خروج از رخوت سیاسی
فضای انتخاباتی چه زمانی بر کشور حاکم میشود؟
«احزاب و شخصیتهای اصلاحات وقت کمی برای بازخواست پیگیری مطالبات مردم صرف کردند.» این جمله از حسین مرعشی، عضو شورای مرکزی و سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی است. او که در سالهای گذشته با حضور فعال در جبهه اصلاحات در کنار دیگر چهرههای این جریان در بستن لیستهایی که شورای سیاستگذاری اصلاحطلب برای دو انتخابات مجلس دهم و شوراهای شهر و روستا به مردم ارائه کرد، نقش موثری را بر عهده داشت؛ امروز «پیگیری نکردن مطالبات مردمی»، «فشارهای اقتصادی حاصل از تحریمهای آمریکا» و «رویگردانی حسن روحانی از اصلاحطلبان» را از جمله عوامل در سایه ماندن این جریان سیاسی طی چند ماه اخیر دانست. جریان اصلاحات کمتر از شش ماه فرصت دارد تا با کنار گذاشتن اختلافهای درونی خود، که در دو انتخابات مجلس دهم و شوراهای شهر و روستا مشخص شد؛ به یک راهحل جدید برای بازگشت به عرصه سیاسی کشور دست پیدا کند. وگرنه همانطور که یکبار پس از ریاست محمود احمدینژاد بر پاستور و بار دیگر با اتفاقاتی که پس از سال 1388 برایشان رخ داد از عرصه سیاست کشور کنار گذاشته شدند؛ اینبار به خواست مردم و به علت ناکارآمدیشان به کناری رانده خواهند شد. شاید نقطه مشترک اصلاحطلبان و اصولگرایان در حال حاضر نارضایتی مردم از عملکرد هر دو جناح باشد؛ اما تعدد کاندیداها و تعدد طیفهای سیاسی در میان جریان اصولگرا و در نهایت توان به اجماع رسیدن آنان بر سر یک کاندیدای واحد شانس آنان را برای رسیدن به قوه مجریه چندین برابر میکند. اصولگرایان میتوانند از طریق پایگاه رایی که به صورت عقیدتی و ارزشمحور همواره آنان را همراهی میکنند و با میزان مشارکت حداقلی پیروز انتخابات باشند. اما اصلاحطلبان برای هر پیروزی نیازمند جلب نظر و رای طیفهای وسیعی از مردم با نگرشهای مختلف هستند. پس با این شرایط به نظر میرسد رونق و افزایش مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری 1400 به میزان زیادی به نحوه ورود و سیاستورزی اصلاحطلبان بستگی دارد. آنطور که حسین مرعشی میگوید خروج این طیف از سایه و ورودش به فضای انتخاباتی هم به میزان زیادی به پیدا کردن چهرهای مورد پسند مردم و همچنین مورد قبول شورای نگهبان بستگی دارد.
♦♦♦
در حالی که تنها شش ماه تا انتخابات 1400 زمان باقی مانده؛ چنان بیانگیزگی در چهره استراتژیستهای اصلاحطلب مشهود است و رخوتی که بر احزاب این جریان سیاسی سایه افکنده قابل لمس است که به نظر نمیرسد جبهه اصلاحات قصدی برای فعالیت در انتخابات آتی ریاستجمهوری داشته باشد. علت این سکوت و سردی چیست؟
شاید تا حدودی این تعبیر برای اوضاع فعلی جبهه اصلاحات درست باشد؛ اما باید در اولین قدم اشاره کرد که شرایط امروز دلایل متعددی دارد. در واقع علت هر کمانگیزگی و کنش سرد از سوی اصلاحطلبان در گذشته این جریان و اتفاقاتی که برایش حادث شده، ریشه دارد.
جبهه اصلاحات از زمان تشکیل و تاسیسش فرازونشیبهای مختلفی را طی کرده و شرایط سختی را پشت سر گذاشته است. مهمترین اتفاقات در سال ۸۸ برایش رقم خورد. حوادث آن سال جبهه اصلاحات را وارد مرحله جدیدی از بحرانهای سیاسی کرد. از مهمترین تحولات رخداده در آن سال این بود که روابط این جبهه تعریفشده در داخل نظام با مجموعه نظام جمهوری اسلامی دچار چالشهای متعددی شد. تعداد زیادی از شخصیتهای موثر اصلاحات به حصر رفتند، تعدادی به زندان افتادند و عده کثیری از این مجموعه ممنوعالتصویر، ممنوعالکار و فعالیت شدند. از سوی دیگر وقتی چهرههای اصلی اینگونه از زمین بازی سیاسی کنار گذاشته شدند، احزاب اصلاحطلب یا حتی رسانههایشان هم توانی برای عرضاندام و اظهار عقیده نداشتند. آن سال و سالهای پس از آن هم برای کشور و هم جبهه اصلاحات به سالهای پرتنشی تبدیل شد.
