از مقامات دولتی در یک ماه اخیر به طور غیرمستقیم مخالفان و منتقدان خود را نیشگون گرفتهاند. اما او جناح اصولگرا را هم بدون تقصیر نمیداند و میگوید برخی با نام اصولگرایی دست به هجمه و تخریب دولت میزنند و اصولگراها نباید در برابر این اتفاقات مماشات کنند بلکه باید چنین رفتارهایی را محکوم کنند. او تعرض اخیر به حسن روحانی را مثال میزند و میگوید در این ماجرا بزرگان اصولگرا موضع گرفتند و این رفتار را محکوم کردند. دولت هم باید از این رفتار استقبال و تشکر کند تا این ماجرا تمام شود. دور باطلی که به گفته ایمانی ماههاست ادامه دارد. دور باطلی که دولت جناح مخالف را و جناح مخالف مدام دولت را تحریک میکند. او بازنده نهایی را روحانی و دولتش میداند. چون معتقد است در یک فضای ملتهب سیاسی دولت نمیتواند کاری از پیش ببرد و کارنامهای از خود بر جای بگذارد.
♦♦♦
چرا فضای سیاسی کشور همچنان انتخاباتی مانده و موج تخریبها علیه جناح مقابل از دو طرف ادامه دارد؟ اگر بخواهیم فضای پساانتخاباتی این دوره را با دورههای دیگر مقایسه کنیم، آیا این رویه در دورههای دیگر هم وجود داشته؟
این وضعیت هم نامطلوب است و هم غیرقابل پیشبینی. محققان ما باید انتخابات کشور را از منظر جامعهشناختی و روانشناختی تحلیل کنند. چون نقاط ضعف جدی در کشور ما وجود دارد و آثار مخربی در عرصه سیاسی کشور باقی میگذارد و هزینههای سیاسی بسیاری به کشور تحمیل میکند. کشور ما هر دو سال یکبار درگیر برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس است و اگر قرار باشد هر دو سال یکبار فضای سیاسی کشور درگیر التهابات سیاسی شود دیگر نمیتوان کشور را اداره کرد. اگر بخواهم انتخابات این دوره را با دورههای دیگر مقایسه کنم، باید به انتخابات سال 1388 اشاره کنم. این مقایسه تنها از منظر تبلیغات کاندیداهاست و نه موضوع دیگری. جدای از اینکه چه کسی برنده آن دوره انتخابات بود، نوع تبلیغات کاندیداها و سخنانی که گفته شد، کشور را دچار چالشهای بزرگی کرد. یعنی تحریک شدن عواطف مردم، دوقطبی شدن انتخابات و ساختارشکنیهایی که نسبت به تاریخ انقلاب و نهادهای انقلابی صورت گرفت، هزینههای بسیاری به کشور تحمیل کرد. متاسفانه در سال 1396 هم دقیقاً همین اتفاق رخ داد. یعنی مجموعه آنچه در تبلیغات کاندیداها اعم از مناظرهها و سخنرانیهای انتخاباتی رخ داد، آثارش محدود به دوره انتخابات نبود و به اکنون هم کشیده شده. اگر کسی بگوید اثر این سخنان و این نوع تبلیغات محدود به دوره انتخابات است، آدرس غلط داده است. چون آثار این نوع برخوردها چه بخواهیم و چه نخواهیم، تا مدتها ادامه خواهد داشت. چنین سخنانی عقدهها و کینهها را متراکم میکند و خود را بعد از انتخابات نشان میدهد. اگر در انتخابات کاندیداها عملکرد رقیب خود را نقد کنند، اثر سوئی ندارد و مشکلی ایجاد نمیکند. اما اگر موضوع از این فراتر رود، آن وقت نمیتوان انتظار داشت که با اتمام انتخابات این موضوعات هم تمام شود. متاسفانه باید بگویم از بعد روانشناختی، ما انتخابات خوبی برگزار نکردیم و من نگرانم در سالهای بعد هم این رویه ادامه یابد.
