فرصتی برای رئیسجمهور
بررسی طرح سوال از رئیسجمهور و شبهات و حواشی آن در گفتوگو با مهدی مطهرنیا
مهدی مطهرنیا میگوید: از دید من، برخی از نمایندگان که پرسشهای پنجگانه را از رئیسجمهور مطرح کردهاند، ادعای آن را دارند و اراده بسیار مستحکمی را در پشت جریان سیاسی خود برای ادامه این مسیر برای شخص روحانی حتی تا رسیدن به عدم صلاحیت و کفایت وی نیز در دستور کار قرار دادهاند.
طرح سوال از سوی نمایندگانی که از نظر سیاسی در تقابل آشکار با دولت و رئیسجمهور هستند، برای کشاندن حسن روحانی به مجلس، باعث این نشده است که این حق قانونی نمایندگان مردم زیر سوال برود یا نادیده گرفته شود و جمله تحلیلگران سیاسی، بر لزوم پاسخگویی رئیسجمهور در مجلس اصرار دارند. پذیرفتن و اجرای این اصل قانون اساسی در زمان ضروری، فارغ از اینکه چه کسی و با چه دیدگاهی رئیسجمهور است، گامی قابل توجه در جهت حرکت به سمت نظام سیاسی مردمسالار و پاسخگوست. مهدی مطهرنیا، استاد علوم سیاسی، با تاکید بر اینکه رئیسجمهور باید تن به سوال نمایندگان بدهد، این نقد را وارد میداند که طراحان سوال با توجه به سابقه خود، نشان دادند که در یک فضای واحد میتوانند به دلیل ترجیحات سیاسی خود، رفتاری دوگانه داشته باشند. مطهرنیا تا حدود زیادی آینده گروههای سیاسی متمایل به دولت را به ویژه در انتخابات دور بعدی مجلس شورای اسلامی به جلوهگری رئیسجمهور و نوع پاسخ دادن او به سوالات گره میزند که اگر موفق شود نقایص حضور خنثی خود در تلویزیون را در مجلس جبران کند، میتواند توان و نیروی بیشتری به حامیان و گروههای طرفدار خود و البته رایدهندگان بدهد و در غیر این صورت آنها را به سوی گروههای رقیب متمایل کند. این استاد علوم سیاسی در عین حال معتقد است برخی از سوالات مطرحشده بیرون از دایره اختیارات رئیس دولت است که در بهترین حالت کارپرداز قدرت در ساختار سیاسی است.
♦♦♦
تحلیل از اصل 88 قانون اساسی که به نمایندگان مجلس اجازه میدهد از رئیسجمهور به عنوان منتخب مردم در مورد عملکردش سوال بپرسند چیست. اگر این اصل برابر آنچه از آن برآمده، مترقی و مردمسالارانه است چرا در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بسیار به ندرت و فقط تاکنون یکبار مورد استفاده قرار گرفته است؟ و مهم آنکه آن یکبار هم تجربهای تقریباً تلخ برای سوالکنندگان و مجلس برجای گذاشت.
به طور کلی مساله سوال از رئیسجمهور، مانند بسیاری از ابعاد نظام سیاسی و حیات اجتماعی ویژگیهای خاص خود را دارد. از آنجا که ما خود را همواره در جغرافیای ویژهای در جهان تصور کردهایم، متوقعیم همه مفاهیم و واژگان و پیامدهای ناشی از آن نیز تعاریفی متفاوت از تفاسیر علمی آن داشته باشد. مفاهیم سیاسی در ایران به طور تاریخی تاثیرپذیرفته از یک نوع اقتدارگرایی تمرکزگرا، نوعی ایدئولوژیگرایی سیاسی و فردی و نگرشهای پاتریمونیال و پدرسالارانه است؛ اضلاعی از یک ساختار که همه مفاهیم را در خود فرو برده و تحت تاثیر قرار میدهد. آنچه ما در ایران از سیاست ادراک میکنیم، ساختاری است متشکل از یک اقتدار غیرپاسخگو، نوعی قداست که بهزعم خواستارانش الهی است و در نهایت یک منزلت قدسی برای افرادی که در حوزه بالادستی سیاست حرکت میکنند. در نتیجه ادبیات سیاسی در ایران از این سه وجه تاثیر پذیرفته است. نتیجه اینکه سوال از رئیسجمهور را هم باید در چنین فضا و ساختاری تحلیل و تعبیر کرد. در درون نظام سیاسی و ساختار قدرت در ایران، گروهها و جناحهایی وجود دارند که چه در مجلس نماینده داشته باشند و چه نداشته باشند، در اثرگذاری قدرتشان تفاوت چندانی ایجاد نمیشود. در نتیجه خود را محق میدانند و توانا میبینند که زمینههای متفاوتی را برای تحت فشار قرار دادن تمایلات حزبی و جناحی یا افراد خارج از حوزه نگرش خود به وجود بیاورند. آنها از ابزار فشار گوناگون بهرهمند هستند و از این جهت است که همواره دست بالا را دارند.