اما اصلاحات با توجه به حجم اتفاقاتی که از سال 1388 پشت سر گذاشت، خیلی سریع در سال 1392 با انتخابات ریاستجمهوری خود را به عرصه سیاسی بازگرداند.
سال 1392 هم سختیهای خودش را داشت و شرایطی را به این جریان تحمیل کرد. اصلاحطلبان که به آیتالله هاشمیرفسنجانی نزدیک شده بودند قصد داشتند تا از ایشان در انتخابات ریاستجمهوری آن سال حمایت کنند اما بعد از آنکه شوک رد صلاحیت ایشان به آنان وارد شد؛ جبهه اصلاحات تصمیم گرفت استراتژی ائتلاف یا حمایت از کاندیدایی نزدیک به اصول و عقاید خودش را پیاده کند. در همین راستا اصلاحات توانست از میان اصولگرایان معتدل یارگیری کرده و از کاندیداتوری حسن روحانی حمایت کند. محمدرضا عارف هم به نفع این کاندیدای اصولگرای مورد اجماع اصلاحطلبان از انتخابات ریاستجمهوری آن سال انصراف داد و جبهه اصلاحات از این طریق فضای تنفسی جدیدی برای خود فراهم کرد.
دقیقاً با همین استراتژی کاندیدای نیابتی یا ائتلاف بود که جبهه اصلاحات در سه انتخابات دیگر پیروزیهای نسبی چشمگیری به دست آورد؛ اما امروز هم خودش و هم حامیانش دستاورد ملموسی از بعد این پیروزیها حس نمیکنند. علت این ناکامی در کجاست؟
بگذارید نوعی دیگر به این پیروزیهای متعدد و سپس ناکامیهای اخیر نگاه کنیم. سال ۹۲ سال تجدید حیات اصلاحات بود و این جریان تا سال ۹۶ خیلی خوب هم جلو رفت. هم انتخابات ریاست جمهوری 92 را با حسن روحانی که مورد حمایت آقایان آیتالله هاشمی و خاتمی بود پیروز شدیم و هم به خوبی واقف بودیم که این پیروزی با حمایتهای جریان اصلاحات و کنارهگیری آقای عارف به نفع حسن روحانی به دست آمده است. بعد از آن انتخابات، در سال 94 انتخابات خبرگان را نیز به صورت نسبی بردیم. بعد نوبت به بردن در انتخابات مجلس رسید؛ درست است که اکثریت مجلس را به دست نیاوردیم، اما مجلس دهم مجلسی بسیار متفاوت از مجالس هفتم تا نهم شد. برخلاف مجالس ذکرشده در مجلس دهم حداقل ما یک فراکسیون داشتیم. بعد با تلاش اصلاحطلبان میزان رای آقای روحانی در انتخابات سال 96 نسبت به سال 92 بسیار متفاوت شد. در همان انتخابات هم اسحاق جهانگیری به عنوان یک کاندیدای تعریفشده در جبهه اصلاحات بسیار خوب درخشید. پیروزی بعدی ما در انتخابات شوراهای شهر و روستا بود. کل کرسیهای شورای شهر تهران را از آن خود کردیم و در بیشتر روستاها و شهرهای دیگر هم دست بالا با ما بود. در واقع تا سال 96 جریان اصلاحات با سلسلهتصمیمات و تلاشهایش رو به تکامل بود. اما درست از همینجا هم روند شکست و ناکامیهایش آغاز شد.
مشکل همینجاست. نقد بسیاری از منتقدان جریان اصلاحات به این موضوع بازمیگردد که با وجود این پیروزیهای متعدد؛ اصلاحات نتوانست از رای آنان حفاظت کند.
قبول دارم که از سال 96 به این سمت نهادهای انتخابی ما نتوانستند خوب عمل کنند و پاسخگوی نیاز مردم باشند. در شورای شهر و تصمیماتش و در انتخاب شهردار نتوانستیم خیلی کار مناسبی انجام دهیم. نتوانستیم شهردار متفاوتی را معرفی کنیم تا در خدمت مردم باشد. در فراکسیون امید هم نتوانستیم اتحادمان را حفظ کنیم و اثرگذاری بیشتری به عنوان یک فراکسیون عقبهدار در مجلس داشته باشیم.
به جز این موارد مهمترین نقد امروز مردم به اصلاحطلبان عدم پیگیری مطالباتشان از دولتی است که با رای آنان سر کار آمده است.
