شهر آدمهای بیدهان
نگاهی به زندگی 220روزه ایرانیان با ویروسی که همهچیز را مختل کرد
شهر، پرتره آدمهای ماسکزده را قاب گرفته؛ آدمهایی بیدهان که از پس چشمها حرف میزنند، لبخند میزنند، عصبانی میشوند و غمگین. از 220 روز پیش که ویروس، بختکی شد بر سر ایرانیان، چشمها پریشاناند و دهانها زیر ماسک خبرهای بد را زمزمه میکنند؛ 3700 مبتلای جدید، 200 فوتی، 15 منطقه قرمز، 13 منطقه هشدار، پاییز نگرانکننده و...
ایرانیان سیام بهمن 98، بدشانسی آوردند. در کمتر از نیمروز، کابوس ورود کرونا برایشان زنده شد؛ ویروس دو نفر را در قم کشت. تا قبل از آن ویدئوهای منتشرشده از ووهان چین، وضعیت قرنطینه و سمپاشی شهر، مضطربشان کرده بود و آن روز خبرها بر سرشان آوار شد. 220 روز پیش هیچکس تصور نمیکرد، کرونا تا هشت ماه بعدش، بیخ گوش ما زندگی کند. خبر که پیچید مدارس تعطیل شد، دانشجویان یکروزه، خوابگاهها را تخلیه کردند، معلمان و دانشآموزان و دانشجویان خانهنشین شدند، کارمندان دورکار و خیلی از کارگران بیکار. مغازهها کرکرهها را کشیدند. طرح ترافیک لغو شد و ترس ابری شد بر شهر و بارید. قم، گیلان و تهران در رأس هرم کرونا قرار گرفتند، ماسک و دستکش و الکل نایاب شد و صدای اعتراض پرستاران و پزشکان بالا رفت. بیمارستانها پر شد از بیمارانی که یکشبه اوضاعشان به هم ریخته بود. سفرهای گروهی را تعطیل کردند و بوستانها را بستند. از نیمه فروردین آمارها سر به فلک کشید و به سه هزار و 111 نفر در دوازدهمین روز نوروز رسید. وضعیت، قرمز و هشدار و اضطرار اعلام شد. همه هراسیده چشم به خبرها دوخته بودند. 117، 150، 190، 220 فوتی. بالاترین میزان مرگ در 220 روز گذشته 235 نفر در هفتمین روز مرداد ثبت شد. 220 روز پیش کسی تصور نمیکرد آمار مبتلایان کرونا به بالای 430 هزار نفر برسد و ویروس بتواند جان بیش از 24 هزار نفر را بگیرد. وزارت بهداشت اوایل بهار اعلام کرد، ماجرا خرداد فروکش میکند و در هفتمین ماه، نه خبری از فروکش است و نه پایان بیماری. با شروع پاییز نگرانیها از اوج دوباره ویروس در کنار آنفلوآنزا، مردم را دلنگرانتر کرده.
مسالمتآمیز با وحشت
در تمام هفت ماه و چند روز گذشته، ایرانیان رفتارهای متفاوتی از خود نشان دادند. از روزهای اول که ویروس و میزان تخریبش را باور نداشتند تا روزهای خانهنشینی و در ادامه خستگیشان از شرایط زندگی با کرونا. آنچه حالا از رفتار ایرانیان دیده میشود، بیتوجهی به کشندگی بیماری و زندگی به سبک قدیم است؛ قدیم مثل دوران قبل از کرونا. آنها در شرایطی که اعلام میشد در خانه بمانند، چمدانها را بستند و به سفر رفتند. خردادماه فرمانده ستاد مقابله با کرونای تهران از تاثیر سفرها بر افزایش آمار ابتلا به این ویروس گفت. بر اساس اعلام او، 60 درصد مبتلایان به کرونا در یک بیمارستان در تهران، سابقه سفر داشتند. آن موقع موج جدیدی از کرونا در تهران شکل گرفت که ناشی از سفرهای خرداد و دو ماه قبل از آن بود. حتی این آمارها هم مردم را از ادامه ندادن به سفرهایشان منصرف نکرد و در تعطیلات بعدی، مجهزتر به سفر رفتند. استانهای شمالی با هر بار تعطیلی، با پیک جدید و شدیدتری از بیماری مواجه شدند. آنها را حالا در کافهها و رستورانها و مراکز خرید میتوان دید که اصرار بر قدم زدن در مسیر گذشته دارند، رفتاری که از نظر امیرحسین جلالی، عضو انجمن جهانی روانپزشکان، میتوان از ابعاد مختلفی آن را بررسی کرد. او میگوید اگر کنار آمدن را به معنای سازگاری بهنجار بدانیم، بله، ایرانیان به میزان زیادی با این ویروس