هشدار مراجع
ریشهیابی علنی شدن تذکرهای مراجع درباره وضعیت معیشتی مردم در گفتوگو با مجید رضایی
خداوند مال را برای انسانها وسیله قیام، پایداری و وسیله استواری قرار داده است. تعبیری در قرآن آمده است که ما پیامبران را با نشانههای روشن فرستادهایم، به آنها کتاب و میزان دادهایم تا مردم را قیام به عدالت کنند. این تعبیر به این معناست که مردم باید قیام به عدالت کنند و عدل باید در جامعه تحقق پیدا کند. مجید رضایی عضو شورای فقهی بانک مرکزی در این گفتوگو عنوان کرد که سیاستگذار باید بداند که اقتصاد مقاومتی یک مرحله بالاتر از اقتصاد معمولی است. اگر مشکلات جامعه طوری باشد که ما هنوز در مرحله اول اقتصادی یعنی تامین معیشت عمومی مشکل داشته باشیم، نه رشد اقتصادی، نه اقتصاد مقاومتی، نه اقتصاد دانشبنیان نخواهیم داشت و نمیتوانیم به اهداف دست پیدا کنیم.
♦♦♦
آیتالله جوادیآملی در سخنرانی اخیرشان اشاره کردهاند که اقتصاد، انسان را ستون دین میکند و از اقتصاد به عنوان ستون فقرات دین یاد کرده است، این تعبیر از کجا آمده و معنای آن چیست؟
احادیث و آیات زیادی درباره مباحث اقتصادی آمده است که به صراحت اهمیت اقتصاد را برای ما بیان میکند. احکامی مربوط به مسائل اقتصادی وجود دارد که مسائل را برای ما بازگو میکند. آیات متعددی وجود دارد، از جمله آیه 5 سوره نساء که در این آیه آمده است: «وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکمْ قِیامًا وَارْزُقُوهُمْ فیها وَاکسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا» در این آیه اشاره شده است که به افراد کمخرد، سفیه اموال خودتان را نسپارید. خداوند مال را برای شما، وسیله قیام، پایداری و وسیله استواری قرار داده است. پس این اموال را در دست ناتوان و ضعیف قرار ندهید. از این آیه مفسران استفاده کردهاند که گویا خداوند مال را برای جامعه انسانی، انسان، خانواده، اجتماع مثل ستون فقراتش قرار داده است و باعث قوام آن شده است. جامعه بر این ستون تکیه میکند و این ستون باعث پایداری و دوامش میشود. تعبیر اقتصاد فراتر از مال است. نظام اقتصاد، احکام اقتصادی، چارچوبهایی که در اقتصاد یک جامعه مطرح است میتواند قوامبخش باشد و اگر جامعهای از نظر اقتصادی قوامبخش نیست یعنی اقتصاد آن شرایط مناسبی ندارد و پیداست که از اقتصاد، آنگونه که باید استفاده نشده است یا اینکه اموال و داراییها در اختیار افراد صاحبنظر، کارشناس، توانمند قرار نگرفته است. منشأ تعبیری که استاد حضرت آیتالله جوادی بیان کردند این آیه شریفه است.
ایستادن مراجع در کنار مردم در مورد مسائل اقتصادی چه سیگنالهایی برای سیاستگذاران اقتصادی و حکمرانان دارد؟
جامعه اسلامی قوامش به مردم است. یعنی جامعه اسلامی، جامعهای است که قدرت در اختیار مردم است و مردم هم در چارچوبهای دینی فعالیت میکنند و خودشان قیام به عدالت میکنند. تعبیری در قرآن آمده است که ما پیامبران خودمان را با نشانههای روشن فرستادهایم، به آنها کتاب و میزان دادهایم تا مردم را قیام به عدالت کنند. این تعبیر به این معناست که مردم باید قیام به عدالت کنند و عدل باید در جامعه تحقق پیدا کند. بنابراین اصل خود مردم هستند که باید این کار را انجام دهند. در جامعه همین مردم در چارچوب دین حکام، مسوولان و سیاستگذارانی انتخاب میکنند. بالطبع آنها هم باید همین رفتار را داشته باشند و در همین راستا عمل کنند. یکی از وظایف آنها این است که به گونهای عمل کنند که حقوق مردم مسلمان یا افرادی که تحت پرچم الهی قرار گرفتهاند، تامین شود. بیشک یکی از افراد یا نهادهایی که میتواند به خوبی تشخیص دهد و از یک طرف به جهت پاکی و داناییشان مورد اعتماد اغلب مردم هستند، مراجع هستند. آنها میتوانند نظارهگر رفتار سیاستگذاران باشند. اگر خطا و کم و کاستی میبینند با توجه به اینکه در اینجا منافع شخصی مطرح نیست، میتوانند این وظیفه را