دوست و دشمنمان را بشناسیم
گفتوگو با مهرداد عمادی درباره سیاست خارجی ایران پس از خروج آمریکا از برجام
مهرداد عمادی میگوید: در مورد روسیه میخواهم یک هشدار بدهم. شاید کسانی که در شورای عالی امنیت ملی حضور دارند، با این حرف مخالف باشند، اما به نظر من تکیه کردن به روسیه در حوزه سیاست خارجی و حتی در پروژههای نفت و گاز بسیار اشتباه است.
با خروج آمریکا از توافق هستهای، گروه 1+5 (یا آنگونه که اروپاییها میگویند گروه 3+3) یکی از پایههای اصلیاش را از دست داد. با این حال مهرداد عمادی معتقد است از آنجا که برجام تایید سازمان ملل متحد، آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اتحادیه اروپا و سه کشور عمده اروپایی را دارد، حتی در غیاب آمریکا، ارزش حقوقی و درازمدت آن برای تامین منافع ملی ایران بسیار زیاد است. این مشاور سابق اتحادیه اروپا در خصوص سیاست خارجی مطلوب ایران در شرایط جدید نسبت به تکیه کردن بیش از حد روی روسیه هشدار میدهد و میگوید این کشور هیچگاه شریک خوبی برای ایران نبوده است.
♦♦♦
خروج آمریکا از برجام، سیاست خارجه ایران را در شرایطی تازه قرار داده است. به نظر شما جایگاه امروز ایران در جهان چه تفاوتی با دوره «قبل از برجام» و نیز دوره «اجرای برجام» دارد؟ موقعیت سیاسی و اقتصادی ایران در دنیا تقویت شده یا تضعیف؟
ابتدا تاکید میکنم که اطلاعات من درباره تحولات سیاسی و اقتصادی همه جهان کافی نیست، بنابراین پاسخم را محدود به اروپا و آمریکای شمالی میکنم. فکر میکنم اهمیت هر کشور در جهان در چارچوب نقش آن کشور در امنیت محلی، منطقهای و جهانی، سهم آن کشور در اقتصاد و سرمایهگذاری جهانی و منطقهای و نیز منابع طبیعی آن کشور (با در نظر گرفتن میزان ورود این منابع به سیستم اقتصادی جهان) تعیین میشود.
سه سال قبل، زمانی که هنوز توافق هستهای به دست نیامده بود، اهمیت ایران در آمریکای شمالی یک اهمیت منفی بود. چون نهتنها درهای کار با ایران به روی نهادهای بازرگانی، صنعتی و بانکی بسته بود، بلکه ایران -چه در عراق، چه در رابطه با عربستان و چه در خصوص مسائل مرتبط با اسرائیل- دستکم در چارچوب تفکر سیاستگذاران آمریکایی نقشی هزینهافزا داشت. در اروپا هم جو سه سال قبل نسبت به ایران -در مقایسه با 10 سال قبل- بسیار منفی بود. تنها کشوری که در آن مقطع نگاه مثبتی به ایران داشت، یونان بود که یک کشور کوچک و کماثر در اتحادیه اروپاست.
