عارضه اشتغال بدون رشد
ارزیابی آخرین تغییرات بازار کار در گفتوگو با زهرا کریمی
زهرا کریمی میگوید: حتی اگر وضعیت اقتصاد ما مناسب هم نشود، باید منتظر افزایش نرخ مشارکت اقتصادی باشیم. تجربه جهان نشان داده که وقتی رکود عمیق است عدهای با ناامیدی از بازار کار خارج میشوند و از سوی دیگر نیروی کار درجه دو وارد بازار شود.
تا پیش از این در سالهای دهه 80 اقتصاددانان ایرانی از رشد بدون اشتغال در اقتصاد ایران سخن میگفتند و نسبت به این مساله ابراز نگرانی میکردند که با وجود رشد اقتصاد ایران به واسطه اتکا به نفت، وضعیت اشتغالزایی در این اقتصاد چندان مناسب نبوده است. حال اینبار به نظر میرسد اقتصاد ایران دچار عارضه اشتغال بدون رشد شده است. زهرا کریمی، عضو هیات علمی دانشگاه مازندران با اشاره به دو شاخص تولید ناخالص داخلی و نرخ رشد سرمایهگذاری به عنوان شاخصهای ارزیابیکننده پایدار بودن یا نبودن مشاغل در اقتصاد ایران یادآور میشود که وضعیت هیچکدام از این دو شاخص تایید نمیکند که مشاغل سالهای اخیر در اقتصاد ایران پایدار و کمککننده به رشد اقتصادی بوده باشند. وی در تعریف اشتغال بدون رشد میگوید: «معنای اشتغال بدون رشد این است که مشاغل ایجاد شده در اقتصاد ایران ارزش افزودهای ایجاد نمیکنند.»
♦♦♦
نرخ بیکاری در زمستان سال گذشته نسبت به فصل مشابه سال ۱۳۹۵ معادل 4 /0 درصد کاهش و نسبت به فصل پاییز سال ۱۳۹۶ معادل 2 /0 درصد افزایش داشته است. به نظر شما این گزارش نشانهای از تغییر روند در مسیر اشتغالزایی دارد یا همان روندهای همیشگی با کمی نوسان تکرار شده است؟
مقایسه نرخ بیکاری فصل پاییز با فصل زمستان سالهای گذشته نشان میدهد که معمولاً در زمستان نرخ بیکاری کمی بیشتر میشود. معمولاً در فصل زمستان برخی از مشاغل مخصوصاً در بخش کشاورزی به شدت کاهش پیدا میکنند. یا در بخش ساختمان میزان فعالیتها خیلی کم میشود. بنابراین در این گزارش تغییر روندی را نمیتوان مشاهده کرد. مساله دیگر اینکه با توجه به نمونهگیری بودن این آمارها، تغییرات در حد چنددهمدرصدی شاخص نمیتواند حاوی پیام خاصی باشد.
ما در بخش نرخ مشارکت اقتصادی میبینیم همچنان این روند در سال گذشته صعودی بوده است، آیا میتوان این تحول را به معنای افزایش امید به یافتن شغل تعبیر کرد؟
نظر من این است که حتی اگر وضعیت اقتصاد ما مناسب هم نشود باید منتظر افزایش نرخ مشارکت اقتصادی باشیم. تجربه جهان نشان داده که وقتی رکود عمیق است دو اتفاق میافتد. یک اتفاق این است که عدهای با ناامیدی از بازار کار خارج میشوند و اتفاق دیگر این است که نیروی کار درجه دو وارد بازار میشوند. یعنی اینطور هم نیست که چون شرایط اقتصادی نامناسب است همواره نرخ مشارکت کاهش پیدا کند. اما مساله مهم در اقتصاد ایران وزن سنگین دانشجویان است. در سالهای اخیر سدی مقابل جمعیت جوان ما ساخته و دو میلیون نفر به تعداد دانشجویان ما اضافه شد و نرخ مشارکت ما کاهش یافت. اما برای همیشه که نمیتوان این افراد را در دانشگاه حفظ کرد. بنابراین این افراد اکنون وارد بازار کار میشوند.
