باید بار دولت را کم کرد
بررسی احتمال استفاده دولت از منابع بانک مرکزی در گفتوگو با داود سوری
داود سوری میگوید: ما در شرایط بسیار سختی قرار داریم و یافتن چوب جادویی که مشکلات ایجادشده در چند دهه را به سرعت حل کند، غیرممکن است. باید رویههایی را در پیش بگیریم و امیدوار باشیم که با پایبند ماندن به آنها، شاید در 10 سال آینده به محیطی مناسبتر برسیم.
در کشوری که طی چند دهه، اولین و آخرین راهکار سیاستگذاران برای حل مشکلات ریز و درشت اقتصادی، پرداخت تسهیلات ارزانقیمت و اختصاص خط اعتباری بوده، افزایش چاپ پول در شرایط دشوار بدیهی مینماید. با این حال، وقتی عالیترین مقامات کشور از «مهار و مدیریت رشد نقدینگی» حرف میزنند، شاید بتوان امیدهایی به توقف روند مخرب چاپ پول داشت. داود سوری البته میگوید: «من در بیستسی سال گذشته از این حرفها زیاد شنیدهام، اما عمل ندیدهام.» به گفته این اقتصاددان، «شرایط بسیار دشواری پیش روی ماست و چشمانداز کوتاهمدتی برای اصلاح شرایط اقتصادی دیده نمیشود؛ مگر اینکه سیاستگذاران تعدیلاتی کلی در اقتصاد انجام دهند.»
♦♦♦
اقتصاد ایران روزهای سختی را سپری میکند و روزهای سختتری را نیز انتظار میکشد. برخی معتقدند اگر فروش نفت به زیر یک میلیون بشکه در روز برسد، دولت حتی قادر به تامین نیازهای اساسی کشور نخواهد بود. گروهی دیگر نگرانند که اگر بحران بانکی تشدید شده و مردم به بانکها هجوم ببرند، دولت باز هم ناچار به چاپ پول خواهد شد. به نظر شما تحت چه سناریوهایی احتمال دستدرازی دولت به منابع بانک مرکزی بیشتر است؟
فکر میکنم مشکل افت فروش نفت و ناتوانی دولت از تامین نیازهای اساسی با چاپ پول حل نخواهد شد؛ زیرا تامین کالاهای اساسی از طریق واردات صورت میگیرد که نیازمند ارزهای جهانرواست. بنابراین ریالی که از طریق چاپ پول ایجاد میشود، کمکی به حل مشکل تامین کالاهای اساسی نمیکند.
با این حال، اینکه دولت به چاپ پول رو بیاورد و در مقاطع مختلف این کار را انجام دهد، موضوع غریبی نیست. دولتها در ایران همیشه در ظاهر با چاپ پول مخالفت کردهاند، اما این کار را انجام دادهاند. دلیل عمدهاش هم آن است که خرج دولت بیش از دخل اوست. یعنی بیشتر از درآمدهایش هزینه میکند.
در بخش هزینهها، یکی از دلایل این مساله ناکارایی دولت است. دولت معمولاً بازرگان خوبی نیست و هرچه بیشتر در کارهای اجرایی اقتصاد وارد شود، ناکارایی بیشتری تزریق میکند. این ناکارایی به آن معناست که اگر کاری را بتوان با هزینه 100 تومان انجام داد، دولت آن را با هزینه 300-200 تومان انجام میدهد. فساد موجود در سیستم بوروکراسی یکی از عواملی است که باعث افزایش تصاعدی هزینههای دولت میشود. در بخش درآمدها هم مشکل دولت این است که اولاً در سالهای گذشته هیچ کار مشخصی در حوزه مالیات انجام نداده است. البته درآمدهای مالیاتی دولت افزایش پیدا کرده، اما بخشی از این افزایش ناشی از رشد اسمی درآمدها بوده و بخشی دیگر هم ناشی از فشارهایی که به بخشهای مختلف وارد شده است. ولی در مجموع پایههای مالیاتی افزایش پیدا نکرده و دولت نتوانسته یک نظام جامع مالیاتی مستقر کند. از طرف دیگر دولت همچنان به فروش نفت متکی است و با توجه به قیمت نفت و مشکلاتی که بر سر راه فروش نفت و دسترسی به درآمدهای آن ایجاد میشود، این بخش از درآمدهای دولت نیز بسیار متزلزل است.
