دیپلماسی اجبار
چرا رابطه آمریکا و ایران راه بهجایی نمیبرد؟
بعد از روی کار آمدن حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ کمتر کسی فکر میکرد پرتلاطمترین دوران روابط ایران و آمریکا در دوره ریاستجمهوری او اتفاق بیفتد. تا پیش از روی کار آمدن ترامپ در بهمن ۱۳۹۵ وزرای امور خارجه ایران و آمریکا رودررو مذاکره میکردند، اما اکنون برای ظریف و روحانی، ویزای آمریکا به راحتی صادر نمیشود. در دوره اوباما صحبت از برجامهای سریالی بود، اما ترامپ از همان برجام یک هم خارج شد.
بعد از روی کار آمدن حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ کمتر کسی فکر میکرد پرتلاطمترین دوران روابط ایران و آمریکا در دوره ریاستجمهوری او اتفاق بیفتد. تا پیش از روی کار آمدن ترامپ در بهمن ۱۳۹۵ وزرای امور خارجه ایران و آمریکا رودررو مذاکره میکردند، اما اکنون برای ظریف و روحانی، ویزای آمریکا به راحتی صادر نمیشود. در دوره اوباما صحبت از برجامهای سریالی بود، اما ترامپ از همان برجام یک هم خارج شد.
بعد از خروج آمریکا از برجام در ۱۸ اردیبهشت 97 اوضاع پیچیدهتر شد. پس از اولین سالگرد خروج آمریکا، کاهش تعهدات از طرف ایران، حوادث فجیره و دریای عمان، اعزام ناو جنگی آمریکا به خلیج فارس، پیشنهاد ائتلاف دریایی آمریکایی در خلیج فارس، سرنگونی پهپاد آمریکایی و... روابط دو کشور را بیش از پیش پرتنش کرد؛ تا جایی که احتمال درگیری نظامی وجود داشته و دارد.
هرچند شاید در سالهای اول انقلاب و بعد از ماجرای تسخیر سفارت و هواپیمای مسافربری ایران ایر ۶۵۵ روابط دو کشور از دوره فعلی هم پرتنشتر بوده باشد، اما قطعاً این روزها پرنوسانترین دوران در روابط ایران و آمریکاست. بلاتکلیفی و ابهام در روابط دو کشور عملاً حصول هرگونه نتیجهای را به بنبست کشانده است. در جریان حضور ظریف در نشست سران گروه ۷ در بیاریتس، روسای جمهور هر دو کشور تلویحاً برای دیدار با یکدیگر اعلام آمادگی کردند، اما خیلی زود منصرف شدند. ترامپ یک روز از حل شدن مشکلات با ایران در ۲۴ ساعت میگوید و روز دیگر از آمادگی برای اقدام نظامی. اما چرا روابط ایران و آمریکا از بنبست خارج نمیشود؟
در این نوشتار سعی شده از دیدگاهی که کمتر به آن پرداخته شده به بررسی چرایی به بنبست رسیدن روابط ایران و آمریکا در دوره فعلی نگاه شود. این منظر خاص معطوف به رویکرد آمریکاست.
استراتژی دیپلماسی اجبار
تا سال ۱۹۹۱ و در جهان دوقطبی، استراتژی غرب پیشگیری از حمله دشمن، یعنی شوروی و متحدانش بود. ابزار این راهبرد «بازدارندگی» بود؛ یعنی انجام اقداماتی که رقیب از ترس ضربه دوم به فکر حمله نظامی یا خرابکاری نیفتد. مثلاً بمب اتم نوعی ابزار بازدارندگی برای جلوگیری از حمله دشمن بود.
بعد از فروپاشی شوروی، مسیر تهدیدات در جهان به سمت دیگری رفت. هرج و مرج در اثر جنگ داخلی در دولتهای ضعیف و ورشکسته، نقض حقوق بشر در مرزهای داخلی، تلاش کنشگران دولتی و غیردولتی برای کسب تسلیحات کشتارجمعی و... از این دست تهدیدات به حساب میآیند. گروههای تروریستی در مناطق صعبالعبور افغانستان یا ترور در کوچهپسکوچههای شهرهای عراق، قبایل شورشی آفریقا و... تهدیدات جدیدی است که با روش سنتی نمیتوان با آنها مقابله کرد. مسالهای که سند راهبرد امنیت ملی آمریکا ۲۰۱۷ هم بر آن تاکید دارد.