ما در سالهای آینده افرادی را خواهیم داشت که چون فارغالتحصیل دانشگاه هستند در بازار کار حضور خواهند داشت. بهخصوص انتظار میرود نرخ مشارکت زنان افزایش پیدا کند. نرخ مشارکت مردان معمولاً حدود 65 درصد و نرخ مشارکت زنان هم تا پیش از این در سالهای گذشته حدود 15 درصد بوده که در چند فصل اخیر به حدود 16 درصد رسیده است. دقیقاً در آن دوره که دانشگاههای مختلف از جمله پیام نور معادل چند میلیون نفر به صندلیهای خود اضافه کردند، نرخ مشارکت پایین آمد. یعنی جوانان در سن کار به دانشگاهها وارد شدند. در برخی دانشگاهها سهم دانشجویان زن به بیش از 70 درصد میرسد. احتمال اینکه یک دختر دیپلمه وارد بازار کار نشود خیلی زیاد است اما احتمال اینکه یک دختر دارای مدرک تحصیلی لیسانس یا فوق لیسانس وارد بازار کار نشود خیلی کم است.
در کلاسهای دانشگاهی گاهی سهم دختران دانشجو که نمیخواهند بعد از تحصیل وارد بازار کار شوند به صفر درصد میرسد. یعنی همه میخواهند کار کنند. پس با توجه به حضور فزاینده زنان در آموزش عالی، در سالهای آینده این گروهها خیلی سرسختانه در بازار کار حضور خواهند داشت و به همین دلیل ما شاهد هستیم نرخ بیکاری فارغالتحصیلان به شدت افزایش مییابد. معمولاً زنان دارای مدرک دیپلم بعد از گذشت یک دوره ششماهه اگر نتوانند به شغلی دست پیدا کنند احتمالاً از بازار کار خارج میشوند. اما اگر کسی دارای مدرک فوق لیسانس باشد واقعاً فشارهای اجتماعی اجازه نمیدهد که از جستوجوی کار دست بکشد. بنابراین تا زمانی که این افراد در بازار کار باشند، ولو بیکار در بازار کار باقی بمانند، فعال به حساب میآیند و نرخ مشارکت را بالا میبرند.
پس افزایش نرخ مشارکت در سالهای آینده ادامه خواهد داشت و این افزایش تحت تاثیر فارغالتحصیل شدن شمار کثیری از دانشجویان است. در مورد مردان جوان هم تا حدی همینطور است. یعنی تا اواخر دهه 80 خیلی از جوانان جذب دانشگاهها شدند اما اکنون توهمزدایی شده و بسیاری از جوانان میدانند که پس از کسب مدرک تحصیلی هم از فرصت شغلی خبری نیست. علاوه بر این، ساختار جمعیتی کشور نیز تغییر کرده و تعداد جوانان در سن ورود به دانشگاه رو به کاهش است. این تغییر ساختار جمعیتی نیز زمینهساز افزایش نرخ مشارکت است.
در واقع آن افزایش نرخ مشارکت صرفاً به منزله افزایش امید به یافتن شغل نیست.
بله، این اتفاق تنها نشاندهنده رشد عرضه نیروی کار است. یعنی در هر 100 نفری که بالای 10 سال سن دارند در یک دورهای افراد کمتری وارد بازار کار میشدند و حالا با افزایش شمار فارغالتحصیلان دانشگاهی تعداد افراد بیشتری به بازار کار وارد میشوند. راهی نیست، ما به هر حال افزایش نرخ مشارکت را در بازار کار خواهیم داشت. بنابراین ضرورتاً اینطور نیست که بگوییم افزایش نرخ مشارکت به معنای آن است که امیدها به یافتن شغل بیشتر شده است.
آیا وعده ایجاد یک میلیون شغل در سال جاری که سخنگوی دولت اعلام کرد به نظر عملی میرسد؟ آیا اصلاً ظرفیت سالانه یک میلیون شغل در اقتصاد ایران وجود دارد؟
احتمالاً اخیراً به سخنان آقای ترامپ پس از حمله به سوریه توجه کردهاید که گفته است: «ماموریت انجام شد.» این جمله اصطلاحی است که جرج بوش در جنگ با عراق به کار برده بود اما به ضد خودش تبدیل شد. در اول می سال ۲۰۰۳ میلادی وقتی آمریکاییها عراق را گرفتند جرج بوش در عرشه یک ناو هواپیمابر زیر بنر بزرگ «ماموریت انجام شد» ایستاد که این تصویر را خیلی انتشار دادند و بعد همین حضور آمریکا در عراق مثل باتلاقی برای آمریکا شد و هنوز هم این گرفتاری تمام نشده است. برای همین باید در استفاده از برخی عبارات حساسیت به خرج داد.
