فقدان ارتباط حرفهای
بررسی رابطه مسوولان و رسانهها در گفتوگو با مجید رضاییان
مجید رضاییان میگوید: متاسفانه در حال حاضر از نوع صحبتها، سخنرانیها، موضعگیریها و واکنشهایی که مسوولان نشان میدهند تقریباً پیداست که ارتباطشان با رسانهها یک ارتباط حرفهای یا اصطلاحاً پایدار نیست. بلکه یک ارتباط موردی است و به نظر میرسد بیشتر مسوولان ترجیح میدهند فقط نظرات خودشان از طریق رسانهها منعکس شود.
مجید رضاییان، استاد دانشگاه، معتقد است کار رسانهها در نظام بازخورد سه وجه دارد و ارتباط بین مسوولان و رسانهها از نظر حرفهای باید سه جنبه داشته باشد. از نظر رضاییان وجه اول کار رسانهها انعکاس بازخورد از همه مخاطبان است و وجه دوم انعکاس نگاههای کارشناسی کنشگران هر حوزه است. این پژوهشگر ژورنالیسم وجه سوم کار رسانهها در نظام بازخورد را نیز انعکاس نظرات و دیدگاههای مسوولان به مخاطبان برمیشمرد. او با تاکید بر اینکه اگر مسوولان این سه وجه را برای رسانهها قائل باشند، طبیعتاً باید ارتباطشان با رسانهها حرفهای باشد و مطالعه رسانهای آنها یک مطالعه حرفهای، نظاممند و پایدار باشد، میگوید: به نظر میرسد بیشتر مسوولان برای وجه اول و دوم کار رسانهها چندان اهمیتی قائل نیستند و فقط وجه سوم را دوست دارند؛ یعنی ترجیح میدهند فقط نظرات خودشان از طریق رسانهها منعکس شود. این استاد دانشگاه معتقد است نگاه مسوولان به این سه جنبه از کار رسانهها باید اصلاح شود: «یک مقام مسوول باید بداند که یکی از راههای گرفتن بازخورد از مخاطب راه غیررسمی است به این معنی که دریافت بازخورد از درون دستگاه خودشان نباشد چون در سازوکار اداری و در درون دستگاهها همه به مدیر میگویند همه چیز مثبت است. بنابراین مدیران برای دریافت بازخورد درست باید از رسانهها استفاده کنند.»
♦♦♦
نقش و جایگاه رسانهها در نظام بازخورد چیست و مسوولان چگونه میتوانند از طریق رسانهها بازخورد درستی از فضای اجتماعی کشور دریافت کنند؟
کار رسانهها در نظام بازخورد سه وجه دارد. بنابراین ارتباط بین مسوولان و رسانهها از نظر حرفهای باید سه جنبه داشته باشد و میتوان پرسید که آیا رسانهها و مسوولان به این سه جنبه توجه دارند یا خیر. وجه اول کار رسانهها به طور کلی مربوط به انعکاس بازخورد از همه مخاطبانی است که مسوولان در دستگاههای خود دارند. از این منظر باید مسوولان و رسانهها به این موضوع توجه کنند که آیا رسانهها یکی از راههای گرفتن بازخورد از مخاطبان عام تصمیمات مسوولان هستند یا خیر. وجه دیگر کار رسانهها انعکاس نگاه کارشناسی است. در این باره آیا رسانهها میتوانند نگاه کارشناسی را در حوزه کاری مسوولان منعکس کنند؟ به این معنا که گذشته از مخاطبان عام، آیا نگاه فعالان و کنشگران تخصصی که به صورت ویژه با تصمیمات مسوولان سروکار دارند، در رسانهها منعکس میشود یا خیر و همچنین آیا رسانهها به این موضوع اهمیت میدهند و مسوولان ضرورت توجه به این بخش از محتوای رسانهای را حس میکنند یا نه؟ جنبه سوم کار رسانهها انعکاس نظرات و دیدگاههای مسوولان به مخاطبان است. پرسشی که در این جنبه مطرح میشود این است که اساساً رسانهها تا چه اندازه میتوانند تبیینکننده و تحلیلگر نگاه و سیاستهای مسوولان و انعکاسدهنده این نظرات به مخاطبان باشند؟ اگر مسوولان ما این سه جنبه را بشناسند و این سه وجه را برای رسانهها قائل باشند، طبیعتاً باید ارتباطشان با رسانهها حرفهای باشد و مطالعه رسانهای آنها یک مطالعه حرفهای، نظاممند و پایدار باشد. متاسفانه در حال حاضر از نوع صحبتها، سخنرانیها، موضعگیریها و واکنشهایی که مسوولان نشان میدهند تقریباً پیداست که ارتباطشان با رسانهها یک ارتباط حرفهای یا اصطلاحاً پایدار نیست. بلکه یک ارتباط موردی است و به نظر میرسد بیشتر مسوولان برای وجه اول و دوم کار رسانهها چندان اهمیتی قائل نیستند و فقط وجه سوم را دوست دارند؛ یعنی ترجیح میدهند فقط نظرات خودشان از طریق رسانهها منعکس شود. این مسوولان به وجه اول کار رسانهها علاقه ندارند به این معنا که نمیخواهند انعکاس و بازخورد نظرات مردم و رضایت و نارضایتی آنها و میزان این رضایت یا نارضایتی را از طریق رسانهها دریافت کنند. به وجه دوم کار رسانهها نیز توجه ندارند، یعنی نمیخواهند از نگاه کارشناسی و انتقادی فعالان و کنشگرانی که به طور مستقیم در حوزه کاری آنها و با تصمیمات آنها درگیر میشوند مطلع شوند. علت این بیعلاقگی این است که وقتی مسوولان از طریق رسانهها با نگاه کارشناسان مواجه شوند، میبینند که موضعگیری کارشناسان با تعریف و تمجید همراه نیست. بخشی از نظرات مخاطبان عام و مردم عادی نیز ممکن است با اعلام نارضایتی از تصمیمات مسوولان همراه باشد. در رسانههای حرفهای منفعتی در انعکاس ندادن این دیدگاههای انتقادی وجود ندارد و طبیعتاً رسانه باید هر چه را هست منعکس کند، اما همین موضوع ممکن است چندان برای مسوولان مطلوب و خوشایند نباشد. بنابراین مسوولان بیشتر به وجه سوم کار رسانهها علاقه نشان میدهند که مربوط به انعکاس دیدگاهها و سیاستهای خودشان و انتقال و اعلام تصمیمات آنها به مخاطبان است. البته در این بخش نیز به جای ارتباط حرفهای یک ارتباط ناقص بین مسوولان و رسانهها وجود دارد. من سال 79 یا 80 این موضوع را مطرح کردم که در رسانههای ما بلایی به نام «وی گفت، وی افزود» شکل گرفته است. کارشناسان دیگر هم از این موضوع صحبت کردهاند. من آن زمان این نقل قولها را «شبهخبر» نامیدم و گفتم اینها اصلاً خبر نیستند. چون در روزنامهنگاری حرفهای یک خبر داریم به نام «خبر نقل قولی» و یک «مصاحبه خبری» هم داریم که هر کدام از اینها قاعدهای دارند. خبر نقل قولی تابع اطلاعات و ارزش خبری است و مصاحبه خبری تابع شهرت و شخص مصاحبهشونده است. خبر نقل قولی تابع اطلاعات و ارزش خبری است نه تابع «وی گفت، وی افزود». علاوه بر این بیشتر این خبرها فالوآپنیوز است به این معنی که ابتدا خبری رخ میدهد و بعد خبرنگاران به سراغ مسوول آن حوزه میروند. به عنوان مثال پس از آتشسوزی ساختمان پلاسکو به سراغ مسوول اورژانس میروند و از او به عنوان مسوول این حوزه میپرسند در این حادثه چند نفر آسیب دیدهاند. این مسوول هم باید صرفاً اطلاعات بدهد. اما در عمل انتقال اطلاعات چندان موفق رخ نمیدهد و بسیاری از مسوولان به جای اطلاعرسانی اظهارنظر میکنند. روابط عمومیها هم همین را یاد گرفتهاند؛ وی چه گفت؟ همان حرفهای کلی، در ادامه چه افزود؟ همان حرفهای کلی و مقداری هم جزئیتر. اطلاعاتی در این حرفها نیست که به درد رسانهها و مخاطبان بخورد. اما مسوولان تصور نکنند این «وی گفت، وی افزود»ها که روابط عمومیها تهیه میکنند و به رسانهها میدهند، مورد استقبال رسانهها قرار میگیرد و به قانع شدن مخاطب منجر میشود. اصلاً چنین چیزی نیست. نگاه مسوولان به این سه جنبه از کار رسانهها باید اصلاح شود. یک مقام مسوول باید بداند که یکی از راههای گرفتن بازخورد از مخاطب راه غیررسمی است به این معنی که دریافت بازخورد از درون دستگاه خودشان نباشد چون در سازوکار اداری و در درون دستگاهها همه به مدیر میگویند همه چیز مثبت است. بنابراین مدیران برای دریافت بازخورد درست باید از رسانهها استفاده کنند. کنشگران و فعالانی که در حوزه مسوولیتی هر دستگاه تخصص و تجربه دارند و حرف اول را میزنند و خصوصاً بخش خصوصی معمولاً برای بسیاری از مسائل راهکارهای موثری دارند. باید صدای این کنشگران شنیده شود و رسانه بهترین وسیله برای انعکاس این صدا به مسوولان است. اساساً یکی از دلایل موفقیت در کشورهای توسعهیافته همین است که برای رسانهها و بهویژه رسانههای تخصصی اهمیت خاصی قائل هستند.