جواب این انتقاد کاملاً مشخص است. دولت دوم حسن روحانی به جریان اصلاحات وفادار نماند و از ابتدا به رای و خواسته مردم پشت کرد. در واقع حالا میرسیم به جواب آن پرسشی که علت رخوت و بیانگیزگی را در جبهه اصلاحات جویا میشد. هر آنچه امروز به عنوان بیانگیزگی، کنشگری منفعل، سستی و رخوت شاهدش هستیم ثمره همان موضوعاتی است که مطرح کردم. ما در شوراهای شهر و روستا، در دولت دوم حسن روحانی و در مجلس دهم موفق نبودیم و هرچه در این سالها در این نهادها کاشتیم امروز داریم درو میکنیم.
مشخصاً مهمترین دلیل نارضایتیها را از میان موضوعات مطرحشده، در چه میدانید؟
مهمترین دلیل به ضعفهایی که از خود بروز دادیم بازمیگردد. احزاب و شخصیتهای اصلاحات وقت کمی را برای بازخواست پیگیری مطالبات مردم صرف کردند و شاید این موضوع یکی از مهمترین دلایل در پیش آمدن وضع موجود است. البته ناگفته نماند که در این میان شیطنتهای ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و خروجش از برجام در هرچه خرابتر شدن اوضاع بیاثر نبوده است؛ چراکه ضربه سنگینی به اقتصاد ایران زد. مجموعه تمامی این مسائل ما را به حاشیه برد و حالا امروز مردم عصبانی هستند و اکثریتشان به کارکرد جریان اصلاحات نقد دارند و نارضایتیشان را بروز میدهند.
با تمام این شرایط آیا جبهه اصلاحات در مدت زمان باقیمانده تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری 1400 خود را برای شرکت در این دور از رقابتهای سیاسی آماده میکند؟
احزاب عضو این جبهه دارند در میان خودشان بحث میکنند و جوانب مختلف حضور یا عدم حضورشان را بررسی میکنند. اما برای حاضر شدن در انتخابات نیازمند کاندیدایی موجه هستیم. هنوز نتوانستهایم نسبت به کاندیدایی که بتواند این فضا را علیه اصلاحطلبان تغییر دهد به اجماع برسیم. هنوز کاندیدایی را که هم با شعارهای ما همخوانی داشته باشد و هم در عمل از اصولمان پیروی کند و از رای مردم خارج نشود پیدا نکردهایم. این انتخاب ما پیام روشنی برای مردم دارد.
چندین چهره برجسته اصلاحطلب در پاسخ این پرسش به نظر و روندی که در شورای نگهبان طی میشود اشاره کردند. نظر شما چیست؟
این نگرانی خیلی اشتباه نیست. ما مسوولیت داریم که اشخاصی موجه، باتجربه و وفادار به اعتقادات جبهه اصلاحات را انتخاب کنیم اما معمولاً این افراد نمیتوانند از شورای نگهبان عبور کنند و تایید صلاحیتشان احراز شود. خب حالا شما ببینید ما نهتنها موظف هستیم تا فردی با شاخصههای ذکرشده را پیدا کنیم بلکه باید مطمئن شویم این فرد میتواند از شورای نگهبان به سلامت عبور کند؛ و در آخر باید بدانیم این فرد با افکار، سابقه و تواناییهایش میتواند مردم را تحت تاثیر قرار دهد تا وارد عرصه انتخابات شود یا خیر.
منظورتان از «تحت تاثیر قرار دادن مردم» چیست؟
ما در جبهه اصلاحات میدانیم با توجه به آنچه گذشت و ضعفهایی که از خود بروز دادیم اقبالی در میان مردم نداریم مگر آنکه بتوانیم با استراتژی جدید، راهکارهای نوین و کاندیدایی توانا شرایط را به نفع خود تغییر دهیم. ما نیازمند کاندیدایی هستیم که با ابتکاراتش اعتماد و دوستی مردم را جلب کند. ما باید از میان اصلاحطلبان شخصیتی را پیدا و معرفی کنیم که بتواند چنان مردم را تحت تاثیر قرار دهد که آنان مجدد به صحنه انتخابات بازگردند.
آیا با توجه به اینکه هنوز به نتیجهای نرسیدهاید، طی این شش ماه امکان معرفی چنین کاندیدایی را پیدا خواهید کرد؟
همانطور که پیشتر هم گفتهام کار، کار سختی است. سه مرحله مهم جلب نظر اصلاحطلبان، جلب نظر شورای نگهبان و جلب نظر مردم پیشروی کاندیدای احتمالی است. اما ناامید نیستیم و داریم روی این موضوع کار میکنیم.
