به سوی آینده
تابلوی بانک «تات» از شعبهها پایین کشیده شد
اعضا یکی یکی از در «پگاه» ساختمان اصلی بالای تپه وارد میشوند. خودروها در مقابل در ورودی آنان را پیاده میکنند، دور میزنند و در کنار در پگاه توقف میکنند تا جلسه تمام شود.
اعضا یکی یکی از در «پگاه» ساختمان اصلی بالای تپه وارد میشوند. خودروها در مقابل در ورودی آنان را پیاده میکنند، دور میزنند و در کنار در پگاه توقف میکنند تا جلسه تمام شود. کمی آن سوتر درست در پایین تپه، مردی در طبقه آخر یک ساختمان، در حالی که تلاش میکند ظاهر خود را خونسرد نشان دهد در درون بیقرار است. همین چند روز پیش بود که به یکی از نزدیکانش میگفت «گردنه سختی را که پیش رو داشته به سلامت گذرانده است».اما به یکباره بازی عوض شد؛ در حالی که همه چیز تمامشده به نظر میرسید پرونده به بایگانی رفته، بار دیگر روی میز آمد. از پشت میز کارش بلند شد. کمی قدم زد. از نمای شیشهای اتاقش تلاش کرد نگاهی به عمارت فیروزهای بالای تپه بیندازد. آیا امروز هم به خیر خواهد گذشت؟ کمی به «مبلمان» تکیه داد. مبلمانی که امروز با نام او عجین شده است؛ اما او هیچگاه به آنچه داشته راضی نبوده و تلاش کرده به قلههای بالاتر برسد. او به شغل خانوادگی علاقه داشت. همیشه در بیان تنوع کارهایی که انجام میداد به نزدیکان میگفت: «از سال 1304، خانوادههای ایرانی دارای شناسنامه و نام خانوادگی شدند. برخی این نام خانوادگی را از پیشه، هنر و حتی فعالیت بزرگ خانواده برگرفتند. در ایران نام خانوادگی یا فامیلیهای صنفی فراوانی هست مانند درودگران، حجاران، معدنچی، ساعتچی، عتیقهچی، بازرگانان، دهقان، کتابچی، کشاورز، بارفروش، گندمکار، جوکار، یراقچی، پستچی، برزگر، نقرهکار، جامساز و صدها نام خانوادگی از این قبیل که در واقع نشاندهنده شغل خانوادگی است که البته لزوماً هم به این مشاغل ادامه ندادهاند. اما اصل تجارت، یک فرآیند اجتماعی مبتنی بر داد و ستد است. پدر بزرگوارم فعالیت حرفهایاش را از صنعت ساختمان آغاز کرد و در این راه علاوه بر زحمات فراوان و پشتکار و نیکاندیشی مستمر، به فردی موفق بدل شد اما متناسب با تحولات جامعه و تغییرات شتابناک بازار کسب و کار، بنده و برادرانم، شغل پدرمان را ادامه ندادیم، بلکه به نوعی با استفاده از اخلاق حرفهای و تجربیات ایشان و در ابتدا تحت نظر ایشان گستره فعالیت را به بیرون از ساختمانسازی به مفهوم خانهسازی و تعبیر عمومیترش بساز و بفروش هدایت و مدیریت کردیم و البته دامنه این تنوع بیشتر شد. ما یک گروه سرمایهگذاری با کارکرد مولد، ایجاد کردیم. چون در ادبیات اقتصادی، سرمایه، ایجاد اشتغال میکند و شغل ایجاد درآمد و البته طبیعی است که درآمد در مسیر طبیعی به دو کانال سرازیر میشود. بخشی مصرف و بخشی پسانداز میشود، در امتداد و انتهای این چرخه، پسانداز به سرمایه تبدیل یا بر آن افزوده میشود که کلیت این فرآیند را میتوان رونق اقتصادی نام نهاد. پس از پایان جنگ تحمیلی، در واقع نظام جمهوری اسلامی با فراهم کردن زیرساختهای قانونی در قوانین بالادستی و مهمتر از آن ایجاد امنیت و