خوداپوزیسیونیسم
مقامات رسمی هم منتقد شدهاند، این رفتار نشانه چیست؟
این روزها از بسیاری از مقامات بلندپایه کشوری گرفته تا فعالان سیاسی و از نظامیان و مدیران میانی گرفته تا مجلسیان به صور گوناگون در حال رسانهای کردن گلایهها و انتقادات خود از وضع موجود هستند. برخی انتقادات بهگونهای مطرح میشود که گویی این چهرههای به شدت مسوول و دلواپس کوچکترین نقش و مسوولیتی در خلق وضعیت موجود نداشتهاند، فضا بهگونهای است که احتمالاً برای رفع نگرانیهای مسوولان عزیز شهروندان این مرز پرگهر باید دستبهدست هم داده با عذرخواهی از محضر این عزیزان، آنان را برای قبول تداوم به دوش کشیدن بار سنگین مسوولیت مجاب کنند.
افزایش انتقادها از وضعیت موجود کشور میتواند دلایل مختلفی داشته باشد اما به صورت کلی بیانگر ناکامی یا ناکارآمدی سیاستهای اتخاذشده و همچنین نارضایتی افکار عمومی از این سیاستهاست. در این فضا بسیاری از سیاسیون از راهبرد فرار به جلو استفاده کرده و برای شانه خالی کردن از پاسخگویی، منتقد دوآتشه وضعیت میشوند. این روند اما مختص تحولات امروز نیست، در دهههای پیشین نیز کموبیش شاهد اتخاذ این قبیل روشها بودهایم.
از دعای امام زمان تا انحراف
شاید بتوان یکی از بارزترین نمونههای بهرهگیری از این سلاح سیاسی را در دوره ظهور تا افول محمود احمدینژاد مشاهده کرد.
چهرهای کمتر شناختهشده که از صدا و سیما گرفته تا بعضی از روحانیون و بسیاری از چهرههای نظامی به انحای مختلف در به قدرت رسیدن او سهیم بودند. فارغ از شخص احمدینژاد که علاقه ویژهای به بیان اتصال و ارتباط خود به منابع ماورائی داشت، برخی روحانیون هم در آن ایام برای او سنگ تمام گذاشتند.
در آن ایام مرحوم محمدتقی مصباحیزدی درباره پیروزی احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری 84 اعلام کرده بود: «دیشب یکی از دوستان حاضر در جلسه نقل کرد؛ قبل از برگزاری مرحله اول انتخابات به محضر یکی از علمای اهواز رسیدم. ایشان گفت: نگران نباشید، احمدینژاد رئیسجمهور میشود. ایشان گفته بود که شخصی شب بیستوسوم ماه رمضان در حال احیا پیش از نیمه شب به خواب میرود. در خواب به او ندا میشود که بلند شو برای احمدینژاد دعا کن، وجود مقدس ولیعصر (عج) دارند برای احمدینژاد دعا میکنند. میگوید من حتی اسم احمدینژاد را نشنیده بودم و اصلاً او را نمیشناختم! خود ایشان نیز در تاریخ دهم دیماه قاطعانه گفته بود که من رئیسجمهور خواهم شد. کسانی با او شوخی میکردند که این چه حرفی است میزنی؟ چه کسی به تو رای میدهد؟ چه کسی تو را میشناسد؟ گفته است این قول یادتان باشد، امروز 10 /10 /83 است، من رئیسجمهور خواهم شد! حالا خواب دیده یا کسی به او گفته است من نمیدانم!»
همین چهره در اولین دیدار احمدینژاد پس از سوم تیر 84 تاکید کرده بود: «خدای متعال را شاکریم که زمینه انتخاب چنین شخصیتی برای این دوره خاص از انقلاب را فراهم کرد و آیندگان به این نتیجه خواهند رسید که انتخاب، مشحون به کرامات و معجزات بود و از اینرو توفیق شکر این نعمت را از خداوند خواستاریم. عنایات حضرت ولیعصر (عج) یار ملت ایران بود که به چنین موفقیتی دست یافت و تلقی ما این است که این نفخه الهی که در این زمان در جامعه ما دمیده شده و آثارش در علاقه بیشتر مردم به دین و اندیشههای اسلامی ظهور یافته، مرتبهای از مراتب چیزی است که در زمان پیامبر اسلام (ص) تحقق پیدا کرد و انشاءالله مرتبه کاملش در زمان ظهور حضرت ولیعصر (عج) تحقق خواهد یافت.»
