پس از شوک
تصمیمگیری در بحران بازارهای مالی چگونه باید باشد؟
اگر در بازار سهام فعال هستید، بورس قرمزپوش به شما چه احساسی میدهد؟ اگر درآمد کسبوکار شما به ریال است و معاملات شما به ریال انجام میشود، با دیدن افزایش نرخ ارز و کاهش ارزش ریال دچار چه احساسی میشوید؟ انسانِ امروزی به نظر میرسد گاهی اوقات برای چنین اتفاقاتی آماده نیست. به نظر میرسد این انسان برخی از اوقات تجربیات کافی برای برخورد با این پیشامدها را ندارد. محققان در حوزه استرس معتقد هستند که بسیاری از اتفاقات ساده و معمولی که امروز به انسان وارد میشود و او را دچار استرس میکند، حالاتی را در او پدید میآورد که طی سالیان گذشته بر اثر اتفاقات در مغز او کدگذاری شده است. به عنوان مثال میگویند دریافت یک پیامک در روز تعطیل از رئیس مجموعه، استرسی را وارد میکند که انسان اولیه در برخورد با وقایع بسیار سنگینتر تجربه کرده است.
انسانِ امروزی برای بسیاری از اتفاقاتی که در حال رخ دادن است آماده نیست. او دقیقاً نمیداند در برخورد با تابلوی قرمز بورس باید چه کار کند. او دقیقاً آمادگی آن را ندارد زمانی که ارزش پولش در حساب بانکیاش در حال کاهش است، رفتار مناسب از خودش نشان دهد.
یک راهحل معمول که اقتصاد رفتاری برای پیشامدهایی که به نابخردیهای انسان گره خورده است پیشنهاد میکند، آگاه شدن نسبت به این نابخردیهاست. البته اقتصاد رفتاری میگوید که آگاهی نسبت به این نابخردیها بدان معنا نیست که به این نابخردیها دچار نشویم. اما ممکن است که این آگاهی در پارهای از اوقات برای انسان مفید باشد. به عنوان مثال، اگر بخواهیم مثالی بسیار ساده را در نظر بگیریم، انسانها در برخورد با شیرینیها رفتار متفاوتی دارند. به نظر میرسد رفتار انسانهای اولیه در جنگلها که با دیدن میوههای شیرین رخ داده است در رفتار امروز انسان نسبت به شیرینیجات تاثیر داشته است. افراد با ترس از آنکه روزهای آینده این میوه به دلیل مصرفش توسط حیوانها وجود نخواهد داشت، به پرخوری در این میوههای شیرین روی آوردهاند. اقتصاد رفتاری میگوید اگر با کیک شکلاتی که بسیار به آن علاقه داری روبهرو شوی، نخوردن آن بسیار سخت است. حتی بعضی از اوقات در برخی شرایط شدنی نیست. اما راهکاری بدین مضمون ارائه میدهد. اگر میخواهی این کیک را مصرف نکنی، سعی کن این کیک را خریداری نکنی و در محیطی که این کیک وجود دارد قرار نگیری. این مثال بسیار ساده عنوان میکند که با آگاهی نسبت به یک نابخردی نمیتوانیم بسیاری از اوقات نسبت به آن نابخردی رفتار خردمندانهای داشته باشیم. اما میتوانیم با آگاهی نسبت به این مساله، راههای قرار نگرفتن در آن شرایط را فراهم کنیم.
امروز شوکهای نفسگیر در بازارهای مالی بهوجود آمده است. بسیاری از افراد حال و احوال خوشی ندارند. درست است که تقریباً پیشبینی میشد این اتفاق برای بازارها رخ میدهد، اما به نظر میرسد که اکنون افراد برای این اتفاق از نظر زمانی آماده نبودهاند. حدود دو هفته قبل از ریزش بورس، پروندهای را در تجارت فردا مبنی بر زمان مناسب برای خروج از این بازار به تحریر درآوردیم. حقیقت امر این است که فضای روانی ایجادشده در آن روزها طوری بود که افراد میدانستند احتمالاً ریزشی خواهیم داشت، اما زمان آن را آنطور تصور نمیکردند. امروز، در شرایطی که بازارهای مالی حال و روز خوشی ندارند، به دنبال آن هستیم که از رخ دادن برخی اتفاقات ناگوار جلوگیری کنیم. در این مقاله به سراغ برخی نابخردیهایی میرویم که در این روزها افراد هنگام تصمیمهای مالیشان و سرمایهگذاریهای فعلی یا گذشتهشان به آن دچار میشوند.
