گام معلق لک لک*
گشتی در صفوف اخذ ویزا و کلاسهای زبانآموزی برای بررسی رونق پدیده مهاجرت ایرانیان
مجسمه فردوسی، با کتاب سنگی شاهنامه که به زیر بغل زده و کودک زال که در زیر پاهایش آرمیده، به خیل جمعیت مردان و زنانی نگاه میکند که مصرانه به تابلوهای قیمت ارز بر پشت شیشه صرافیهای میدان فردوسی خیره شدهاند. تصویر لحظهای فریز میشود. ضلع جنوبی خیابان فردوسی مملو از جمعیتی است که در کشاکش نوسانات بازار ارز دنبال بخت و سهم خود از این اتفاق هستند.
مجسمه فردوسی، با کتاب سنگی شاهنامه که به زیر بغل زده و کودک زال که در زیر پاهایش آرمیده، به خیل جمعیت مردان و زنانی نگاه میکند که مصرانه به تابلوهای قیمت ارز بر پشت شیشه صرافیهای میدان فردوسی خیره شدهاند. تصویر لحظهای فریز میشود. ضلع جنوبی خیابان فردوسی مملو از جمعیتی است که در کشاکش نوسانات بازار ارز دنبال بخت و سهم خود از این اتفاق هستند.
موتورسوارها با کلاه کاسکتهای رنگی، از میان ماشینها ویراژ میدهند و نجواهای قیمت لحظهای دلار و یورو، میان دود و شلوغی خیابان فردوسی گم میشود. تنها نگاه تندیس فردوسی است که آرام به این همهمه و شلوغی بازار تبدار ارز تهران خیره شده است و آفتاب کمرمق پاییزی که بر سر رهگذران میتابد.
صفهای شلوغ ویزا در سایه نوسان ارز
از صرافیها و شلوغی میدان فردوسی به سمت چهارراه استامبول گذری سخت و پرملال است. جای خالی ساختمان پلاسکو به چشم میخورد و گرافیتی آتشنشانهای بدون چهرهای که بر دیوارهای بتنی که محوطه ویرانه پلاسکو را دربر گرفتهاند، نقش بسته است. هیاهوی کارگران و تولیدکنندگان پوشاک دیگر شنیده نمیشود. بازار تولید پوشاک خاموش است. کمی پایینتر از چهارراه، جمعیتی دیگر از مردان و زنان و پیر و جوان به چشم میخورد که مقابل در سفارتهای آلمان و ترکیه صبورانه انتظار میکشند. این صفها را میشود در نزدیکی سفارت انگلیس و فرانسه هم دید. کسانی در صف ایستادهاند تا به نوبت برگههای درخواست روادید خود را از میان میلههای آهنی سفارت عبور دهند.
میتوان دید که در چهرههایشان سودای رفتن به چشم میخورد. گاه نیازی به گفتن نیست. باد ملایمی خاک کف خیابان را هم میزند و چند برگ درخت خزان دیررسیده تهران را حالی میکند. زن میانسالی که با دختر جوانش بر روی سکوی مقابل سفارت ترکیه نشستهاند، قصد رفتن به ترکیه را دارند؛ نهفقط برای تفریح و گشت و گذار. کاری که ایرانیان این سالها خوب بلدند انجام دهند. میخواهند در ترکیه به سفارت آمریکا بروند تا شانس خود را برای رفتن به آمریکا امتحان کنند. مادر میگوید؛ برای تحصیل فرزندانم قصد داریم شانس خود را آزمایش کنیم.
زن دیگری که قصد رفتن به ترکیه را دارد، میخواهد برای تکمیل دوره آرایشگری بینالمللی برود. از او میپرسم اگر آنجا شرایط کار برایت فراهم شود، میمانی یا برمیگردی؟! بیتردید جواب میدهد: البته که میمانم. فکر میکنم حق دارد برای زندگیاش تصمیم بگیرد اما اگر رونق به بازار کار او برگردد آیا او هرگز چنین ریسکی را تجربه میکند؟ ذهنم را میخواند و میگوید: «اگر شرایط مساعد باشد هیچ جایی کشور آدم نمیشه!»