سایر روحانیون اصولگرا نیز در این زمینه برای محمود احمدینژاد سنگتمام گذاشتند. به طور مثال احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان هم برای احمدینژاد سنگ تمام گذاشته بود. او در آن روزها با تجلیل از مفاد نامه احمدینژاد به رئیسجمهور وقت ایالات متحده پیشنهاد عجیبی را مطرح کرد. او گفت: «این نامه (نامه احمدینژاد به رئیسجمهور آمریکا) فوقالعاده است و عقیده من این است که از الهامات خدا بود. توصیه میکنم این نامه را بچهها همه بخوانند و در مدارس و دانشگاهها خوانده شود و صداوسیما نیز مکرر آن را بخواند. اینگونه حرف زدن، الهام خداوند است.»
قاسم روانبخش هم در این زمینه نامه احمدینژاد را به نامه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تشبیه کرده و اعلام کرد: «پاسخ ندادن به نامه یا حتی بیادبی آنها به آن، از شخصیت نویسنده نمیکاهد؛ بلکه اعتبار مخاطب نامه را کاهش میدهد؛ چنانکه پاره شدن نامه پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) توسط خسرو پرویز، چیزی از اعتبار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نکاست و خسرو پرویز را برای همیشه تاریخ، سرافکنده ساخت.»
احمد جنتی در جایی دیگر اعلام کرد: «مردم با اشک و نذر و نیاز و توسل به خدا در سوم تیر یکی از همقدهای خود را انتخاب کردند. کمک خدا در حادثه، مشهود است. یکی از دوستان نقل میکرد آن زمان سوار تاکسی شده بود و راننده تاکسی گفته بود من میخواهم به آقای احمدینژاد رای بدهم؛ زیرا مادرم که چند سالی است مرده دیشب به خوابم آمده و گفته به احمدینژاد رای بده.»
دبیر شورای نگهبان در گفتوگویی دیگر نیز تصریح کرده بود: «غالباً مواضع و شاخصههای وجودی رئیسجمهور را میپسندم؛ مانند سادهزیستی، تواضع، پرکاری، عدالتخواهی صادقانه، علاقه به خدمت به محرومان، شهامت و شجاعت در اقدام به کارهای سنگین و احیاناً خطرناک، مبارزه با ظلم و فساد و استکبار و سلطهطلبان زورگو در حد تحقیر آنها و برخورد از موضع قدرت با آنها، ابتکار در عمل که همیشه حرف اول را مبتکران میزنند. این مجموعه خصالی است که من در هر که باشد او را دوست دارم و از او حمایت میکنم و این خصال در افراد گذشته وجود نداشته یا کمتر وجود داشته است و مردم هم به همین دلیل، آن آرای بالا را به او دادند.»
از دیگر چهرههای شاخص اصولگرا که تمامقد در حمایت از محمود احمدینژاد ایستاد، مرتضی آقاتهرانی، چهرهشاخص جبهه پایداری بود. او در یکی از جملات حمایتآمیز خود از رئیس دولت نهم و دهم اعلام کرد: «این دولت، از زمان مشروطیت تاکنون محبوبترین و بهترین دولت بوده است.» یا حجتالاسلام رهدار، مدیر سابق مرکز تاریخ معاصر موسسه امامخمینی (ره)، اعتقاد دارد: «در این دوره از انتخابات، مانند ائتلاف ششنفرهای که در جنگ جمل علیه امام علی (علیهالسلام) برپا شد، ائتلافی مقابل احمدینژاد شکل گرفت. آنها چون دیدند یک بچهمسلمان پیرو خط ولایت آمده، همه مقابل او ائتلاف کردند؛ اما در نهایت شکست خوردند.»