در مورد وعده ایجاد اشتغال هم همینطور. ما به یاد داریم که در دولت گذشته چقدر آقای احمدینژاد و اعضای کابینه از ایجاد یک میلیون و 5 /1 میلیون شغل سخن گفتند که دیگر کسی این ارقام را باور نمیکرد. اکنون نیز وضعیت همینطور است، ممکن است وضعیتی ایجاد شود که حتی اگر با صداقت هم با مردم سخن گفته شود دیگر این سخنان را مردم باور نکنند. مثلاً در مورد نرخ ارز خیلی وضعیت تاسفبار شد که هرچند رئیسجمهور و رئیس کل بانک مرکزی وعدههایی دادند اما بیاثر بود. البته میشد از قبل هم این اتفاقات را پیشبینی کرد، به همین دلیل است که میگویم ای کاش محتاطتر سخن گفته شود. وعدههای اجرانشدنی به کاهش سرمایه اجتماعی منجر میشود و هزینههای بلندمدت زیادی دارد.
در مورد وعده ایجاد یک میلیون شغل در سال 97 همه میدانیم که دولت نمیتواند چنین کاری را انجام دهد. آمارهای رسمی از بازار کار طی دهههای اخیر نشان میدهد به عنوان مثال در دوران فعالیت دولت اصلاحات با وجود مناسب بودن ارتباطات خارجی و آرامش نسبی سیاسی در جامعه و امیدواری مردم نسبت به آینده، افزایش سرمایهگذاری در ایران و ورود بخشی از سرمایه ایرانیان مقیم خارج از کشور به ایران، در نهایت سالانه به میزان یک میلیون شغل هم ایجاد نشد. حالا چه تضمینی وجود دارد که ما بتوانیم یک میلیون شغل در سال ایجاد کنیم؟
از آن مهمتر این است که در سالهای اخیر (در دولت آقای روحانی) هم که شاهد هستیم سالانه بیش از 600 هزار شغل ایجاد میشود، عمدتاً مشاغل جدید مشاغل خدماتی و مشاغل برای زنان است. متاسفانه عمدتاً فرصتهای شغلی زنان هم مشاغل موقت یا مشاغل با دستمزد پایین و بدون پوشش تامین اجتماعی و ساعات کار طولانی است که عموماً مشاغل غیررسمی محسوب میشوند. اینکه دولت میگوید سالی یک میلیون شغل ایجاد میکند با ابهاماتی همراه است. یکی از این ابهامات این است که اصلاً قرار نیست دولت شغل ایجاد کند، بلکه باید زمینههای به وجود آمدن مشاغل را در اقتصاد ایران فراهم کند.
اما شما زمینههای موجود در اقتصاد ایران را نگاه کنید. تنش فزاینده در داخل و فشارهای فزاینده در فضای بینالمللی و نبود یک چشمانداز روشن. در حال حاضر خیلی از کارخانهها مجبور به کاهش تولید میشوند. اخبار هم گویای وضعیت ناگوار خیلی از کارگرانی است که به موقع مزد و حقوق دریافت نمیکنند یا نسبت به پایین بودن حقوق خود اعتراض میکنند. اگر وضعیت فعلی ادامه پیدا کند، هیچ امیدی به بهبود شرایط بازار کار نیست. اتفاقاتی که در سالهای اخیر رخ داده باعث شده به دلیل سازوکار نامناسب بازار عدهای از افراد به سمت واردات سودآور با نرخهای ارز ارزان حرکت کنند که اگر در سالهای آینده نرخ ارز روی رقمی ایست کند و ارزی به کسی ندهند و واردات محدود شود، اتفاقات ناگواری رخ خواهد داد. حتی جوانان تحصیلکرده مجبورند با مشاغل غیررسمی و درآمدهای پایین مشغول به کار شوند.