مقابل سفارت آلمان هم جمعیتی دیگر ایستادهاند؛ از دانشجویانی که قصد ادامه تحصیل در آن سوی مرزها را دارند تا خانوادههایی که قصد مهاجرت و اقامت دائمی دارند. زن جوانی میگوید: من دو دختر دارم. با همسرم تصمیم به رفتن گرفتیم. هرچند پدر و مادرم همیشه مخالف رفتن ما بودند. اما الان که شرایط بد اقتصادی را میبینند، خودشان ما را به رفتن تشویق میکنند.
مهاجرت، تصمیم سادهای نیست. تصمیم برای دل کندن از خاک سرزمین و وطن سخت است. تصمیم برای پشت کردن به تمام خاطرات و علاقه به عزیزان و دستاوردهای زندگی کار هولناکی است. اما چطور میشود که این روزها در بسیاری از محافل، صحبت از رفتن است؟ صحبت از دل کندن از خانه و زندگی و رفتن به سوی امیدهای تازه است. رفاه بیشتری که شاید بتوان در آن سوی مرزها آن را به دست آورد. البته این اتفاق برای ایرانیان اتفاق تازهای نیست. بیش از شش میلیون ایرانی تحصیلکرده و دارای سرمایه خارج از ایران زندگی میکنند.
البته مرور خبرها این روزها بر شائبه آغاز موج تازه مهاجرت از ایران صحه میگذارد. نایبرئیس اتاق ایران و چین در این باره گفته «شنیدهها حاکی از آن است، هماکنون بیش از 100 هزار نفر در صف اخذ ویزای سرمایهگذاری هستند و چندی پیش نیز اعلام شده بود که بیش از 5 /1 میلیون نفر درخواست مهاجرت به استرالیا و کانادا را دادهاند. شرایط و تبلیغات به گونهای شده که حتی مردم عادی و متوسط هم به فکر خروج از کشور از طریق خرید خانه و ویلا افتادهاند و باید فکری به حال این موضوع کرد.»
مهاجرت افغانستانیها از ایران
یک کارشناس روزنامهنگاری و دانشجو که در انگلستان زندگی میکند، تجربیاتش را با ما به اشتراک گذاشته است. او میگوید: این روزها از ایران، خیلیها با من تماس میگیرند و برای مهاجرت کردن از من راهنمایی میخواهند. میگوید تعداد آنقدر زیاد است که گاهی کلافهکننده است. بیشتر جوانها هستند و بیشتر این جوانها هم دختران و زنان جوان هستند.
او میگوید: «خیلی از این دخترها اصلاً نحوه رفتن برایشان مهم نیست. فقط میگویند ما میخواهیم برویم.» اتفاق ناگوار این است که خواستهها و اهداف مشخصی در ذهن بسیاری از کسانی که قصد مهاجرت دارند وجود ندارد. «خیلی از کسانی که قصد مهاجرت دارند، حتی کسانی هستند که در ایران موقعیت اجتماعی و درآمد خوبی دارند، مثل خیلی از استادان دانشگاهها و اعضای هیات علمی. اما به خاطر شرایط فعلی مملکت و نبود ثبات اقتصادی، تصمیم به مهاجرت گرفتهاند. خیلیها به خاطر فرزندانشان قصد مهاجرت دارند. معتقدند شرایط فعلی، آینده فرزندانشان را تامین نخواهد کرد و به همین دلیل تصمیم به مهاجرت دارند. خیلیها هستند که از طریق رفتن به ترکیه میخواهند برای کشورهای دیگر درخواست اقامت بدهند. البته خطرات زیادی هم در این میان برای آنها اتفاق میافتد. مثل کسانی که قاچاقبرها پولشان را خوردهاند یا کسانی که از سال 2012 در ترکیه درخواست اقامت کردهاند، اما همچنان منتظر جواب هستند تا بتوانند به کشوری دیگر مهاجرت کنند.»
این مشاور ایرانی در اروپا میگوید: «تعداد مهاجران افغان ساکن ایران که در سالهای اخیر به اشکال مختلف اقدام به مهاجرت از ایران کردهاند نیز رو به افزایش است. زمانی که نرخ ارز در ایران افزایش یافت، اشتغال برای افغانها در ایران مثل گذشته جذابیت ندارد. چراکه ارزش پولی که آنها میتوانند برای خانواده خود در افغانستان بفرستند، نسبت به گذشته کاهش یافته است. بسیاری از افغانها به ترکیه مهاجرت کرده بودند. در این میان آن دسته از مهاجران افغان بداقبال نیز بودهاند که در سالهای گذشته از ایران به سوریه مهاجرت کرده بودند و در جنگ آن کشور گرفتار شدند و حالا حتی سازمان ملل هم از آنها حمایت نمیکند.»