موضوع دومی که وجود دارد، مساله پساانتخابات است. متاسفانه بیش از یک ماه از اتمام انتخابات گذشته اما حواشی انتخابات در میان هر دو جریان سیاسی رقیب ادامه دارد. یعنی هم از طرف دولت و جناحی که طرفدار آنها بود و هم از جناح مقابل که نتوانست پیروز انتخابات شود. هر دو طرف به شکل تهدیدآمیزی دست به اقداماتی زدهاند. این رفتارها بدون تردید آرامش کشور را بر هم میزند و بدون تردید مانع مدیریت درست کشور میشود و بدون تردید متضرر اصلی این شرایط مردم خواهند بود. در نتیجه من معتقدم باید با این موضوع برخورد کرد.
پیش از انتخابات بارها نگرانی از دوقطبی شدن جامعه عنوان شده بود و گویا اکنون این دوقطبی شکل گرفته است.
بله، نتیجه اتفاقات اخیر مساله دوگانهسازی و دوقطبی شدن فضای سیاسی کشور است. از چند ماه قبل از انتخابات توصیه شد که یکی از کاندیداها وارد عرصه انتخابات نشود که انتخابات دوقطبی نشود. از همان زمان حس میشد عدهای عمداً در تلاش برای ایجاد فضای دوقطبی در کشور هستند. از همان زمان هم هشدارهایی داده شد. در انتخابات این دوگانهسازی تعمداً تشدید شد. برخی میگویند این دوگانهسازی برای کسب رای بوده و برخی میگویند اهداف دیگری پشت این اقدام وجود دارد. این دوقطبی ایجاد شده و موضوعی هم نیست که فردای انتخابات تمام شود.
به نظر شما این دوقطبیها پس از جدلها و مناظرههای تند انتخاباتی شکل گرفت؟
من میخواهم جدلهای انتخاباتی را از این التهابات سیاسی اخیر جدا کنم. جدلهای انتخاباتی میتواند در اوج خود باشد اما فضای سیاسی کشور را آلوده و دوقطبی نکند. من سالهای 1388 و 1396 را تعمداً از منظر تبلیغات کاندیداها با هم مقایسه کردم. چون معتقدم سال 1392 واجد شرایط این دو دوره مذکور نبود. گاهی کاندیداها عملکرد دیگری را نقد میکنند. این مسالهای طبیعی است. باید هم همینطور باشد و فضای انتخابات باید پویا باشد. ما که نمیخواهیم فضای نقد کشور را ببندیم. مساله زمانی حاد میشود که هنجارهای ارزشی انقلاب و عموم مردم جامعه آسیب میبیند. گاهی اتهاماتی زده میشود که اتهام به یک فرد نیست بلکه اتهام به یک جریان سیاسی است که چند دهه از عمرش میگذرد. چنین تخریبهایی تاریخ انقلاب را زیر سوال میبرد. چنین هنجارشکنیهایی برای انتخابات مضر است. ممکن است چنین تبلیغاتی منجر به رای برای یک کاندیدا هم بشود اما نمیتوان این مباحث را فردای انتخابات مسکوت کرد و پایان داد. مناظره اول سال 1388 را به خاطر بیاورید. فقط نقد عملکرد یک فرد نبود بلکه ناگهان فردی که رئیسجمهور بود نام افراد و سازمانهایی را برد که نشان دهد همه فاسدند. این یعنی تحقیر طرف مقابل. در سال 1396 این رویه نهفقط در مناظرهها که در سخنرانیهای انتخاباتی هم تکرار شد. این موضوعات تحریککننده است. فضای انتخاباتی ما در این دوره دوقطبی شد. یک قطب مدعی صلح و توسعه و آزادی و ارتباط با خارج بود و قطب دیگر متهم به طرفداری از جنگ، اعدام و خفقان.