با لسان عالمانه، لسان نرم، با لسانی که منافع اجتماعی هم در نظر گرفته میشود، عنوان کنند و به سیاستگذاران که احیاناً در مشکلات اقتصادی جامعه ممکن است بعضی از امور از دستشان در برود، یا کوتاهی صورت بگیرد، تذکر دهند. بسیار بجاست که این اشخاص حاکمان را نصیحت کنند و مخلصانه خوبیها و خطاها را گوشزد کنند و از آنها درخواست کنند که منافع عمومی و منافع مردم تامین شود. از آنجا که مراجع با مردم تعامل نزدیکی دارند، خیلی زود از درد مردم مطلع میشوند. اعتماد مردم به این افراد تا آنجا هست که مردم به دستور جهاد این افراد گوش فرا میدهند. قضایای بزرگی در طول تاریخ به امر همین افراد ایجاد شده است. در نتیجه مراجع بزرگوار بهترین افرادی هستند که میتوانند برای رفع مشکلاتی که در جامعه رخ داده است، نکاتی را تذکر دهند. و سیاستگذار باید بداند که این فرصت بسیار خوبی برای اوست که با واکنش صحیح به تذکرها، در جهت کسب اعتماد اجتماعی نیز قدم بردارد. باید در نظر داشته باشیم که این تذکرهای عمومی، بهطور معمول بعد از چندین تذکر در محافل خصوصی است، که اگر به آن تذکرها عمل میشد تذکر عمومی اتفاق نمیافتاد.
آیتالله جوادی میگوید وقتی مردم فقیر باشند، نمیتوان دنبال «اقتصاد مقاومتی» گشت؛ پذیرش این حرف چه اقتضائاتی در سیاستگذاری دارد؟
در واقع باید به این تعبیر بگوییم که وقتی در یک جامعه قرار است هدفهای اقتصادی بزرگ شکل بگیرد باید مرحله به مرحله قدم برداشت. شما وقتی میتوانید در یک محیط دانشگاهی درس بخوانید که از دبیرستان و مقطعهای قبلی گذشته باشید. بنابراین اگر یک کشوری میخواهد از نظر اقتصادی قدرتمند و توانمند شود و با هجمه ناجوانمردانه تروریسم اقتصادی بینالملل مقابله کند و فشار اقتصادی را کاهش بدهد و اجازه ندهد اقتصادش نفتی بماند باید قاعدتاً مراحل پایینتر را از سر گذرانده باشد. بنابراین جامعه باید در مرحله اول حداقلهای زندگیاش تامین باشد. شما اگر حداقلهای زندگیات تامین نباشد هیچوقت در فکر مراحل بالاتر کسب درآمد یا ارتقای مراتب اجتماعی نخواهی افتاد. همیشه در پی تامین حداقلها خواهی بود. جامعه وقتی میتواند روی بحث اقتصاد مقاومتی و شکست هجمه اقتصادی دشمن تکیه کند که از اول بتواند بر روی پای خودش بایستد. وقتی نمیتواند روی پای خودش بایستد و ستون فقرات جامعه درست شکل نگرفته باشد، اصلاً فرصت برای این اقدام بزرگ فراهم نمیشود. بنابراین مسوولان عزیز باید بدانند این شعاری که به خوبی برای کشور مطرح شده و قرار است آن را عملیاتی کنیم، زمانی امکان تحققش وجود دارد که مراحل اولیهای طی شده باشد و از آنها گذر کرده باشیم. اقتصاد مقاومتی یک مرحله بالاتر از اقتصاد معمولی است که بخواهد در جامعه شکل بگیرد. اگر مشکلات جامعه طوری باشد که به تعبیر مولوی که میگوید: «هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچهایم» و ما هنوز در مرحله اول اقتصادی یعنی تامین معیشت عمومی باشیم، نه رشد اقتصادی، نه اقتصاد مقاومتی، نه اقتصاد دانشبنیان، نخواهیم داشت و نمیتوانیم به اهداف بالایی برسیم. سیاستگذار باید بداند اگر میخواهد به مراحل بالاتر برسد، باید قدمهای قبلی را به خوبی برداشته باشد در غیر این صورت این اهداف تحقق پیدا نخواهد کرد.
با وجود اینکه روحانیون بلندپایه معمولاً در «شناخت مشکلات» در سمت درست ماجرا میایستند، خیلی اوقات هنگامیکه میخواهند «راهکارهای اقتصادی» بدهند، به همان روشهایی اشاره میکنند که به تشدید مشکلات میانجامد؛ چرا این اتفاق میافتد؟
ببینید، مشکل را ممکن است همه درک کنند. به عنوان مثال، به اتفاقی که برای ارز در کشور افتاد دقت کنید. مسالهای به نام تقاضای کاذب شدید دلار یا دیگر ارزها در داخل رخ داد که باعث شد قیمت ارز به شکل خیلی سرسامآوری بالا برود. دلار چهارهزارتومانی تا 16 هزار تومان افزایش پیدا کرد و اکنون بین 12 تا 14 هزار تومان در نوسان است.