چند شخصیت حزبی اصلاحطلب از احتمال حمایتشان از چهرههای میانهرو اصولگرا خبر دادهاند. آیا امکان دارد مجدد جبهه اصلاحات از کاندیدایی با عنوان اصولگرای معتدل و میانهرو حمایت کند؟
اصل این موضوع که در جبهه میانهرو هم شخصیتی که هم قابل توجه باشد و هم مردم را تحت تاثیر قرار دهد در خلأ است. در این قبر که بر آن گریه میکنند جنازهای نیست. کدام شخصیتی هست که هم دارای تواناییهای لازمی که ذکر کردم باشد و هم بتواند تایید صلاحیتش را بگیرد؟ خلئی که هست فقط مختص اصلاحطلبان نیست؛ نبود چهره موجه برای کاندیداتوری در انتخابات 1400 در جبهه میانی هم وجود دارد. اینطور نیست که در جبهه میانی شخصیتهایی وجود دارد اما ما مایل به حمایتشان نیستیم. اگر بود چون موضوع انتخابات فقط منحصر به دایره منافع اصلاحطلبان نیست و یک موضوع مهم مملکتی است و منافع ملی در میان است حتماً اصلاحطلبان ولو اینکه خلاف میلشان بود به آن شخص کمک میکردند. متاسفانه همانند اصلاحات فعلاً در میان اصولگرایان میانهرو هم کسی مطرح نیست.
نظرتان در مورد چندطیفی بودن جریان اصولگرا چیست؟ آیا با توجه به تعدد کاندیداهای احتمالی، این جریان میتواند در درون خود به اجماع برسد؟
الان خیلی مهم نیست اصولگرایان چند طیف هستند. مهم آن است که آنهایی که در مجلس شورای اسلامی و یا قوه قضائیه هستند؛ همانهایی که به «جمنا» یا حتی «پایداری» معروف هستند از هم جدا نمیشوند و در نهایت به یک کاندیدای واحد خواهند رسید. اصولاً آنها برای حضور یک فرد به اجماع میرسند و خیلی رقابت گروهی نمیکنند. مگر آقای قالیباف به نفع آقای رئیسی کنار نرفت؟ شاید در حد تبلیغات سیاسی یا جذب آرای مردمی که حامیشان هستند کمی رقابت ساده داشته باشند اما در نهایت چندطیفی بودنشان آسیبی به آنان وارد نخواهد کرد.
اصولگرایان با همین استراتژی به رقابت در انتخابات مجلس پرداختند. اصلاحطلبان نیز همانند امروز در آن انتخابات هم در سایه قرار گرفتند. نتیجه این دو موضوع کاهش چشمگیر مشارکت مردم در آن انتخابات نسبت به انتخابات مجلس دهم بود. آیا با توجه به شباهت دو استراتژی مطرحشده میتوان نتیجه گرفت با کاهش مشارکت در انتخابات 1400 روبهرو هستیم؟
برای طرح این مساله به چند موضوع دیگر هم نیاز داریم. مثلاً شاید سیاستگذاران انتخابات به دنبال انتخاباتی با رقابت محدودتر اما با نتایج مطلوبتر مثل انتخابات مجلس باشند. این فرضیات را نمیشود کنار گذاشت.
به نظر شما آیا امکان دارد همانند انتخابات ریاستجمهوری سال 1392 در چند هفته آخر تنور انتخابات داغ شود؟
از دید من فضا خیلی رقابتی نخواهد شد. اگر مردم در شرایط سیاسی فعلی که بسیار رنجیدهاند و تحت فشارهای شدید اقتصادی هستند احساس نکنند که تحولی در راه است، اگر مردم نبینند که یک فرد نوگرا یا پیر با تجربهای که در عمل، خود را نشان داده است وارد رقابت شده و اگر مردم بهطور کل نخواهند، انتخابات رقابتی نخواهد شد. مردم زمانی به صحنه میآیند که احساس کنند نظر و رای آنها تاثیر مستقیم و سریعی در زندگیشان میگذارد. در این میان هم فراموش نکنیم که اگر مردم به صحنه نیایند ضررش کل کشور را فرا میگیرد.
راهحلتان برای خروج از این رخوت و رقابتی شدن انتخابات چیست؟
باید انتخابات چندوجهی باشد؛ یعنی در این انتخابات پیشرو از هرگونه سیاسیکاری پرهیز شود و شخصیتهایی که میتوانند صادقانه حرف مردم را بزنند و خواست ملت را پیگیری کنند در عرصه رقابتها حاضر شوند. الان حدود چهار نحله فکری در سیاست ایران فعالیت میکنند. گروهی را اصلاحطلبان و گروهی را میانهروها شامل میشوند؛ همچنین گروهی انقلابی تندرو و گروهی انقلابی سنتی خوانده میشوند. همه این گروهها باید سهمی برابر در تمام ارکان قدرت از جمله انتخابات داشته باشند.