رفتار در عدم اطمینان
تصمیمگیری سرمایهگذار چطور در عدم قطعیتها تغییر میکند؟
اگر دقیقاً بدانید فردا چه اتفاقی و در چه زمانی میافتد، چه رفتاری از خودتان نشان میدهید؟ احتمالاً با آرامش خاطر تصمیمی را میگیرید که زمان زیادی هم به خودش اختصاص نمیدهد و فردا در آن لحظه، تصمیم را به انجام میرسانید. بگذارید در همینجا به سراغ دو فیلم سینمایی برویم و از آنها در بحثمان استفاده کنیم. فیلم «سروقت» یا Intime را شاید دیده باشید. این فیلم سینمایی در سال 2011 ساخته شده است و موضوعی که هدف قرار داده است بسیار جذاب است. در این فیلم انسانها در نقاط مکانی متفاوتی زندگی میکنند و بخشبندی آنها بر اساس میزان زمانی است که ذخیره کردهاند. سناریو به این صورت است که بعد از سنی مشخص، انسانها میتوانند نامیرایی را تجربه کنند و برای همیشه زندگی کنند. اما برای نامیرا شدن، نیاز دارند زمان را به دست آورند. یعنی معامله انسانها در این فیلم پول یا طلا نیست، بلکه زمان است. در برخی از نقاط زمانی انسانهایی وجود دارند که در حد یک یا چند روز زمان دارند و اگر نتوانند به درستی کار کنند، به دلیل پایان یافتن زمانشان، جانشان را از دست میدهند. اما در بخشبندیهای دیگر، افرادی وجود دارند که چند هزار سال زمان ذخیرهشده دارند. سوال اینجاست که رفتار آدمهایی که نمیدانند فردا زنده هستند با رفتار افرادی که میدانند چند هزار سال دیگر عمر میکنند چه تفاوتی با یکدیگر دارد؟ رفتارهایی که بهطور مشخص با یکدیگر در فیلم تفاوت دارد، میزان سرعت این افراد و عجله این افراد برای انجام کارهایشان است. انسانهایی که فقط چند روز زمان ذخیره دارند، در حال دویدن هستند و انسانهایی که سالهای زیادی عمر ذخیره دارند به آهستگی کارهایشان را انجام میدهند و آهسته قدم برمیدارند. خودتان در نظر بگیرید که رفتار انسانی که عجله میکند، میتواند شامل چه خطاهایی شود؟ رفتار دیگری که بهطور مشخص در این فیلم بین این دو دسته از افراد تفاوت دارد، بحث میزان ریسک این افراد است. در بخشی از فیلم که دو فرد در حال کارتبازی همراه با شرطبندی بر روی زمان هستند، فردی که از نقطه زمانی پایین آمده است و چند سالی توانسته به دست آورد تمام زمانش را بر روی بازی شرطبندی میکند. در حالی که فرد دیگر که زمان زیادی ذخیره دارد، از این ریسک شوکه میشود. نمیدانم شما هم در اطرافتان این رفتار را دیدهاید یا نه. افرادی را میشناسم که اوضاع مالی بسیار خوبی دارند و اتفاقاً تصمیمهای مالیشان را بسیار بااحتیاط اتخاذ میکنند. حتی برای یک خرید ساده نیز بسیاری از عوامل را در نظر میگیرند. در حالی که یک فرد با اوضاع مالی معمولی، اصلاً چنین رفتاری را از خودش نشان نمیدهد. البته این مثال بر اساس چند مورد از رفتارهای دیدهشده است و نمیتوان آن را به تمام جامعه تعمیم داد. اما به نظر میرسد برخی اوقات آرامش ذهنی در موضوعی میتواند رفتار انسان را به صورت اساسی تغییر دهد.