این موضوع، باعث مشکلاتی شد که به تدریج به بازار کالاها سرایت کرد و بر واردات و قیمتهای کالاهای وارداتی و همچنین بر قیمتهای کالاهای واسطهای اثر گذاشت. عملاً شرایطی ایجاد کرد که قیمت کالاها بالا رفت و تورم حدود 9درصدی سال 96 الان به حدود 30 درصد رسیده است. البته اگر تورم را نقطهبهنقطه در نظر بگیریم که خیلی شدیدتر است طبق آمارها، در اردیبهشت 50 درصد تورم داشتهایم.
این مشکل را همه میبینند. این مشکل آثارش را بر هر فردی که با مسائل اقتصادی درگیر بوده است، گذاشته است. اما برای رفع این مشکل راههای مختلفی وجود دارد. برای این مشکلات ممکن است در اروپا راهکاری متفاوت اندیشیده شود و در آمریکا راهکاری دیگر در پیش گرفته شود. کشورهای مختلف ممکن است راههای متفاوتی داشته باشند. کارشناسان اقتصادی در این زمینه هرقدر با اقتصاد ایران بیشتر آشنا باشند، بهتر میتوانند با استفاده از علم اقتصاد به شرایط کنونی کمک کنند. البته هر راهکاری لزوماً ما را به نتیجه مطلوب نمیرساند، گاهی وقتها باید اولویتبندی کرد و بر اساس اولویت، آنها را انتخاب کرد. اگر مسالهای وجود دارد که با استفاده از فقه میتوان به آن پاسخ داد، فقها باید به آن سوال پاسخ دهند. اگر مسالهای است که راهکار اقتصادی نیاز دارد و برای تولید باید کاری انجام شود، مدیران تولیدی، کارشناسان اقتصادی باید به جامعه راهکار نشان بدهند. هرکسی که مشکلات را میبیند لزوماً نمیتواند خودش راهکار را هم بگوید مگر آنکه خودش در آن زمینه خاص تخصص داشته باشد. ما برای رفع مشکلاتی که در جامعه داریم، بخشی از مشکلات بر اساس تجربه تاریخی بشری، راهکارهای مختلفی را به ما نشان میدهد، باید آنها را بشناسیم و بهترین آنها را که با شرایط جامعه خودمان سازگار هست انتخاب و عملیاتی کنیم. در اینجا متخصصان و مدیران اقتصادی و تصمیمگیران و سیاستگذاران مربوطه در مجموعهای به نام وزارت اقتصاد، بانک مرکزی، مجموعه بانکها، بخش بورس و سازمان بورس، یا سازمان برنامه و بودجه هستند. یا این کارشناسان در بدنه اجرایی و بدنه علمی در دانشگاهها و شرکتها و کارخانهها هستند که از آنها باید استفاده شود. بنابراین همه اینها باید راهکار بدهند. شأن یا جایگاهی که مراجع عظام دارند به عنوان افرادی که مورد اعتماد هستند این است که میتوانند مشکلات را ببینند و کلیات و مشکلات را بگویند. در برخی از موارد ممکن است نکاتی را به صورت راهکار بگویند اما عمده این کارها که تخصصی میشود و فقهی نیست، به گردن کارشناسان است. وقتی راهکارها بیان شد. البته ممکن است بعضی راهکارها با فقه کمتر سازگار باشد. در این شرایط از نظر فقهی و حقوقی مراجع عظام و متخصصان فقه میتوانند نظرهای خودشان را بیان کنند.