با تغییر تهدیدات پس از پایان جنگ سرد، چالش غرب بهجای پیشگیری از حمله دشمن، به «تغییر رفتار دولتها» تبدیل شده و استراتژی غرب به رهبری آمریکا در این راه «دیپلماسی اجبار» است.
دیپلماسی اجبار، راهبردی با هدف الزام رقیب یا ایجاد تبعیت و پیروی از خواستههای سایر قدرتها بدون شکست دادن دولت رقیب و دشمن است. دیپلماسی اجبار گزینههایی را پیشروی دشمن میگذارد و دولت رقیب میتواند بین جنگ یا تبعیت از خواستههای رقیب یکی را انتخاب کند. در واقع غرب از «زور محدود» به عنوان ابزار چانهزنی استفاده میکند تا به خواستهاش برسد و اگر نرسد وارد جنگ شود. در صورت آغاز جنگ، دیپلماسی اجبار شکست خورده است. دیپلماسی اجبار، نخستین بار پیش از آغاز جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ بهکار گرفته شد و اکنون به بخش اصلی و مهم مدیریت بحران و منازعه در غرب تبدیل شده است.
دیپلماسی اجبار آمریکا در قبال ایران
آمریکا بهخصوص بعد از حملات ۱۱ سپتامبر، برای متوقف ساختن فعالیت هستهای ایران، عراق، کره شمالی و همچنین قطع حمایت طالبان از القاعده از دیپلماسی اجبار استفاده کرده است. روایت دیپلماسی اجبار به این شکل است: دولتی اقدامی برخلاف میل غرب انجام داده است و دولتهای غربی «در واکنش» به آن میخواهند با تهدید و استفاده از «زور محدود»، رفتار آن کشور را تغییر دهند؛ روشی که سالها آمریکا در قبال ایران در پیش گرفته است.
در سالهای اخیر آمریکا با تاکید بر مسائل هستهای، موشکی و نفوذ منطقهای ایران خود را در موقعیت «واکنش» قرار داد و با تحریمهای شدید سعی کرد برای ایران دو گزینه بیشتر باقی نگذارد؛ تبعیت یا جنگ. ترامپ در ۳۰ شهریور ۱۳۹۸ ادعا کرد: «ایران میداند که اگر رفتار بدی انجام دهد، وقتی نخواهد داشت.» با توجه به اظهارات دولتمردان آمریکا میتوان مهمترین رفتاری را که آمریکا قصد تغییر آن را دارد مساله هستهای دانست که به امضای برجام در دوره اوباما منجر شد. حالا ترامپ این بحث را به صورت گستردهتری پیش کشیده است. او سال گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل گفت: «ایران مسلح به سلاح اتمی چالشی پذیرفتنی نیست؛ و آمریکا اقدامات لازم را برای بازداشتن ایران از دستیابی به سلاح هستهای انجام خواهد داد.» او همچنین تیرماه ۱۳۹۸ در توئیتی نوشت: «درخواست آمریکا از ایران ساده است: نه سلاح اتمی و نه حمایت از ترور.» وزیر امور خارجه آمریکا هم پس از حملات انصارالله یمن به آرامکو گفت: «به تلاشهای خود برای فشار علیه ایران ادامه خواهیم داد تا سیاستهای بیثباتکننده این کشور در خاورمیانه متوقف شود.» پمپئو ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ توافق جدید مورد نظر آمریکا با ایران را مشروط به اجرای ۱۲ خواسته آمریکا از ایران کرده بود.