بنابراین در حالی که درآمدهای دولت در معرض کاهش است، هزینهها همچنان افزایش مییابد و دولت روزبهروز تعهدات بیشتری را متقبل میشود تا مردم را راضی نگه دارد. در نتیجه این اتفاقات، بودجه با کسری مواجه میشود و البته که دولت جز چاپ پول راهی برای جبران آن نمیشناسد.
شما معتقدید چاپ پول مشکل کاهش درآمد ارزی دولت را حل نمیکند. اما با توجه به اینکه نرخ دلار در بودجه دولت زیر چهار هزار تومان در نظر گرفته شده و قیمت آن در بازار آزاد حدود دو برابر این رقم است، آیا دولت نمیتواند از افزایش نرخ برابری ارز به عنوان راهی برای پر کردن جای خالی بخشی از درآمدهای خود استفاده کند و بخشی از کسری بودجه را بپوشاند؟
چرا، از نظر حسابداری میتواند. اما واقعیت این است که ارزی را که دولت میفروشد، در عمل خودش میخرد. چراکه 80 درصد واردات کالاهای اساسی را دولت و نهادهای وابسته به آن انجام میدهند. اینکه در بودجه چه عددی مبنای محاسبه باشد، تفاوت چندانی در اصل ماجرا ایجاد نمیکند: 3500 تومان، 2000 تومان یا 8000 تومان. اینکه دولت برای پوشش کسری بودجه خود دست به فروش ارز به نرخ بالاتر بزند، اثری جزئی خواهد داشت. با توجه به نقش دولت در اقتصاد ایران، نهتنها ورودی بازار ارز در اختیار دولت است، بلکه بیشتر خروجی هم توسط دولت صورت میگیرد.
علی لاریجانی از رشد نقدینگی به عنوان یکی از ریشههای مشکلات امروز اقتصاد ایران یاد کرده و حسن روحانی هم در پایان جلسه اخیر شورای عالی هماهنگی اقتصادی از بحث بر سر «جلوگیری از اضافه شدن نقدینگی» در این شورا خبر داده است. یکی از 12 بسته اجرایی سازمان برنامه و بودجه که تقدیم رئیسجمهور شده نیز عنوان «راهکارهای مهار و مدیریت رشد نقدینگی» نام دارد. آیا میتوان امیدوار بود که نوعی همگرایی در سطح عالی در این باره شکل گرفته باشد؟
شخصاً امیدی به این مساله ندارم. چون از زمانی که کار حرفهایام را شروع کردهام، بارها این حرفها را از مسوولان شنیدهام، ولی در بیستسی سال گذشته به ندرت پیش آمده که این اظهارنظرها از سطح حرف فراتر رود. وقتی رئیس سازمان برنامه و بودجه تعریف درستی از کسری بودجه ندارد و میگوید بودجه ما کامل است، چون از لحاظ حسابداری آن را تراز کردهایم، دیگر نمیتوان سایر حرفهای او را هم پذیرفت. وقتی آقایان درک و شناخت درستی از مفهوم نقدینگی ندارند و مرتباً کارهایی انجام میدهند که نقدینگی را افزایش میدهد، چطور میتوان این حرفها را باور کرد؟ من در بیستسی سال گذشته از این حرفها زیاد شنیدهام، اما عمل ندیدهام.