به نظر شما در حال حاضر اصول حرفهای در نشریات رعایت میشود؟ رسانهها و خصوصاً روزنامهها را تا چه حد منعکسکننده نگاه مردم و کارشناسان میدانید؟
در این زمینه باید به یک حلقه مفقوده کار حرفهای روزنامهنگاری اشاره کنم. ما امروز گزارشنویس حرفهای نداریم. یکی از اصولی که بهشدت در گزارشنویسی باارزش است این است که شما راوی هستید. روایت قاعدهای دارد. پایه روایت واقعیت است و پایه واقعیت عینیت است. شما هنگام گزارش نوشتن از یک موضوع نمیتوانید فقط حس خود را از موضوع گزارش بیان کنید، بلکه باید به فکتهای عینی اشاره کنید. به همین دلیل است که گزارش یک ساختار بسیار بینظیر در روزنامهنگاری است. متاسفانه ما امروز بهشدت از این ساختار بینظیر غافلیم. ما به گزارشنویسان حرفهای نیاز داریم. در دورههایی این تجربه را داشتیم که یک گزارش یا مجموعهای از گزارشها مسیر یک مساله یا تصمیم را در کشور تغییر میداد. شاید کاری که بسیاری از ما در ماههای اخیر برای موضوع کمآبی کردیم، خیلی چیزها را تغییر داد و تغییرات مثبتی را به دنبال داشت که این تغییرات در حال ادامه یافتن است و دارد به یک عزم ملی تبدیل میشود. من خبر دارم که در خیلی از استانها در استانداریها درباره این موضوع به صورت جدی کار میکنند. این اثرگذاری باید 10 یا 20 سال پیش انجام میشد نه حالا که کفگیر به ته دیگ خورده است. با این حال این تغییر اگرچه در دقیقه 90 اما دارد اتفاق میافتد. همین را هم باید به فال نیک گرفت هرچند میتوانست قبلتر باشد. به نظر من بخش مهمی از این تغییر ناشی از تلاش و فعالیت بچههای گزارشنویس و کارهای حرفهای و تحلیلی و برجسته کردن مساله آب در رسانههاست. شما در این گزارشها در حال انعکاس نظرات مردم، تحلیلهای کارشناسان و آمار و ارقام متقن و عینی هستید چون در گزارش شما باید راوی باشید. امروز رسانههای ما از گزارش فاصله گرفتهاند. وقتی رسانهها از گزارش فاصله بگیرند، از مخاطب هم فاصله میگیرند. موضوع دیگر این است که امروز دیگر انعکاس نظرات مخاطب مثل گذشته نیست که روزنامهها یک ستون با عنوان «الو خوانندگان» داشتند. الان با وجود شبکههای اجتماعی دیگر ستون «الو خوانندگان» مطرح نیست و مطبوعات باید از راههای متنوع و تازه برای دریافت و انعکاس نظرات مخاطبان استفاده کنند. گذشته از مطبوعات، امروز حتی در خبرگزاریهای ما نظرات خوانندگان بهدرستی منعکس نمیشود. خبرگزاریهای موجود ما در فضای وب فعالیت میکنند؛ آفلاین نیستند، آنلاین هستند، ولی از این آنلاین بودن برای انعکاس نظرات مردم چندان استفادهای نمیکنند. این خبرگزاریها حداقل میتوانند بروند کار میدانی کنند و از نظرات مخاطبان گزارش تهیه کنند. مگر حتماً باید خبرهای خبرگزاریها «وی گفت، وی افزود» باشد؟ ما از مسوولان انتقاد میکنیم که باید رابطه آنها با رسانهها از سه منظر، حرفهای باشد. حرفمان هم درست است، پای این حرف درست و کارشناسی هم میایستیم، اما خود رسانهها را هم باید نقد کنیم. الان در رسانههای ما جای گزارش حرفهای خالی است. گزارشهای قوی و حرفهای رسانهها حتماً میتوانند مسوولان را جذب کنند که با رسانه ارتباط برقرار کنند. بنابراین حتماً باید گزارشنویسی در رسانهها تقویت شود.
