توهم تسلط
چه کسانی در بازارهای مالی طعمه میشوند؟
مارک لوینسون ویراستار اکونومیست و نویسنده ارشد نیوزویک میگوید: «یکی از اساسیترین کارکردهای بازارهای مالی، مدیریت ریسک است و یکی از بزرگترین این ریسکها، زمان. تکمیل هر تراکنشی در حوزه کسبوکار به زمان نیاز دارد.» یورو از دلار اندکی بالاتر است، و ین از دلار اندکی پایینتر، یک خط هوایی آلمانی، میلیونها دلار در بازار مشتقات از دست داد، میانگین صنعتی داوجونز در معاملات فعال، 15 پله کاهش یافت، به دنبال تصمیم بانک انگلستان مبنی بر کاهش نرخ پایه بهره، از اقساط ماهانه وامها کاسته شد، سیاست پولی انقباضی جدید فدرالرزرو و نطق اخیر رئیسجمهور ایالات متحده در کنگره، بازار سهام نیویورک را تحت تاثیر قرار داد. همه این رخدادها مصادیقی از تاثیرات بازارهای مالی است. از سوی دیگر بازارهای مالی همیشه از فضای اقتصاد واقعی تاثیر پذیرفته و به سیگنالهای صادره از آن، واکنشهای متفاوتی نشان میدهد. مردم ممکن است در سراسر دنیا در رابطه با والاستریت و S&P 500 یا بورس توکیو به سادگی و به تناوب سخن بگویند، حال آنکه چیز زیادی از پیچیدگی این عبارات کلی نمیدانند. در گذشتههای نهچندان دور بازار عموماً به مکانی شلوغ در قلب شهرهای بزرگ و کوچک که تعداد قابل توجهی کالا در آن، میان فروشندگان و خریدارانی که بر سر کیفیت و نهایتاً قیمت کالاها چانهزنی میکردند و بهصورت رودررو معاملات و مبادلات خود را انجام میدادند، گفته میشد. بهخصوص در ایران بازارها قلب تپنده شهرها بود بهطوری که شهر حول آن شکل میگرفت و گسترش مییافت. اما سالهاست که دیگر برای انجام معاملات در بازار و بهطور ویژه بازارهای مالی نیازی به برخوردهای مستقیم و فیزیکی نیست. بازارهای مالی با همان ماهیت کم و بیش یکسانِ بازارهای کلاسیک، در رایانهها و اغلب با کمترین دخالت انسانی شکل گرفتهاند و روزبهروز همگام با تکنولوژیها جلو میروند. اما ما در این مجال قصد نداریم تا از ساختار بازارهای مالی چیزی بگوییم یا به تفصیل در رابطه با بازار فارکس (تبادل ارزهای خارجی) و بازارهای قرارداد آتی و اختیار معامله صحبت کنیم اما لازم است در جهت تنویر افکار مخاطبان محترم به چند نکته مهم در باب جایگاه بازارهای مالی در اقتصاد جهانی اشاره کنیم و بعد از آن برای اینکه چگونه از طعمه شدن در بازارهای مالی در امان بمانیم، تحلیل موجز فعلی را در دو باب مشخص ادامه دهیم.
