رنگ شهر باید عوض شود
زهرا نژادبهرام از اهمیت احداث فضاهای تفریحی در تهران میگوید
زهرا نژادبهرام میگوید: بر اساس آمار جهانی 2016، از میان 157 کشور، ایران در جایگاه 150 شادی و در سال 2017 در جایگاه 108 قرار گرفته است. به نظر میآید که نتوانستیم کیفیت فضاهای شهرداری را به سمت شادی سوق بدهیم.
دوره جدید پارلمان شهری در تهران، به دنبال تغییر رویکردها نسبت به گذشته است. این را میتوان در سخنان اعضای جدید ساختمان خیابان بهشت دریافت. شهردار و اعضا به تهران به چشم یک کالبد زنده مینگرند نه کارگاهی پر از بتن و پل و بزرگراه. اینکه در عمل چقدر به این شعارها جامه عمل پوشانده شود بحث دیگری است اما همین تذکر هفته گذشته زهرا نژادبهرام درباره نبود فضای شادی و تفریح در پایتخت، ذهن بسیاری را به سراغ این موضوع برد که چرا از این عنصر حیاتی غفلت کردهایم. تجارت فردا به بهانه این تذکر با این عضو هیات رئیسه گفتوگو کرده است.
♦♦♦
در دوره جدید شورای شهر تهران، شما نخستین نمایندهای بودید که موضوع نبود زیرساختهای تفریح در کلانشهر پایتخت را مطرح کردید. در واقع این موضوع حتی در سطوح دیگر نظیر دولت، مجلس و نهادهای عمومی دیگر هم موضوعی فراموششده محسوب میشود. چطور شد که فکر کردید این موضوع آنقدر مهم است که باید در کنار ابربحرانهای تهران، مورد بحث قرار بگیرد؟
بر اساس آمارهایی که روانشناسان ارائه کردهاند تقریباً بیش از 30 تا 40 درصد جامعه ما دچار افسردگی حاد هستند. ویژگیهای شهرهای بزرگ و کلانشهرها این است که افراد را دچار افسردگی میکند. رشد سرسامآور زندگی ماشینی، هزینههای خانوار، مشکلات و مسائل کلانشهرها از جمله شهر تهران مثل ترافیکهای چندساعته، آلودگی هوا، تزاحم و خشونتی که درون شهر وجود دارد همه از مواردی است که نیاز به فضاهایی برای تغییر معنا و مفهوم فعلی شهر را ضروری میکند اگر نه هزینه آن را باید در تنشهای شهری و بیماریهای مردم از جیب بخش سلامت و دستگاه قضایی و پلیس پرداخت. معمولاً در شهرهای بزرگ جهان، این ظرفیتها یعنی محلهای متنوع برای تفریح به درستی به کار برده میشود اما در شهر تهران و بیشتر شهرهای ایران، این فضاها خیلی کمرنگ است و کمتر دیده میشود. من در دوره انتخابات هم سوال میکردم چرا این شهر رنگش زمخت است، تیرهوتار است؟ بارها در سخنان خود عنوان کردم که تهران نیاز به رنگ دارد. برای اینکه بتوان زندگی مناسبتر داشت و کیفیت زندگی را ارتقا داد باید به دنبال رواج شادی در درون شهر بود.