چرا به نظر میرسد مسوولان دولتی و حکومتی به معاونان و مدیران و همقطاران خود بیشتر اعتماد دارند تا روزنامهنگاران منتقد؟
البته اثبات شیء نفی ماعدا نمیکند. ضرورت توجه یک مسوول به رسانهها این نیست که این مسوول در درون دستگاهش به افراد مرتبط و کارشناسان دستگاه خود که به طور مستقیم با کار درگیرند و کارشناس آن کار هستند، اعتماد نکند و فقط به رسانه اعتماد کند. به هر دو باید اعتماد کند. چنین مقایسهای درست نیست و نباید تصور شود که مسوولان باید به جای کارشناسان درون دستگاههای خود به رسانهها اکتفا کنند.
در عین حال باید توجه کرد آنچه از مجاری رسمی میرسد محترم است، اما آنچه از مجاری کارشناسی رسانهای میرسد هم باید محترم شمرده شود، به رسمیت شناخته شود و مورد اعتماد قرار گیرد. مسوولان میتوانند از مقایسه نقدهای رسانهها و نظرات کارشناسان زبدهای که در دستگاههای خود دارند، به بسیاری نکات دست پیدا کنند. مسوولان باید به نگاه انتقادی رسانهها که نگاه کارشناسی است اعتماد کنند نه اینکه صرفاً به نگاههایی که از زیر دست و از مجاری رسمی به آنها میرسد، اتکا کنند. بنابراین بدون مقایسه این دو، باید مسوولان علاوه بر اطلاعاتی که از مجرای رسمی دریافت میکنند، به اطلاعاتی که از مجرای غیررسمی یا غیرسازمانی یا همان رسانهها به آنها میرسد توجه کنند.
مساله دیگری که بحث رسانهای نیست اما میتواند در این زمینه مطرح شود این است که مسوولان ما چقدر به بدنه کارشناسی خود اعتماد دارند. متاسفانه مسوولان ما بیشتر به مدیران خود نزدیکاند تا به بدنه کارشناسی. در دستگاههای دولتی میبینیم که کارشناسان نظرات و تحلیلهای بسیار ذیقیمتی ارائه میکنند. با این حال همین کارشناسان در چرخه مدیریتی میآیند و میروند و به نظرات آنها اعتنایی نمیشود.