سازگار شدند. حتی بیشتر از حالت عادی. ایرانیان در تمام دویست و چند روز گذشته، هیچوقت شرایط قرنطینه را تجربه نکردند، تا حدودی دورکار شدند، آموزششان مجازی شد اما باز هم به دلیل نبود زیرساختها معطل ماندند. ما نه زیرساخت داریم و نه فرهنگ قرنطینه و نه امکانات آن: «بسیاری از کارمندان به دلیل نبود زیرساختها دورکاری نمیکنند، مرخصی میگیرند. دورکاری برایشان مثل تعطیلی است.» این ماجرا تنها برای کارمندان نبود، دانشآموزان با آنلاین شدن سال تحصیلی، از درسها جا ماندند و با هزار مکافات امتحانها را دادند و پرونده سال 99-98 را بستند. سال جدید برایشان با سختیهای خودش شروع شد. دوباره تبلت و موبایل و برنامه شاد که نه پول خریدش را داشتند و نه سواد راهاندازیاش را. گزارش مرکز افکارسنجی ایسپا در هفته گذشته نشان داد 20 درصد از دانشآموزان به موبایل، تبلت و اینترنت دسترسی ندارند. این در حالی است که پس از بازگشایی عجولانه مدارس در پانزدهم شهریور، گزارشهای غیررسمی، از تعطیلی مدارس به دلیل مشاهده مواردی از ابتلا میان معلمان و دانشآموزان حکایت دارد.
جلالی میگوید در بسیاری از کشورها زیرساختهای دورکاری و آموزش آنلاین و انجام مبادلات بانکی گسترده از راه دور وجود دارد، ما در ایران اما مثل یک سرباز جنگی که ضعیف است به کار و زندگیمان ادامه دادیم. ایران شرایط ویژهای در مدیریت کرونا داشت و نتوانست به خوبی عمل کند. هیچوقت این بیماری فروکش نکرد و موارد ابتلا به اندازه قابل توجه، کم نشد. پیک دوم تمام نشده بود که پیک بعدی از راه رسید. ایرانیان شرایط پایداری را تجربه نکردند. بنابراین در این شرایط حرف از سازگاری و انطباق با شرایط کرونا شاید بیمعنا باشد: «گاهی مساله فردی است و فرد میتواند با آن کنار بیاید اما وقتی موضوع به سلامتی برمیگردد دیگر موضوعی جمعی است و با اقتصاد و فرهنگ و پارامترهای اجتماعی پیوند عمیقی دارد و نمیتوان گفت موضوع فردی است. در این وضعیت هر نوع تغییر شرایط به سمت مثبت یا منفی، وابسته به مدیریت اجتماعی و سیاسی جامعه است و چون این مدیریت ضعیف است، ما نتوانستیم پیشرفتی کنیم و آماده شرایط پاندمی نبودیم.»
اول اردیبهشت بود که به دستور دولت، کسبوکارها دوباره از سر گرفته شد. فعالیت اصناف پرخطر با کمی تاخیر یک ماه بعدش، شروع شد. اما از اواخر دومین ماه از سال، خیابانها شلوغ شد، اتوبوس و مترو و تاکسیها پر شدند از آدمهایی که دو سه ماه کارهایشان عقب افتاده و سفرههایشان خالی شده بود. آنها دوباره در خیابانها بساط کردند. کرکره مغازههایشان را بالا بردند و از این اداره به آن اداره دنبال جواز کار و کارهای اداری بودند. طرح ترافیک که همچنان لغو بود، خیابانها را شلوغتر از قبل کرد و از همان جا اختلاف میان شهرداری و وزارت بهداشت و ستاد مقابله با کرونا بر سر اجرا و اجرا نشدنش کلید خورد. وزارت بهداشت نگران از بالا رفتن موارد ابتلا در اتوبوس و مترو، خواستار لغو اجرای طرح ترافیک بود و شهرداری موافق. چرا؟ چون شهرش به هم ریخته بود. آغاز فعالیت کسبوکارها، پایان قرنطینه نصفه و نیمه ایرانیان بود. هرچند که به گفته بسیاری از متخصصان ایرانیان هیچوقت شرایط قرنطینه را آنطور که در کشورهای دیگر اجرا شد، تجربه نکردند. پژوهشگران اقتصادی گفتند کشور از نظر اقتصادی، اجازه تعطیلی نمیدهد. وضعیت قبل از کرونا هم تعریفی نداشت و با ادامه شرایط تعطیلی، وضعیت بحرانیتر شد. جلالی اینها را تایید میکند و میگوید بسیاری از افراد نمیتوانند حتی برای یک هفته، بیکاری را تاب آورند.