فرصت رقابت، فضا را برای بخش غیردولتی فراهم کرد. به نوعی، هویت جدیدی به بخش غیردولتی داد، عدهای استفاده کردند و عدهای هم سوءاستفاده. منظورم از استفاده، مجموعه اقداماتی است که موجب اشتغال و رونق و رشد اقتصادی در کلان جامعه شد و منظورم از سوءاستفاده نیز ثروتاندوزی و بردن سرمایه به خارج از کشور و مسائلی از این قبیل است. ما به نوعی تلاش کردیم در احترام به نظام که برآمده از خونهای پاک شهیدان است، از مناطق محروم و حتی از لایههای پایین شروع کنیم، در واقع یعنی یافتآباد و ایجاد یک مرکز مدرن توزیعی را در یک صنف و صنعت آمیخته با تاریخ و هنر ایرانی و البته مورد نیاز خانوارهای ایرانی یعنی مبلمان آغاز کردیم که خوشبختانه با اقبال عمومی و صنفی مواجه شد.» او از «مبلمان» به «ورزش» رفت، صاحب «بانک» شد، «بیمه» زد و ...اما امروز قرار بود در طبقه شانزدهم ساختمان شیشهای فیروزهایرنگ بالای تپه؛ برای همان بانک تصمیمگیری شود. او همچنان فکر میکرد اما در بالای تپه رئیس خندان به استقبال اعضا رفت. پس از مصاحبه اعضا، دستور کار قرائت شد. بررسی تخلفات یک بانک و تصمیمگیری درباره ادامه یا لغو فعالیت. یکی از اعضای موثر پیگیر ماجرا بود. گزارشهای تهیهشده نشان میداد که در فرآیند تاسیس، تخلفاتی صورت گرفته است. رای اعضا، لغو مجوز بود، برخی فکر کردند کار تمام شده است اما یک نفر راه میانهای را پیشنهاد داد. مجوز لغو شود و به صاحبان سهام اجازه داده شود با دو موسسه مالی و اعتباری فاقد مجوز ادغام شوند.
این گونه سیاست نه سیخ بسوزد نه کباب جلو رفت. بانک نامش تغییر میکرد اما میتوانست در شکل دیگر حیات داشته باشد. خبر به پایین تپه رسید؛ اعضای شورا مشروط به ادامه فعالیت رای داده بودند. ولی برای او راضیکننده نبود. از هر ابزاری استفاده کرد که بانک خود را حفظ کند، استفتا گرفت، بحث 10 هزار سهامدار را مطرح کرد و به هر دری زد تا بتواند نام بانکش را در سردر شعبهها نگه دارد. اما سهم او باید در بانک جدید رقیق میشد. شرایط راضیکننده نبود. اما یا باید تن میداد یا باید بانک را از دست میداد. سرانجام و حتی پس از اتمام وقتهای اضافه تن به ادغام داد. بانک را با 25 درصد سهم در بانک جدید تاق زد. در کنار پنجره ایستاده بود به ساختمان فیروزهای آبی نگاه میکرد، روزی که مجوز را از طبقه شانزدهم گرفت پشتش به حمایتهای زیادی گرم بود؛ اما امروز که مجوز را از دست داد خبری از آن حمایتها نبود. حالا او مانده و «بنر»های «بانک آینده» که به جای «بانک تات»، در سردر شعبهها، شلخته و از سرشتاب جایگزین شده است. سهامداران بانک جدیدالتاسیس آینده در ابتدا نام «میهن» را برای بانک پیشنهاد دادند اما شورای پول و اعتبار این نام را نپذیرفت. شورا حتی حاضر به پذیرش نام «تات» با پسوند و پیشوندهای مختلف نشد تا آنکه موافقت اولیه با نام «مردم» از سوی بانک مرکزی جلب شد. اما در جلسه شورای پول و اعتبار یکی از اعضا معتقد بود نام «مردم» نمیتواند بر تابلو یک بانک قرار گیرد و بهتر است که نام دیگری جایگزین شود. بدین ترتیب نام بانک «آینده» انتخاب میشود.