برای آنکه موضوع مورد نظرمان را به صورت مستقیم شروع کنیم، بیایید چند نکته جالب را هم از فیلم «درباره زمان» (About time) بررسی کنیم. توصیه میکنم این فیلم را ببینید. احتمالاً ذهنیت مناسبی در مورد بحث عدم قطعیت به شما میدهد. این فیلم به یک خانواده انگلیسی اشاره میکند که توانایی سفر در زمان را دارند. اما نه به این صورت که به 200 سال گذشته بروند. آنها فقط میتوانند به نقاط زمانی که خودشان زندگی و تجربه کردهاند سفر کنند و تصمیمهایشان را تغییر دهند. به این سوال فکر کنید. دیروزی را که بر شما گذشته است بهطور کامل به خاطر بیاورید. چه زمانی از خواب بیدار شدهاید؟ صبحانه چه خوردهاید؟ چه زمانی به محل کار رفتهاید؟ به این سوالها یکییکی پاسخ دهید؛ و اینکه در نهایت چه زمانی به رختخواب برای استراحت شبانه رفتهاید؟ تمام این لحظات را تصور کنید. با خودتان بیندیشید اگر تمام این اتفاقات را میدانستید و قرار بود این روز را دوباره زندگی کنید، چه رفتار متفاوتی از خودتان نشان میدادید؟ اگر میدانستید میتوانستید یک روز را برای بینهایت بار زندگی کنید، چه کارهایی در آن روز انجام میدادید؟ جواب این سوال را میتوانید در فیلم معروف «روز گراندهاگ» (Groundhog Day) پیدا کنید. همچنین در پایان فیلم «درباره زمان» هم جواب بسیار خوبی به این سوال پیدا میکنید. نکته کلیدی در تمام این فیلمها این است که وقتی افراد اطمینان دارند از اتفاقات یک روز، تصمیمهای متفاوتی میگیرند. مثلاً میبینید با دیگران بیشتر شوخی میکنند. در لحظاتی از روز میایستند و فقط از آن لحظه لذت میبرند. به نظر میرسد در شرایطی که اطمینان داریم، میفهمیم بسیاری از رفتارهایمان در یک روز عادی اضافی و بدون دلیل و حتی اشتباه هست. بسیاری از اوقات رفتارهایی را انجام میدهیم که در نهایت تاثیر زیادی نه در آن روز، نه در کل زندگیمان میگذارد. رفتارهایی که برخی اوقات حتی طعم زندگی را برایمان تلخ میکند. اما سوال این است؛ در اشارهای که به دو فیلم «سروقت» و «درباره زمان» داشتیم، چرا اطمینان، رفتار انسانها را تغییر میدهد؟ نبود اطمینان چه زمانهای دیگری برای ما اذیتکننده است؟
همانقدر که دانستن یک روز و اتفاقاتش میتواند برای ما جذاب باشد و زندگی را شیرین کند، دانستن اوضاع و احوال اقتصادی در سال و سالهای آینده میتواند برای ما جذاب باشد. فقط تصور کنید که بدانید سال آینده قیمت دلار چه عددی است یا تورم در چه حدودی خواهد بود. چه برنامهریزی را برای این یک سال انجام میدادید؟ به وجه اشتراک سرمایهگذاری در شرایط عدم اطمینان و زندگی زمانی که به اتفاقاتش اطمینان دارید دقت کنید. شما اگر بدانید امروز و این هفته دقیقاً چه اتفاقاتی میافتد، ممکن است بهطور کل کار را رها کنید و چند روزی مساله جدیدی را تجربه کنید. اما وقتی که هر روز اتفاقات جدیدی در انتظار شماست، شما بسیاری از اقدامات را انجام نمیدهید. شاید در زندگی روزمره این قضیه به نفع ما باشد. اما در سرمایهگذاری چطور؟ سرمایهگذار هم اگر نداند چه اتفاقی قرار است در آینده رخ دهد و این مساله باعث شود تصمیمهایش را به تعویق بیندازد، آیا این مساله به نفع سرمایهگذار و آن کشور است؟ جواب بهطور بدیهی خیر است. به تعویق انداختن تصمیمهای سرمایهگذاری میتواند برای کشور بسیار مضر باشد. حال بیایید در ادامه مطلب تغییر رفتارهایی را که سرمایهگذار در شرایط نااطمینانی در پیش میگیرد بررسی کنیم.
سوگیری اکنونگرایی
یکی از منتقدان برجسته «اقتصاد استاندارد» دیوید لایبسون از دانشگاه هاروارد است که توجه متخصصان را به پدیدهای معروف به نام سوگیری اکنونگرایی جلب کرده است. به عنوان مثال، بیشتر افراد بین دریافت 175 دلار امروز و 192 دلار چهار هفته بعد، دریافت فوری 175 دلار را انتخاب میکنند. اما از طرف دیگر، وقتی که از افراد میخواهند میان دریافت 174 دلار در 26 هفته دیگر و 192 دلار در 30 هفته دیگر (یعنی چهار هفته بعد)، انتخاب کنند بیشتر مردم دریافت 192 دلار در 30 هفته بعد را انتخاب میکنند.