مرکز افکارسنجی ایسپا، اردیبهشت امسال نتایج یک نظرسنجی را منتشر کرد که نشان میداد حداقل نیمی از مردم در اثر شیوع کرونا، با کاهش درآمد مواجه شدهاند. 42 درصد از شرکتکنندگان در این نظرسنجی از تعطیلی کسبوکار و نزدیک به 5 /13 درصد از بیکاریشان خبر داده بودند و 40 درصد خواستار شروع فعالیتهای اقتصادی بودند. بر اساس اعلام این مرکز، 70 درصد از پایتختنشینان وضعیت بد اقتصادی را در سومین ماه از شیوع کرونا، تجربه کردهاند. ششم خرداد هم دفتر مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران با جمعآوری اطلاعات از سوی مرکز ایسپا، نتیجه یک نظرسنجی را منتشر کرد که نشان میداد 35 درصد از خانوادهها، با بیکاری یک نفر به دلیل شیوع کرونا مواجه شدهاند و 43 درصد از پاسخگویان اعلام کردند که هزینههای زندگیشان بالا رفته.
زندگی زیر سایه ترس
جلالی، عضو انجمن جهانی روانپزشکان، میگوید در ایران با گذشت هشت ماه از شیوع کرونا، دادههای درست و علمی درباره تاثیرات اجتماعی و روانی کرونا وجود ندارد. در اوایل شیوع، مردم دنیا زمانیکه صبح از خواب بیدار میشدند، وضعیت مشابه و دغدغههای یکسان داشتند. اما در این مدت کشورهای پیشرفته جلو افتادند و پارامترهای اجتماعی و روانی و اقتصادی را سنجیدند. ما اطلاعات دقیقی درباره این موضوع نداریم در شرایطی که در این مدت مقالههای بسیاری از وضعیت روانی اجتماعی مردم کشورهای مختلف تحت تاثیر شیوع کرونا منتشر شده: «اطلاعات بهدستآمده پس از همهگیری سارس در برخی از کشورها نشان میدهد شش ماه پس از پایان قرنطینه، پیامدهای اجتماعی-روانی و هراس جمعی از این اپیدمی بسیار بالا بود. حتی پس از اعلام وضعیت عادی، پارامترهای فیزیولوژیک اضطراب و استرس قابل سنجش بود، با اینکه ممکن است جامعه شکایت روشنی از اضطراب و تنش نداشته باشد. در ایران هم ما شاید شاهد یک نوع سازگاری در جامعه باشیم به این صورت که در شهرهای بزرگ مردم از ماسک استفاده میکنند، فاصله اجتماعی را رعایت میکنند و... اما به هر حال تاثیرات اجتماعی و روانی آن قابل مشاهده است.» بر اساس اعلام این روانپزشک، «مردم ایران مانند بسیاری از جوامع شرقی، به سختی با ماجرای فاصلهگذاری اجتماعی کنار آمدند. برای ما فاصله گرفتن از هم سخت است. حتی پس از آنکه دولت سفتوسخت در تلاش بود تا آن را اجرا کند، مردم پس از یکی دو ماه، دوباره به حالت قبلی بازگشتند. شرایط ما در اینجا هم مانند کشورهای غربی نیست. چراکه آنها پیش از این هم به زندگیهای جمعی عادت نداشتند».