همه میدانیم که کشور با مشکلات اقتصادی بسیاری مواجه است و پرداختن به مشکلات دیگر، فرع ماجراست. اما گویا موضوعات حاشیهای به متن آمده و متن را به حاشیه کشانده است.
کشور اکنون در شرایط ویژه اقتصادی است. در چنین شرایطی بحرانهای داخلی که ایجاد شده اصلاً خوشایند نیست و شرایط خوبی وجود ندارد. بزرگانی هم که باید بیشتر خویشتنداری کنند نفت بر این آتش میریزند. طرح برخی از مسائل حتی اگر درست هم باشد در یک شرایطی ممنوع و حتی حرام سیاسی است. شاید حرف درستی باشد اما در شرایط ویژه طرح برخی از مسائل جز تحریککردن و نیشگون گرفتن چیز دیگری نیست و فضا را آلودهتر میکند. دو طرف دارند بهمنوار به پایین میغلتند و این بهمن مدام در حال بزرگ شدن است.
راهکاری که برای حل این مشکلات میدهید چیست؟ شما در سخنان قبلی خود گفتید حل این مشکل یک تدبیر جدی میخواهد. این تدبیر از طرف چه کسانی باید صورت بگیرد؟
این تدبیر در حال بیان شدن است. اگر شما چند سخنرانی رهبری در یک ماه گذشته را بررسی کنید میبینید ایشان بارها تاکید کردهاند که مساله اصلی کشور مساله اقتصاد است و فضای کشور نباید دوقطبی شود. پس این مساله مطرح شده است. فکر میکنم دولت در این زمینه نقش موثری دارد. به خاطر اینکه قدرت دارد. نه این دولت، که همواره دولتها صاحب قدرت هستند و صاحبان منصب و قدرت همیشه نقش متمرکزتری در حل اختلافات دارند. نمیگویم دیگران بیتقصیرند و نقشی ندارند، بلکه معتقدم اولین و بزرگترین گام در آرام کردن فضای کشور را دولت و شخص رئیسجمهور میتواند بردارد. بحث جریانات سیاسی را کنار بگذاریم. دولت و شخص رئیسجمهور فارغ از جناح سیاسیشان در این زمینه نقش دارند. چون یکی از انتقادات جدی به نحوه عملکرد ایشان در انتخابات نوع و نحوه بیان مطالب بود. البته من طرف مقابل را مبرا نمیدانم.
در فضایی که این همه هجمه از جناح مقابل و رسانههای آنها به دولت وارد میشود نمیتوان انتظار داشت دولت هیچ واکنشی نشان ندهد. آن هم انتقاداتی که صرفاً به عملکرد دولت نیست.
هجمه همیشه علیه همه دولتها بوده. مگر در هشت سال دولت احمدینژاد شما به آن دولت انتقاد نمیکردید؟ میکردید. هجمه مهم نیست. نباید اینطور گفت اگر دولت از جناح من باشد هجمه به آن ممنوع است و اگر از جناح من نباشد هجمه رواست. من حتماً به نقد هجمهکنندگان دولت هم خواهم رسید. اما الان خطابم با شخص رئیسجمهور و دولت است که وزنه اصلی است. در این شرایط نقش دولت مهم است. نقش دولت آرام کردن فضاست. دولت باید خویشتنداری و صبوری کند تا از این مرحله بگذریم. دولت باید روشنگری کند. اما بگویم روشنگری کردن با متلکپرانی و تکهانداختن و نیشگون گرفتن فرق میکند. من تصور میکنم برخی از مقامات دولتی در یک ماه اخیر به طور غیرمستقیم مخالفان و منتقدان خود را نیشگون میگیرند. این کار درستی نیست. دولت باید صبوری کند. کار بزرگان و قدرتمندان این است که صبر داشته باشند و سعی کنند فضای کشور را آرام کنند. دولت باید توضیح بدهد، تبیین کند اما افشاگری نکند. شاید افشاگری برای جناحهای سیاسی ایرادی نداشته باشد اما برای یک دولتمرد حتماً اشکال دارد. دولتمردان قوه مجریه، قضائیه و مقننه هم مورد خطاب من هستند. روی دیگر سخن من با جناح منتقد است. جناح منتقد باید برخی از وابستگان به خود را توجیه کند. اگر کار خلافی صورت بگیرد، مانند توهین به شخص رئیسجمهور در روز قدس، این جناح باید به شدت چنین رفتاری را محکوم کند تا این بداخلاقیها از بین برود و باید نسبت به کارهای خلاف قانون موضع جدی بگیرد و مماشات نکند تا ریشه این رفتارها خشکانده شود. از طرف دیگر جناح طرف دولت هم آتشبیار معرکه نشود. مطبوعات این جناح هم باید خویشتنداری کنند. یک اقدام اشتباه را که از سوی یک فرد یا عده کمی از افراد صورت گرفته نباید بلافاصله به یک جناح بزرگ سیاسی منتسب کنند و سپس بگویند همه افراد این جناح با هم نقشه کشیدهاند که به یک نفر توهین شود. اینها دلسوزی برای کشور نیست. اینها الان حاکماند. چرا مانند اپوزیسیون برخورد میکنند.
