فشار تشدید میشود
بررسی وضعیت اقتصاد ایران پس از لغو برجام در گفتوگو با مرتضی ایمانیراد
مرتضی ایمانیراد میگوید: کسی با پسته و زعفران ایران کاری ندارد. محل فشار بر اقتصاد ایران از ناحیه صادرات نفت خواهد بود. در این زمینه الگو، ممانعت از صادرات نفت یا جلوگیری از ورود عواید حاصل از صادرات نفت خواهد بود. کمااینکه بعد از انتخاب ترامپ، در انتقال ارز حاصل از صادرات نفت مشکلاتی به وجود آمده است که با روح مفاد برجام مغایرت دارد.
نمیتوان روی همراهی اروپا حساب کرد، چراکه منافع اقتصادی بالا و درهمپیچیده اروپا با ایالات متحده، آنها را در شرایط منازعه در کنار ما قرار نمیدهد. مرتضی ایمانیراد، اقتصاددان، معتقد است همراهی اروپا با آمریکا مشخصتر از آن است که لازم باشد روی آن بحث شود. او هشدار میدهد که بازگشت تحریم، صادرات نفت یا بازگشت پول حاصل از صادرات نفت را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد؛ ضمن اینکه شرایط کنونی با توجه به شکلگیری ابرچالشهای اقتصادی بسیار سختتر از یک دهه قبل است. با این حال او معتقد است که دولت میتواند از پس این بحران بربیاید هرچند رویه مواجهه با این وضعیت احتمالی باید مذاکره از موضع قدرت باشد. ایمانیراد میگوید ترامپ چه از برجام خارج شود، چه نشود، تحریمهای جدیدی با بهانههای جدید علیه ایران و با همکاری اروپا وضع میکنند.
♦♦♦
خروج آمریکا از برجام بسیار محتمل شده و تقریباً هم ایران، هم اروپا و حتی سیاستمداران آمریکایی منتظر هستند تا به زودی ترامپ به طور رسمی اعلام کند که به برجام متعهد نمیماند و از آن خارج میشود. در چنین شرایطی با توجه به همراهی بیشتر اروپا با آمریکا از جمله همراهی نسبی ماکرون و مرکل با ترامپ در سفرش به اروپا فکر میکنید وضعیت اقتصاد ایران چگونه خواهد شد؟ بازگشت ما به دوران تحریم و انزوا چه بلایی سر اقتصاد ایران میآورد؟
قبلاً در یکی از گفتوگوهایم با تجارت فردا به این مساله اشاره کرده بودم که همراستایی اروپا با آمریکا در مساله برجام بسیار محتمل است و تشخیص این مساله چندان سخت نیست چون تجارت خارجی و سیاست خارجی اروپا مبتنی بر وعدههایی که به ایران داده یا مبتنی بر تعهدات و امضاهای آنها نیست. چیزی که در نهایت موجب جهتگیری کشورهای اروپایی میشود منافع اقتصادی آنهاست. منافع اقتصادی این کشورها را هم میتوان با حجم مبادلات آنها با آمریکا تشخیص داد. یعنی باید مقایسه کنیم که اروپا چقدر از اقتصادش با ایران درهمتنیده شده است و چقدر با آمریکا.
