زندان حیوانات
آیا تجربه باغوحشها در ایران شکست خورده است؟
باغوحش، باغ پرندگان، مراکز نگهداری حیوانات. یک جستوجوی ساده در گوگل کافی است تا کلکسیونی از تخلفات ریز و درشت این مراکز و سوء رفتار با حیوانات را مقابل دیدگانمان بیاورد. حوادثی تلخ که معمولاً تا تکرار آن به فراموشی سپرده میشود اما از زمان راهاندازی مجمعالوحوش ناصری، که اولین باغوحش قاجار بود تاکنون اوضاع به همین منوال بوده است. تفاوتی هم ندارد که این مرکز کجای ایران باشد.
بیایید این اخبار را با هم مرور کنیم؛ «پنهانکاری مرگ نادیا خرس سیاه بلوچی در باغوحش چاه نیمه زابل. خرس سیاه بلوچی در حال انقراض بوده و بعد از یوز وضعیتی نگرانکننده دارد. خفه شدن خرس سیاه بلوچی در باغ پرندگان بندرعباس. مرگ غیرقابل باور ماوی مادهپلنگ جوان در باغوحش ارم تهران. کشته شدن مادهببر سفید باغوحش ارم طی درگیری با ببر بنگال. کشته شدن مادر باران شامپانزه مشهور باغوحش ارم تهران و وضعیت اسفناک شیر نر و فراموششده باغوحش سیرجان. مرگ صدها پرنده در باغ پرندگان قم، کشته شدن کارگر باغوحش اراک به وسیله شیرها، صید و نگهداری پرندگان مهاجر در باغ پرندگان فریدونکنار، سریال مرگ ببرها در باغوحش مشهد. معرکهگیری با تولهشیرها در باغوحش شیراز، تبدیل تولهپلنگ به اسباببازی در باغوحش باراجین قزوین. مرگ دلفین برج میلاد. از بین رفتن شیر دریایی باغوحش صفادشت و...» اینها تنها گوشهای از فستیوال تخلفات این مراکز است که در این مقال میگنجد.
دستورالعمل ایجاد و مدیریت باغوحش
اما همواره این سوال پیش میآید که آیا قوانین جاری میتواند مانع بروز چنین اتفاقاتی شود؟ پاسخ واقعبینانه این است که احکام و مقررات الزامآوری برای باغوحشها وجود ندارد. سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان نماینده حاکمیت وظیفه قانونی نظارت بر اینگونه مراکز را دارد و در همین راستا سال ۱۳۹۱ دستورالعملی تحت عنوان دستورالعمل ایجاد و مدیریت مراکز نگهداری حیاتوحش تدوین شد.
دستورالعملی که نهتنها کافی نیست بلکه قوانین بازدارنده نیز در آن ذکر نشده است. محوریت این دستورالعمل عمدتاً فضای مورد نیاز گونههای مختلف جانوری است، به عنوان مثال در بخش گربهسانان مساحت ۱۵۰ مترمربع را برای هر قلاده شیر یا ببر تعریف کرده اما برخلاف انتظار در هیچ جای این دستورالعمل به رژیم و برنامه غذایی، واکسیناسیون و معاینات ادواری حیوانات اشاره نشده است. وضعیت باغوحش را از این منظر مقایسه کنید با یک گاوداری صنعتی که برای تمام دامها جیره غذایی تعریف شده است. از سوی دیگر در همین دستگاههای پرایراد به مجازات عدم رعایت الزامات این دستورالعمل اشاره نشده است.
حاصل کار چیست؟
مالکین باغوحشها با اطلاع کامل و دقیق از این خلأ قانونی خود را مصون از مجازات میدانند و فضا برای تخلفات فراهم است. راه دور نرویم. در ماجرای بدرفتاری منجر به مرگ گورخرهای یک باغوحش هنگام ورود به کشور سازمان حفاظت محیط زیست از فرد خاطی شکایت کرد اما دادگاه در این پرونده حکم برائت صادر کرد و ماجرا خاتمه یافت.