این نوع رفتار مدتهاست که در روانشناسی ثابت شده است، به عنوان مثال، کار گرین و میرسون در سال 1996. توجه داشته باشید که این واقعیت که مردم آینده را تخفیف میدهند تقریباً در تمام اندیشههای اقتصادی وجود دارد. با این حال سوگیری اکنونگرایی مدل استاندارد اقتصادی را که در آن مردم با استفاده از وزنههای هندسی آینده را تخفیف میدهند، نقض میکند (این حقیقت که انسانها ارزش هر چیزی در آینده را کمتر از زمان حال در نظر میگیرند، تقریباً در تمام اندیشههای اقتصادی وجود دارد. با این حال سوگیری اکنونگرایی مدل استاندارد اقتصادی را که در آن انسانها با محاسبات، ارزش چیزها را در آینده تنزیل میدهند نقض میکند).
اولین چیزی که قابل مشاهده است این است که این نوع از سوگیری اکنونگرایی با تنزیل (تخفیف) هندسی مدل استاندارد متناقض و ناسازگار است. اقتصاددانانی مانند فرناندز-ویلاورد و موگرجی (2003) خاطرنشان کردهاند که در واقعیت ما از خواستههای آنی بسیار بیشتر از خواستههای آتی خود آگاهیم. به عبارت دیگر بعضی از ما خرج کردن فوری پول را به خرج کردن آن در چهار هفته بعد ترجیح میدهیم و این را هم خوب میدانیم. با این حال تعداد خیلی کمی از ما در مقایسه دریافت پول بین 26 هفته و 30 هفته به این فکر میکنیم که 26 هفته دیگر تا چه اندازه محتاج به دریافت پول هستیم (یعنی نمیتوانیم واقعاً پیشبینی کنیم که 26 هفته آینده از انتخاب دریافت پول در 30 هفته آینده چقدر پشیمانیم و با خودمان میگوییم که ای کاش گزینه دریافت پول در 26 هفته را انتخاب میکردیم). در حضور عدم قطعیت (نااطمینانی) شاهد این موضوع خواهیم بود که حتی ایکانها (انسانهای مدل اقتصاد استاندارد) هم سوگیری اکنونگرایی را از خود نشان خواهند داد.
سوگیری اکنونگرایی مساله دیگری را نیز مطرح میکند: اگر امروز واقعاً احساس کنیم 192 دلار 30 هفته بعد را به 175 دلار 26 هفته بعد ترجیح میدهیم، اما وقتی که 26 هفته بگذرد و ما دقیقاً در همان روز بخواهیم تصمیم بگیریم 175 دلار را دریافت کنیم یا 192 دلار 30 هفته آینده (که اگر امروز هفته بیست و ششم باشد میشود چهار هفته دیگر)، انتخاب ما دریافت 175 دلار خواهد بود، این نشانهای از درگیری بین خود فعلی و خود آینده ماست. بنابراین اگر ما حق انتخاب داشته باشیم که امروز تصمیم بگیریم دریافت 175 دلار 26 هفته آینده یا 192 دلار 30 هفته آینده را ترجیح میدهیم؟ یا اینکه این فرصت را به ما بدهند تا 26 هفته آینده صبر کنیم و سپس تصمیم بگیریم که 175 دلار را دریافت کنیم یا چهار هفته دیگر 192 دلار را دریافت کنیم- برخی از ما 192 دلار را به جای گزینه انتظار (اینکه صبر کنیم 26 هفته بگذرد بعد ببینیم کدام گزینه را انتخاب میکنیم) انتخاب میکنیم. این (بیصبری) نمیتواند به دلیل عدم اطمینان در مورد خواستههای آینده ما باشد: در این صورت بهترین کار این است که صبر کنیم و ببینیم گزینههایمان چه هستند. یک تصمیمگیرنده عقلانی و منطقی همیشه انعطافپذیری انتظار را ترجیح میدهد، بنابراین تعهد به خود -که عمداً گزینههای آینده ما را محدود میکند- با مدلهای استاندارد اقتصادی سازگار نیست.