ناصر سقایبیریا، از اعضای جبهه پایداری و مشاور احمدینژاد هم در آن روزها مانند سایر اصولگرایان در حال تقدس بخشیدن به او بود، او درباره سفرهای خارجی رئیسش مدعی شده بود: «در سفر شانگهای، خانمهای هندو آمدند و با دست مالیدن بر شیشه اتومبیل رئیسجمهور، خواستند خودشان را متبرک کنند.»
در آن ایام برخی مخالفت با رئیسجمهور را مخالفت با خدا میخواندند، برخی دیگر او را معجزه هزاره سوم نامیدند، یکی دیگر گفت در سوریه یکی از شهروندان سوری گفت اگر امروز خدا میخواست پیامبری بفرستد، بدون شک احمدینژاد را برمیگزید. با این حال در اوایل دهه 90 هنگامیکه به تدریج نتایج سیاستهای پوپولیستی داخلی و دیپلماسی ماجراجویانه احمدینژاد آشکار شد، همان چهرهها برای فرار از پاسخگویی سنگ برداشتند و در ردیف اول او را مورد عنایت ویژه قرار دادند. به یکباره چهره مورد توجه ویژه عالم غیب به منحرف و یاران او به جریان انحرافی مشهور شدند. این روند بهگونهای تداوم یافت که رئیس شورای نگهبان و جمع زیادی از اعضای آن که به صور گوناگون به حمایت احمدینژاد پرداخته بودند، نزدیکترین یار او را به انتخابات ریاستجمهوری 92 راه ندادند و شخص احمدینژاد را هم در سال 96 رد صلاحیت کردند. آنان بهگونهای بیرق انتقاد از احمدینژاد را برافراشتند که گویی جناح مقابل به او رای داده بودند و آنان از سر احترام به دموکراسی و رای مردم به ورود این چهره به پاستور تمکین کرده بودند.
دولتمردانی که منتقد میشوند!
از این موارد بانمکتر برخی مسوولان هستند که تا زمانی که در قدرت حضور دارند، اصولاً اسب مراد قدرت را تا جای ممکن میتازانند، اما هنگامیکه اسب را از آنان باز پس میگیرند، تازه یاد چموشیهای اسب افتاده و مرثیهها در این باره میخوانند. برای توضیح این گزاره کافی است این روزها گفتوگوها و پیامهای توئیتری عزتالله ضرغامی پس از خداحافظی از جامجم را مورد مداقه قرار دهید. این مدیر گذشته بهگونهای درباره فرهنگ، رواداری، فعالیت حرفهای رسانهای و... سخن میگوید که اگر دوره صدرنشینی او در جامجم را به نسیان سپرده باشیم احتمالاً متصور میشویم که او به شیوه سیانان و بیبیسی این رسانه را اداره میکرده است. کمتر کسی با این قبیل اظهارات باور میکند که دوره مدیریت او نقش بزرگی در ارتقای زندگی نصابها، فروشندگان و واردکنندگان تجهیزات دریافت شبکههای ماهوارهای ایفا کرد.
شخص محمود احمدینژاد نیز در این زمینه کیساستادی فوقالعاده جذابی است. دولتمردی که چهرههایی چون حسین صفارهرندی [نویسنده کیهان] و محمد حسینی [چهرهای که هماکنون نیز خواهان ایجاد محدودیتهای بیشتر در حوزه فرهنگ است] بر کرسی وزارت ارشاد او تکیه زده بودند، امروز از محدودیتهای فرهنگی و هنری گلایه دارد.