دولت روحانی وعدههای بسیاری برای بهبود اوضاع اقتصادی و سیاسی جامعه داده و سطح انتظارات را بالا برده است. از طرف دیگر بیراه نیست اگر بگوییم اصلاحطلبان و اعتدالیون برای انتخابات 1400 هم برنامه دارند. در نتیجه کارنامه روحانی در چهار سال آینده کارنامه اثرگذاری است. اما در این شرایط آیا روحانی میتواند برنده این بازی باشد؟
نکته همین است. رسانهها و جناح طرفدار روحانی باید بدانند اگر فضای سیاسی کشور فضای مناسبی نباشد، اولین عدهای که نمیتوانند مسوولیت خود را انجام دهند خود دولت است. دولتی که مسوولیتهای متعدد دارد اما نمیتواند در این فضا کار کند و به هر حال فردا باید پاسخگوی اقدامات خود باشد. برای همین است که تاکید میکنم جناح و رسانههای طرفدار دولت نباید آتشبیار این معرکه باشند. اگر کاستیها و اقدامات خلاف واقعی وجود دارد، نباید آنها را بزرگنمایی کنند و این رفتارها را به تمام افراد یک جناح تعمیم دهند. چون تعمیم دادن نه درست است و نه مشکلی را حل میکند. نتیجه این کار تنها این است که دو جناح را از هم دورتر میکند. من تعجب میکنم جناح طرفدار دولت سالیان سال است که ادعای باز بودن فضای اندیشه و نقد را دارد. اما نمیبینم که این جناح در این ماجرا کوچکترین انتقادی را برتابد. این خیلی عجیب است. آیا جناح طرفدار دولت اینقدر آزادمنش است که اجازه دهد منتقدان برخی از موضوعات را مطرح کنند؟
اصولگراها در زمانی که قوه مجریه را در اختیار داشتند این انتقادات را برمیتافتند و اینگونه که شما میگویید آزادمنش و آزاداندیش بودند؟
شما دولت محمود احمدینژاد را دولت اصولگرا میدانید، اما ما نه خود ایشان را و نه دولت دومشان را اصولگرا نمیدانیم. چهار سال دوم دولت احمدینژاد اصولگرایان چنان موضع تندی علیه او گرفتند که کار تا استیضاح او هم رفت. اصولگراها اینقدر حریت داشتند که اگر در دولت اول از احمدینژاد حمایت کردند و بعد دیدند که اشتباه کردهاند در دولت دوم به شدت مقابل ایشان ایستادند. در دولت دوم آنها که در حال مبارزه با احمدینژاد بودند خود اصولگراها بودند اصلاحطلبان که خانه نشسته بودند. اصلاحطلبان الان از یک نماینده اصولگرا حمایت کردهاند و وارد مجلس شدهاند. اگر از عملکرد او راضی نبودند، باید بیان کنند. اما اصلاحطلبان از دولتهای منتسب به جناحشان هیچ انتقادی نمیکنند. در چند ماه اخیر رسانههای موافق دولت انتقادات بسیاری به جناح مقابل وارد کردهاند، بسیار هم خوب است. اما یک انتقاد کوچک به دولت و شخص روحانی هم داشتند؟ چرا سکوت میکنند؟ اینهاست که اوضاع کشور را خراب میکند. شما پرسیدید چه باید کرد که این التهابات سیاسی فروکش کند. من مجموعهای از بایدها را برای جناح حامی دولت، اصلاحطلبان، دولت و اصولگراها عنوان کردم. اینها هر کدام باید کارهایی را انجام دهند و کارهایی را انجام ندهند تا اوضاع کشور آرام شود. اما کدامیک حاضرند این کارها را انجام دهند؟ هیچکدام. نتیجه هم همین میشود که میبینید.