روشن است که در هیچ برههای از تاریخ اقتصاد بازارهای مالی تا این حد فراگیر نبودهاند. بر مبنای هر مقیاسی بازارهای مالی رشد چشمگیری در چند دهه اخیر داشتهاند. بهخصوص پس از فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و خارج شدن سیاست بینالملل از دوران جنگ سرد و نیز گسترش تجارت و مبادلات و بهطور کلی عصر جهانی شدن، فعالیت بازارهای مالی رونق کمنظیری پیدا کرده است. این رونق بهطور معمول از چند کشور غربی در ۱۹۹۰ آغاز شد اما در دهه نخست قرن بیست و یکم، بازارهای مالی در بسیاری از کشورها رونق یافت و ابزارهای جدید مالی بخش قابل توجهی از معاملات را شامل شدند. دیگر تنها معاملات مالی به بازارهای سهام والاستریت، لندن و آمستردام محدود نبود بلکه از آسیا تا آمریکای لاتین را دربر میگرفت. بهطور مثال در آغاز دهه دوم قرن جاری (۲۰۱۱) مجموع فاینانس بازار سرمایه در سطح جهان، قریب به 5 /6 تریلیون دلار بود یا بر اساس تخمین ارزش تمام ابزارهای مالی مورد معامله در همین سال، بازارهای مالی از ۱۸۰ تریلیون دلار سرمایه تشکیل میشد. همزاد با این انبساط، بازارهای مالی چه در دهه ۹۰ و چه در قرن کنونی دچار بحرانهای مقطعی نیز شدهاند که از جمله میتوان به بحران مالی ۱۹۹۷ آسیا و همچنین بحران مالی ۲۰۰۸ اشاره کرد. بگذارید بهطور مشخص به نکتهای مهم اشاره کنم. بدیهی است که یکی از دلایل رونق بازارهای مالی بهخصوص فارکس میتواند ناشی از فراگیر شدن پول فیات پس از دو واقعه تاریخی مهم باشد. دو گلوگاه اساسی که از حیث پولی-مالی برای اقتصاد جهانی حائز اهمیت است. نخست کنفرانسی در اقامتگاه برتون وودز در ژوئیه ۱۹۴۴ که نوعی استاندارد ناقص طلا را بنیانگذاری کرد بهطوری که دلار حد واسط پول سایر دولتها و طلا شد و فد (FED) در این میان تبدیلپذیری دلار به طلا را تضمین کرد و دیگری اقدام متهورانهای از جانب دولت آمریکا با عنوان «شوک نیکسون» در آگوست ۱۹۷۱ که نظام برتون وودز را به شکل یکطرفه فسخ و عملاً تمام ارزهای جهانی را به پول فیات تبدیل کرد؛ پولهای بیپشتوانهای که اعتبارشان تنها به دولت (اقتصاد) چاپکننده آن وابسته است و قابل تبدیل به مقدار تعیینشدهای از فلزات گرانبها مانند طلا یا نقره نیست. در بازار فارکس، ارزهای خارجی یا همان واحدهای پولی که توسط بانکهای مرکزی دولتهای مختلف (به خصوص دولتهایی که بر اقتصادهای ثروتمند و پرقدرت حکمرانی میکنند مانند فدرالرزرو آمریکا یا بانک مرکزی اروپا) منتشر میشود، معامله میشوند که غالباً ارزهای معتبر بینالمللی مانند دلار، یورو، ین، پوند و... را شامل میشود. معاملات فارکس به ویژه در قرن جاری میلادی گسترش قابل توجهی داشته است. تنها طی دورهای 15ساله از 1998 تا 2013 بهطور متوسط حجم معاملات فارکس در جهان بیش از سه برابر شده است. بنابراین بازارهای مالی در اوج فراگیری خود به سر میبرند و بخشی مهم و اساسی از اقتصاد جهانیاند. بالا و پایین رفتن شاخص سهام در نیویورک، شانگهای و بورس سائوپائولو برای بسیاری از مردم حائز اهمیت است چراکه سرمایه خود را در آن به کار گرفتهاند و با ابزارهای مالی متنوع این بازارها معاملات روزانه انجام میدهند.