اجازه بدهید خوشبینیمان را حفظ کنیم و فرض کنیم که عالیترین مقامات کشور سرانجام درباره معضل نقدینگی به نظر واحدی رسیده باشند و بخواهند آن را عملی کنند. از نظر شما به عنوان یک اقتصاددان، چه میتوان کرد که دولت در شرایط دشوار ماههای پیش رو، تقوای مالیاش را حفظ کند؟
ما در شرایط بسیار سختی قرار داریم و یافتن چوب جادویی که مشکلات ایجادشده در چند دهه را به سرعت حل کند، غیرممکن است. باید رویههایی را در پیش بگیریم و امیدوار باشیم که با پایبند ماندن به آنها، شاید در 10 سال آینده به محیطی مناسبتر برسیم.
امروز حضور دولت در بسیاری از فعالیتهای اقتصادی نابجاست و هزینهها را افزایش داده است. به عنوان مثال نحوه اجرای هدفمندی یارانهها که هزینه زیادی بر دولت تحمیل کرده، یکی از مسیرهای افزایش نقدینگی بوده است. یارانههای پرداختی در بخش انرژی و همچنین طرح تحول سلامت نیز هزینههای بسیاری روی دست دولت گذاشته و واقعاً نمیتوان این پرداختها را ادامه داد. متاسفانه الان دولت از لحاظ اجتماعی و سیاسی در موقعیتی نیست که بتواند روندها را به یکباره تغییر دهد. مساله فساد هم نهتنها هزینههای دولت را چند برابر کرده، بلکه اعتماد عمومی را از بین برده است. شاید اگر دولت پنج سال پیش اصلاحات را شروع میکرد، امروز وضعیت بسیار مناسبتری داشت. در عین حال واقعاً راه دیگری هم باقی نمانده و باید بپذیریم که لازم است یک دوره سخت را طی کنیم و در این شرایط سخت، قطار اقتصاد را به ریل اصلی خود برگردانیم.
از سوی دیگر واقعاً اتخاذ تصمیمات سخت از نظام تصمیمگیری کشور بعید است. شما ماجرای نرخ ارز 4200تومانی را ببینید که طی سه ماه چه هزینهای به اقتصاد کشور تحمیل کرد. با اینکه همه میدانستند عاقبت این تصمیم چه خواهد بود، این کار انجام شد. به نظر من مشکل اصلی همین است: با اینکه میدانیم فلان سیاست به چه نتیجهای خواهد رسید و همه راجع به آن صحبت میکنند و میدانند به بیراهه میرود، باز هم آن تصمیم گرفته و اجرا میشود.
در هر حال، شرایط بسیار دشواری پیش روی ماست و چشمانداز کوتاهمدتی برای اصلاح شرایط اقتصادی دیده نمیشود. مگر اینکه سیاستگذاران تعدیلاتی کلی در اقتصاد انجام دهند؛ علیالخصوص بازار انرژی و بخش بهداشت و درمان نیازمند تعدیل اساسی است.
در واقع شما معتقدید باید بار دولت کم شود.
بله. به نوعی باید این بار را کم کرد تا نیاز به هزینه از سمت دولت بیشتر نشود.
عواقب استفاده از منابع بانک مرکزی برای حل مشکلات فوری اقتصاد ایران چه خواهد بود؟ با توجه به صعودی شدن نرخ تورم در ماههای گذشته، آیا اقتصاد ایران همچنان تحمل تزریق پول پرقدرت را دارد؟ در این صورت چه سطحی از تورم را باید انتظار کشید؟
واقعاً نمیتوان سقفی برای آن متصور بود. ونزوئلا تورم 13 هزاردرصدی و جابهجا کردن پول با فرغون برای خرید یک بطری آبمعدنی را تحمل کرده، اما بانک مرکزی این کشور همچنان در حال چاپ پول است. البته که مردم ونزوئلا روزبهروز فقیر و فقیرتر شدهاند.
فکر میکنید ممکن است بانک مرکزی ما هم تا آنجا پیش برود؟
امیدوارم نرود!