به نظر شما دولت در مسیر اجرای وعده ایجاد سالانه یک میلیون شغل حرکت میکند؟
اقتصاد ایران در سال 1394 اشتغال بدون رشد را تجربه کرد. این در حالی است که تا پیش از این، ما در نیمه دوم دهه 80 در دوره اوج درآمدهای نفتی رشد بدون اشتغال داشتیم و بعد در سال 94 اشتغال بدون رشد را تجربه کردیم. معنای آن این است که مشاغل ایجادشده در اقتصاد ایران ارزش افزودهای ایجاد نمیکند. یا مشاغلی هستند که به تولید ملی آسیب وارد میکنند. مثل توزیع کالاهای وارداتی که این مشاغل در سالهای اخیر رونق گرفتند یا واحدهایی که به اسم تولیدکننده وام گرفتند اما از کشور چین کالا وارد کردند. اگر بخواهیم بررسی کنیم که واقعاً در مسیر اشتغال پایدار گام برمیداریم و این مشاغل با بهرهوری بالا هستند یا نه، باید چند شاخص را با هم در نظر بگیریم. یک شاخص افزایش تولید ناخالص داخلی است. به طور مثال اگر تولید ناخالص داخلی نزولی باشد اما مثلاً 500 هزار شغل ایجاد شود، قطعاً بهرهوری نیروی کار کاهش پیدا کرده که با تعداد شاغلان بیشتر تولید نسبت به گذشته کمتر شده است. به سخن دیگر بیکاری آشکار به بیکاری پنهان تبدیل شده است.
بنابراین اگر ما بخواهیم ببینیم اشتغال پایدار و مولد در کشور ایجاد میشود یا نه، اولین شاخص، شاخص تولید ناخالص داخلی است و شاید مهمتر از آن نرخ رشد سرمایهگذاری است که باید در نظر گرفته شود. ببینید وقتی میتوانید شغلی ایجاد کنید که یا بنگاههای جدید شکل گرفتهاند یا بنگاههای موجود کارهای خود را توسعه داده باشند. هر دو این موارد نیازمند رشد سرمایهگذاری است. بدون سرمایهگذاری که نمیتوان شغلی ایجاد کرد.
اما اکنون اقتصاد ایران گرفتار رشد منفی سرمایهگذاری است. اگر هم بخواهیم جزئیتر به موضوع نگاه کنیم شاخص سرمایهگذاری در ماشینآلات و تجهیزات است. یک طرف هم رشد سرمایهگذاری در بخش مسکن است که سرمایهگذاری در بخش مسکن نیز منفی است. اگر ما بخواهیم اشتغال مولد ایجاد کنیم که البته دولت ما میخواهد و هیچ دولتی در دنیا وجود ندارد که این را نخواهد، باید به فکر ایجاد امنیت در فضای کسبوکار کشور باشیم. باید چشمانداز برای مردم و فعالان اقتصادی مناسب باشد. در حال حاضر حجم نقدینگی در ایران فوقالعاده بالاست منتها به سمت فعالیتهای اشتغالزا حرکت نمیکند. اکنون دولت سیاست پیشفروش سکه را در پیش گرفته است. اقدامی که ممکن است افراد به واسطه کسب سود پول خود را در اختیار سیستم بانکی قرار دهند اما مساله این است که با این کار، بخش مهمی از پولهایی که میتوانست در کسبوکار سرمایهگذاری شود در اختیار بانک مرکزی قرار خواهد گرفت و معلوم نیست بانک مرکزی و دولت میخواهند با این پولها چه کنند. البته دولت که به شدت بدهکار است و در بخش عمرانی هم برنامههایش به شدت کاهش یافته که این بخش تنها بخشی بود که انتظار میرفت بتواند به اقتصاد ایران تلنگری بزند. در حال حاضر فضای چندانی برای مانور دادن دولت باقی نمانده است.
