ارزانی مخرب
ضرورت اصلاح قیمت انرژی در گفتوگو با جواد صالحیاصفهانی
جواد صالحیاصفهانی میگوید: اگر سیاستگذاران، اقتصاددانان و سایر رهبران فکری جامعه همصدا شوند که انرژی ارزان از هر نظر مخرب است و برای اصلاح قیمت انرژی واقعبینانه عمل کنند، یعنی قبول کنند که باید فشار درآمدی را با یارانه نقدی جبران کنند، وضعیت فعلی در ایران اصلاح میشود.
به اعتقاد جواد صالحیاصفهانی، استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک، اصلاح قیمت حاملهای انرژی برای اقتصاد ایران ضروری است، چراکه در دنیای جدید یارانه انرژی آثار مخربی دارد و افزایش مصرف انرژی به تولید، اشتغال، درآمد دولت و محیط زیست ضرر میرساند. اما به زعم وی، از نظر اقتصاد سیاسی افزایش بهای انرژی بدون پرداختهای جبرانی ممکن نیست. وی در این مورد میگوید: «وقتی میگویید قیمت حاملهای انرژی اصلاح شود اما نباید درآمدهای آن به صورت نقدی به مردم پرداخت شود، در واقع با اصلاح قیمت انرژی مخالفت میکنید. برخی هم میگویند اگر درآمد حاصل از اصلاح قیمت انرژی را مستقیم به مردم پرداخت کنید، انگیزه کار کردن کم میشود که من در این بحث هم منطقی نمیبینم.» در نتیجه وی تصریح میکند: «باید پس از اصلاح قیمت حاملهای انرژی حداقل بخشی از منابع ناشی از اجرای این طرح را به صورت مستقیم و نقدی در اختیار مردم قرار دهند.» در همین حال وی از اثر سوء یارانه انرژی بر توزیع درآمد در ایران سخن میگوید و انگیزههای احتمالی دولت از اصلاح قیمت حاملهای انرژی را افزایش درآمد دولت، مصرف بهینه و توزیع درآمد ذکر میکند.
♦♦♦
معمولاً سیاستگذاران ایرانی سه عامل نداشتن منابع برای پرداخت یارانه، ارزان بودن قیمت حاملهای انرژی در ایران نسبت به دیگر کشورها و عدم مصرف بهینه انرژی را به عنوان عواملی برای ضرورت اصلاح تعرفههای حاملهای انرژی عنوان میکنند. آیا اصلاح قیمت حاملهای انرژی میتواند مشکل کسری منابع دولت و مساله عدم مصرف بهینه انرژی در کشور ما را حل کند؟
در مورد افزایش درآمدهای دولت مسلماً همینطور است و درآمدهای دولت با اصلاح قیمت حاملهای انرژی افزایش مییابد. دولت منابع انرژی فراوانی را در دست دارد و به نمایندگی از مردم ایران میزانی از انرژی را در داخل ایران مصرف میکند و میزانی را هم به خارج از کشور میفرستد. من فکر میکنم در حال حاضر دولت روزانه معادل پنج میلیون بشکه نفت در داخل ایران نفت و گاز میفروشد و چون با قیمت پایینی این محصولات را عرضه میکند درآمد کافی ندارد و بدون دلیل خاصی فضای مالی را برای خودش خیلی تنگ کرده است. باید توجه کرد که دولت ایران به اندازه کافی دسترسی به منابع مالی ندارد، چراکه سیستم مالیاتی ایران خیلی عقب مانده است و مالیات بر درآمد به طور جدی دنبال نشده و درآمد از بخش مالیات بر ارزشافزوده هم در ایران نسبت به دیگر کشورها وضعیت چندان مناسبی ندارد اما منبع درآمد از فروش انرژی در داخل کشور منبع خیلی مهمی است و دولت باید حتماً به آن دسترسی داشته باشد. همانطور که شما هم اشاره کردید اصلاح قیمت حاملهای انرژی میتواند به کاهش مصرف منجر شود که آنوقت به محیط زیست هم کمک خواهد کرد و هم از سوی دیگر میتواند به بالا بردن بهرهوری منابع در تولید یاری برساند. چراکه اکنون سرمایه در ایران ارزان است، هم از این جهت که نرخ ارز پایینتر از نرخ بهینه است و هم از این جهت که انرژی را به قیمت ارزانتر عرضه میکنند. بنابراین در ایران نسبت قیمت سرمایه به نیروی کار از کشورهایی مثل ترکیه خیلی پایینتر است و این باعث شده سرمایههای جدید بیش از حد مطلوب به سمت اتوماسیون رفته و کمتر تولید کشور به اشتغال کمک کند.