به جز تحریمهای قریبالوقوعی که انتظار داریم در ماههای آینده اعمال شوند، چه تحولاتی ممکن است فشار بر دولت را افزایش دهد و متوسل شدن به بانک مرکزی برای چاپ پول را محتملتر کند؟
متاسفانه ریسکهای خارجی با مشکلات داخلی همزمان شده است. امروز مساله آب به یک بحران جدی بدل شده است. از سوی دیگر صبر و تحمل بسیاری از مردم به پایان رسیده است. تحولات اجتماعیای که این روزها مشاهده میشود، مثل تصادف جادهای در سنندج که به شدت مردم را خشمگین کرد و باعث اعتراض شدید شد، بدون دلیل منطقی بود، اما نشان داد که تابآوری اجتماعی کمتر و کمتر شده است. این روند میتواند تقاضاهایی را ایجاد کرده و دولت را مجبور کند برای راضی نگه داشتن مردم دست به اقداماتی همچون چاپ پول بزند. سرمایهگذاریهای صورتنپذیرفته (مثلاً در بخش برق کشور) هم به معضلی جدی بدل شده و سیاستهایی که در این زمینه اعمال شده، نارضایتیها را افزایش داده است. میتوان افزایش مشکلات کارگری و چندین و چند مساله دیگر را هم به این فهرست اضافه کرد. تشدید محدودیتهای خارجی به این مشکلات دامن خواهد زد و شرایط را دشوارتر خواهد کرد.
متاسفانه به نظر میرسد تنها کاری که دولت یاد گرفته، این است که مردم را با چاپ پول راضی نگه دارد. حتی برنامه منسجمی ارائه نشده که بتوان راجع به آن صحبت کرد. فقط یکسری بحثهای شعاری مطرح شده که آن هم آنقدر تکراری است که اعتمادی برنمیانگیزد.
با توجه به تحولات بازارهای ارز و مسکن در ماههای اخیر، به نظر شما احتمال بروز بحران در نظام بانکی بیشتر شده یا کمتر؟ برخی معتقدند رونق گرفتن بازار مسکن به نفع بانکهایی است که املاک و مستغلات زیادی در تملک دارند و میتوانند بخشی از مشکلات خود را از این طریق حل کنند.
بسیاری از تحلیلهایی که درباره نظام بانکی میشود، از سوی افراد خارج از کسبوکار بانکی صورت میگیرد و نقاط مغفول زیادی دارد. به نظر من مشکل اصلی امروز بانکها این است که بانکداری دیگر یک فعالیت اقتصادی سودده نیست. در پنج سال گذشته حتی یک بخشنامه یا دستورالعمل از سوی بانک مرکزی صادر نشده که یک ریال به درآمد بانکها بیفزاید. برعکس تمام دستورالعملها برای کاهش درآمد بانکها بوده است. کنترلی که بانک مرکزی روی بانکها اعمال میکند، بانکها را به سمت مرگ سوق داده است. نرخها کاملاً کنترلشده است، کارمزدها از طرف بانک مرکزی تعیین میشود، تسهیلات تکلیفی دولت ادامه دارد و محدودیتهای بسیار زیاد دیگری نیز برای بانکها ایجاد شده است. هر بنگاهی اگر درآمد و سود نداشته باشد، نمیتواند خود را گسترش دهد و بهروز کند و در نتیجه به سمت نابودی میرود. متاسفانه با موجی که علیه نظام بانکی ایجاد شده است، بانکهای ما نمیتوانند سرمایه جذب کنند؛ چون کسی حاضر نیست پول خود را در کسبوکار زیانآور وارد کند. دولت هم که سیاستی برای خروج کسبوکار بانکها از مخمصه نداشته است.