تصمیمهای امروز و آینده
بهنظر میرسد که مردم تمایل دارند بر زمان حال یعنی «اکنون» تمرکز کنند و آینده را کمارزش در نظر بگیرند. این تمرکز بر زمان حال و ارزشمندتر دانستن این لحظه نسبت به آینده باعث اتخاذ تصمیمهایی در انسان میشود که متعاقباً پشیمان میشود. مردم برخی اوقات ترجیح میدهند یک تصمیم ناخوشایند را به تعویق بیندازند و آن تصمیم را در آینده انجام دهند. اما زمانی که آینده فرا میرسد و تبدیل به زمان حال میشود، انسان مجدداً احتمال دارد آن تصمیم را به تعویق بیندازد. تصور کنید که فردی سرمایهگذاریهایش دچار افت میشود. او میتواند با ضرری مشخص تصمیمگیری مالی انجام دهد و خروج از آن بازار را در پیش بگیرد. اما این فرد در این لحظه احساس میکند که در روزهای آینده میتواند این تصمیم را بهتر بگیرد. او برای آینده صبر میکند و زمانی که آینده فرا میرسد دوباره ترجیح میدهد تصمیمگیری را به تعویق بیندازد. خواستههای ما در زمان حال و زمان آینده بسیاری از اوقات تفاوت میکند. به عنوان مثال در زمان حال برای خودمان ممکن است «حد ضرری» معقول را در نظر بگیریم. اگر بازار ریزش کند و آن مقدار ضرر مشخص فرا برسد، بسیاری از افراد باز هم توانایی آن را ندارند که تصمیمگیری مالی انجام دهند. تصمیمی که برای آینده معقول به نظر میرسید، اکنون که نیاز داریم در زمان حال گرفته شود از انجام آن فرار میکنیم.
انسانها هنگام وام گرفتن نیز به این نابخردی دچار میشوند. آنها با خودشان میگویند که اگر این وام را بگیرند، در آینده با تنظیم مخارجشان اقدام به بازپرداخت این وام خواهند کرد. اما زمانی که آینده فرا میرسد، تنظیم مخارج کار بسیار دشواری میشود. زمانی که آینده تبدیل به حال میشود آنها انسان عاقلی نمیشوند که بتوانند هزینههایشان را مدیریت کنند.
بالاتر در نظر گرفتن ارزش دارایی
آزمایشهای اقتصاددانان رفتاری نشان میدهد که افراد تمایل دارند قیمت یک دارایی را بالاتر از قیمت پایه آن پیشنهاد دهند. این آزمایشها که در محیط آزمایشگاهی انجام شده است نشان میدهد حتی اگر افراد آزمایش قیمت پایه دارایی را بدانند، یعنی قیمتی که دارایی در پایان آزمایش برای دارنده آن ارزش خواهد داشت، آنها آماده هستند قیمت دارایی را بالاتر از قیمت اساسی پیشنهاد دهند. در نهایت قیمتها ریزش میکند. زمانی که افراد در محیط آزمایشگاهی و زمانی که قیمت دارایی را در پایان میدانند باز هم شروع به پیشنهاد قیمت با اعداد بالاتر میکنند، دیگر خیلی دور از ذهن نیست که این رفتار را در بازارهای واقعی نیز ببینیم. امروز بسیاری از مجموعهها در بورس ارزششان بسیار بالاتر از ارزش واقعیشان است.
البته بسیاری از اوقات در کشورمان دخالت ارگانهای دولتی باعث تغییر این ارزشها میشود و میبینیم که داراییها برای همیشه ارزش بالاتر از ارزش واقعیشان پیدا میکنند. اما در نهایت اگر میخواهیم بدانیم راهحل رفتاری برای برخورد در چنین شرایطی چیست، میتوانیم این راهحل را در نظر بگیریم. بهطور مثال اگر دلار خریداری کردهایم و متوجه میشویم که قیمت آن بسیار در حال افزایش است، باید این سوال را از خودمان بپرسیم. آیا حاضر هستیم اکنون دلار بخریم؟ هر زمان که این جواب خیر بود، آن وقت زمانی است که میتوانیم دلارهایمان را بفروشیم.