اما یک جنبه دیگر هم است که در صحبتهای شما وجود نداشت و آن مساله اثر سوء یارانه انرژی بر توزیع درآمد در ایران است. همانطور که میدانید در محاسبات زیادی نشان داده شده سوبسید انرژی بیشتر به گروههای بالای درآمدی کشور اختصاص مییابد و از این نظر برای یک دولت که قرار است به توزیع درآمد توجه داشته باشد مناسب نیست. به طور کلی هیچ منطقی نیست که بگوید منبع درآمد اصلی کشور مثل نفت و گاز به صورت نامساوی میان افراد تقسیم شود. فکر میکنم برای اینکه بحث اصلاح قیمت حاملهای انرژی پیشرفت کند، باید فراتر از مشکل مالی دولت به آن نگاه کرد. چون ممکن است مردم با خود بگویند این دولت که درآمدها را هدر میدهد، بنابراین چرا پول بیشتری برای انرژی پرداخت کنیم! در واقع مردم با این نوع تصور ممکن است انگیزه نداشته باشند که برای انرژی هزینه بیشتری پرداخت کنند تا دولت کسری بودجه خود را تامین کند. بنابراین به نظر من منطق بهبود توزیع مساوی درآمدهای حاصل از منابع طبیعی از بهبود کسری دولت بیشتر مورد پذیرش مردم خواهد بود. البته شرط اصلی در اینجا ارائه برنامه قابل قبولی برای تقسیم مساوی است، مثل پرداخت یارانه نقدی. قول اینکه دولت این درآمد را بهتر و بهطور مساوی تقسیم خواهد کرد در شرایط حاضر چندان برد ندارد.
فکر میکنید هدف اصلی دولت از اصلاح قیمت حاملهای انرژی کدام یک از موضوعات مورد اشاره میتواند باشد؟
فکر میکنم افزایش درآمد بزرگترین عامل باشد. مهم این است که این اقدام با هدف جلوگیری از مضرات جانبی مصرف انرژی همسو است. البته هدف دوم توجیه اقتصادی بهتری دارد، که در اکثر کشورهای دنیا مبنای مالیات بر مصرف انرژی است. معنی این ایده برای ایران این است که قیمت بنزین باید به میزان قیمت فوب به اضافه رقمی به عنوان مالیات باشد که آن مضرات جنبی هم در نظر گرفته شود. در اروپا حدود دو برابر قیمت فوب از بنزین مالیات گرفته میشود. در کشور ترکیه هم دو یا سه برابر قیمت فوب مالیات گرفته میشود. اما اینکه در ایران به مصرف انرژی سوبسید میدهند باعث میشود ایران را از گروه کشورهایی که برای حفظ محیط زیست با هم توافق و همکاری میکنند جدا کند. بنابراین دادن سوبسید به مصرف انرژی سیاست بسیار مضری است. هدف دوم این است که به روش مورد اشاره، انرژی در اقتصاد و تولید کشور به صورت بهینه مصرف شود. در واقع مصرف انرژی به گونهای نباشد که نیروی کار را نسبت به سرمایه تضعیف کند. یعنی انرژی به جای اینکه کمک کند مردم شغلی پیدا کنند، شرایطی را فراهم کند که سرمایه به بخش تولید برود و مردم بیکار بمانند. سومین هدف هم بحث توزیع درآمد است. این سه عامل انگیزههای اصلی برای تنظیم قیمت انرژی است.