در سوی مقابل در این ساختار شخصیتهایی حضور دارند که به واسطه نقشآفرینی در فرآیند انقلاب و پا گرفتن نظام سیاسی در سالهای نخست انقلاب، جایگاه و منزلت بالایی دارند و یک قداست فردی برای خود متصور میشوند و برمبنای این قداست، متوقع آن هستند که هر چه را آنها در یک حالت منولوگی، و نه دیالوگی میگویند، بپذیرند و آنچه آنها فکر میکنند را منطبق با حق بدانند. در نتیجه توقع حمایت از آنچه میگویند را بدون پرسش و مشارکت آگاهانه خواهانند. در واقع مسالهای مانند سوال از رئیسجمهور در تاریخ چهار دهه گذشته همواره چنین حالتی به خود گرفته است. در حالی که در دنیای امروز با ورود به اتاق شیشهای به هیچ عنوان نمیتوان جلوی گسترش ابزار اطلاعرسانی و شفافیت و رسیدن اخبار به مردم را محدود کرد، نمیتوان یک نشانگان برتر را در چارچوب خودقدیسپنداری به مردم تحمیل کرد.
در واقع معتقدید سوال از رئیسجمهور بیشتر نوعی تعارض سیاسی است. حتی با وجود اینکه سوالات در حوزه اقتصاد مطرح شده است.
بله، در واقع این مساله ناشی از تعارض بین دو دیدگاه در یک چارچوب سیاسی تعریفشده در ساختار قدرت ایران است. بر اساس اصل 88 قانون اساسی، حق نمایندگان مجلس است که به عنوان نماینده مردم بر کار رئیسجمهور نظارت عالی داشته باشند. اما آنچه بارز است، مطرح شدن سوالات از سوی طیفی از نمایندگانی است که به هر تقدیر در سابقه دیرینه خود، در دورههای دیگری با همین اوضاع و احوال و چهبسا بدتر، تفسیر و تاویل دیگری از شرایط داشتند. زمانی که رئیسجمهور مطلوبشان بر سرکار بود به مردم پیشنهاداتی میدادند که درست خلاف آن است که امروز ارائه میدهند و موضعشان کاملاً در نقطه مقابل امروز قرار داشت. اکنون که رئیسجمهوری بر سرکار است که به هر تقدیر، زوایای آشکاری از نظر موضعگیریهای سیاسی با آنها دارد فعل و انفعالاتی از خود نشان میدهند که در گذشته با آن کاملاً بیگانه بودهاند و این دوگانگی رفتاری آنها در یک موقعیت واحد، سوالبرانگیز شده است.
از طرف دیگر رئیسجمهوری داریم که در زمان تبلیغات انتخاباتی وعدههای بسیاری به مردم داده است اما در دوره دوم حضور خود از آن وعدهها گذر کرده و خود را فراتر از آن میبیند که بخواهد پاسخگو به جامعه باشد. این رفتار رئیسجمهور در همین کوتاهمدت دولت دوازدهم، به نوعی باعث شده است تا قاطبه مردم گوش شنوای خود به سخنان دولتمردان را از دست بدهند و خود را به کرشدگی سیاسی بزنند. در واقع مردم نسبت به سخنرانیها واگرایی پیدا کردهاند. رئیسجمهور باید خود را پاسخگوی مردم و وعدههایی بداند که به آنها داده است. با ایجاد فضای تمسخر، طنزآلود و دادن وعدههای مجدد به مردم نمیتوان آینده مملکت را مدیریت کرد چراکه چالشهای موجود میل به بحران پیدا میکند که این بحرانها آثار مخرب خود را در سطوح مختلف اجتماعی و در اشکال مختلف در گوشه و کنار خیابانها و خشونت و خصومت در رفتار اجتماعی مردم نشان میدهد و به واگرایی و ناامیدی بیشتر منجر میشود. پس در نتیجه نفس سوال اهمیت دارد و باید همواره رئیسجمهور و دیگران در هر نقش و جایگاهی، به ولینعمتان خود یعنی مردم در چارچوب سازوکارهای قانونی پاسخگو باشند. از منظر قانون اساسی، هیچ کس از پاسخگویی مبرا نیست. اما در عین حال، باید بپذیریم که جناحهای سیاسی، فرهنگ سیاسی و ارزشها را رعایت نمیکنند. در نتیجه مردم هم به آن دسته از نمایندگان مجلس که رفتارهای دوگانه و کنشهای چندگانه نشان میدهند، نمیتوانند اعتماد چندانی داشته باشند.