دولتی که به شدت مقروض است، هزینههای جاری آن رو به فزونی است و برای امسال هم افزایش 20درصدی برای حقوق کارمندان خود در نظر گرفته است. به نظر میرسد دولت از نظر اجتماعی هم به شدت تحت فشار است. اگر اقتصاددانی احساس میکند که از آینده تصویر روشنی وجود ندارد مطمئن باشید صاحبان منابع مالی خیلی بیشتر از ما نسبت به چشمانداز آینده حساس هستند و احتیاط شدیدی نسبت به فعالیتهای آینده دارند و به همین دلیل صبر پیشه میکنند. البته یک اتفاق خطرناک هم این است که بخشی از سرمایه خود را از کشور خارج میکنند.
از طرف دیگر هرچند نرخ رشد اقتصادی سال 95 دورقمی بود، اما مردم این رشد را احساس نکردند. ارزیابیها این است که اگر تولید کشور اضافه شده، منافع آن از کشور خارج شده است. مجموعه این عوامل نشان میدهد که دولت توان لازم را نخواهد داشت که در سال 97 بیش از یک میلیون شغل پایدار و شغلی که حداقلهای یک زندگی چهارنفره را تامین کند به وجود آورد. واقعاً حداقل دستمزد 2 /1 میلیون تومان برای یک خانوار کارگری کافی است؟ نکته قابل تامل آن است که طبق ماده 41 قانون کار این رقم حداقل مزد باید سبد هزینه خانوار را تامین کند که بعید به نظر میرسد.
آیا میتوان در گزارش اخیر از بازار کار بازتاب آن ناآرامیهای دیماه سال گذشته را مشاهده کرد؟
ببینید اینطور نیست که اتفاقی در جامعه بیفتد و بلافاصله تبعات خود را در کارنامه فصلی بازار کار نشان دهد. چون به هر ترتیب خوشبختانه این اعتراضها هم خیلی طولانی نشد اما اینکه فکر کنیم ناآرامیهای دیماه دود شد و به هوا رفت اشتباه است. همان مواردی که من تحلیل میکنم در عرصه داخلی بحرانهایی وجود دارد و در عرصه خارجی فشارهایی وجود دارد، چشمانداز مناسبی را برای مردم ترسیم نمیکند. در فضای داخلی مسائلی مانند زدوخورد جناحها از جمله اتفاقاتی که برای شهردار مستعفی تهران رخ داد، برای اقتصاد هم آسیبهایی دارد. یعنی در حاکمیتی که اینطور شدید با هم اختلافنظر دارند سیگنالی که به اقتصاد داده میشود بیثباتی است. در کنار تنش داخلی و فشار بینالمللی نگرانی دیگر بروز عصبانیت از سوی مردم خشنی است که از وضعیت کنونی خود راضی نیستند. به هر ترتیب به نظر من ایجاد زمینه مناسب برای خلق یک میلیون شغل از توان دولت به تنهایی خارج است. اگر ما بخواهیم تصویر بهتری از اقتصاد خود برای جوانان و خانوادهها ایجاد کنیم باید فضا را تغییر دهیم. دکتر نیلی در مقاله اخیر خود اشاره کردهاند رقابت در سیاست مثل رقابت در فوتبال است نه اینکه یک جناح بخواهد جناح دیگر را نابود کند. بنابراین اگر بخواهیم وضع موجود را تغییر دهیم نیاز به اعمال یکسری اصلاحات اساسی است. ادامه وضعیت فعلی به شدت نگرانکننده است.
پیشبینی شما از وضعیت بیکاری در امسال چیست؟ آیا ممکن است در فصول پیشرو اتفاق خاصی رخ دهد؟
ببینید مشکلات بازار کار ما به اشکال مختلف بروز میکند. یکی از آنها رشد بیکاری است. به نظر من نرخ بیکاری آرامآرام افزایش مییابد و راهی جز این نداریم مگر اینکه یک تغییر جدی ایجاد شود. اما یک بخش دیگر از معضلات بازار کار همین مشاغل غیررسمی است. در وضعیت بحرانی در بازار کار، مشاغل موقتی، مزدهای پایین و شرایط کاری نامناسب گسترش مییابند. اگر اقتصاد ایران تحرکی نداشته باشد، بخش قابل توجهی از افراد جویای کار ناگزیرند به سمت مشاغل غیررسمی، بیارتباط با تخصص آنها و ناامن حرکت کنند.