مساله تابآوری نکته دیگری است که مطرح میشود. ایرانیان نسبت به تنهایی ناتابآوری دارند و در برابر فاصلهگذاری مقاومت میکنند. آنها ماسک میزنند و به محل کار میروند، ماسک میزنند و مهمانی میروند و زیر سایه ترس، زندگی جمعیشان را ادامه میدهند. به گفته این روانپزشک، بسیاری از ترسها، ناشی از بیماری نیست، بهدلیل هراسی است که وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه به آن دامن زده. او میگوید جامعه از نظر روانی بهشدت آسیبپذیر است و به نظر میرسد غفلت بزرگی در زمینه سلامت روانی-اجتماعی ایرانیان صورت گرفته. ایرانیان دو سال قبل، تجربههای بدی را از سر گذراندند و دچار یک فروپاشی جدی سازمان اجتماعی-روانی در جامعه شدهاند. اردیبهشت امسال مرکز افکارسنجی ایسپا، پژوهش دیگری انجام داد که نشان میداد 58 درصد از زوجهای تهرانی تجربه تنش داشتند و 48 درصد از والدین اعلام کرده بودند با فرزندانشان درگیر شدهاند. در همین مدت گزارشهایی درباره افزایش خشونت علیه زنان و کودکان هم منتشر شد. در کنار اینها بر اساس نظرسنجی خرداد شهرداری، 46 درصد از مردم نگرانی زیادی از ابتلای خود و خانوادههایشان به کرونا دارند. 80 درصد شرکتکنندگان گفته بودند پروتکلها را «زیاد» رعایت میکنند. نیمی از آنها موافق تصمیم ستاد مقابله با کرونا برای اجرا نشدن طرح ترافیک بودند. 37 درصد اعلام کردند در سال جدید حداقل یک بار در ساعت اداری به محدوده ترافیک وارد شدند. 51 درصد از شهروندان تهرانی اعتماد کمی به آمارهای رسمی فوت و مبتلایان از سوی دولت داشتند و 28 درصد تاحدی اعتماد میکردند. 42 درصد به میزان کمی از عملکرد دولت و نهادهای عمومی در مقابله با کرونا رضایت داشتند که این نارضایتی کمترین میزان از میانه اسفند تا خرداد را نشان میداد.
با اینکه به گفته وزارت بهداشت آمار استفاده از ماسک در کشور بالای 60 درصد است اما خبرهایی که از برخی مناطق میرسد حکایت از بیتوجهی به پروتکلها در برخی مناطق دارد. نمونه آن در شهرهای جنوبی دیده شد؛ افرادی که در مراسم عزا و عروسی شرکت کردند و آمارهای این استان را بهشدت بالا بردند. در نظرسنجیای که از سوی دفتر مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در خرداد امسال انجام شد هم مشخص شد 11 درصد تهرانیها با اجباری شدن ماسک در فضای عمومی مخالفاند.
در انتظار پایان عصر کرونا
شیده لالمی که دکترای رشته ارتباطات دارد و روزنامهنگار است، معتقد است نشانههایی وجود دارد که مشخص میکند مردم با کرونا کنار نیامدهاند، نه تنها در ایران که در کشورهای دیگر هم. به گفته او همه در انتظار پایان عصر کرونا هستند، همین هم باعث شده تا در کشورهای مختلف جنبشهای اعتراضی علیه استفاده از ماسک و پروتکلهای بهداشتی برپا شود. مردم خسته شدهاند و این مساله در بسیاری از کشورها دیده میشود. هر چقدر پروسه طولانیتر شود، پیامدهای منفی زندگی با این ویروس منجر به نارضایتی مردم میشود: «برخی تحقیقات نشان میدهد کرونا هیچ وقت تمام نمیشود بلکه ممکن است از شدتش کم شود، بنابراین افراد باید به زندگی طولانی با آن عادت کنند. به همین دلیل است که آدمها حرف از همزیستی با کرونا میزنند. این در حالی است که نمیتوان به این سبک از زندگی عادت کرد چراکه انسان ذاتاً علاقهمند به اجتماع و جمع است و از انزوا فراری.» او با اینکه گفته میشود تابآوری ایرانیان پایین است، مخالفت میکند. او میگوید در ایران مردم انبوهی از مشکلات اقتصادی دارند و فشار بر مردم ما سنگینتر از کشورهای دیگر بوده است. ما در شرایط تحریم هستیم و داروها کمیاب و گران شدهاند. همه اینها منجر شده تا بحران در کشور ما سختتر از کشورهای دیگر باشد. با این حال مردم جامعه تحمل کردهاند. او بر این نظر است که کرونا برخی از تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد؛ مثل آموزش آنلاین و توسعه شبکه اینترنترسانی به برخی مناطق محروم و روستاها. اتفاقی که شاید در شرایط عادی به این زودیها رخ نمیداد.