فکر میکنید دولت در تجربههای پیش از این اصلاح قیمت حاملهای انرژی در تحقق اهداف مورد اشاره موفق بوده است؟
دولت تا حدی موفق بوده است. بالاخره هم دولت فعلی و هم دولت سابق در شکافتن مشکلات این بخش اقتصاد ایران تلاشهایی داشتند و نباید انتظار داشت در کشوری مثل ایران برنامه پیچیدهای مثل اصلاح قیمت حاملهای انرژی به صورت 100 درصد درست انجام شود. مهم این است که ما درس بگیریم. متاسفانه دولتمردان فعلی و برخی از اقتصاددانان کشور نگاه درستی به تجربه گذشته ندارند. پیوند این مساله به مشکلات دیگری که دولت آقای احمدینژاد ایجاد کرد، باعث به وجود آمدن یک بدبینی نسبت به اصلاح قیمت حاملهای انرژی به خصوص در مورد تبدیل یارانه انرژی به یارانه نقدی شده است. به نظر من نفس کاری که دولت آقای احمدینژاد در این مورد انجام داد، کار درستی بود. آن دولت توانست یارانه نابرابر مصرف انرژی را به یارانه برابر توزیع درآمد تبدیل کند که هدف مطلوبی بود. متاسفانه به دلیل پرداخت بیش از حد یارانه نقدی و جبران کسری با استقراض از بانک مرکزی و تورم ناشی از آن، طرح با مشکلات زیادی مواجه شد و اصلاح قیمتها ادامه نیافت. اما این اشتباه دلیل آنچه من در رسانههای ایران میبینم نمیشود؛ اینکه چون آقای احمدینژاد این کار را انجام داده، کل طرح نامناسب بوده است. این منطقی نیست که بگوییم اگر دولتی در انجام یکسری سیاستها اشتباه کرده، تمام کارهایش نادرست بوده است. ببینید، در حال حاضر در دنیا نهضتهایی شکل گرفته که میگویند چون پرداختن یارانههای مشروط به فقر، انگیزه کار و فرار از فقر را کاهش میدهد، بهتر است که پرداخت کمک درآمد به همه به طور یکسان و بدون شرط باشد. اهمیت اصلی این کار این است که افراد دیگر نگران قطع درآمد خود از یارانه مرتبط با فقر که ممکن است بهزیستی یا کمیته امداد به آنها پرداخت کنند نیستند. وقتی که پرداختها شرطی است، فردی که در زیر خط فقر است بعد از اینکه مشغول به کار شد یارانهاش قطع میشود. در واقع شرطی بودن کمک درآمد یک نوع مالیات 100 درصد بر درآمد در حوالی خط فقر است.
با این حال در اقتصاد ایران چون دولت با مشکلات مالی مواجه است، به نظر میرسد اصلاً توانایی پرداخت یارانه نقدی را به همه ایرانیان ندارد.
چطور وقتی معادل پنج میلیون بشکه نفت، انرژی در کشور توزیع میکند منابع دارد اما برای پرداخت یارانه به همه مردم اعتبار ندارد! اگر اکنون قیمت بنزین را دو برابر کند که به قیمت بنزین در عراق و افغانستان برسد (از ترکیه هنوز خیلی فاصله خواهد داشت) و درآمد آن را به طور مساوی میان همه ایرانیان تقسیم کنند، مشکلی مالی دولت بدتر خواهد شد؟
به گفته سخنگوی دولت تا پایان امسال دولت 38 هزار میلیارد تومان کسری بودجه خواهد داشت و دولتمردان از پرداخت یارانه با عناوینی مانند عذاب الیم یاد میکنند.