به همین طریق نسبت به رئیسجمهوری که نمیخواهد پاسخگوی وعدههای خود باشد و تلاش دارد در چارچوب تعادل میان قدرتهای حکومتی و نیروهای اجتماعی بهگونهای خود را حفظ کند که جایگاهش تغییر نکند، حساسیت نشان میدهند.
رفتار و موضعگیری رئیسجمهور در برابر سوال از نمایندگان را چگونه تحلیل میکنید؟
شاید بتوان گفت رفتار رئیسجمهور، به عنوان پاسدار اجرای قانون اساسی از این نظر قابل توجه است که بیانکننده این نقد مهم به طرف مقابل است که عنصر زمان و مکان را در سوال خود نادیده گرفته است اما در عین حال میپذیرد که برای پاسخگویی به این پرسشها به مجلس برود. از طرفی هم احتمالاً مردم پس از مصاحبه خنثی رئیسجمهور با صداوسیما در انتظار آن هستند که ببینند رئیسجمهوری در مجلس، چه مساله جدیدی را مطرح خواهد کرد و با چه روشی، نقدهای مربوط به خود در مورد عدم تحقق وعدهها را پاسخ خواهد داد. او دولتی تشکیل داده از وزرایی که در عرصه پرشتاب تغییرات بسیار محافظهکارانه عمل میکنند. یا در دورهای که فعالیت رسانهای دولت باید در داخل و خارج بسیار پررنگ و مبتنی بر اصول و اهداف دقیق باشد، چندان ضعیف عمل کرده است که همه طرفداران و حتی رقبای او به این امر اذعان کردهاند. اما رئیسجمهور همواره از تغییرات خودداری کرده است. باید روشن شود که چه موانعی در درون ساختار قدرت و چه دستاندازهایی از منظر محیط بیرونی موجب شده که دولت نتواند، آنگونه که باید پاسخگوی آرای قدرتمندانه مردم از حسن روحانی باشد.
در اسفندماه سال 1390 محمود احمدینژاد برای پاسخگویی به سوالات نمایندگان در مجلس حاضر شد و اگرچه با شوخی و طعنه، اغلب سوالات را بدون پاسخ و با مطرح کردن مسائل حاشیهای دیگری به نمایندگان بازگرداند اما در بخشی از سخنان خود به مساله جالب توجهی اشاره کرد و گفت شما در مورد مسائلی از من سوال میکنید که قبلاً اختیار آن را از من سلب کردهاید. به نظر میرسد، میتوان در مورد برخی از سوالات مطرحشده از حسن روحانی نیز چنین برداشت مشابهی را داشت. نظر شما چیست؟
زمانی رئیس دولتهای هفتم و هشتم عبارتی را بر زبان راند با این مضمون که در ساختار سیاسی کشور ما، رئیسجمهور هماهنگکنندهای بیش نیست. من معتقدم رئیسجمهوری در ایران بیش از یک کارپرداز قدرت در بانک سیاست ایران و ساختار حاکم بر ایران نیست. به این معنا که او رئیس قوه مجریه است که تنها اختیار و مسوولیت این قوه، دریافت مقدار معینی پول از فروش نفت و تخصیص این پول در مبادی و مجاری مشخص اجرایی و عمرانی است. رئیسجمهور بیش از این قدرتی ندارد. زمانی در قانون اساسی ایران قبل از 1368 رئیسجمهور و نخستوزیر در این تعارض قرار گرفتند. امروز رئیسجمهوری در وضعیتی قرار دارد که از یکسو، رئیس دولت جمهوری اسلامی محسوب میشود که دیگر دولت نیست و صرفاً قوه مجریه است. دولت در ادبیات سیاسی، به معنای برخورداری از تمام قدرتهای حاکمیتی و حکومتی و اداره سرزمینی و تحکم مشروع بر مردم است. اما قوه مجریه، بخش کوچکی از نظام حکومتی محسوب میشود که در عین حال که شامل بخش کوچکی است باید به همه پرسشهای موجود در مورد قوا پاسخ بدهد.
تودههای مردم هرگونه نقصی را که در حوزه قضائیه و در حوزه مقننه و نهادها و سازمانهای فراحکومتی یا حتی مردمی وجود دارد، به دولت نسبت میدهند. دولتی که مردم در طول تاریخ در ایران، تجربه کردهاند و هنوز هم آثار آن بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ذهنشان بر جای مانده، دولتی است که همه قدرت و توان ملی در اختیار آن است. حال آنکه دولت در ادوار مختلف، در یک وضعیت قرار داشته که درصدی از قدرت را در اختیار داشته و صرفاً به یک کارپرداز قدرت محدود بوده است.