نقش دولت در بازارهای مالی
جرج جرالد رایزمن، اقتصاددان آمریکایی بهطور کلی دولت و بهطور مشخص فدرالرزرو را مسوول بحران مالی ۲۰۰۸ میداند که با مداخلات مالی و پولی خود عملاً مقدمات بحران را فراهم کردهاند. او به صراحت در رابطه با مداخلات بانک مرکزی آمریکا در بازارهای مالی مینویسد: «فدرالرزرو با این باور که خلق پول و وجود پول در بازار سرمایه میتواند جایگزین سرمایهای شود که از تولید و پسانداز خلق میشود در بازار اختلال ایجاد میکند. این سیاستی است که از زمان تاسیس فدرالرزرو دنبال شده است، اما از سال ۲۰۰۱ در جریان تلاش برای غلبه بر حباب در بازار سهام، حبابی که خود این نهاد عامل ایجادش بود، مداخلات افزایش یافت.» پرواضح است که بنا بر تجربههای تاریخی آنها که در فرآیند مداخلات دولتی در بازارهای مالی طعمه، و سپس قربانی میشوند، عموماً از افراد عادی و خردهسهامداران هستند. افرادی که راهبردی حرفهای برای انجام معامله در بازار ندارند و یحتمل از مداخلات دولتی بیخبرند. معالاسف این قبیل افراد غالباً نسبت به مداخلات دولتی در بازارهای مالی خوشبیناند و گمان میکنند دولت برای حفاظت از منافع شخصی آنهاست که در بازار حضور دارد و به اصطلاح رگولاتوری معاملات را انجام میدهد. بدیهی است که هدف دولتها از حضور در بازار فرقی با هدف آن شهروند جوان یا میانسال ندارد، یعنی دولت نیز برای سرمایهگذاری و سود در بازار مداخله میکند اما برخلاف شهروندان عادی پوست در بازی ندارد و بهقول معروف از کیسه خلیفه میبخشد. آن جوان معاملهگر با سرمایه خصوصی و مسوولیتپذیری شخص خودش وارد بازار شده و محتمل است که از نوسانات بازار منتفع یا متضرر شود اما دولتها که یکی از مشارکتکنندگان مهم بازارهای مالی بهویژه بازار ارز خارجی (فارکس) در کنار دیگر معاملهگران هستند، از طریق بوروکراتها و شرکتهای عمومی این کار را انجام میدهند که عقوبت مالی خاصی برای آنان نخواهد داشت. بیایید به کشور خودمان بازگردیم و به اقتصادی که دولت در جایجای آن حضوری عموماً ناکارآمد و مفسدهآمیز دارد. دولت ایران جزو معدود دولتهایی است که برای محصولات تولیدی کارخانههای خصوصی قیمت مصوب تعیین میکند و از طریق انواع و اقسام شوراهای کذایی، عمل تنظیم بازار را انجام میدهد. اقداماتی که هر عقل سلیمی تابهحال باید به بیهودگی آن پی برده باشد. در خلال روزهای قرمز بورس تهران، بارها شنیدهایم که از تعداد زیادی خردهسهامدار یاد میشود که طعمه بازی دولت شدهاند و سبد سهام آنها به اصطلاح بزخری میشود. اینکه چگونه ارزش سهام حقیقیها آب میرود و آنها که عمدتاً به تهییج دولت و همچنین فقدان قدرت مالی برای حضور در بازارهای موازی به بورس تهران پناه آوردهاند، عملاً خود را بازنده مییابند. باید به حکایتی از شخصیت بذلهگوی دنیای شرق اشاره کنم تا مفهوم بزخری روشن شود. حکایت است روزی ملانصرالدین گاو خود را برای فروش به بازار میبرد. سه شخصی که با هم شریک بودند قرار گذاشتند که هر کدام از راهی بیایند و به او بگویند این بز را به چند میفروشی؟ اولی آمد و پس از سلام و تعارف به ملانصرالدین گفت: قیمت این بز چند است؟ ملا سخت برافروخت و گفت: چرا متوجه نیستی؟ این گاو است. و به راه خود ادامه داد. دومی رسید و گفت: عمو این بز را چند میفروشی؟ و در انتها سومی آمد و به نام بز، گاو را خریدار شد. نصرالدین با خود گفت: نمیشود که همه اشتباه کنند شاید اینکه من گاوش میدانم، بز باشد! در نهایت آخرین شیاد، گاو ملانصرالدین را به نام بز و به قیمت بز خرید و مثل بزخری کردن را باب کرد. در بورس ایران عملاً حقوقیهای بازار همهکارهاند. حقوقی در نقش معاملهگر، سیاستگذار، ناظر، کارگزار و... حضور پررنگ و اساسی در بازار دارد. شرکتهای حقوقی (بهویژه شرکتهای بزرگ و شاخصساز) تماماً در مالکیت و مدیریت دولتیاند. بورس ایران به خصوص از زمان تحریمهای یکجانبه آمریکا و قطع صادرات رسمی نفت، مکانی برای تامین نقدینگی مورد نیاز دولت فربه و بزرگ ایران شده است. بهطوری که تمام مقامات دولتی پای کار آمده و بهطور فراگیر، مردم را به سهامداری شرکتهای دولتی در بورس ترغیب میکردند. عملی که هیچ تناسبی با اقتصاد واقعی و زیرساختهای فنی و نرمافزاری بورس تهران نداشت. این رویکرد بهراستی چه فرقی با طعمهسازی در بازارهای مالی داشته است. اگر شاخص کل همچون دو ماه گذشته به ریزش خود ادامه دهد، آیا دولتگرایان باز آزادی اقتصادی و لسه فر را متهم خواهند کرد. آیا نباید به اصول روشن علم اقتصاد بازگشت و خواستار باز شدن اقتصاد ایران به روی ایرانیان و تجارت جهانی شد. نگارنده از جزئیات و پشت پرده بورس ایران اطلاعی ندارد اما روشن است که حقوقیها در نقش خریداران گاو به نرخ بز ظاهر شدهاند و سهام ارزنده را با قیمتی مفت از دست سهامدار حقیقی بیرون میکشند. در پایان این بخش باید به این مهم اشاره کنم که نهاد اقتصادی بورس نیز همانند بسیاری از مفاهیم زیربنایی دیگر برای یک اقتصاد نرمال و رو به رشد مانند آزادسازی، خصوصیسازی، رقابتپذیری و بهطور کلی محیط کسبوکار آزاد، بهواسطه مداخلات بیحد و حصر و سیاستهای ناکارای دولتی عملاً به مشکلات انبار و انباشتشده اقتصاد سیاسی ایران افزوده شده و علاج آن بر درد و عوارض درمان اقتصاد ایران خواهد افزود. برای اینکه بهعنوان یک شخص حقیقی در بازار سهام طعمه نشویم باید از اساس خواستار برقراری مکانیسم بازار باشیم. مقررات مندرآوردی مانند حجم مبنا و بازه نوسان محدود، تنها منجر به ایجاد صفهای خرید و فروش مصنوعی و ایجاد رانت شده است. در این باب آگاهان امر باید برای بازاری شدن بورس ایران تلاش و مطالبهگری کنند و خواستار منطقی شدن آن شوند.
نقش فرد در بازارهای مالی
از دید یک فرد آزاداندیش، انسان یک موجود کنشگر و صاحب اراده است. انسان رادیو نیست که با یک کلید روشن و خاموش شود یا روباتی که عملاً از قدرت تفکر و اعمال اراده خود ناتوان باشد. انسان موجودی مکانیکی نیست که عدهای از متفکران چپ، بخواهند او را تعمیر یا اوراق کنند. بازارهای مالی اساساً با تصمیمات و تحلیلهای مجموعهای از افراد تعریف میشود که ترجیحات متمایز و مختلفی دارند که در معاملاتشان ظهور و بروز دارد. بازارهای آزاد مالی هم مثل هر نظم خودجوش و طبیعی دیگری دچار بحرانهای ادواری میشود که میتواند ناشی از رفتارهای نسنجیده و تحلیلهای اشتباه معاملهگرانش باشد. اینکه بازیگران بازار با ارزیابی و محاسبه اشتباه خود از تغییرات قیمت یک سهم یا سبدی از سهام به سلسلهای از اشتباهات دامن بزنند یا دچار خوشبینی یا بدبینی مفرط نسبت به آینده بازار شوند. بگذارید به کمتر از صد سال