ببینید این طرز نگاه کاملاً اشتباه است که بگوییم چون دولت اعتبار ندارد، نمیتواند یارانه بدهد. پرداخت یارانه نقدی به مردم، به یارانه انرژی مربوط میشود نه به کسری دولت. انتخابی که دولت دارد این است که یا بنزین ارزان به مردم بدهد که به طور نامساوی میان مردم تقسیم شود یا اینکه انرژی گرانتر بدهد و پول آن را بین مردم تقسیم کند. خیلی معقول است که دولت گزینه دومی را قبول کند. دولت میتواند در اجرای این طرح درآمدش را هم افزایش دهد. میتواند بر مصرف انرژی مالیات وضع کند یا از پرداخت یارانه نقدی مالیات بر درآمد (به نسبت کل درآمد افراد) بگیرد. پیش بردن این بحث که دولت برای پرداخت یارانه کسری دارد مغلطه است. دولت معادل سوبسیدی که بابت هر لیتر بنزین پرداخت میکند، میتواند پول آن را به صورت نقدی بین مردم تقسیم کند. دولت میتواند حاملهای انرژی را با قیمت بالاتر بدهد که هم محیط زیست آُسیب کمتری ببیند و هم اینکه درآمدهایش از این بخش افزایش یابد. من نمیدانم چرا تا بحث افزایش یارانه نقدی مطرح میشود میگویند چون دولت پولی ندارد و فقیر است، پس نمیتواند یارانهای پرداخت کند! اصلاً بحث اینجا نیست که دولت یارانه نقدی پرداخت کند، بلکه بحث بر سر این است که دولت نباید یارانه انرژی بدهد. البته برای جلوگیری از ازدیاد نابرابری و از جهت اقتصاد سیاسی انجام طرح، پرداخت بخشی از درآمد حاصل از اصلاح قیمتها بهصورت یارانه نقدی ضروری است.
به نظر شما اگر دولت تمام یارانه انرژی را حذف کند، این تصمیمش با چه عواقبی همراه خواهد بود؟
همه اینها بستگی به شناخت از جامعه ایرانی و قابلیتهای دولت برای اجرای این برنامه دارد. نمیتوانم در این مورد نظر بدهم که چه اتفاقاتی بعد از اصلاح مجدد قیمت حاملهای انرژی رخ میدهد اما میتوان به یاد آورد که در تجربه قبلی هرچند این طرح به صورت مناسبی شروع شد اما در ادامه شاهد به وجود آمدن چند مشکل بودیم. یکی اینکه قیمت حاملهای انرژی طبق برنامه افزایش نیافت، دوم اینکه یارانه نقدی پرداختشده به مردم خیلی بیشتر از میزان درآمدی بود که دولت از حذف یارانه انرژی به دست میآورد. اگر این اشتباهات تکرار نشود و برنامه معقولی برای اجرای این طرح تدوین و اجرا کنند، میتوانند موفق شوند. من در این زمینه مشکل خاصی نمیبینم، مردم ایران مردم عاقلی هستند و اگر به آنها توضیح داده شود که نفت و گازی که در کشور مصرف میشود به صورت ناعادلانه توزیع شده و علاوه بر این، به محیط زیست صدمه وارد میکند، مردم آن را میپذیرند. اما اگر بحث به اینجا کشیده شود که این اقدام، همان کاری است که آقای احمدینژاد انجام داده و بنابراین بد است، این طرح پیش نخواهد رفت. باید در این زمینه منطقی برنامهریزی و به گونهای اقدام کرد که نتایج مناسبی به همراه داشته باشد.