از اینرو آنچه محمود احمدینژاد در مورد سوالات مجلس بیان داشته، ناظر بر همین مساله است و حتی اکبر هاشمیرفسنجانی، مرد قدرتمند انقلاب اسلامی در دهههای نخست انقلاب نتوانست با وجود جایگاه شخصیتی خود در نظام، از تمام قدرت استفاده کند و این قدرت شخصی او بود که در دولت سازندگی موجب پیشرفت برخی امور شد. آنچه ایرانیان امروز به آن پی بردهاند و در میان تودهها نیز نفوذ کرده، این است که رئیسجمهوری در ایران از قدرت و توان کافی برای استقرار وعدههای خود برخوردار نیست و همین معنا در انتخابات آینده خود را به خوبی نشان خواهد داد.
در نخستین تجربه سوال از رئیسجمهور در تاریخ ایران؛ به اذعان نمایندگان مجلس، احمدینژاد به هیچ یک از پرسشها پاسخ مناسبی ارائه نکرد اما پرونده طرح سوال در همان جلسه بسته شد. در صورتی که میدانیم که اگر نمایندگان از پاسخها قانع نشوند باید ادامه کار از طریق قوه قضائیه دنبال شود. اما به نظر میرسد، در کل پرونده سوال از رئیسجمهور کنونی نیز در همان جلسه بسته شود. آیا میتوان چنین تعبیر کرد که نمایندگان مرتکب اقدام بینتیجهای شدهاند؟
از دید من، برخی از نمایندگان که پرسشهای پنجگانه را از رئیسجمهور مطرح کردهاند، ادعای آن را دارند و اراده بسیار مستحکمی را در پشت جریان سیاسی خود برای ادامه این مسیر برای شخص روحانی حتی تا رسیدن به عدم صلاحیت و کفایت وی نیز در دستور کار قرار دادهاند. از اینرو در مرحله کنونی باید بپذیریم که نمایندگانی که در جبهه تقابلی با جبهه دولت و حامیان دولت قرار گرفتهاند از آغاز دور دوم ریاستجمهوری روحانی به انحای مختلف بحث عدم صلاحیت او را مطرح و پیگیری کنند. پس باید بدانیم که در کار خود جدیت دارند.
اما رئیسجمهور هم سعی دارد، از فرصتهای موجود در این چالش که برخی نمایندگان به وجود آوردهاند، بهره ببرد. همه اینها به نوع پاسخگویی روحانی به این چالش بستگی دارد. مردم انتظار دارند که روحانی سال 1392 را بار دیگر در مجلس ملاحظه کنند. اگر روحانی نتواند پاسخگو باشد، بیتردید، مردم در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی با توجه به آنچه به وقوع پیوسته، ممکن است حمایت از تفکری را که روحانی آن را نمایندگی میکند، مورد تجدیدنظر قرار دهند و در این صورت ممکن است، این تغییر نگرش مردم، خطراتی را برای آینده سیاسی این گروه به ویژه در انتخابات دور بعدی ریاستجمهوری به همراه داشته باشد. ضمن اینکه سال پایانی دولت روحانی باید با مجلس جدید بگذرد و این میتواند برای روحانی در صورت عدم موفقیت جناحهای حامی رئیسجمهوری در مجلس آینده خطرناک باشد. در نتیجه نوع پاسخگویی رئیسجمهوری در مجلس شورای اسلامی، برههای حساس برای او خواهد بود.
در نهایت به نظر میرسد اگرچه با زمان طرح و احتمالاً نیت و هدف طراحان سوال از رئیسجمهور موافق نباشید اما در مورد اصل سوال از رئیسجمهور و پاسخگویی او در برابر نمایندگان مجلس مشکلی نداشته باشید. درست است؟
درست است. من باور دارم که باید نگاه دموکراتیک به واژههای سیاسی داشته باشیم و همه مسولان را در برابر قانون و نهادهای قانونی منطبق با آنچه در قانون اساسی و قوانین موضوعه ناشی از قانون اساسی به وجود آمده است، پاسخگو بدانیم. رئیسجمهوری نیز نباید خود را مستثنی از این قانون ببیند و همانگونه که پیش از این اشاره کردم، پذیرش حضور در مجلس و پاسخگویی به پرسشها بهرغم شبهاتی که در قانونی بودن طرح سوال وجود دارد، امری مثبت بوده و این امر مثبت زمانی کامل خواهد شد که روحانی شجاعت خود را در بیان برخی حقایقی که مردم آنها را به خوبی احساس میکنند و نمیتوانند به زبان بیاورند، نشان دهد.