بر اساس آمار سالهای گذشته، آمریکا دومین صادرکننده و اولین واردکننده در جهان است. صادرات آمریکا حدوداً بیش از ۵ /۱ تریلیون دلار و وارداتش حدود ۴ /۲ تریلیون دلار است. از این میان حجم مبادلات تجاری آمریکا با اروپا بسیار بالاست. در سال ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ به طور متوسط آمریکا ۴۲۰ میلیارد دلار واردات از اروپا داشته است و ۲۸۰ میلیارد دلار هم به این منطقه صادر کرده است. جالب است که خودرو از نظر حجم دلاری بالاترین واردات آمریکاست و بعد از آن نفت خام و سایر کالاها قرار دارد. حجم خودرو وارداتی آمریکا به حدود هشت درصد وارداتش میرسد و حجم قابل توجهی از آن از اروپا وارد میشود. اگر بخواهیم از نظر حجم تجارت خارجی ارزیابی کنیم، فقط آلمان هرسال ۲۵۰ میلیارد دلار با آمریکا مبادله تجاری دارد. حال شما فکر کنید که حجم سرمایهگذاری تمامی کشورهای اروپایی به اضافه کل صادرات آنها به ایران چقدر میشود. مشکلات تجارت و سرمایهگذاری ایران را هم نادیده بگیرید و فقط حجم مبادلات را با هم مقایسه کنید؛ طبیعی است که اقتصاد اروپا بسیار نزدیکتر به آمریکاست و بنابراین همسویی و همراستایی اروپاییان با ترامپ قابل پیشبینی است. چرا ما فکر میکنیم که اروپاییان در برجام طرف ایران را میگیرند؟ من قبول دارم که اگر آمریکا هم از برجام خارج شود اروپا در برجام میماند اما رفتاری که با ایران میکند بسیار متفاوت با گذشته خواهد بود. طبیعی است که بهانه هم برای تغییر رفتار خود دارند. تولید و آزمایشهای موشکی و نفوذ ایران در منطقه همیشه مورد تاکید کشورهای اروپایی بوده است. بنابراین بسیار ساده و قابل تشخیص است که کشورهای اروپایی همسو با آمریکا خواهند بود.
نکته دیگری که باید روی آن تاکید داشت این است که به نظر من اینکه آمریکا از برجام خارج شود یا نه، تفاوت چندانی ندارد. ترامپ شانتاژ تبلیغاتی میکند و ما هم درست پاسخهایی که او میخواهد میدهیم. اگر ترامپ از برجام خارج شود تحریمهای خود را علیه ایران شروع خواهد کرد و اگر خارج نشود با کمک و همراهی اروپا تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع خواهند کرد، این بار به بهانه فعالیتهای فرامرزی و فعالیتهای موشکی. بنابراین روز ۲۲ اردیبهشت نقطه مهم یا نقطه عطفی در اقتصاد ایران نیست. روی کار آمدن ترامپ نقطه عطف است. قابل پیشبینی بود که ترامپ کارش را با تهدید و اعمال فشار آغاز خواهد کرد و تمایل دارد که ایران هم همکاری خودش را با نظام بینالمللی شروع کند. اگر این اتفاق نیفتد طبیعی است که سراغ تحریمهای جدید خواهد رفت. آمریکا آنقدر قدرت دارد که بدون همراهی کشورهای اروپایی هم بتواند بر ایران فشار بیاورد. بنابراین بهتر است با این سناریو جلو برویم که ترامپ تحت هر شرایطی بر ایران فشار وارد خواهد کرد و این فشار موجب تغییراتی در اقتصاد ایران خواهد شد.