در تایید این تحلیل رسانهها از جمله یورو نیوز در گزارشی از ایران نوشت: به گفته مقامهای دولت ایران، روزانه دو هزار تبعه افغانستانی از مرزهای ایران خارج میشوند. رسانههای منطقهای گزارش دادهاند که مرزهای ایران با کشورهای ترکیه و افغانستان، این روزها به محلهای پرتردد مهاجران افغانستانی تبدیل شده است. محمد ۳۰ساله است و به گفته خودش آینده شغلی روشنی در افغانستان ندارد و برای رفتن به کشورهای اروپایی نیز امیدوار نیست. او که مجرد است، میگوید که احتمال برگرداندن او از کشورهای اروپایی بسیار زیاد است و به ریسک سفر قاچاقی نمیارزد اما برادر او که به تازگی ازدواج کرده میگوید اگر شرایط گرانی و تورم اقتصادی ادامه یابد، نمیتواند هزینه زندگی یک خانواده دو سه نفره را تامین کند و تصمیم گرفته است با همسرش به کشورهای اروپایی مهاجرت کند. او در گفتوگو با یورونیوز ادامه میدهد: «ما حس مسافران کشتی را داریم که هر روز بیشتر از روز قبل با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنیم و هر لحظه بیم غرق شدن داریم.»
رونق موسسههای زبان با هجوم زبانآموزان
کسبوکار موسسات آموزش زبانهای خارجی نیز این روزها نسبت به قبل رونق بیشتری دارد. اگر سری به موسسات آموزش زبان بزنید درخواهید یافت وضعیت چقدر متفاوت است.
وارد آموزشگاههای زبان که میشوید، با تعداد زیادی از زبانآموزان از هر قشر و سنی مواجه خواهید شد که برای آموختن زبان دوم، در کنار هم نشستهاند. بسیاری از این زبانآموزان کسانی هستند که تصمیم به ترک وطن دارند و بر خودشان لازم دانستهاند به تحصیل زبان انگلیسی و گاهی زبانهای دیگر بپردازند تا با اخذ مدارک لازم، راحتتر بتوانند اقامت دیگر کشورها را به دست بیاورند. دیگر فقط دانشجویان و دانشآموزان نیستند که قصد آموختن زبان دارند. بسیاری از دانشجویان موسسات را زنان و مردان میانسالی تشکیل میدهند که با وجودی که سالهاست از دوران تحصیل آنها گذشته است، اما به تازگی انگیزه جدیدی برای زبانآموزی دارند.
کانون زبان ایران یک نمونه از این موسسات است. کلاس درس Elementary 1 در یکی از واحدهای کانون زبان جمعیتی بالای 25 نفر هستند. سن افراد بسیار عجیب و غریب است. در این کلاس از 58ساله تا 18ساله هستند.
طاهر مسنترین فرد کلاس Elementary 1 است. او دلیل یادگیری زبان در این سن را امکان مهاجرتش از ایران عنوان میکند و میگوید با این شرایط میخواهم شانسم را در کشور دیگری امتحان کنم. البته زبانآموزان متنوع و متعدد هستند. بسیاری گفتهاند قصد مهاجرت ندارند و البته از میان آنها تعداد زیادی واقعیت را کتمان میکنند.
مینو زن 56سالهای است که در یکی از موسسات زبان مشغول تحصیل است. میگوید: تنها دخترش چند سال پیش به آمریکا برای ادامه تحصیل مهاجرت کرد. در آنجا ازدواج کرد و صاحب فرزند شد. مینو و همسرش با اینکه تا به حال چندین بار به دعوت دخترشان به آمریکا سفر کردهاند، اما اینبار قصد دارند تا برای اخذ اقامت دائم مهاجرت کنند. میگوید اینجا تنها هستیم. وضع اقتصاد و درآمد هم چندان مطلوب نیست. به اصرار دخترم تصمیم به مهاجرت گرفتیم.