چگونه و با کدام ابزارها و تصمیمات، شادی درون شهر ساری و جاری میشود؟
وقتی زندگی به مفهوم واقعی خود برگردد، وقتی امید افزایش یابد و وقتی همدلی ارتقا پیدا کند. اگر اینها کمرنگ باشد، افراد درون خودشان فرو میروند و دچار خمودگی میشوند. نوعی فردگرایی محض که گاهی آنقدر شدت پیدا میکند که حتی با کوچکترین اتفاقی که در سطح شهر صورت میگیرد، یکی به یکی میخورد، یکی به یکی تنه میزند منجر به یک ماجرای وحشتناک مانند زدوخورد فیزیکی و قتل میشود. با یک اشتباه سهوی یک ماشین به ماشین دیگر میخورد اما دو راننده به جای حل مشکل، سراغ درگیری فیزیکی میروند. همه این مسائل ضرورت بازگرداندن نشاط و شادی به درون شهر را بیشتر میکند. آنچه ذهنم را مشغول کرد این بود که چه شده که شهر ما اینقدر کمرنگ به موضوع شادی و نشاط فکر میکند؟
دلیل این وضعیت را در نوع نگرش مدیریت شهری دوره گذشته به موضوع شادی میتوان دانست؟
آمارها را که بررسی کردیم متوجه شدیم شهرداری دوره گذشته به ویژه از سال 94 تا 96 بودجه کمتری را برای موضوع نشاط و شادی در نظر گرفته بود. شهربازی که در تقاطع پارکوی و سئول بود به خاطر محدود بودن منابع ایمنی و کمبود آن، بسته شد و جایگزین هم نشد. در منطقه 22 کلنگ مجموعهای با کمک بخش خصوصی تحت عنوان هزار و یک شهر حدود سال 91 به زمین زده شد و قرار بود ظرف سه سال ساخته شود اما هیچ اتفاقی نیفتاد. هم بودجهای که در نظر گرفتهشده بود پایین بود و هم ظرفیتهای موجود دچار افت و نقصان شده بود و مجموعه و فضای مناسبی را برای شادی کردن ایجاد نمیکرد. ما در کشور نیازمند این هستیم که این فضا را به طور مداوم بهخصوص در شهرهایی مثل تهران وسعت دهیم. در تمام جهان این کار انجام میشود. حتی رنگهایی که درون خیابانها استفاده میشود بر مبنای این است که افراد را به وجد و شادی بیاورد. از رنگهای گرم و نشاطآور استفاده میکنند. اینها مسائلی بود که ذهنم را درگیر کرد و محوری بود که بر اساس آن، تذکر دادم و احساس میکنم که وظیفه من است که توجه جامعه و مدیران را به این مساله جلب کنم که بخشی از بودجه در همه حوزهها باید به موضوع شادی و نشاط مردم و جوانان اختصاص داده شود؛ چه درون سازمان و چه بیرون سازمان. شهر ما باید با نگاهی نو زندگی را جستوجو کند. نگاهی که قبلاً وجود داشته اما در لابهلای زندگی ماشینی درواقع غبار روی آن را گرفته است.
اشاره کردید که در گذشته، این نیاز به شادی و ابزار آن، بیشتر بود. منظور شما چه زمانی است؟
در صحن شورا اشاره کردم یکی از جذابترین و لذتبخشترین لحظات زندگی من وقتی بود که در کودکی با خانوادهام به لوناپارک میرفتم. والدینم در کنارم بودند و هم من کنار آنها. پدر و مادرم هرموقع میخواستند من و برادرم را خیلی خوشحال کنند ما را به لوناپارک میبردند. میخواهم بگویم خودم تجربهاش را دارم که با حضور در یک مجموعه تفریحی، هم والدینم از شادی فرزندانشان شاد میشدند و هم ما بچهها شاد میشدیم. فضاهایی مثل این موجب تسری نشاط میشود البته بخشی از آن لوناپارک شهربازی بود. موارد دیگری هم هست که میتواند شادی را درون جامعه رشد و تسری ببخشد.
آیا مجموعههای فرهنگی یا ورزشی هم جزو مکانهای تفریحی هستند؛ پارک چطور؟
خیر پارک جزو مکانهای تفریحی به معنای خاص آن نیست؛ یک مکان تفریحی و شادیبخش تعریف مشخصی دارد. بله، شاید بروید در یک فضایی مانند پارک و احساس شادی کنید ولی رویکرد صرفاً شامل فضاهایی فقط برای شادی است. مثلاً پارک آب و آتش آن قسمتش که با آب طراحی شده، فضایی مختص شادی و تفریح کردن است یا فضایی مثل پینتبال. این نوع مراکز در تهران خیلی محدود است. بعضی مکانها دومنظوره است. مثلاً پارکی مثل پارک سعادتآباد، یا پارکی که در خاوران است که فضای کوچکی درون خودش وجود دارد یک فضای مختصر و کوچک مثل چرخ و فلک و... . اینها دومنظوره هستند. پارک برای تفرج است و میتواند فضای شادیبخش را با خود داشته باشد اما پارک و فضاهایی مانند فرهنگسراها را نمیتوان جزو مکانهای شادیبخش قلمداد کرد.