او چند ماه پیش در مصاحبهای نظرات جالبی در حوزه فرهنگ و موسیقی ارائه کرد که شنیدن آن از زبان یک مقام ارشد پیشین جمهوری اسلامی جای تعجب داشت. او در این گفتوگو صحبت از داریوش، معین و حبیب تا شجریان و افتخاری و هیچکس به میان آورد و تقریباً در تمام گفتوگو شعارهایی را مطرح کرد و به انتقاد از مواردی پرداخت که اتفاقاً در دولت او بیش از دولتهای دیگر اهالی فرهنگ و هنر را آزار داده بود. او در بخشی از این گفتوگو تاکید کرد: قبل از انقلاب موسیقیهای گوناگون عرضه میشد. من در دوران جوانی و نوجوانی گرایشم به موسیقی اعتراضی بود. داریوش و ستار دوره جوانی ما بودند و برای ما جاذبه داشتند. بنان، گلپا، ایرج، آغاسی بودند اما در آن دوره جوانها به داریوش و ستار گرایش داشتند. البته فقط به اینها محدود نبود قبل از انقلاب خانمها هم بودند! او بدون اشاره به سیاستهای فرهنگی دوره زمامداریاش ادامه داد: «ما بحث کلیتری داریم که به موسیقی محدود نمیشود. انسان استعدادهای گوناگون دارد که باید شکوفا شود. هر ارزشی که در ذهن ما هست همه آنها در سایه آزادی و حق انتخاب انسان است. اگر حق انتخاب را از انسان بگیرید فرقی با دیگر موجودات ندارد. کار خیر هم اگر بدون حق انتخاب باشد ارزشی ندارد. مجازات کردند و پاداش دادند؛ رشد و سقوط بدون آزادی معنا ندارد. اما یک عدهای به خاطر اینکه خودشان را برتر میدانند و میخواهند جامعه را کنترل کنند همیشه سعی کردند سبکهای خاصی را در جامعه غالب کنند. زندگی بر اساس سلیقه است. مثلاً لباس و مو! یکی میخواهد مویش را بالا بزند یکی میخواهد کوتاه کند. جامعه که پادگان نیست. ما 5 /7 میلیارد انسان داریم با بینهایت سلیقه و آرزو! مگر میشود یک قالب تعیین کرد؟ اما یک عده را بگذاریم و بگوییم هر کسی میخواهد تولید کند بیاید از اینها اجازه بگیرد؟ خب چرا؟ اصلاً برای چی؟ این افراد کی هستند؟ این حق از کجا آمده؟!»
احمدینژاد که انتخابات سال 1384 را یومالفصل [روز جدایی مردم انقلابی از غربگراها] نامیده بود و گفته بود «این انتخابات برای ما «یومالفصل» است و بعد از آن خط نیروهای انقلابی و حزباللهی با دیگر نیروها از هم جدا میشود... افرادی که تفکر غربی دارند نباید در نظام جایگاهی داشته باشند... هدف انقلاب اسلامی، صرف استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی... نبود... به جز مقطع کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تمام دولتهایی که پس از انقلاب روی کار آمدند ایده ولایت را در کشور پیاده نکردند... در حال حاضر شبکههای اصلی صداوسیمای ما در دست عناصر غربزده است... ما به دنبال تاسیس صداوسیمای امام زمانی نبودیم که اگر این هدف بود، امروز شرایط ما اینگونه نبود. یکی از وظایف و نقشهای اساسی قوه مجریه کشور فرهنگسازی است. این نهاد میتواند با این نقش، مردم را به هر سمتی و سویی که میخواهد سوق دهد. زمانی اهداف انقلابی محقق میشود که هر چه ولایت فقیه گفت پیاده نماییم... بعضی مدیران نالایق ما از واژه جهانسومی استفاده میکنند که این تحقیر ملت است. برخی میخواهند مملکت را تقدیم آمریکا کنند» (رسالت، 27 /10 /83). پس از پایان زمامداری بدون عذرخواهی از گذشته یا اعتراف به اشتباه بودن مسیر سابق خود گفت: من معتقدم هرکس هر جا را بخواهد میتواند به عنوان وطن انتخاب کند. زمین برای همه انسانهاست. یک عده در ایران هستند تنبل و جاهل و خودخواه هستند. خودشان را مجهز کردند و همه چیز کشور را خراب کنند. فرهنگ، همه چیز مملکت است. امکان ندارد شما در عرصه فرهنگ بلنگید و بتوانید اقتصاد را درست کنید. یک عده میگفتند ایشان نباید بیاید. من میگفتم چرا باید بیاید. به من میگفتند باشد اما به او زنگ میزنند میگویند نباید بیایی... با دستهبندی هنرمندان با عناوین داخلی و لسآنجلسی مخالفم. این دستهبندی چرا به وجود آمده؟ انسانها باید با هم زندگی کنند. نباید جدا باشیم. سلایق گوناگون است. این یک عده که محدودیت میگذارند جاهلاند. نمیدانند موسیقی چیست؟ اگر هم میخواهد امنیت برقرار کند نمیرود با نرمافزار امنیت برقرار کند. یعنی با اتحاد و رضایتمندی مردم. فقط با نفی و ممانعت عمل میکند. این نتیجهاش معکوس است.