اما درباره دوره اجرای برجام ترجیح میدهم از یک مقطع تاریخی مهم یاد کنم. یک سال و چند ماه قبل، درست پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ در کاخ سفید، شرکتهای بزرگ اروپایی مثل زیمنس، کانتیننتال، آلستوم، فولکسواگن، آئودی آ.جی، دایملر، فیات، انی، رپسول، رویال داچ شل و... مشغول برنامهریزی برای ورود به بازار ایران بودند؛ آن هم نهفقط برای اینکه محصولات خود را به ما بفروشند، بلکه برای اینکه در ایران سرمایهگذاری کنند. شما میدانید که سرمایه، متغیری بسیار ریسکگریز است و تنها زمانی وارد یک کشور میشود که ریسکها کاهش یافته یا رو به کاهش باشد. من دوست و آشنای آقای روحانی یا آقای ظریف نیستم که بخواهم از آنها تعریف و تمجید کنم -و آنها هم نیازی به تعریف و تمجید من ندارند- اما بدون هرگونه بزرگنمایی میگویم: برجام به اندازهای جو را نسبت به ایران عوض کرد که بسیاری از ایران به عنوان «آخرین فرصت بزرگ در اقتصاد جهان» یاد میکردند. میگفتند نهتنها یک کشور با منابع طبیعی عظیم در آستانه پیوستن به اقتصاد جهانی قرار گرفته، بلکه میخواهد به سمت سازندگی اقتصاد خود حرکت کند و به دلیل وجود نیروی انسانی جوان و تحصیلکرده -که بهترین کیفیت را در منطقه دارد- میتواند تخته پرشی برای یک بازار 400میلیونی باشد. وجود شاهراههای آبی و زمینی که ایران را به یک چهارراه منطقهای تبدیل میکرد نیز باعث افزایش جذابیت اقتصاد ایران برای اروپاییها شده بود. ضمن اینکه اصولاً فرهنگ تاریخی ایران به فرهنگ تاریخی اروپا بسیار نزدیک است و از 1500 سال پیش تا امروز، دادوستدهای فرهنگی ایران و اروپا بسیار پررنگتر از دادوستدهای ما با چین بوده است. سرعت جهش مثبتی که برجام در نگاه اروپاییان به ایران ایجاد کرد، برای من غیرقابل تصور بود. در اتحادیه اروپا صحبت از این بود که بعد از جا افتادن برجام و باز شدن درهای گفتوگو، کشورهای اروپایی سالانه 38 تا 50 میلیارد یورو در ایران سرمایهگذاری کنند. شاید این رقم برای اروپا رقم بزرگی نباشد، ولی برای ایران بسیار چشمگیر است. اگر ضریب اشتغال نسبت به سرمایهگذاری را در نظر بگیرید، 50 میلیارد یورو سرمایهگذاری به معنای ایجاد اشتغال برای 350 تا 500 هزار کارگر صنعتی است.
برسیم به جایی که امروز در آن ایستادهایم. رسیدن به این نقطه اگرچه حاصل تحولات یک سال و چند ماه حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید است، ولی نمیتوان همه مسوولیت آن را به عهده آمریکاییها انداخت. مقداری از آن هم تقصیر خود ماست که نتوانستیم از فرصتهایمان بهرهبرداری کنیم. ما میتوانستیم هزینه تصمیمات اخیر آقای ترامپ را بسیار بالا ببریم، اما این کار را انجام ندادیم. اگر جو مثبت یک سال و چند ماه قبل، امروز وجود ندارد و نوعی نگرانی هم در جامعه اروپایی و هم در آمریکای شمالی نسبت به ایران وجود دارد، به دلیل ماهها کوشش بدون توقف ریاض و تلآویو و سفرهای مقامات سعودی و اسرائیلی به مسکو، پاریس و لندن است. ضمن اینکه نباید از فشارهای غیررسمی جناح حامی ترامپ در حزب جمهوریخواه آمریکا غافل شد.
در جمعبندی پاسخ به سوال شما تاکید میکنم که برجام یک توافق تاریخی بود و فضایی بینظیر برای ایران ایجاد کرد. شاید کسانی در ایران چوب انتقاد را بر سر برجام و برجامیان بزنند، اما واقعیت این است که در دنیا، برجام یک پیروزی بسیار قابل توجه در تاریخ دیپلماسی ایران در 500 سال اخیر تلقی شد که میتوانست دستاوردهای بزرگی داشته باشد.