با کنار هم قرار دادن ۱۲ شرط پمپئو و اظهارات ترامپ میتوان گفت تغییر رفتار ایران در سه مورد برای آمریکا مهمتر است: «مساله هستهای، نفوذ منطقهای و برنامه موشکی.» ترامپ که تحریمهای بیسابقهای را علیه ایران اجرا کرده میگوید اگر ایران شروط آمریکا را اجرا کند و از سلاح هستهای صرف نظر کند او «بهترین دوست ایران» خواهد بود؛ یعنی همان سیاست هویج و چماق، که در دیپلماسی اجبار با تاکید بر چماق بهکار میرود.
ترامپ بارها تاکید کرده جنگ، یا همان شکست دیپلماسی اجبار آخرین گزینه خواهد بود. اما آمریکا در بهکار بردن سایر ابزارهای فشار تمام تلاش خود را بهکار گرفته است. فشار ترامپ بر ایران منطبق با دیپلماسی اجبار است. هرچند در این راهبرد «زور محدود» مجاز است نه حداکثری؛ اما در این نظریه زور محدود به «چگونگی» بهکارگیری زور مربوط است نه میزان آن. حمله هوایی ناتو به کوزو هم در این تعریف زور محدود است؛ چراکه هدف، نابودی رقیب نیست. بعد از سرنگونی پهپاد آمریکایی ترامپ در مورد جنگ احتمالی با ایران گفته بود واشنگتن پایش را در خاک ایران نخواهد گذاشت، اما درگیری را با نیروی دریایی و هوایی پیش میبرد؛ این جنگ «به معنی نابودی ایران نیست». ترامپ ادعا کرد: «فقط میخواهد ایران کشوری نرمال باشد.»
چرا دیپلماسی اجبار در مورد ایران جواب نمیدهد؟
کاربرد این دیپلماسی در کل چندان سابقه خوبی ندارد. تا سال ۲۰۱۰ از ۳۶ مورد تنها شش مورد به موفقیت پایدار دست یافته که پنج مورد آن یکبار سابقه شکست دارد. به اعتقاد برخی کارشناسان تاکنون تنها سه مورد کاملاً موفق از دیپلماسی اجبار اجرا شده است: «پایان بحران هائیتی در سال ۱۹۹۴، توقف حمایت پاکستان از طالبان در سال ۲۰۰۱ و خاتمه دادن به برنامه هستهای لیبی در سال ۲۰۰۳.»
توماس سیشلینگ و الکساندر الجرج مهمترین افرادی هستند که به نظریهپردازی در مورد دیپلماسی اجبار پرداختهاند. اما خود شلینگ وقتی رئیسجمهور آمریکا از او خواست با استفاده از نظریهاش در مورد بمباران ویتنام در سال ۱۹۶۴ طرحی ارائه کند، حرفی برای گفتن نداشت. شلینگ برای موفقیت استفاده از دیپلماسی اجبار پنج شرط و جرج ۹ شرط را برمیشمارد، اما شروط آنها تا حدی انتزاعی است و بعضاً تا پایان فرآیند مشخص نمیشود دیپلماسی اجبار کارآمد خواهد بود یا خیر.
اما جاکوبسن در «سیاست ایدهآل» با در نظر گرفتن مطالعات شلینگ و جرج، این شروط را محدودتر و کاربردیتر مورد بررسی قرار میدهد و چهار شرط اصلی را برای موفقیت در دیپلماسی اجبار مطرح میکند. در ادامه عدم اجرای این چهار شرط را از طرف آمریکا در قبال ایران بررسی میکنیم:
۱- تهدید به استفاده از زور باید سریع و کمهزینه باشد
دموکراسیهای غربی برای جلب حمایت داخلی مستمر با مشکل مواجه هستند. آنها نمیتوانند به مدت طولانی با رقیب مقابله پرهزینه داشته باشند و مورد اعتراض مردم خود قرار نگیرند. وقتی دولت رقیب بداند تهدید طرف غربی برای تغییر رفتار او کُند و پرهزینه است، از این تهدید تبعیت نمیکند و آن را «بلوف» میشمارد.