مدتی پیش مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی درباره هدفمندی یارانهها اعلام کرد با هدفمندی یارانهها انتظار کاهش مصرف انرژی و افزایش بهرهوری در این حوزه برآورده نشد. این مرکز هشدار داد ادامه گامهای بعدی هدفمندی یارانهها بهنوعی موجب ایجاد مانع در انجام اصلاحات ساختاری و ضروری اقتصاد ایران میشود. در این باره ارزیابی شما چیست؟
در این مورد دو نکته میتوان بیان کرد. یک نکته این است که در اجرای طرح هدفمندی یارانهها ابتدا قیمت انرژی افزایش یافت و بعد ثابت ماند. به دلیل انتقادات زیادی که از این طرح شد، مردم میدانستند که این طرح ادامه نخواهد یافت و بنابراین کسی به دنبال تغییر ساختار تولید یا تغییر رفتار در مصرف انرژی نرفت. مثلاً کمتر کسی سراغ استفاده از شیشههای دوجداره رفت، در حالی که این کار در دنیا متداول است. علت آن بود که مردم میگفتند دوران فعالیت دولت وقت به اتمام میرسد و در دولت بعدی این سیاستها ادامه نخواهد یافت. بنابراین باید تصورات بهتری نسبت به اجرای این طرح در اقتصاد ایران وجود داشته باشد. اگر سیاستگذاران، اقتصاددانان و سایر رهبران فکری جامعه همصدا شوند که انرژی ارزان از هر نظر مخرب است و برای اصلاح قیمت انرژی واقعبینانه عمل کنند، یعنی قبول کنند که باید فشار درآمدی را با یارانه نقدی جبران کنند، این وضعیت در ایران اصلاح میشود. نکته دوم این است که اگر ما قبول کنیم اصلاح انرژی در ایران نتایج مناسبی نداشته، پس باید بپذیریم هرچه انرژی ارزانتر و مصرفش بیشتر بهتر است که اصلاً منطقی نیست. وقتی سیاستی کاملاً منطقی است و در عمل جواب نداده، نباید گفت آن سیاست غیرمنطقی است. باید بررسی کرد تا مشخص شود در اجرای این سیاست چه اشکالاتی پیش آمده است. مطالعهای که شما اشاره کردید لابد به مشکلات اجرای این طرح هم پرداخته تا مسیر بهتری را به سیاستگذاران نشان دهد.
پس شما اصلاح قیمت حاملهای انرژی را برای اقتصاد ایران به نوعی ضروری و حیاتی میدانید؟
بله، 100 درصد اینطور است. اصلاً شکی در این موضوع نیست که اصلاح قیمت حاملهای انرژی برای اقتصاد ایران ضروری است. در دنیای جدید یارانه انرژی بسیار مضر است. افزایش مصرف انرژی به تولید، اشتغال، درآمد دولت و محیط زیست ضرر میرساند. دیگر چه منطقی بهتر از این برای کاهش مصرف انرژی لازم است؟ سیاستهای دیگر برای افزایش درآمد دولت مانند مالیات بر درآمد پیچیدگیهای بیشتری نسبت به افزایش قیمت حاملهای انرژی دارند. مالیات بر سود شرکتها هم همینطور، یعنی پیچیدگیهای خاص خود را دارد و در مورد خوب و بد بودن آنها بحث زیاد است، اما فروش انرژی به قیمت ارزان موضوعی نیست که اقتصاددانان در مورد آن بخواهند اختلاف عقیده داشته باشند. فقط در ایران است که برخی بحث میکنند انرژی ارزان یا گران خوب است و کدام یک به اقتصاد میتواند کمک بیشتری کند. معمولاً هم کسانی در این بحث برنده میشوند که طرفدار انرژی ارزان هستند. قابل تاسف است که برخی اقتصاددانان قبول میکنند قیمت حاملهای انرژی باید افزایش داشته باشد اما با تبدیل آن (یا بخشی از آن) به یارانه نقدی که به صورت مستقیم به مردم پرداخت شود مخالفت میکنند. این طرز نگاه دو مشکل دارد. یکی اینکه از نظر اقتصاد سیاسی افزایش بهای انرژی بدون پرداختهای جبرانی ممکن نیست. شما وقتی میگویید قیمت حاملهای انرژی اصلاح شود اما نباید درآمدهای آن به صورت نقدی به مردم پرداخت شود، در واقع با اصلاح قیمت انرژی مخالفت میکنید. دوم اینکه میگویند اگر درآمد حاصل از اصلاح قیمت انرژی را مستقیم به مردم پرداخت کنید، انگیزه کار کردن کم میشود. من در این بحث هم منطقی نمیبینم و ما شاهدی در این مورد نداریم که نشان دهد اگر پول نفت را به مردم بدهیم رغبتشان به کار و بهبود زندگیشان کمتر میشود. مثل اینکه بگوییم کسانی که آپارتمان دارند و از اجاره آن درآمدی کسب میکنند کمتر کار میکنند. من این توجیهات را قبول ندارم و به نظرم باید پس از اصلاح قیمت حاملهای انرژی حداقل بخشی از منابع ناشی از اجرای این طرح را به صورت مستقیم و نقدی در اختیار مردم قرار دهند.