باید بدانیم که انسانها دچار تعصبی هستند که فکر میکنند بهتر از بقیه هستند. به عنوان مثال، 90 درصد رانندگان تصور میکنند که در مهارت رانندگی، توانایی بالاتر از حد متوسط دارند. این تعصب در بازارهای مالی هم وجود دارد. انسانها تصور میکنند سرمایهگذارانی بهتر از متوسط هستند. آنها تصور میکنند که میتوانند قبل از سقوط بازار، از این بازارها خارج شوند. این گرایشی است که انسانها تواناییهایشان را بالاتر از حد متوسط در نظر میگیرند. اگر این احساس را در سرمایهگذاریهای مالی داریم، باید آگاه باشیم که این یک نابخردی است و فقط به بحث سرمایهگذاریهای مالی هم ارتباطی ندارد.
توهم پولی
جرج آکرلوف و شیلر در سال 2009 در مورد توهم پولی صحبت کردهاند. آنها معتقدند که مردم از این توهم رنج میبرند. این مباحث که بعد از اتفاقات سال 2008 آمریکا مطرح شده است اشاره میکند که مردم تمایل دارند قیمت املاک و خانههایشان را بیشتر در نظر بگیرند. برای محاسبه این افزایش قیمت، آنها قیمت فعلی را با قیمت ابتدایی که خانه را خریداری کردهاند مقایسه میکنند. کسانی که خانه را برای سالهای طولانیتری در اختیار داشتهاند، این افزایش برایشان مقدار بیشتری دارد. در بازارهای در حال رشد این افزایشها بالاتر است. در این شرایط، افراد احساس ثروتمند شدن دارند و تصمیمات مالی اشتباهی میگیرند. امروز که قیمتها افزایش پیدا کرده است، این خطا برای بسیاری از افراد بهوجود آمده است. آنها احساس میکنند ثروت بیشتری کسب کردهاند و در نتیجه تصمیمهای مالی نادرستی اتخاذ میکنند.
لنگرها
یکی دیگر از نابخردیهایی که در چنین شرایطی تصمیمگیری صحیح را سخت میکند، بحث لنگرها هستند. لنگر بدین معناست، هنگامی که انسان اطلاعاتی دریافت کند، تمام اطلاعات بعدی را بر اساس اطلاعات اولیه دریافتی پردازش میکند. بهعنوان مثال اگر وارد فروشگاهی شوید و قصد خرید گوشی تلفن همراهی داشته باشید و اولین قیمتی که ببینید پنج میلیون تومان باشد، تمام گوشیهای بعدی را با پنج میلیون تومان مقایسه میکنید. پروفسور آریلی در آزمایشی که بین دانشجویانش انجام داده است این اثر را چنین سنجیده است؛ او کالاهایی را برای فروش بر روی میز قرار میدهد. از دانشجوهایش میخواهد که کاغذی جلوی رویشان قرار بدهند و دو رقم آخر شماره بیمه خودشان را بر روی آن بنویسند. سپس به آنها میگوید که اکنون بگویید چقدر حاضر هستید برای خرید آن کالا بپردازید؟ بعد از آنکه دانشجوها عددشان را نوشتند، کاغذها جمعآوری شده است و متوجه شدهاند که اعداد پیشنهادشده دانشجویان ارتباط معناداری با دو رقم آخر شماره بیمهشان دارد.
لنگرها باعث میشوند بسیاری از تصمیمهای مالی دچار تغییرات اساسی شوند. به عنوان مثال امروز لنگر دلار 30 هزارتومانی در ذهن افراد وجود دارد. امروز اگر دلار 27 یا 28 هزارتومان باشد، آنها تصمیمهای مالیشان بسیاری از اوقات تحت تاثیر دلار 30 هزار تومان قرار میگیرد. مثلاً اگر بخواهند دلارشان را به فروش برسانند، با خودشان میگویند اگر دلار به بالای 30 هزار تومان برسد، همانطور که اخیراً رسیده است، با فروش این دلارها متضرر میشوند. اعداد خریداریشده، یا بالاترین عددی که وجود داشته است، این اعداد لنگرهایی میشوند که تصمیمگیریهای بعدی ما را دچار تغییر میکنند.