اما به هر حال امروز این فرصت تا حدودی از دست رفته است: آمریکا از برجام خارج شده و مشغول تهدید کشورهایی است که میخواهند با ایران کار کنند. بنابراین ممکن است کشورهای اروپایی در نهایت -آنگونه که امروز مدعیاند- با ایران همراهی نکنند و در نتیجه بار دیگر وابستگی ما به چین و روسیه افزایش یابد. به نظر شما چه ریسکهایی برای پیشبرد سیاست خارجی در راستای منافع ملی ایران وجود دارد و چه گزینههایی پیش روی ماست؟
در چنین شرایطی به نظر میرسد توسعه روابط اقتصادی و بانکی تنها از مسیر نگاه به شرق ممکن خواهد بود و در توسعه پروژههای صنعتی هم باید با چین و هند کار کرد. البته این همکاری باید تحت نظارت دقیق ایران باشد. چون هندیها در بندر چابهار با شتاب خوبی پیش رفتهاند، اما چینیها -به ویژه در قراردادهایی که در پارس جنوبی دارند- لنگ میزنند. زمانی که ایران آلترناتیوهای دیگری هم داشت، چینیها همراهی بیشتری میکردند، اما حالا که میبینند دست ایران تا حدودی بسته شده، بدقولی را شروع کردهاند. در همین حال، دیگر نمیتوان از کره جنوبی انتظار داشت که فعالیت گستردهای در پروژههای صنعتی ایران داشته باشد. کره جنوبی حتی قبل از رسمیت یافتن برنامه آمریکا برای خروج از برجام، کاهش خرید نفت از ایران را آغاز کرده بود. آنها برخلاف چینیها و اروپاییها در واکنشهای سیاست خارجی بسیار چابک هستند و سریعاً تغییر جهت میدهند.
اما در مورد روسیه میخواهم یک هشدار بدهم. شاید کسانی که در شورای عالی امنیت ملی حضور دارند، با این حرف مخالف باشند، اما به نظر من تکیه کردن به روسیه در حوزه سیاست خارجی و حتی در پروژههای نفت و گاز بسیار اشتباه است. برای اینکه تصور نشود من روسستیز هستم، جالب است بدانید یکی از اجداد دو نسل قبل من اهل روسیه بود و بعدها به ایران مهاجرت کرد. واقعیت این است که روسها در ارتباط با ایران به دنبال منافع خود هستند و به دو دلیل رفتن زیر خیمه روسها کار درستی نیست. اولین دلیل تجربه گذشته ما با روسیه است. راه دوری نمیروم؛ همین پنج سال پیش هنگامی که ایران هر روز در معرض تهدید بود و بیشترین نیاز را به موشکهای اس-300 داشت، روسها از تحویل این موشکها به ما خودداری کردند و تنها وقتی تهدیدات برطرف شده بود، آن را به ما دادند تا در انبارهایمان خاک بخورد.
دلیل دوم را با اشاره به گزارشی که دوم می 2018 زیر عنوان «عکسالعمل استراتژیک اتحادیه اروپا در برابر خروج آمریکا؛ نقش کشورهای منطقه» تهیه شده و من هم در تدوین آن نقش داشتهام، توضیح میدهم. یکی از توافقاتی که در سفر نوامبر 2017 (آبان 96) آقای پوتین به ایران اعلام شد، ورود شرکتهای انرژی روس به پروژههای ایران بود که از همان ابتدا با چند نقطه تاریک همراه شد. اولاً برای انجام این پروژهها مناقصهای برگزار نشد. ثانیاً ابتدا اعلام شد که سقف سرمایهگذاری روسها در پروژههای ایران 25 میلیارد دلار است، اما مدیرعامل بزرگترین شرکت نفتی روسیه که از مشاوران آقای پوتین است و در سفر تهران نیز همراه او بود، وقتی به مسکو بازگشت، در مصاحبهای گفت: «ما در سه تا پنج سال آینده حداکثر دو میلیارد دلار سرمایه به ایران خواهیم برد و بقیه منابع را از محل فروش محصول نفت و گاز حاصل از میادین ایران تامین میکنیم.» یعنی با پول خودمان در میدانهای نفتی ما سرمایهگذاری میکنند، اما سهمی بیش از 50 درصد از منافع آن میبرند. روشن است که این یک قرارداد بسیار بد است.