اجبار برای تغییر
مهدی نوروزی، معاون پژوهشی مرکز تحقیقات بیماریهای ویروسی دانشگاه علوم پزشکی تهران، اما معتقد است که اغلب مردم، وجود ویروس را پذیرفتهاند اما اینکه چرا پروتکلها را رعایت نمیکنند به عوامل زیادی بستگی دارد. از مسائل مالی گرفته تا بیتوجهی همیشگیشان به موضوع سلامت در این مساله نقش دارد. همه به این واقعیت رسیدهاند که اگر سبک زندگی را تغییر ندهند دوباره آمار مرگومیرها افزایش پیدا میکند و وحشت به جان مردم میافتد. او میگوید شیوع این ویروس، بهترین زمان برای تغییر سبک زندگی و قرار گرفتن در مسیر زندگی سالم است: «حالا که مردم مرگ را به چشم دیدند، باید از آنها خواسته شود پروتکلها را بیشتر از قبل رعایت کنند. افراد نخبه علمی باید مسوولیت این کار را به عهده بگیرند و روشهای زندگی سالمتر را به مردم آموزش بدهند. اینکه عادتهای ناسالم زندگی را کنار بگذارند و تبدیل به انسان سالمی شوند.» این ویروسشناس میگوید هنوز خیلیها با موضوع کنار نیامدهاند و مقاومت میکنند اما برای گروهی، ماسک کالای ثابت در فهرست خریدهای روزانهشان است. هرچند که هنوز قشر ضعیف حتی از خرید ماسک هم ناتواناند. آنهایی که شروع به سازگاری کردهاند، مرگ جوانان را دیدهاند و خبرها را دنبال کردهاند. آنها میدانند ویروس تا چه میزان میتواند ترسناک باشد. نوروزی میگوید خیلی نباید با مردم درباره دارو و واکسن حرف زد، باید آنها را به سمتی برد که فاصلهگذاری اجتماعی و فیزیکی، شستوشوی دستها و استفاده از ماسک را نهادینه کرد.
ویروس هوشمندانه عمل میکند، هنوز با گذشت هفت ماه کسی نمیتواند رفتارهایش را تخمین بزند اما این متخصص میگوید که در مسیر تکامل ویروسها هر زمان که جامعه راههای مقابله را بیشتر میکند، آنها دو راه را در پیش میگیرند؛ یا از جامعه دور میشوند یا از راههای دیگر خودشان را به میزبانان میرسانند: «در برخی از کشورها شدت میزان کشندگی ویروس گزارش شده و نشان میدهد که کرونا جهشهایی داشته است. تحقیقات نشان میدهد بعد از اینکه ویروس وارد بدن میزبان شد و تاثیرات بدی روی او گذاشت، به دنبال راهی میگردد تا ملایمتر برخورد کند و بقایش حفظ شود.» این متخصص تاکید میکند که هیچ تحقیقی انجام نشده که نشان دهد کرونا به شکل ویروسی مثل آنفلوآنزا تغییر شکل میدهد و مردم به آن عادت میکنند.
باید پذیرفت
نیره توکلی که جامعهشناس است اما میگوید که پذیرش و کنار آمدن با موضوعی مثل کرونا، زمانی اتفاق میافتد که افراد توانایی مالی و فرهنگی آن را داشته باشند. زمانی میتوان گفت مردم واقعیت زندگی با کرونا را پذیرفتهاند که پذیرش را در رفتارشان ببینیم. مصداق عینی آن هم رعایت پروتکلهای بهداشتی مثل ماسک زدن و رعایت فاصلهها و دورکاری و... است. اما کارگری را که صبح تا شب باید سر کارش باشد و توانایی خرید ماسک ندارد، چطور در این گروه قرار دهیم: «کشور ما شرایط عادی نداشته. ما در مقایسه با کشورهای دیگر، وضعیت سختتری را تجربه کردیم، تحریمها، گرانی دارو، اوضاع بد اقتصادی و... با این حال دولت میتوانست حداقل ماسکها را ارزان کند تا قشر ناتوان از پرداخت، با قیمت پایین آن را تهیه کند. دلیل ماسک نزدن خیلیها، همین قیمتهای بالای ماسکهاست.» این جامعهشناس این پرسش را مطرح میکند که طبقه فرودست جامعه چقدر میتواند پروتکلها را رعایت کند؟ جواب به این سوال میزان سازگاری با ویروس را نشان میدهد. او میزان انجام خریدهای آنلاین و استفاده از خدمات مجازی، جلوگیری از تجمع مردم و ساماندهی بسیاری از مشاغل را در گروه اقداماتی میداند که انجامش باز هم بر میزان سازگاری افراد با بیماری تاثیر میگذارد: «باید اعتمادسازی صورت گیرد. مردم باید واقعیتی به اسم کرونا را بپذیرند و این ماجرا به میزان سود، فرهنگ، آگاهی، زیرساختها و درآمدشان بستگی دارد. کسی که هر دقیقه به دنبال نان است، نه میتواند به زندگی با کرونا عادت کند و نه آن را پذیرفته. بنابراین باید در بخش فرهنگی، روی این موضوع تمرکز بیشتری شود. زمانی که افراد ماسک بزنند، فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنند و حضور کمتری در تجمعات داشته باشند، آن زمان میتوانیم بگوییم که با ویروس زندگی مسالمتآمیزی را شروع کردهاند.»