ترامپ سعی میکند نشان دهد درگیری با ایران کمهزینه و سریع خواهد بود. او در تیرماه ۱۳۹۷ گفت در صورت وقوع درگیری بین دو کشور «جنگ زیاد طول نخواهد کشید». اما مقامات ایرانی و بسیاری از کارشناسان سریع و کمهزینه بودن جنگ را بلوف میدانند. حسن بهشتیپور، کارشناس مسائل بینالملل و استاد دانشگاه تهران معتقد است «اینکه ترامپ دم از قدرت حمله نظامی میزند بلوف نیست، ولی عواقب آن را نمیتواند بپذیرد».
ظریف پس از حملات آرامکو و تهدید آمریکا گفت: «هرگونه اقدام نظامی علیه ایران به جنگی تمامعیار منجر میشود.» یعنی جنگ برای آمریکا طولانی و پرهزینه خواهد بود. ظریف پیشتر هم با «توخالی» خواندن تهدیدات آمریکا گفته بود ترسی از ژست آمریکا نداریم.
مرداد ۹۸ و بعد از خبر اعزام ناو جنگی آمریکا به خلیج فارس، سینا عضدی، کارشناس امنیتی به نیوزویک گفت: «حتی اگر ترامپ به دنبال «درگیری محدود» با ایران باشد، ایرانیها واقعاً میخواهند پاسخی بدهند که به اندازه کافی قدرتمند به نظر برسد و این مساله میتواند حمله محدود را به یک درگیری تمامعیار تبدیل کند.»
اما چرا حمله محدود به ایران ممکن نیست؟ پاسخ را میتوان علاوه بر وسعت، جمعیت و تاریخ ایران در تواناییهای نظامی بهخصوص جنگ نامتقارن دانست که دقیقاً از جنس تهدیدات بعد از جنگ سرد است. تولسی گابارد، نامزد دموکرات انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ میگوید: «جنگ عراق در مقایسه با جنگ با ایران مثل «آب خوردن» خواهد بود.»
به نوشته نشنال اینترست، استراتژی جنگ نامتقارن ایران میتواند جنگ را فرسایشی کند و به ارتش آمریکا آسیب جدی وارد کند. به گفته کارشناس نظامی نشنال اینترست: «حملات سایبری، تاکتیک هجوم دستهجمعی قایقهای کوچک، زیردریاییهای دیزلی، نیروهای ویژه و موشکهای کروز زمین به زمین، تجهیزات پیشرفتهای هستند. ایرانیها در بهکار گرفتن این امکانات در محیط خاص خاورمیانه بسیار کارآزموده هستند.»
نشنال اینترست همچنین در تیر ۱۳۹۸ در مقالهای نوشت: «کمپین نظامی آمریکا علیه ایران تنها با یک «هزینه عظیم» موفق میشود. نیروهای ایرانی با استفاده از موشکهای میانبرد میتوانند به صورت موثری تاسیسات عظیم آمریکا در عراق، کویت، افغانستان، قطر و بحرین و همچنین متحدان عرب آمریکا در منطقه را درگیر جنگ کنند. تجسم اشغال و باثبات کردن کشوری که جمعیت و سرزمین آن بسیار بیش از عراق است باید برای آمریکا یک عامل بازدارنده ترسناک باشد.»
یکی از عوامل قدرت نظامی ایران استفاده گسترده از پهپادهایی است که بعد از تصرف یک پهپاد آمریکایی بسیار پیشرفته شدهاند. در این زمینه نیکولاس هراس، پژوهشگر «مرکز امنیت جدید آمریکایی» در گفتوگو با رادیو ملی آمریکا با برشمردن ویژگیهای پهپادهای ایرانی میگوید نگران است که این پهپادها در درگیری با آمریکا هم استفاده شود. به گفته او «اگرچه این پهپادها برای آسیب زدن مستقیم بسیار ابتدایی به نظر میرسند، اما میتوانند پدافند آمریکا را منحرف کنند. تجمع تعداد زیادی پهپاد ابتدایی میتواند سیستمهای دفاعی را مشغول کند و روزنهای برای حمله سلاحهای قدرتمند مثل موشکهای بالستیک و ضدکشتی ایجاد کند.»