آیتالله جوادیآملی با مطرح کردن بحث اینکه فقیر به معنای کسی است که ستون فقراتش شکسته است، تاکید کردهاند که در این شرایط نباید باری را بر روی دوش مردم قرار دهیم. چطور سیاستگذار این مباحث را در ایجاد اصلاحات ساختاری اساسی اقتصادی باید در نظر بگیرد؟
به نظرم این مسائل قابل جمع است. یکی از مشکلات ساختاری کشورمان این است که دولت یارانه میدهد و کالای فرضاً دولتی توزیع میشود و این کالا زیر قیمت جهانی در کشور ارائه میشود و این باعث میشود احیاناً برخی از اموال هدر برود. به تعبیری که گفته میشود امکان دارد مصرف زیاد انرژی رخ دهد. این مواردی که مطرح میشود، مواردی است که صحیح است. اما یکی از بحثهای ساختاری کشور اگر بخواهد صورت بگیرد این است که کالاهایی مثل بنزین به قیمت واقعیاش برسد. اما اگر تغییر فقط یکجانبه باشد، آسیب خواهد زد. یعنی اینکه مثلاً فقط یارانه مربوط به بنزین را حذف کنیم. باید اصلاحات به صورت ساختاری و اصولی شکل بگیرد. یعنی باید مشخص شود هرکس داراییاش چقدر است، کدام افراد مالیات میدهند، مصرف هر نفر چقدر است. در کشورهای پیشرفته یکی از نقاط قوتشان وجود اطلاعات و آمار دقیق از جامعه است. در این شرایط چند امکان پیش میآید. اینکه مشخص میشود فقیر چه کسی است و غنی چه کسی است. در شرایط کنونی وقتی بخواهند سیاستی را اجرا کنند، به عنوان مثال بنزین را برای همه گران میکنند. در صورتی که باید یارانهای را که میخواهند بدهند به قشری داده شود که آسیبپذیرند. اکنون در کشور 81 میلیون جمعیت داریم و بیش از 75، 76 میلیون نفر یارانه میگیرند و یقیناً 50 درصد از کسانی که یارانه میگیرند، از نظر اقتصادی، از نظر شرعی و قانونی حقشان نیست که یارانه بگیرند. نه نیاز به آن دارند و نه حقشان است. قانون باید هدفمند یارانهها را اختصاص دهد. یکی از تغییرات ساختاری این است که اطلاعات و آمار کامل شود. بنابراین این مساله را نباید از یک زاویه ببینیم. بخشی از این ساختارها، رانتهایی است که به صورت قانونی یا غیرقانونی وجود دارد. اگر فردی از امکانات دولتی استفاده میکند، باید مشخص شود. باید مشخص شود چقدر مالیات میدهد و چقدر از منابع کشور استفاده میکند. چند شغل و درآمد مختلف دارد. چند ده هزار میلیارد فرار مالیاتی وجود دارد. گاهی برخی کارها ساده است. به عنوان مثال تغییر قیمتها از این دست کارهاست. فردا دولت اعلام میکند قیمت بنزین دو هزار تومان است. اما اگر دولت بخواهد بفهمد هر نفر چقدر دقیقاً درآمد دارد، این کار زمانبر است. معمولاً کارهای آنی و کوتاهمدت به کارهای زیربنایی ترجیح پیدا میکند. همیشه ما در کشورمان در اضطرار هستیم. باید کارهای زیربنایی کشور شکل بگیرد. این اطلاعات و آمار خیلی خیلی مهم است.
چگونه میتوان روحانیون بلندپایه را به استفاده از راهکارهای توصیهشده علم اقتصاد در موضعگیریها و اظهار نظرها تشویق کرد؟
علم اقتصاد به نظر من مثل بقیه علومی که در دنیا وجود دارد، یک تجربه طولانیمدت بشری است، که ما مسلمانها در گسترش آن نیز بهخصوص در قرون گذشته نقش داشتهایم. ما باید از مجموعه این تجربیاتی که در دنیا شکل گرفته است استفاده کنیم. به یقین تمام پیشرفت این علم که در قرن 16 میلادی به بعد و در اروپا و بعد هم در مناطق آمریکا رشد کرده است، با فرهنگ ما همراه نیست. اما به این صورت هم نیست که همه مواردش با فرهنگ ما تضاد یا منافات داشته باشد. بنابراین از این علم هم باید مانند علم پزشکی و دیگر علوم بدون آنکه محو و تسلیمش شویم و بدون آنکه آن را رد کنیم، استفاده کنیم. ما باید تعدادی از کسانی که دروس اسلامی را کاملاً فرا میگیرند و مسلط هستند، یعنی آشنایی خوبی با دروس اسلامی دارند، حتماً با بحثهای اقتصادی آشنا کنیم. این افراد باید این دروس را بهطور دقیق مطالعه کنند و جاهایی که با موارد اسلامی همراهی دارد از آنها استفاده کنیم. یک کار علمی سنگینی مورد نیاز است که زمانبر است. انتظار نیست که مثلاً مراجع عظام مانند یک اقتصاددان تمام این بحثها را خوانده باشند.
این افراد، باهوش و پرکار هستند و تلاشهای زیادی انجام میدهند، اما طبیعتاً یک نفر نمیتواند در همه زمینهها متخصص باشد. حداقل برخی از طلاب و روحانیون باید به این سمت بروند و آشناییهای مناسبی با این مطالب پیدا کنند تا بتوانند از آن دانشی که به کار میآید و میتوانیم از آن به خوبی استفاده کنیم، بهره ببرند. این افراد میتوانند مشورتهای خوبی هم خدمت بزرگان بدهند و آنها هم یک بررسی بکنند که این امور با چارچوبهای اسلامی سازگار است یا خیر و سپس آنها به سیاستگذاران ارائه شود.