این فشار از چه ناحیهای بر اقتصاد ایران وارد میشود؟
با فرض شکلگیری این شرایط از دو نقطه فشار تحریمها بر ایران آغاز خواهد شد. کسی با پسته و زعفران ایران کاری ندارد. محل فشار بر اقتصاد ایران از ناحیه صادرات نفت خواهد بود. در این زمینه هم الگو ممانعت از صادرات نفت یا جلوگیری از ورود عواید حاصل از صادرات نفت خواهد بود. کمااینکه بعد از انتخاب ترامپ، نه در حوزه اول بلکه در انتقال ارز حاصل از صادرات نفت مشکلاتی به وجود آمده است که با روح مفاد برجام مغایرت دارد. هماکنون ایران در خارج از کشور پول حاصل از صادرات نفت دارد که به دلایل متعدد نمیتواند از آن استفاده زیادی کند. اگر این روند تشدید شود، که با شروع تحریمهای جدید بسیار محتمل است، در ابتدای کار بازار ارز به سرعت دوباره ملتهب میشود. طبیعی است که با ساز و کار انتخابشده در یک ماه اخیر، این التهاب به بازار غیررسمی ارز منتقل میشود و قیمت ارز را به شدت بالا میبرد. در نظر داشته باشیم که شرایط مردم و اقتصاد ایران با 10 یا 20 سال قبل تغییر کرده است. اکنون مردم فهمیدهاند که سیستم بانکی ضربهپذیر است و در نتیجه زیاد به آن اطمینان نمیکنند. در سالهای قبل چنین وضعیتی نبود. بنابراین مردم برای حفظ قدرت خرید خود منابع خود را از سیستم بانکی به سمت خرید دلار جهت میدهند و طبیعی است انتظار داشته باشیم حجم سپردههای غیردیداری نسبت به سپردههای دیداری کاهش یابد. از یک نظر دیگر وضعیت با سابق بسیار متفاوت است. اکنون بسیاری از صاحبان سرمایه یک پا در ایران دارند و یک پا در خارج و بنابراین با هر التهاب ارزی بخشی از سرمایه خود را به خارج منتقل میکنند، کمااینکه در افزایش اخیر ارز همین روند را مشاهده کردیم. نتیجه اینکه اولین بازاری که بعد از برجام ملتهب خواهد شد بازار ارز و بعد از آن بازار پول است و به خاطر تفاوتهایی که گفتم این التهاب قابل توجه خواهد بود. ممکن است بانکهای دیگری گرفتار شوند و قیمت ارز باز هم بالاتر از اینها برود.
رفتار کلی مردم هم به سمت سوداگری (speculation) حرکت خواهد کرد. مردم تلاش میکنند که درآمدهای خود را بیشتر در این بازارها به دست آورند. بدیهی است که باید انتظار داشته باشیم قیمت طلا و ارز افزایش داشته باشد. در این شرایط تفاوت نمیکند که مبنای ارزی ما یورو باشد یا دلار؛ چون که هر دو بالا میروند. البته با سازوکاری که بانک مرکزی ایجاد کرده است شدت ضربههای تحریمها با تثبیت قیمت دلار گرفته میشود اما به راحتی به بازار غیررسمی ارز منتقل میشود و ارز رسمی، محلی بسیار مطلوب برای استفاده از رانت ارزی است. یعنی در بازار رسمی ارز، گسترش رانتجویی را خواهیم داشت و در آن طرف، یعنی بازار غیررسمی یا سیاه ارز، التهاب قیمتها و احتمالاً بالا رفتن قابل توجه قیمت. حال هرچه فشار به بخش رسمی بیاید، به طور اتوماتیک فشار به بخش غیررسمی ارز منتقل خواهد شد. این وضعیت صادرات و واردات و تولید را تخریب خواهد کرد و بنابراین میشود پیشبینی کرد که تولید ضربه خواهد دید و باید منتظر کاهش تولید ناخالص داخلی باشیم. اما جدا از تولید، آنچه دچار بیشترین لطمه میشود، سرمایهگذاری است که در سه حوزه با کاهش جدی مواجه خواهد شد. اول سرمایهگذاری دولتی است که به خاطر مشکلات بودجه دولت و بدتر شدن آن قابل پیشبینی است و دوم سرمایهگذاری در ماشینآلات است که به خاطر نبودن چشمانداز توام با ثبات، این بخش نیز لطمه خواهد خورد. تنها بخشی که پیشبینی میشود با کاهش جدی مواجه نشود سرمایهگذاری در ساختمانهای مسکونی است. این بخش جدا از مسائل اقتصادی شدیداً به ثبات وابسته است. یعنی حتی اگر ارز به میزان قابل توجهی افزایش یابد، به دلیل کاهش ثبات سیاسی و اقتصادی، بخش ساختمان آن را دنبال نخواهد کرد.