گذشته بازگردیم. میانه دو جنگ جهانی در آمریکا. اما قبل از آن باید به این نکته روشن اشاره کنم که انسان دانا و توانای مطلق نیست. حتی باهوشترین افراد نیز اشتباه میکنند و تصمیمات غلط میگیرند و روشهای غلط را توصیه میکنند. باید اشارهای مجدد کنم که تحلیل خطاهای فردی را در این بخش بهطور مجزا از دخالتهای دولت طرح میکنیم. یعنی مداخله دولت را صفر در نظر میگیریم و تاکید میکنیم که حتی در شرایط مداخله صفر نیز احتمال خطا وجود دارد چراکه انسان موجودی با تواناییهای محدود است. اگر مداخله دولت را وارد این بحث کنیم آنگاه میتوان باور داشت که انواع انحرافات و اعوجاجات در مسیر سرمایهگذاری و تصمیمات اقتصادی فرد ایجاد شود از این حیث که مداخله دولت، سیگنالهای قیمتی را مختل و در نتیجه تخصیص بهینه منابع را دچار مشکل میکند. آمریکای قبل از رکود بزرگ، دنیایی است که همه به خوشیهای تمامنشدنی آن عادت کرده بودند. اینکه اوضاع همیشه اینگونه پررونق خواهد ماند و رویای آمریکایی را پایانی نخواهد بود. یکی از همین دست اشخاص خوشبین، اقتصاددان و آماردان بزرگ ایروینگ فیشر است. شخصی که جوزف شومپیتر و بعدها میلتون فریدمن او را بزرگترین اقتصاددانی که تابهحال آمریکا به خود دیده است، توصیف کردهاند. او علاوه بر اقتصاد در آمار و ریاضیات نبوغی کمنظیر داشت. فیشر علاوه بر جایگاه برجسته علمی خود، از فعالان بنام بازار سهام نیویورک یا همان والاستریت بود. تا قبل از سقوط بازار، شاخص در طی یک سال و نیم، رشد خیرهکننده ۳۴۰درصدی را تجربه کرده بود و فیشر تاکید میکرد که «سطح قیمت سهام هنوز خیلی پایین است». او به جد پیشبینی کرد که بازار سهام به مسیر صعودی خود ادامه خواهد داد اما با فرارسیدن ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹ معروف به «سهشنبه سیاه» ثابت شد که پیشبینی فیشر توهمی بیش نبود و والاستریت سقوط کرد. حسن شهرت او به واسطه این تحلیل و پیشبینی غلط همانند ارزش سبد سهامش دود شد و به هوا رفت بهطوری که دانشگاه ییل برای اینکه خانه او توسط بانک مصادره نشود، آن را از او خریداری و دوباره به خودش اجاره داد. تمام این وقایع تاریخی به ما گوشزد میکند که حتی بهترینها نیز اشتباه میکنند و خطاهای بزرگی هم مرتکب میشوند. از اینرو برای اینکه در بازارهای مالی دچار «توهم تسلط» بر تمام زوایا و پیچیدگیهای بازار نشویم، لازم است که با ابزارهای پوشش ریسک و متنوعسازی پورتفوی و همچنین تحلیل دائم ریسک و نااطمینانیهای موجود مسوولیت سرمایهگذاریهای خودمان را بپذیریم. بدون تردید آموزش دیدن اصلی است که باید بر آن تاکید کنم اما نباید از این مهم غافل شد که بهترین تکنیکالیستها، آماردانها و محاسبهگران نیز از آینده بازار خبر ندارند. البته بازاری که آزاد باشد. در بازارهای غیرآزاد همچون بورس ایران میتوان از طرق گوناگون همانند دسترسی به رانت اطلاعاتی، از سودهای بادآوردهای برخوردار شد و از آن لذت برد. بنابراین برای اینکه طعمه واقع نشویم باید مانع از این شد که به اصول یک بازار باز و رقابتی و شفافیت مرسوم آن از طرق مختلف خدشه وارد شود؛ چه این امر توسط دولت واقع شود یا هر شخص حقوقی و حقیقی دیگر.
در نوشتن این مقاله از دادههای کتاب «راهنمای بازارهای مالی» تالیف مارک لوینسون استفاده شده است.