فکر کردن به نمونههایی از تعهد به خود کار چندان سختی نیست. تام شلینگ، نظریهپرداز بازی برنده جایزه نوبل، روایتی از تلاش برای ریختن یک بسته سیگار در دستگاه زباله ریزکن (وسیلهای که زیر سینک نصب میشود) در نیمهشب را روایت میکند. با توجه به تاثیر احتمالی سیگارها بر دستگاه زباله ریزکن، ریختن آنها در دستگاه نمیتوانست ایده خوبی باشد- اما دلیل آن به اندازه کافی مناسب بود. او از مواجهه با وسوسه سیگار ترسیده بود و میخواست آن را از روی میز بر دارد. یک نمونه کمتر واضح را میتوان در پژوهش دلاویگنا و ملمندیر (2006) در مورد عضویت در کلوپهای بهداشتی یافت. افرادی که عضویت طولانیمدت را به جای پرداخت در هر بازدید انتخاب کرده بودند، بهطور متوسط 17 دلار در ازای هر بازدید در مقابل 10 دلار در ازای بازدید پرداخت میکنند. اگر عامل دسترسی به کمد و دردسر پرداخت در هر بازدید را کنار بگذاریم، میتوانیم توافق کنیم که این عضویت طولانیمدت شواهدی است که نشان میدهد افراد سعی در متعهد کردن خود برای حضور در کلوپ سلامت دارند.
همانطور که گفتیم، در دنیای ایدهآل که معمولاً از سوی اقتصاددانان مورد مطالعه قرار میگیرد، نیازی به تعهد تصمیمگیرنده نیست. در حقیقت، ما معمولاً تعهداتی را برای جلوگیری از رفتارهای آینده انتخاب میکنیم که انتظار داریم وسوسهانگیز باشد.
عدم اطمینان: پارادوکس الیاس (Allais)
عدم اطمینان ما را احاطه کرده و در مدلهای اقتصادی مدرن نقش اساسی دارد. نظریه بنیادین اقتصادی درباره انتخاب همراه با نااطمینانی، تئوری مطلوب مورد انتظار نامیده میشود- این تئوری به دانیل برنولی در سال 1738 برمیگردد. با وجود این: نظریه مطلوبیت یک ساختار است. آنچه در اقتصاد همیشه اساسی است ترجیحات است- در این مورد ترجیحات بین چشماندازهای مختلف ریسکدار یا قرعهکشیها.
چهار پیامد با احتمال برابر را در نظر بگیرید. به عنوان مثال ممکن است چهار عدد را در کلاه بگذاریم و یکی را به صورت تصادفی بیرون بیاوریم. یا ممکن است دو سکه بهطور همزمان به هوا پرتاب کنیم- این نیز چهار پیامد میتواند داشته باشد: هر دو سکه رو بیایند، هر دو پشت بیایند، اولی رو، دومی پشت و برعکس. یک بختآزمایی ممکن است مقدار مشخصی از یک دلار را به هر پیامد اختصاص دهد. بختآزمایی دیگر ممکن است از دست دادن دو دلار را برای پیامد اول و به دست آوردن (دریافت) دو دلار را به سه پیامد دیگر اختصاص دهد. کدامیک را برمیگزینید؟ یا به بیان دیگر آیا انتخاب شما به اینکه پیامد بر اساس کدام حالت تعیین شود (پرتاب دو سکه یا برداشتن یکی از چهار عدد از کلاه) بستگی دارد؟ اقتصاددانان گمان میکنند که چنین نیست، و اگر اینگونه نباشد میگویند ترجیحات شما باعث کاهش اصل بختآزمایی مرکب میشود. ما همچنین تصور میکنیم اگر قرعهکشی A را به قرعهکشی B و B را به C ترجیح میدهید، پس قرعهکشی A را به C ترجیح میدهید. این پدیده را انتقالپذیری مینامند.
از دست دادن
یکی از سوالاتی که در کتاب «تفکر، سریع و کند» به خوبی مساله تصمیمگیری انسان را در الگوهای متفاوت بیان میکند، سوال زیر است. در این پرسش دو سوال از مخاطب پرسیده میشود:
مساله 1: کدامیک را انتخاب میکنید؟ دریافت 900 دلار قطعی یا احتمال دریافت هزار دلار.