گذشته از اینها ما باید مراقب ارتباط بازار پول و بازار ارز باشیم. این دو بازار در شرایط فعلی به شدت به هم وابستهاند. التهاب در بازار ارز، التهاب را به بازار پول میکشاند و ممکن است مشکلاتی جدی برای این بازار هم به وجود آید. البته همانطور که قبلاً هم گفته شد ما داریم با فرض تشدید تحریمها صحبت میکنیم و بنابراین نباید این نتایج را بدبینانه ارزیابی کرد. طبیعی است که اگر شدت تحریمها با سناریوی گفتهشده اتفاق نیفتد، این آثار هم با این شدت در اقتصاد ایران به وجود نخواهد آمد. یک بخش دیگر هم تحت تاثیر تحریمهای احتمالی قرار خواهد گرفت و آن هم بودجه دولت است. بودجه دولت از چندین ناحیه میتواند اقتصاد ایران را دچار مشکل کند.
اقتصاد ایران در حال حاضر چه تفاوتی با یک دهه گذشته از نظر توان مواجهه با تحریمها دارد؟ آیا اکنون وضعیت بهتری از یک دهه قبل دارد که قیمت نفت بالاتر و احتمالاً درآمدهای دولت بیشتر بود؟
شرایط فعلی تغییرات بسیار متفاوتی با یک دهه قبل دارد. در آن زمان وضع سیستم بانکی به این صورت نبود. بحران سر باز نکرده بود، تظاهراتی جلو بانکها وجود نداشت و نرخ سود هم تا این حد نسبت به نرخ تورم بالا نبود. قیمت نفت را هم اگر 10 سال پیش را بگیریم بسیار بالا بود و بهای هر بشکه نفت خام وست تگزاس اینترمدییت (wti) به ۱۵۰ دلار در هر بشکه رسیده بود. حتی با پشت سرگذاشتن بحران سال ۲۰۰۸ قیمت نفت مجدداً به نرخهای بالاتر از 100 دلار دست یافت و چندین سال در همین اندازهها باقی ماند. در نتیجه بودجه دولت مانند امروز دچار کسری نبود. وضعیت صندوقهای بازنشستگی هنوز بحرانی نشده بود. مهمتر از همه اینها حجم بدهیهای دولت محدود و قابل کنترل بود. به عبارتی مشکل جدی مثل حجم بالای بدهی دولت و شرکتهای دولتی در اقتصاد وجود نداشت. از اینگونه ویژگیها زیاد میتوان نوشت. چالشهای جدی سال فعلی در یک دهه قبل وجود نداشت بلکه در آن زمان مسوولان با نیروی کار زیاد در حال ایجاد این چالشها بودند. در حالی که دنیا را به چالش کشیده بودیم، مشکلات در حال پدیدار شدن بودند و بخش مهمی از این چالشها به طور مشخص به ویژگی حکمرانی همان سالها برمیگردد. به نظرم رابطه مردم و دولت هم مستحکمتر از حال حاضر بود. نتیجه اینکه در شرایط فعلی نسبت به 10 سال قبل اقتصاد ایران با توجه به فشاری که بر طبقات مختلف آمده و بحرانهایی که به صورت بالقوه و بالفعل وجود دارند، بسیار شکنندهتر شده است. بنابراین نمیتوانیم در مقابل تحریمهای احتمالی جدید از همان رویهها استفاده کنیم. گرچه فعلاً به نظر میرسد با همان شیوه میخواهیم با مشکل تحریمها روبهرو شویم. این مساله یک مشکل جدی است که باید به آن پرداخت. در نظر داشته باشیم که 10 سال پیش ایران عمدتاً در مقابل آمریکا بود و خصومتهای کشورهای دیگر چندان جدی نشده بود اما اکنون ایران در مقابل طیفی از کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی ایستاده، از طرف دیگر اسرائیل را روبهروی خود دارد که کارش به تهدیدهای جدی کشیده شده است و آمریکا هم همان آمریکای 10 سال پیش نیست. همه این مسائل نحوه برخورد ایران را با تحریمها و فشارهای بینالمللی متفاوت میکند. به طور جدی میتوان گفت شیوه برخورد ما باید متفاوت باشد. در نتیجه این بحثها چون شرایط متفاوت از 10 سال قبل است، بنابراین آثار این شرایط نیز متفاوت خواهد بود و آثار تحریمها میتواند بسیار عمیقتر از 10 سال پیش باشد. مخصوصاً اینکه ضریب تحمل جامعه نیز برای رویارویی با تشدید تحریمها کاهش یافته است. من در انتها به یک نکته مهم دیگر اشاره کنم. در سال جاری نسبت به 10 سال قبل تعداد ایرانیانی که یک پا در ایران و یک پا در خارج از کشور دارند بسیار زیاد شده است. آمار نشان میدهد که مومنتوم افزایش تعداد مهاجران در خارج کشور بالا رفته است و مهمتر اینکه این مهاجران عمدتاً سرمایهگذار بودهاند. معنای این واقعیت این است که حرکت سرمایه از داخل به بیرون بسیار سریعتر از بیرون به داخل و با حجم بالاتر است و همین عامل میتواند التهابات ارز را بیشتر کند.