از طرف دیگر، فراموش نکنید که یکی از استوارترین ابزارهای تامین امنیت ملی ایران که میتوانست ما را به اروپا پیوند بزند، افزایش سهم ایران از بازار گاز اروپا بود. اروپا سالهاست که از رفتار روسیه در تامین گاز ناراضی است. چون شاهد بوده که روسها از ابزار نفت و گاز استفاده سیاسی میکنند. کاری که ایران حتی در سختترین روزهای جنگ عراق انجام نداده است. ایران چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، نگاهی استراتژیک و متین به نفت داشته و به نفت به عنوان یک سرمایه ملی -و نه ابزاری سیاسی- نگاه کرده است. این نگاه در طول سالها به یک خصیصه رفتاری امنیت ملی ایران تبدیل شده است. ما میتوانستیم با استفاده از این خصیصه وارد بازار گاز اروپا شویم و مهمترین ابزارهای امنیت اقتصادی اتحادیه اروپا یعنی شرکتهای نفت و گاز را در کنار خود نگه داریم. علاوه بر این، چنین قراردادهایی میتوانست به ما یورو بازپرداخت کند. یورویی که تحت تحریم نیست و آمریکا هم نمیتواند آن را تحریم کند (چون هیچ زیربنای حقوقی برای این کار وجود ندارد). ولی ما به جای این کار، پروژهها را به روسنفت، گازپروم و سایر شرکتهای روس دادیم و بازار گاز اروپا را تقدیم روسیه کردیم. استدلال کسانی که در تهران این تصمیم را گرفتند این بود که نمیخواهیم با روسها رقابت کنیم. اما سوال من این است که آیا آنها در رقابت اقتصادی و حتی امنیتی با ما لحظهای تردید خواهند کرد؟ بدیهی است که هر کشوری منافع ملی خود را دنبال میکند.
روسیه هیچگاه شریک خوبی برای ما نبوده و نیست. بازار برتر محصولات و نیز مرکز تکنولوژیهای مورد نیاز ما اروپاست که به نظر میرود از دست رفته است. از سوی دیگر کشورهای آمریکای لاتین هم خود با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند. در نتیجه ما ناچار از چرخش به سمت شرق آسیا هستیم.
اروپا امروز در آستانه یک تصمیم مهم در قبال برجام است. مقامات اتحادیه اروپا از رفتار دونالد ترامپ در خروج یکجانبه از توافقات بینالمللی برآشفتهاند و کسانی مثل ژان کلود یونکر، رئیس کمیسیون اروپا آن را نوعی «وحشیگری» در روابط چندجانبه خواندهاند. آیا ممکن است اتحادیه اروپا این بار از روابط اقتصادی گسترده خود با آمریکا چشمپوشی کند و رویکرد متفاوتی در قبال ایالات متحده اتخاذ کند؟ یا ایران صرفاً یک کارت دیگر در بازی واشنگتن-بروکسل است؟
این مساله بستگی به میزان فشاری دارد که از سوی آمریکا وارد میشود. فکر میکنم هرقدر اروپا در عکسالعمل نشان دادن تامل بیشتری به خرج دهد، فشار آمریکا بیشتر خواهد شد. اما همانطور که شما اشاره کردید، علاوه بر آقای یونکر، خانم موگرینی (رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا) و آقای تاسک (رئیس شورای اروپا) نیز از رویکرد آمریکا انتقاد کرده و گفتهاند «این کار اصلاً پذیرفتنی نیست و اتحادیه اروپا در چارچوب منافع خود و مقررات سازمان ملل عمل خواهد کرد.» مشکل این است که اتحادیه اروپا یک دولت فدرال نیست و در واقع دولتهای ملی اروپا باید تصمیم بگیرند. دولتهای اصلی در اروپا سه دولت آلمان، بریتانیا و فرانسه هستند. در میان این سه کشور، انتظار این بود که بریتانیا در برابر فشارهای آمریکا نرمتر از بقیه باشد، اما برعکس محکم ایستاده است. احتمالاً به این دلیل که بریتانیا منطقه را بهتر از دیگران میشناسد و میداند اگر فشار بر ایران تا حد غیرقابل تحمل افزایش یابد، امنیت منطقه به خطر میافتد. نه از این جهت که ایران میخواهد منطقه را ناامن کند، بلکه از این نظر که هر کشوری تحت فشار شدید قرار بگیرد، از تمام ابزارها برای دفاع از خود استفاده خواهد کرد. در رده بعدی آلمان است که نسبتاً محکم ایستاده است. هرچند دولت آلمان دو بخش شده است: کسانی مثل گرد مولر، وزیر همکاری اقتصادی و توسعه آلمان نزدیکی کاری بیشتری با آمریکا دارند و گروه دیگر که اروپاگرا هستند، معتقدند دوران پیروی اروپا از آمریکا پشت سر گذاشته شده است.