اطلاعات در دسترس
این روزها اخبار روزانه در مورد افزایش قیمت خودروها و بسیاری از کالاها صحبت میکند. یا اخبار مربوط به ریزش بورس این روزها بسیار شنیده میشود. بسیاری از این اخبار به نوعی مشابه همان خبرهایی هستند که هنگام رشد بورس به بازار هیجان میدادند. باید بدانیم بسیاری از اوقات اطلاعاتی که اخیراً دریافت کردهایم باعث میشود تصمیمات اشتباهی بگیریم.
مثال معروفی که برای درک اطلاعات در دسترس وجود دارد مرتبط به احتمال سقوط هواپیماست. میگویند تصور کنید قصد دارید برای سفر به مقصدی بلیت هواپیما تهیه کنید. اتفاقاً اخباری میشنوید مبنی بر اینکه امروز هواپیمایی سقوط کرده است. در این لحظه احتمال آنکه برای سفرتان بلیت هواپیما تهیه کنید کاهش پیدا میکند. از آنجا که احتمال سقوط هواپیما در مجموع تغییر محسوسی نکرده است، این تصمیمگیری نابخردانه محسوب میشود. تصور کنید که برای سرمایههایتان «حد ضرر» در نظر گرفتهاید. هنگامی که به آن مقدار تعیینشده میرسید، متوجه میشوید که اخبار در مورد احتمال رشد بازار سخن میگویند. در این لحظات چه میکنید؟ آیا پولهایتان را از بازار خارج میکنید یا خیر؟
اثر مالکیت
در پژوهشی افراد به دو دسته تقسیم شدند. دسته اول کسانی بودند که جلوی آنها شکلاتی قرار داده شد و به آنها گفته شد که شکلات را میل نکنند. سپس بعد از گذشت مدت زمان 30 دقیقه به آنها گفته شد که این شکلات به آنها تعلق دارد. سپس به این افراد گفتند که میتوانید این شکلات را بفروشید. میانگین قیمت پیشنهادی آنها 72 /1 دلار بود. دسته دوم، افرادی بودند که در همان لحظه شکلات را دریافت کردند. سپس به آنها گفته شد که شکلات را به فروش برسانید. این افراد، ارزش شکلات را 35 /1 دلار ارزیابی کردند. در آزمایش دیگری هم که از ابتدا به افراد گفته شد که شکلات برای شماست و سپس به آنها گفته شد که شکلات را به فروش برسانید، میانگین قیمت پیشنهادی 79 /1 دلار بود.
اثر مالکیت میگوید که افراد برای داراییهایشان ارزش بالاتری را در نظر میگیرند. یکی از دلایلی که امروز بسیاری از افراد دچار خطاهای تصمیمگیری مالی میشوند همین اثر است. آنها سهام یا ماشینی را خریداری کردهاند. سپس متوجه میشوند که ارزش این سهام یا ماشین در حال کاهش است. آنها نمیتوانند به طور صحیح این ارزش را درک کنند.
اثر مالکیت همچنین با اثر «از دست دادن» رابطه دارد. اثر «از دست دادن» میگوید که انسانها نسبت به از دست دادن بیشتر از بهدست آوردن دچار هیجان میشوند. در اثر از دست دادن میدانیم که از دست دادن 50 هزار تومان و بهدست آوردن 50 هزار تومان یکسان نیست. افراد در هنگام از دست دادن بیش از دو برابر بهدست آوردن دچار احساسات میشوند. بر همین اساس، امروز فروختن داراییها برای سرمایهگذاری بسیار کار دشواری است. زمانی که سهامی خریداری کردهایم و مدتی مالک آن بودهایم و اکنون نیز این سهام دچار زیان شده است، به سختی میتوانیم نسبت به این سهام تصمیمهای عقلانی بگیریم.
برای آنکه بتوانیم این اثرها را کمرنگتر کنیم میتوانیم برخی از سرمایهگذاریهایمان را به دیگر افرادی که اعتماد داریم بسپاریم. یا آنکه وقتی متوجه میشویم به دلیل اثر مالکیت نمیتوانیم تصمیم صحیحی بگیریم، از دیگران بپرسیم نظرشان در مورد آن دارایی چیست و سپس با توجه به پاسخهای آنها سعی در تصمیمگیریهای صحیح کنیم.