مساله 2: کدامیک را انتخاب میکنید؟ باخت قطعی 900 دلار یا 90 درصد احتمال باخت هزار دلار.
اگر بخواهید به این سوال پاسخ دهید و جواب شما هم همانند اکثر افراد دیگری که به این سوال پاسخ دادهاند باشد، باید در جواب سوال یک دریافت قطعی 900 دلار را برگزیده باشید. همچنین در پاسخ به سوال دوم احتمالاً جواب 90 درصد احتمال باخت هزار دلار را انتخاب کردهاید. افراد در پاسخ به سوال یک از ریسک بیزارند و به دنبال گزینه برد قطعی میروند. اما همین افراد در پاسخ به سوال دوم به نظر میرسد که از باخت متنفر هستند. باخت قطعی، نفرت بسیار زیادی برای افراد ایجاد میکند و همین مساله باعث میشود که آنها گزینه همراه با ریسک را انتخاب کنند. این دو سوال بحث «از دست دادن» (Loss aversion) را به خوبی نشان میدهد. وقتی انسانها در شرایط از دست دادن قرار میگیرند، تصمیمگیرندههای متفاوتی میشوند. در پاسخ به سوال 2، انتخاب باخت قطعی 900 دلار از نظر اقتصادی بهینهتر است. به دلیل اینکه باخت کمتری نسبت به هزار دلار دارد. اما انسانها زمانی که در شرایط از دست دادن قرار میگیرند، به دنبال شرایطی هستند که از آن باخت فرار کنند. این فرار از باخت میتواند خودش هزینه بیشتری را به آنها تحمیل کند. یکی از اتفاقاتی که در شرایط عدم قطعیت سرمایهگذار را در خطر سرمایهگذاریهای اشتباه قرار میدهد، همین بحث از دست دادن است. زمانی که سرمایهگذار نمیداند دقیقاً چه اتفاقی قرار است بیفتد، ممکن است احساس کند که بخشی از سرمایهاش در حال از دست رفتن است. او ممکن است با خودش بیندیشد که اگر دلار نخرد یا طلا نخرد، ممکن است سرمایهاش را از دست بدهد. از دست دادن میتواند سرمایهگذار را دچار خطا کند. سال 2002 دنیل کانمن (Daniel Kahneman) اقتصاددان رفتاری معروف، جایزه نوبل اقتصاد را بابت همین موضوع یعنی نظریه «نظریه چشمانداز» (Prospect theory) دریافت کرد. او بیان کرد که «از دست دادن» با «بهدست آوردن» یکی نیست. 50 دلار از دست دادن معادل 50 دلار به دست آوردن نیست. بلکه انسان در ازدست دادن حدود دو برابر بهدست آوردن هیجان احساس میکند.
مساله دیگری که میتواند تصمیمگیری و رفتار سرمایهگذار را در شرایط عدم قطعیت تحت تاثیر قرار دهد بحث «تعصب تایید» یا Confirmation Bias است. تعصب تایید بدین معناست که فرد تمایل به جستوجو، تفسیر، موافقت و یادآوری شواهد به عنوان تایید عقاید فعلیاش دارد. به عنوان مثال، افراد تمایل دارند اطلاعات را به صورت گزینشی جمعآوری کرده یا به خاطر بسپارند. یا شواهد مبهم را به گونهای تفسیر کنند که از موقعیت موجود آنها پشتیبانی کند. تعصب تایید همچنین هنگامی آشکار میشود که افراد تمایل دارند فعالانه به دنبال شواهد و مدارک بیشتری باشند و آنچه را که فکر میکنند تایید میکنند. در شرایط عدم قطعیت تعصب تایید نیز میتواند گریبانگیر سرمایهگذاران شود. در حالی که ما امروز دقیقاً نمیتوانیم به اطلاعات ارائهشده از جانب دولت یا بانک مرکزی نسبت به آینده اطمینان صد درصد داشته باشیم، احتمالاً به دنبال گروه یا افرادی خواهیم بود که تحلیلهای نسبتاً دقیقی نسبت به این شرایط ارائه میکنند. اما نکته اینجاست که ما بیشتر به چه گروهی اطمینان میکنیم؟ احتمالاً ما بیشتر از آنکه گروهی را پیدا کنیم که تحلیل صحیح ارائه کردهاند، گروهی را انتخاب میکنیم که حرفها و تحلیلهای خودمان را تایید کنند.