علاوه بر استفاده مستقیم از تواناییهای نظامی، ایران میتواند از گروههای نیابتی شیعه که متحد نظامی و سیاسی ایران هستند، بخواهد در صورت حمله آمریکا برای منافع این کشور در خاورمیانه ویرانی به بار آورند. بنا بر آمارهای اندیشکده امنیتی آمریکایی «رند» و مجله فارین پالیسی تنها در عراق ۱۵۰ هزار نیروی شبهنظامی طرفدار ایران هستند. آمریکا در حال حاضر حدود پنج هزار نیرو در عراق مستقر کرده است که نیروهای طرفدار ایران میتوانند تهدیدی جدی برای آنها باشند. حوثیها در یمن، حزبالله لبنان، نیروهای ایران در سوریه و... میتوانند منطقه را برای آمریکاییها ناامن کنند.
همه این موارد باعث میشود بهرغم ادعای ترامپ، جنگ با ایران طولانی و پرهزینه باشد و طبق شرط اول جاکوبسن دیپلماسی اجبار در قبال ایران جواب ندهد.
فارین افرز در سال ۱۳۹۱ در مورد اثرگذاری سیاست آمریکا بر ایران نوشت: «یکی از موانع اثرگذاری سیاست آمریکا بر ایران آن است که تهدیدهای آمریکا آنقدر که دلخواه دولتمردان آمریکایی است، جدی تلقی نمیشود. یکی از علل روشن آن هم هزینه سرسامآوری است که جنگ احتمالی با ایران برای آمریکا دربر خواهد داشت. سیاستمداران واشنگتن میدانند که درگیر شدن با ایران دستکم به جنگی کوچک در منطقه نیز میانجامد، و علاوه بر آن، محبوبیت آمریکا را در سراسر جهان کمتر میکند، محبوبیت جمهوری اسلامی را نزد ایرانیان بیشتر میکند و به برنامه هستهای ایران مشروعیت میبخشد. چنین است که تهران ممکن است نتیجه گرفته باشد که تهدید واشنگتن به اقدام نظامی علیه ایران، توخالی است.»
علاوه بر تهدید به حمله نظامی خود تحریمها هم میتواند استفاده از زور محدود را برای آمریکا پرهزینه کند. به نوشته فارین پالیسی اجرای تحریمها منابع را به خود اختصاص میدهد. وزارت خزانهداری آمریکا باید بر تراکنشها در سراسر جهان نظارت و خاطیان را مجازات کند. وزارت امور خارجه باید اهداف سیاست آمریکا را به کشورهای دیگر (که شرکتهایشان برای اجرای قوانین آمریکا باید هزینه بپردازند) توضیح دهد.
۲- برای استفاده از زور باید ضربالاجل مشخص شود
به اعتقاد جاکوبسن، بدون ضربالاجل رقیب گمان میکند تهدید، جدی نیست و احساس میکند اگر قرار به اقدامی باشد قبل از آن هشداری در کار است؛ پس فعلاً خبری از زور محدود و نامحدود نیست. پنجم تیر ۱۳۹۸ ترامپ گفت: اگر توافقی با ایران به دست نیاید مشکلی با آن ندارد و برای رسیدن به توافق با تهران «وقت نامحدود» دارد. او همچنین در ۳۰ شهریور سال جاری گفت: «آمریکا میتواند به 15 نقطه در ایران حمله کند، اما برای این کار عجلهای ندارد.» به گفته او برای جنگ با ایران «همیشه وقت هست».