اگر به تصمیم صحیح رسیدهایم و میدانیم باید چه کاری بکنیم، اما درد از دست دادن دارایی و پولهایمان برایمان دردناک است، میتوانیم از دیگران بخواهیم آن معامله را برایمان انجام دهند تا بخشی از آن درد کاهش یابد.
بیزاری از پشیمانی
برخی از افراد تصمیمهایشان را به دلیل بیزاری از پشیمانی به تعویق میاندازند. آنها متنفر هستند از آنکه تصمیمهایی بگیرند که در آینده دچار پشیمانی شوند. بسیاری از افرادی که در این چند ماه سرمایهگذاری صحیح نکردند به این دلیل بود که ترس از پشیمانی آینده داشتند. امروز هم بسیاری از افراد حاضر به تصمیمگیری نیستند چون ترس آن را دارند که در آینده پشیمان شوند.
این اثر میتواند زمانی که با اثرهای دیگری همراه شود، شدت بیشتری پیدا کند. به عنوان مثال اگر فردی دچار سوگیری هزینه ازدسترفته شده باشد، بیزاری پشیمانی بیشتری را متصور میشود. به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که چند هفته به طور مکرر اخبار مربوط به دلار را پیگیری میکرده و دفعات زیادی را به طور مستقیم به بازار مراجعه کرده است تا از حال و هوای واقعی این بازار آگاه باشد. یا همچنین فردی را در نظر بگیرید که مدت بسیار زیادی را برای سرمایهگذاری در بازار سهام زمان گذاشته است. او اگر کار اصلیاش مرتبط به سهام نباشد، ممکن است روزهایی را برای سرمایهگذاری در این بازار از کار اصلیاش مرخصی گرفته باشد. در این شرایط اگر این افراد بخواهند سهمهایشان را بفروشند، از آینده و ضرر احتمالیشان دچار اضطراب میشوند. بیزاری از پشیمانی به اثر «از دست دادن» نیز ارتباط دارد. همانطور که گفتیم از دست دادن درد دارد، همین مساله، ترس تصمیمگیری را در انسان بهوجود میآورد که با خودش احساس منفی پشیمانی در آینده را تصور میکند و باعث میشود تصمیمهای صحیح مالی نگیرد.
عینک بدون فیلتر سرمایهگذاری
در شرایطی که شوکهای سنگینی به بازارهای مالی وارد میشود، مردم در تصمیمگیریشان دچار مشکل میشوند. برخی از تصمیمها مربوط به تصمیمهای سرمایهگذاریشان است، برخی دیگر مربوط به زندگی عادیشان است. در تمام مطالبی که امروز در ارتباط با سوگیریها و نابخردیها صحبت کردیم، سعی در کمک کردن افراد برای تصمیمگیریهای راحتتر و کاهش نابخردیها داشتیم. اما افراد باید نکتهای را در نظر بگیرند. اینکه زندگی روزمرهشان را چطور میگذرانند. توصیه کردیم که افراد دچار توهم پولی نشوند. یعنی تصور نکنند که اگر ماشین یا خانهشان افزایش قیمت داشته است، این به معنای ثروتمند شدن آنهاست و به همین دلیل شروع به هزینههای زیادی کنند. اما از طرف دیگر باید اشاره کنیم که برای کالاهای ضروری که برایشان اهمیت دارد، گاهی اوقات بهتر است از این بازی افزایش قیمتها بیرون بیایند. به عنوان مثال اگر پدر قصد داشته برای فرزندش دوچرخهای خریداری کند و قیمت دوچرخه بسیار افزایش پیدا کرده، بهتر است همان زمانی را که در حالت عادی برای خرید دوچرخه در نظر داشته است، به خرید اختصاص دهد و برای آینده و احتمال ارزان شدن دوچرخه صبر نکند. اگر احیاناً چنین تصمیمهایی را که برخی از آنها نسبتاً ضروری هستند و به کیفیت زندگی کمک میکنند، به تعویق بیندازیم، احتمالاً پشیمانی که در آینده کسب میکنیم بیش از پولی است که سود کردهایم (البته اگر واقعاً کاهش قیمتی در آن کالا رخ دهد).