صورت اقتصادی با سیرت سیاسی
اقتصاد با دولت رئیسی به کدام سو میرود؟
حتی در دولت محمود احمدینژاد، سکانداران سیاستگذاری اقتصادی از میان اقتصاددانان و تحصیلکردگان یکی از دانشگاههای کشور انتخاب میشدند اما در تیم اقتصادی دولت سیزدهم، اقتصاددانی صاحب نظر به کار گمارده نشده است. بیشتر افراد تیم اقتصادی دولت، شبهاقتصاددان هستند؛ یعنی صورت اقتصادی دارند اما سیرتشان سیاسی است و رشد خود را مدیون پاداشهای نظام سیاسی هستند. شبهاقتصاددان به فردی گفته میشود که ویترین اقتصادی دارد اما در اصل سیاستمدار است و اگر پای اصول اقتصادی یا ترجیحات سیاسی در میان باشد، قطعاً تصمیم سیاسی را ترجیح میدهد. موضوع نگرانکننده دیگر این است که مدیران اقتصادی دولت سیزدهم سابقه اجرایی زیادی ندارند و محتمل است که در این دولت خیلی از سیاستهای اقتصادی با آزمونوخطا همراه باشد. همچنین بیشتر اعضای این تیم اعتقادی به چرخه یادگیری ندارند و شکست دولتهای قبل را ناشی از «بیعرضگی» آنها میدانند و معتقدند خودشان بهتر از دیگران میتوانند. بیشتر افراد این تیم در زمینه اقتصاد ایران صاحبنظر نیستند و اطلاعات و تحلیلهای اندکی نسبت به چرخههای اقتصادی دارند و به همین دلیل این خطر وجود دارد که توسط ذینفعان محصور شوند. گذشته از آن، به نظر میرسد اصولگرایان تا امروز با این تمرین مواجه نشدهاند که آرمانها و اهداف بلندمرتبه خود را در دوران کمبود درآمدهای نفتی چگونه دنبال کنند. اصولگرایان تنها یک بار سکان قوه مجریه را به مدت هشت سال در اختیار داشتند که آن هم در شرایط وفور منابع بوده است. اقتصاددانان معتقدند سیاست تنها در کوره اقتصاد است که آبدیده میشود و مادامی که این آبدیدگی اتفاق نیفتاده باشد، سیاستورزی جای خود را به خیالپردازی میدهد. اصلاحطلبان تا قبل از ورود به عرصه اجرایی، از اصولگرایان هم خیالپردازتر بودند و تندترین مواضع را در عرصههای بینالمللی و حتی داخلی داشتند اما با ورود به قوه مجریه و آشنا شدن با واقعیتهای مرتبط با محدودیت منابع، دچار دگرگونیهایی بنیادی شدند. بخش بزرگی از این تحولات ناشی از آشنایی با موضوعی است به نام «کمیابی منابع» از این جهت شاید تشکیل دولت سیزدهم، فرصتی پرهزینه برای کشور باشد تا جریان اصولگرا نیز با واقعیتهای اقتصاد آشنا شود. آیا جامعه ایران تابوتوان تحمل یک هزینه سنگین دیگر را دارد؟