شما در بخش قبلی گفتید که بزرگان نفت روی آتش این اختلاف میریزند. خطابتان با چه کسانی بود؟
احتیاجی به اسم بردن نیست. اما من در یک ماه اخیر میبینم که مسائلی از تریبونهای رسمی مطرح میشود که یا واقعی نیست یا بخشی از واقعیت است یا حتی اگر واقعی باشد، مشکل الان جامعه ما نیست. این سخنان فقط طرف مقابل را تحریک میکند. یک طرف حرفهایی را میزند و طرف مقابل پاسخ میدهد و طرف دیگر باز به آن سخنان واکنش نشان میدهد. این رفتار تا کجا قرار است ادامه پیدا کند؟ چرا فضای کشور باید درگیر این موضوعات شود؟ مشکلات بزرگی در کشور و منطقه داریم. این مشکلات باید حل شود. رئیسجمهور باید این مشکلات را حل کند و دیگران موظفاند که کمک کنند.
بیایید دولت را کنار بگذاریم، نگاه بزرگان و مهرههای کلیدی اصولگرا به التهابات سیاسی اخیر چیست؟ آنها چه برنامهای دارند؟
بعد از تعرضی که در روز قدس به شخص رئیسجمهور شد، بزرگان اصولگرا همه موضع گرفتند و این اقدام را محکوم کردند. دیگر باید چه کنند؟ باید اطلاعیه رسمی بدهند؟ چند روز قبل محمدرضا باهنر در مصاحبهای گفته بود موفق نشدن دولت خیانت به کشور است. اگر هر جریانی بخواهد دولتی را که با رای مردم بر سر کار آمده ناکارآمد جلوه دهد، به کشور خیانت میکند.
شما میگویید بزرگان اصولگرایی تعرض به رئیسجمهور را محکوم کردند. اما از طرفی اصولگراها متهم اصلی این اقدامات هستند. یعنی اینها اصولگرا نیستند؟
قطعاً همینطور است در برخی از اوقات برخی از افراد خود را منتسب به یک جناح سیاسی میدانند و اقداماتی میکنند که مورد قبول آن حزب و جناح نیست. در این حالت آن جناح باید سریعاً از این مواضع و اظهارنظرها اعلام برائت کند. با این اقدام دامن آن جناح از این اتهام پاک میشود. اما اگر موضعگیری نکند نمیتوان گفت این جناح مقصر نیست. در ماجرای اهانت به رئیسجمهور اصولگراها موضع خوبی گرفتند. شاید بگویید کافی نبود اما در مجموع خوب بود. از یک طرف هم باید تلاشهایی بشود. طرف مقابل هم باید از این اعلام موضع اصولگراها استقبال و تشکر کند. اما در همین موضوع اخیر من دیدم یکی از چهرههای اصلاحطلب گفته بود چرا آقای رئیسی و جلیلی و قالیباف هم موضوع را محکوم نکردند! این یعنی ادامه دادن این کشمکش.