درباره فرانسه انتظار این بود که به دلیل قراردادهای تجاری پسابرجام، پاریس بیشتر پای تهران بایستد، اما در عمل دیدیم که این کشور با آمریکا همراهتر شده است. حتی اولین کشوری که نظارت بر برنامه موشکی ایران را مطرح کرد، فرانسه بود و نه آمریکا. ما باید دوستان و دشمنانمان را در سطح جهان بشناسیم. من خود را بسیار ایرانی میدانم، اما فکر میکنم ما ایرانیان هم دچار فراموشی تاریخی هستیم، هم دچار خوشخیالی. این دو خصیصه سیاسی ماست. اینکه فرانسویها صرفاً به خاطر یکسری قرارداد نهچندان بزرگ تجاری پای ما خواهند ایستاد، درست نیست. آنها به دنبال منافع خود هستند و هرگاه منافعشان اقتضا کند، به ایران پشت خواهند کرد.
در مجموع به نظر من اتحادیه اروپا در برابر آمریکا بسیار استوارتر از دولتهای منفرد اروپایی میایستد. در گزارش «عکسالعمل استراتژیک اتحادیه اروپا در برابر خروج آمریکا؛ نقش کشورهای منطقه» تاکید شده که «نکته مهم برای اتحادیه اروپا این است که آمریکاییها، سعودیها، اسرائیلیها و روسها، ارزش ایران برای امنیت اتحادیه اروپا را مدنظر قرار نمیدهند. سیاستهای مشترک آنها که با هدف عمیقتر شدن مشکلات اقتصاد ایران پیگیری میشود، به معنای ضعیفتر شدن تولید و اشتغال است و هزینه آن به مردم ایران تحمیل میشود. این انتظار که چنین سیاستهایی باعث تغییر رفتار ایران شود، حتی اگر درست باشد، لزوماً برای اروپا مطلوب نیست. چراکه اروپا را با این سوال مواجه میکند که آیا همچنان میتوان با چنین ایران تضعیفشدهای کار کرد؟ اینجاست که نظر اتحادیه اروپا، با مسکو و واشنگتن متفاوت خواهد بود.» جالب است که در این تحلیل مسکو و واشنگتن در یک قایق دیده شدهاند. بخش دیگری از این گزارش به نقل از یک مقام ایتالیایی میگوید: «سفر اخیر بنسلمان به مسکو باعث یک تغییر اساسی در موضع روسیه شد. این تغییر اساسی که حاصل همکاری سعودیها و روسها در حوزه انرژی است، برای امنیت انرژی اتحادیه اروپا خوب نیست.» اینها نشان میدهد که برخی محاسبات استراتژیک ما درباره اینکه چه کسی کجا ایستاده، اشتباه است. ما نیاز داریم که دوست و دشمنمان را به درستی بشناسیم.
در شرایط جدید، بهترین رفتار ایران در قبال برجام چه خواهد بود؟
پروژه ترامپ علیه ایران با همراهی ریاض و تلآویو و تایید غیرمستقیم مسکو -که به دنبال تنگ کردن جای ایران در سوریه و کل منطقه است- انجام میشود. در مقطع فعلی بزرگترین کمک به این پروژه، آن است که ما به برجام پشت کنیم. آمریکا مهمترین بازیگر غربی برجام بود، اما تنها بازیگر آن نبود. برجام تایید سازمان ملل متحد، آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اتحادیه اروپا و سه کشور عمده اروپایی را دارد. بنابراین حتی در غیاب آمریکا، ارزش حقوقی و درازمدت آن برای تامین منافع ملی ایران بسیار زیاد است. به نظر من هر صدایی که خواستار پاره کردن برجام باشد، درک درستی از منافع ملی ایران ندارد. حتی با وجود خروج آمریکا از برجام، ماندن ایران در این توافق بینالمللی یک چیز را برای دنیا توضیح میدهد؛ اینکه ایران نسبت به دیگران پایبندی طولانیتری به توافقات بینالمللی داشته است. این کار اعتبار دیپلماتیک ایران را بالا خواهد برد.