در کنار سازمان حفاظت محیط زیست، سازمان دامپزشکی نیز وظیفه نظارت و پایش باغوحشها را دارد اما عملاً سوابقی از طرح شکایت یا برخورد دامپزشکی با مجموعه متخلف را نمیبینیم. در این میان جایی نگرانی فزونی مییابد که باغوحش یا باغ پرندگان خصوصی نباشد. با سازوکارهای فعلی، سازمان حفاظت محیط زیست در برابر تخلفات این گروه از مراکز نگهداری عملاً نمیتواند کاری از پیش ببرد. باغوحش چاهنیمه زابل زیرمجموعه دانشگاه زابل مصداق همین موضوع است. باغوحشی که عنوان تحقیقاتی را یدک میکشد اما مرگ نادیا خرس سیاه بلوچی خود را عملاً پنهان کرد و پیگیریهای محیط زیست سیستان و بلوچستان هم راه به جایی نبرد.
خوب است بدانیم این خرس سیاه بلوچی بهصورت امانت توسط محیط زیست به آنجا تحویل شده بود و باغوحش ملزم است تلفات خود را سریعاً به محیط زیست اعلام کند. البته با سوال بیپاسخ دیگری نیز مواجه هستیم. اینکه اصولاً مراکز دولتی یا شهرداریها چه اصراری بر احداث و ایجاد باغ پرندگان یا باغوحش دارند؟ طبق قوانین، ایجاد پارک و فضای سبز جزو وظایف شهرداریهاست اما آنها اصرار بر احداث باغ پرندگان و باغوحش دارند. واقعاً شهرداریها راه دیگری برای پر کردن اوقات فراغت مردم ندارند؟ سرگرمی مردم باید تماشای اسارت حیوانات دردمند باشد؟ از یاد نبردهایم که باغ پرندگان قم و اصفهان از ابداعات شهردار فعلی قم است و در صورت مرگ حیوانات یا شرایط نامساعد آنها هرگز شهرداری پاسخگو نخواهد بود.
رسالت آموزشی باغوحشها
ممکن است این ابهام مطرح باشد که رسالت آموزشی باغوحشها چیست؟ آیا اساساً رسالت باغوحشها فریب است یا واقعیت؟ مالکان، ذینفعان و مدافعان باغوحشها در ایران مدعی عملکرد آموزشی و تحقیقاتی این مراکز هستند. راستیآزمایی این ادعا کار دشواری نیست. سالانه چند مقاله علمی معتبر با محوریت حیوانات باغوحش نوشته میشود؟ اصلاً یک بار از تماشاچیان باغوحش پرسیدهایم که این بازدید چه دستاورد علمی داشته است؟ از سوی دیگر مطالعه و تحقیقات روی حیوانات در باغوحش خارج از زیستگاهشان چه ارزشی دارد؟ به عنوان مثال شامپانزه موجودی است اجتماعی و بررسی رفتارش در گروه معنا پیدا میکند. نگهداری این حیوان در انزوا چه دستاورد علمی محسوب میشود!
قصور فقدان نظارت
قصوری دیگر را برای سازمان حفاظت محیط زیست ثبت میکنیم. هیچ نظارتی بر فرآیندهای تولهکشی از گربهسانان در باغوحشها نیست و در سایه این کوتاهی خرید و فروش تولهببر و شیر زیر پوست شهر جریان دارد. باور ندارید؟ سری به فضای مجازی یا بازار پرندگان خلیجفارس پایتخت بزنید تا ببینید. کافی است اراده کنید تا تولهشیر و ببر را مقابل منزلتان تحویل بگیرید.
کلام پایانی اینکه جای خالی قانون و اخلاق در باغوحشها و مراکز نگهداری حیوانات عجیب خودنمایی میکند. چرا که به نظر میرسد در بحث حقوق حیوانات در کنار سازوکارهای حقوقی مباحث اخلاقی نیز دخیل است و جامعه بدون رعایت الزامات اخلاقی راه قهقرایی را در این زمینه طی میکند. اخلاق خود مکانیسم بازدارندهای است که میتواند مانع برخی رفتارها و بهرهکشیها باشد. مانعی که شاید آخرین ابزار برای جلوگیری از تجاوز به حقوق حیوانات محبوس در قفسهای آهنی و بتنی باغوحشها باشد.