مهاجرت تصمیم سادهای نیست. سودای دل کندن از وطن برای خلاص شدن از شرایط بد اقتصادی و فشار تحریمها و محدودیتهای مختلف اجتماعی، این روزها ذهن بسیاری از ایرانیها را به خود مشغول کرده است. وقتی شرایط نامناسب اقتصادی و اجتماعی یک کشور باعث میشود عدهای در شهر و دیار خودشان هم احساس غربت کنند، شاید دل کندن سادهتر شود. اما افقهای پیش رو برای رفاه و زندگی بهتر در آن سوی مرزها هم برای همه افراد آنچنان شفاف به نظر نمیآید.
طرحهای جایگزین برای مقابله با مهاجرت
البته سوی دیگر این هجوم برای خروج از کشور نگرانی از خارج کردن ارز کشور و سقوط ارزش دارایی و سرمایه مردم است. بسیاری معتقدند باید راهکارهای مقابله برای این رخداد اندیشیده شود. برای نمونه هفته گذشته در نشست سران سه قوه مصوب شد هر خارجی که 250 هزار دلار ارز وارد ایران کند میتواند اقامت پنجساله بگیرد.
در جلسه شورای عالی هماهنگی اقتصادی ایران که هفته پیش به ریاست حسن روحانی، رئیسجمهور ایران برگزار شد طرح اعطای اقامت پنجساله به شرط 250 هزار دلار سرمایهگذاری خارجی تصویب شد. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری ایران در این جلسه که برای بررسی اختیارات مورد نیاز بانک مرکزی این کشور در مورد بازار ارز و پول برگزار شده بود به منظور تشویق سرمایهگذاری و جذب منابع ارزی این طرح تصویب شده است.
بحران اقتصادی اخیر در ایران پس از آغاز دوباره تحریمهای آمریکا و التهاب در بازار ارز، دولت را به یافتن منابع جدید ارزی سوق داده است.
بر اساس قانونی که پیش از این در رابطه با سرمایهگذاران خارجی تصویب شده بود، اتباع دولتهای خارجی میتوانستند در صورتی که حداقل 300 هزار دلار برای سرمایهگذاری به ایران وارد کنند اقامت سهساله بگیرند.
تفاوت مهاجرت با پناهندگی
ایران خود کشور مهاجرپذیری است، اما مهاجرت ایرانیان در طول چند دهه اخیر چندین بار صورت گرفته است. این روند البته با شکلها و با مفاهیم متنوعی صورت گرفته که دلایل برخی اقتصادی برخی فرهنگی اجتماعی و برخی سیاسی بوده است. به نظر میرسد آنطور که جامعهشناسان میگویند میان پناهنده و مهاجر تفاوتهای زیادی وجود دارد. پناهنده بر کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو تاکید میکند؛ که انسان پناهنده یا پناهنده سیاسی را عبارت از فردی میداند که به علت نژادی، مذهبی، سیاسی یا عضویت در گروههایی که دولت کشور مادر اعضای آن را از مخالفان خودش برمیشمارد، یا گروههای اجتماعی که دولتها حاضر به قبولشان نیستند، مثل گروههای فعال سندیکایی دست به مهاجرت میزنند. یعنی خصلت سیاسی پناهنده، مقدم و در درجه اول اهمیت قرار دارد. این در حالی است که مهاجرت، بر انسانهایی دلالت دارد که به دلایل متعددی کشورشان را ترک کرده و مهاجرت میکنند. تحقیقات نشان میدهد ۷۰ تا ۷۵ درصد مهاجران با انگیزههای غیرسیاسی مثل انگیزههای اجتماعی، شغلی، کاری و دستیابی به رفاه برای یک زندگی بهتر دست به مهاجرت میزنند. آمارهایی از کل آهنگ مهاجرت جهانی در طول ۴۵ سال گذشته وجود دارد که این آمارها بسیار جالب توجه است. در سال ۱۹۶۵، ۷۷ میلیون مهاجر وجود داشت این در حالی است که در سال ۱۹۹۰، یعنی ۲۵ سال بعد، ۱۱۱ میلیون و در سال ۱۹۹۷، چیزی حدود ۱۴۰ میلیون و در سال ۲۰۰۰، تعداد ۱۷۵ میلیون و در حال حاضر و بعد از «بهار عربی» ۲۰۵ میلیون انسان مهاجر وجود دارد که بخش اعظمی از آنها مهاجران اقتصادی و اجتماعی را تشکیل میدهند. از این ۲۰۵ میلیون مهاجر، چیزی حدود ۳۰ درصد آنها به طور غیرقانونی و بدون دارا بودن مدارک شناسایی در کشورهای میزبان زندگی میکنند.