او درباره فعالیت گشت ارشاد در دورهاش هم مدعی شد: من یکبار مسوول مربوطه انتظامی را صدا کردم گفتم چرا ماشین میبرید در خیابان مردم را میگیرید؟ چرا خانمها را میگیرید؟ من مخالفم. به مردم میگفتند احمدینژاد گفته و همانها عکس یک سری خانمها را که پوشش خیلی نامتعارف داشتند چاپ میکردند و خدمت علما در قم میبردند و به علما میگفتند ما میخواهیم با اینها مقابله کنیم احمدینژاد مخالف است. من به آنها گفتم اگر میخواهید جزوه چاپ کنید و با دلیل و برهان توضیح دهید کدام بهتر است و چرا؟ یک شاخه گل در خیابان به هرکس که میخواهد بدهید تا خودش تصمیم بگیرد. او که در دورهاش کنسرت آقایان هم به سختی برگزار میشد، از عدم برگزاری کنسرت خانمها در کشور نیز انتقاد کرده و آن را قانونی ندانست. از این موارد بسیار است و مجال ما اندک.
تجربه دموکراسیهای کارآمد
به صورت کلی باید تاکید کرد که یکی از مهمترین ویژگیهای یک دموکراسی کارآمد عنصر پاسخگویی شفاف است. بهترین ابزاری هم که تاکنون در این زمینه شناخته و به کار گرفته شده است، ابزار تحزب است. در این روند شهروندان به یک فرد نه فقط به سبب شعارهای او که به برنامههای حزبی که او را پشتیبانی کرده است نیز مینگرند و پس از آن درباره رای به افراد تصمیمگیری میکنند.
در این صورت مسوولیت ناکامی بر عهده تمام حامیان یک دولتمرد قرار میگیرد و حامیان نمیتوانند پس از بهرهگیری از همه تنعمات قدرت در لحظه ناکامی یا سقوط، برای یافتن فرصت جدید به خیل منتقدان پیوسته و از پاسخگویی فرار کنند. همچنین دولتمردان نیز نمیتوانند خارج از برنامه حزبی خود فعالیت کنند یا پس از دوره زمامداری به راحتی و به فراخور زمان برای تطهیر خود زمین و زمان را به هم بدوزند.
اصولاً باید تاکید کرد که در دنیای شفاف امروز و در دموکراسیهای کارآمد نمیتوان در یک کشتی نشست و هنگامیکه احساس شد کشتی در حال غرق شدن است به سرعت قایقهای نجات را به آب انداخت و سوار کشتی دیگر شد. مثال نغز این ادعا چالش انتخابات در ایالات متحده و رفتار حزب جمهوریخواه با دونالد ترامپ بود. هر چند برخی بزرگان حزب جمهوریخواه مانند میت رامنی در سالهای اخیر مرزبندی کاملی با شخص دونالد ترامپ داشتند، اما قاطبه این حزب حامی او بود. امروز اعضای این حزب نمیتوانند با گفتن یک کلمه که او انحرافی بود! از پاسخگویی در زمینه فعالیتهای ترامپ شانه خالی کنند.
در ضربالمثلهای قدیمی این کهندیار آمده است که کامیابی هزار پدر و مادر دارد و ناکامی یتیم است. به نظر میرسد که در آستانه ورود به قرن جدید باید تلاش کنیم برای اداره بهینه کشور و جلوگیری از فرار رندان فرصتطلب از پاسخگویی به جای اختراع مجدد چرخ از ابزارهای شاخص دموکراسیهای کارآمد بهره بگیریم. در اینباره تنها نسخه شفابخش پی افکندن یک ساختار مستحکم و شفاف حزبی است، قاعدتاً پس از بیش از یک سده از انقلاب مشروطه و 42 سال از انقلاب اسلامی دیگر اهمال در این زمینه قابل بخشش نیست.