۳- رقیب باید مطمئن شود خواستههای بیشتری مطرح نمیشود
طبق شرط سوم جاکوبسن، برای کارکرد دیپلماسی اجبار دولت رقیب باید مطمئن باشد بعد از تبعیت از خواست غرب و تغییر رفتار، خواستههای بیشتری مطرح نمیشود. خروج آمریکا از برجام و تعیین شروط جدید نشان میدهد دولت ترامپ شرط سوم جاکوبسن را هم رعایت نمیکند و نمیتوان انتظار داشت ایران خواستههای آمریکا را بپذیرد. رهبر انقلاب قبل از آغاز مذاکرات هستهای گفتند: «مساله هستهای هم اگر یک روزی -حتی به فرض محال- بر طبق نظر آمریکا حل بشود، باز یک مساله دیگری دنبال آن میآید؛ الان ملاحظه کنید سخنگویان دولت آمریکا بحث حقوق بشر، بحث موشکی، بحث سلاح و مانند اینها را به میان آوردند.»
۴- ارائه مشوق برای وادار ساختن به تبعیت از خواستهها
آخرین شرط در بحث تئوری جاکوبسن ارائه مشوق است. مسالهای که دولت ترامپ، برخلاف اوباما هیچ توجهی به آن نداشته است. ترامپ حتی حاضر نشد با خط اعتباری ۱۵میلیاردی مورد نظر فرانسه موافقت کند تا ایران وارد مراحل اولیه مذاکرات شود. نیویورکتایمز به عنوان شاهدی از غیرواقعی بودن پیشنهادهای ترامپ به این موضوع اشاره میکند که دولت ترامپ هیچ طرحی به عنوان مشوق برای متقاعد کردن ایران به مذاکره آماده نکرده است.
مشکلات عملی
علاوه بر موارد تئوری یاد شده در عمل هم دیپلماسی اجبار با مشکلاتی روبهروست. یک عامل بازدارنده که در عمل موجب میشود جنگ با ایران برای آمریکا بسیار پرهزینه باشد اتحاد مردم ایران در صورت وقوع درگیری است. در علوم سیاسی اصطلاحی با عنوان Rally ‘round the flag effect وجود دارد که بر اساس آن در شرایط بحران و جنگ، تهدید به استفاده از زور موجب اتحاد مردم میشود؛ و حتی دولتهایی که محبوب نیستند هم مورد حمایت مردم قرار میگیرند.
علاوه بر این حتی اگر بر فرض مقامات دولتی ایران شروط آمریکا را بپذیرند ممکن است در داخل به خیانت متهم شوند و خود این، عاملی برای به نتیجه نرسیدن دیپلماسی اجبار است. مورد دیگر آنکه نبود شناختی متناسب از ذهنیت، انگیزهها، منافع، نحوه رفتار و فرآیند تصمیمگیری در ایران، کار آمریکا را برای اجرای زور محدود در دیپلماسی اجبار دشوار میکند. ایران دارای توپوگرافی پیچیده، تنوع قومی و مذهبی متنوع، منافع سیاسی و جناحی چندگانه و... است که شناخت این کشور را برای رقیب دشوار میکند. با نگاهی به مقالات اندیشکدههای آمریکایی میتوان فهمید حتی نویسندگان و پژوهشگران ایرانی این موسسات هم دقیقاً نمیدانند در ایران چه خبر است و بسیاری از تحلیلها با چیزی که در واقعیت در داخل ایران میگذرد متفاوت است. مجله فارین افرز که مقالات متعددی در مورد ایران منتشر میکند مینویسد: «سیاستگذاران آمریکایی اطلاعات اندکی از برداشتها، دیدگاهها و سیاست داخلی ایران دارند.»
اگر ترامپ اجرای دیپلماسی اجبار را به همین شیوه به کار ببرد طبق نظریه جاکوبسن این دیپلماسی شکست خواهد خورد. شکست این دیپلماسی یا به جنگ منجر خواهد شد که اثرات بسیار مخربی در منطقه و حتی جهان دارد یا با پیروزی دموکراتها در انتخابات آینده به شکل دیگری ادامه خواهد یافت؛ مسالهای که دموکراتها و شاید ایران شدیداً منتظر آن هستند. با وجود اختلافات فراوان بین نامزدهای دموکرات انتخابات ۲۰۲۰ مناظرات برگزار شده نشان میدهد همه آنها روی یک چیز اتفاق نظر دارند: «آمریکا باید به برجام بازگردد.»