اینکه بخشی از داراییهای بانکها در بخش مسکن قفل شده، این سوال را پیش میآورد که چرا بانکها این املاک را در اختیار گرفتهاند؟ برخی میگویند بانکها ملک خریدهاند که گران بشود و سود کنند، در حالی که واقعاً اینطور نیست. بسیاری از این املاک به بانکها تحمیل شده است. اینها وثیقه وامهایی بوده که بازپرداخت نشده و بانک مجبور شده با صرف هزینه بسیار زیاد آنها را تملیک کند. این در حالی است که کسبوکار بانکی نیاز به پول دارد، نه ملک. درآمدزایی بانک از گردش پول است، نه خرید و فروش مسکن. وقتی پول بانک در ملک قفل شود، عملاً درآمدزایی نخواهد داشت. خیلی از بانکهای ما امروز انبوهی از املاک را در اختیار دارند که نهتنها هیچ درآمدی ایجاد نمیکند، بلکه هزینهزاست. ممکن است گفته شود چرا بانکها این املاک را نمیفروشند؟ پاسخ این است که دو مشکل وجود دارد: اولاً بازار ملک همچنان رونق چندانی نگرفته است. درست است که حرکتهایی در این بازار مشاهده میشود، اما هنوز در وضعیت رکودی قرار دارد و بانکها مشتری چندانی برای فروش املاک خود ندارند. از طرف دیگر، بسیاری از املاک در اختیار بانکها مشکلات حقوقی و قضایی دارند و فروش آنها به سادگی امکانپذیر نیست. برخی بانکها ممکن است هزاران ملک داشته باشند، اما تعداد املاک قابل فروش آنها به تعداد انگشتان دست هم نرسد. املاک تملیکی معمولاً هزار و یک معارض و مدعی دارند.
در مجموع فکر میکنم تصویری که از بانک و بانکداری به جامعه ارائه میشود، تصویری غلط و بسیار خطرناک است. سیستم مالی مثل رگهای اقتصاد کشور است و با گردش پول میتواند اقتصاد را به حرکت درآورد، اما امروز در معرض خطراتی جدی است. کلیت نظام بانکی ما از ابتدای دهه 90 دیگر آن نظام بانکی سودآور دهه 80 نیست و با مشکلات بسیار جدی روبهرو شده است.
کاری که دولت میتواند برای کمک به این بخش بکند، سودآور کردن کسبوکار بانکهاست تا این سودآوری باعث جذب سرمایه به نظام بانکی شود و آنها بتوانند دوباره روی پای خود بایستند. متاسفانه با شرایطی که امروز وجود دارد و فشارهایی که به بانکها وارد میشود، جریان خون در رگهای اقتصاد با خطر مواجه شده و هر آن ممکن است یک بحران فراگیر پیش بیاید.
برخی مقامات بانک مرکزی این روزها مجدداً احتمال افزایش نرخ سود بانکی را مطرح کردهاند. چقدر محتمل است که این کار با افزایش فشار بر بانکها، زمان بروز بحران در نظام بانکی را پیش بیندازد؟
با توجه به نرخهای سود اعلامی دولت و هزینههایی که وجود دارد، امروز مارجین بانکها به طور متوسط زیر دو درصد است. بنابراین بانکها به زحمت میتوانند هزینههای اجرایی خود را پوشش دهند و بعضی از آنها هم اصلاً نمیتوانند. افزایش نرخ سود در پایان سال گذشته که برای کنترل بازار ارز صورت گرفت، هزینه بسیاری به بانکها تحمیل کرد و امروز هم اگر نرخ سود بالا رود، فشار مضاعفی بر بانکها وارد خواهد شد.
از طرف دیگر، افزایش نرخ بهره با هدف جذب نقدینگی دیگر جواب نمیدهد. الان نرخ سود در بازار اوراق خزانه دولت -که کاملاً بدون ریسک است- بین 27 تا 30 درصد تعیین میشود. نرخ بهره بانکی چقدر باید بالا برود تا بتواند پول را از آن بازار به بانکها بیاورد؟ افزایش نرخ سود در این شرایط تنها بانکها را مجبور میکند که وارد بازی پانزی شوند؛ البته اگر بانکی وجود داشته باشد که هنوز به این بازی تن نداده باشد! امروز پوشش هزینههای بالای بانک جز از طریق دادن وعده نرخهای سود بالاتر ممکن نیست.