از تجربه دوره گذشته تحریمها چه درسی میتوانیم برای مقابله با تحریم بگیریم؟
با توجه به نکاتی که در سوال قبلی مطرح کردم دولت نمیتواند با همان شیوه با تحریمها روبهرو شود. این بار هزینه تحریمها، چه هزینه اقتصادی و چه سیاسی بسیار بیشتر از قبل است؛ در حالی که ضریب تحمل جامعه و حتی مسوولان در اینباره پایین آمده است. بنابراین شیوه برخورد باید متفاوت باشد و در این رویارویی، مذاکره از جایگاه قدرت را هم در برنامه بگذاریم.
آیا دولت توان پشت سر گذاشتن بحران را دارد و میتواند بر آثار ایجادشده از تحریم غلبه کند؟
به نظرم میتواند. البته مشکلات تازهای که شکل میگیرد به انبوه مشکلات موجود اضافه میشود اما دولت مجبور است که کنترل خود را روی منابع و مصارف بیشتر کند. من در سال ۹۶ در یکی از یادداشتهایم نوشتم که سال ۹۷ از نظر تحلیل محتوا، اقتصاد ایران با شش مفهوم محوری درگیر خواهد بود و اگر سال ۹۷ به پایان برسد و ما یک تحلیل محتوا داشته باشیم با این شش مفهوم مواجه خواهیم بود. اول تحریم؛ یعنی دولت به طور مستقیم و جدی با تحریمهای جدید یا تشدید تحریمهای موجود مواجه خواهد بود. دوم کنترل، یعنی دولت نمیتواند همراه با تحریمها، اقتصاد را باز نگه دارد. کنترل شرط لازم برای اداره اقتصاد در این شرایط است. وقت این بحث وجود ندارد که کنترل در این شرایط خوب است یا بد، مساله این است که در سال ۹۷ کنترلها بیشتر و بیشتر خواهد شد. در این مدت کوتاه این روند را به خوبی دیدهایم. سوم، تمرکز، هرچند که همپوشانی با کنترل دارد، اما در حوزه اقتصادی ابزاری برای کنترل بیشتر است. چهارم، سیاستزدگی یعنی اقتصاد ایران تحت سیطره سیاست قرار خواهد گرفت و سیاستزدگی روندی غالب بر اقتصاد خواهد شد. پنجم، امنیت، موارد فوق بدون امنیت سیاسی لازم انجامپذیر نیست. و ششم پایداری، یعنی محور سیاستهای دولت، چه اقتصادی و چه اجتماعی پایداری خواهد بود و بنابراین سیاستهای کلیدی را در این حوزه باید شناسایی کرد. البته ممکن است دولت سیاستهای بلندپروازانهای هم داشته باشد، اما آنچه اجرا میشود از قانون بقا پیروی میکند.
بنابراین این ابزارها شناخته شدهاند، هم در ایران و هم در کشورهای دیگر و با این ابزارها میتوان مشکلات موجود را کنترل کرد. طبیعی است که این ابزارها اثر سوء بر اقتصاد خواهد داشت و به همین دلیل در بلندمدت جواب نمیدهد.