رسانههای تخصصی چگونه میتوانند با انعکاس تحلیلهای عمیق اعتماد مسوولان را جلب کنند و در روند تصمیمات اثرگذار باشند؟
رسانههای تخصصی میتوانند در حوزه تخصصی خود جایگاهی پیدا کنند که مسوولان وادار شوند به انتقادات کارشناسی و تحلیلهای آنها توجه کنند. مثال ساده همین آب و محیط زیست است. اگر رسانههای تخصصی محیط زیست، رسانههای تخصصی کشاورزی چه در فضای چاپی و چه در فضای وب در زمینه آب تحقیق ارائه کنند و به عنوان مثال بهجز از طریق رسانهها چگونه میتوان این موضوع را به مسوولان منتقل کرد که در جاهایی که دچار کمآبی شدید هستند کشورهایی داریم که بازیافت آب را در تصفیه تا 80 درصد انجام میدهند که مجدداً برای صنعت و کشاورزی استفاده میشود یا این مساله را مطرح کرد که تکنولوژی و آموزش چگونه میتواند در حل مساله آب موثر باشد؟ اینها را چه کسی جز یک رسانه تخصصی میتواند مطرح کند؟ رسانه تخصصی وقتی وارد این مباحث شد، شک نکنید که دیگر این بحث را رها نمیکند. بنابراین ما باید در کشورمان ژانر روزنامهنگاری تحلیلی را که الان هم تا حدودی وجود دارد و بخش غالب رسانههای وب ماست، تقویت کنیم. در چارچوب ژانر روزنامهنگاری تحلیلی باید به حوزهبندی روزنامهنگاری تخصصی بها بدهیم. امروز در دنیا دیگر نمیگویند روزنامهنگار کارشناس، الان کارشناس بودن روزنامهنگار در زیرمجموعههای مشخص اهمیت پیدا کرده است. دیگر شما حق ندارید بگویید من روزنامهنگار اقتصادیام. باید بگویید روزنامهنگار بورس هستم. در دهه 80 میلادی در دانشگاههای بریتانیا اصطلاحاً گفتند روزنامهنگار کارشناس، اما امروز دیگر باید حوزه کارشناسی را دقیقاً مشخص کنید. الان میبینیم در رسانههای بسیار مهم دنیا بسته به مسائل روز سرویسهای بسیار دقیقی تعیین میشود مثلاً رویتر در اوج درگیریهای داعش در صفحه اول سرویسی گذاشته بود با عنوان «جنگ و تنش» یا همین خبرگزاری بعد از مدتی سرویس «پول» (money) و سرویس «کسبوکار» (business) ایجاد کرد. خبرگزاری معتبر دیگری سرویسی با عنوان «غذا» (food) گذاشته بود که من با دیدن آن از شدت تعجب ابتدا تصور کردم اشتباه کرده است. رسانههای جهان تا این حد بهروز میشوند و به همه چیز نگاه حرفهای دارند به این دلیل که نبض رسانه باید با نبض من و شما بزند. اگر رسانه از مخاطب عقب بماند به پایان میرسد و دیگر نه مسوول به آن توجه میکند و نه مخاطب. روزنامهنگاری باید کارشناسی و تخصصی باشد. شما الان دیگر جرات ندارید سرویس سبک زندگی (life style) بگذارید، باید سرویس «غذا» (food) داشته باشید. چون الان همه چیز دارد به صورت لایهلایه و زیرمقوله مطرح میشود.
به نظر شما ظهور و حضور روزنامهنگاران مولف در ایران رو به افول است یا اوضاع در این زمینه دارد بهتر میشود؟
در این زمینه نمیتوان حکم کلی داد ولی به نظر من حضور روزنامهنگاران مولف در رسانههای حرفهای رو به رشد است و در رسانههای غیرحرفهای هم که پیش از این ضعف داشتهاند، همچنان ضعیف است. در رسانههای خارجی اگر بخواهیم به عنوان مثال الجزیره را با العربیه مقایسه کنیم، میگوییم الجزیره حرفهایتر است. ممکن است العربیه خبریتر باشد که از آن جعل هم بیرون میآید. ولی الجزیره حرفهایتر است چون نگاه کارشناسی و تحلیلیاش قویتر است. نگاه کارشناسی در یک رسانه حرفهای هیچگاه نباید افت کند. در رسانههای داخل ایران هم با اطمینان میگویم ما چه در فضای وب و چه در فضای نشریات چاپی، رسانههای حرفهای داریم که شدیداً به کار حرفهای و نگاه کارشناسی اهمیت میدهند؛ گزارشهای حرفهای و کارهای تحقیقی و تحلیلی خوبی منتشر میکنند و به کار حرفهای و کارشناسی توجه لازم را دارند، ولی رسانههای بسیاری هم داریم که حرفهای نیستند و به کارهای تحلیلی و کارشناسی هم اهمیت نمیدهند.
به نظر شما رسانههای حرفهای که به آنها اشاره کردید موفق شدهاند توجه و اعتماد مسوولان را هم جلب کنند؟
حتماً توانستهاند. حال درست است نگاه مسوولان به رسانهها همچنان با نقص همراه است، ولی به هر حال در مواردی هم بوده که رسانهها خودشان را به آنها تحمیل کردهاند و بعضاً حتی با تحمیل نگاه تحلیلی و کارشناسی خود باعث تغییر رویههایی در تصمیمگیریها شدهاند.