هنوز تفکیکی نداریم که مکانهای تفریحی یک شهر چه موردی است. این سوال را از جامعهشناسان هم دارم. میتوان مکانهای باستانی و تاریخی یک شهر را هم جزو این مکانها در نظر گرفت؟ بعضاً مردم برای تفریح به موزه هم میروند...
ابتدا باید در نظر داشت منظور از تفریح چیست؟ منظور از نشاط چیست؟ منظور از مکانهای فرهنگی چیست؟ درست است که از یک فضای باز لذت میبرید ولی معنیاش این نیست که دارید شادی میکنید. مفهوم شادی را برای شما نمیرساند.
شما بهعنوان عضو شورای شهر تهران اطلاع دقیقی از سرانه زیرساختهای تفریحی دارید؟
خیر، چون اینها از یکدیگر تفکیک نشده است. درباره آن سوالی که برایتان ایجاد شده که دقیقاً به چه مکانی مکان تفریحی گفته میشود، خوب است از یک جامعهشناس هم بهتنهایی سوال نکنید، بلکه از دو سه جامعهشناس سوال پرسیده شود. بپرسید فضای شادی چیست؟ فضای فرهنگی چیست؟ نقاط دیدنی و فضاهای تاریخی و گردشگری چیست؟ من هم نمیدانم. برای من هم تعریف کنید. ولی میدانم به فضایی مثل فرهنگسرا که کارهای جدی آموزشی، سخنرانی و سینمایی هم در آن انجام میشود، نمیگویند فضای شادیبخش و نشاطآفرین.
همین موضوع؛ عدم شفافیت مکانهای تفریحی در شهر باعث شده که نهادهای متولی هم مسوولیت را به یکدیگر پاس دهند. دقیقاً متوجه نیستیم بودجه ساخت یک مکان تفریحی باید توسط وزارت فرهنگ و ارشاد، یا آموزش و پرورش تامین شود یا شهرداری؟ کدام نهاد متولی باید در این موضوع اعمال تکلیف کند؟ به همین خاطر سرانه هم مشخص نیست.
همه نهادها سهم خود را دارند و شهرداری هم سهم خودش را میگذارد. معمولاً همه جای دنیا یک شهربازی خیلی بزرگ را در پایتختشان دارند. هم جذاب و هم دیدنی است، هم مفرح و لذتبخش و شادیآفرین است. شهربازی بزرگ و متناسب دارند. نمیتوانم بگویم اکنون این مسوولیت با کدام دستگاه است؟ فردی که متخصص این امر است باید راجع به آن بحث کند و نظر بدهد. با وجود این فکر میکنم مسوولیت هردو بخش مشترک است و آنها متولی این موضوع هستند. آنچه مهم است این است که هرچقدر که میخواهیم کیفیت زندگی را بالاتر ببریم چه در ابعاد ذهنی و چه در ابعاد عینی نیازمند برنامهریزی هستیم. برنامهریزی که در کلانشهرها صورت میگیرد یک فرصت استثنایی است که استانداردهای زندگی را بهخصوص بین زندگی و شادی تعریف کند؛ اینکه چه کسی میخواهد این وظیفه ساخت زیرساختهای تفریحی را انجام دهد یک بحث است و اینکه آیا همه میتوانند در این زمینه کار کنند یک بحث دیگر است. به نظرم همه میتوانند در این زمینه کار کنند. اینکه اکنون فقط شهرداری متولی ایجاد فضاهای نشاطآور درون شهر تهران است را قبول ندارم چراکه ظرفیتهای دیگر هم وجود دارد.
به جز بالا بردن روحیه و کاهش آسیبهای زندگی، تفریح چه کارکردهای دیگری برای کالبد شهر دارد؟
گذشته را به یاد بیاوریم؛ گاهی اوقات کوچه شما یک مکان شادیآفرین بود و با دوستانتان در آن بازی میکردید. گاهی پارک درب منزلتان یک مکان شادیآفرین بوده است چون میرفتید با دوستانتان در آنجا بازی میکردید. این فضاها و مکانها با توجه به اتفاقی که درون آن افتاده یک هویت به شما و شهرتان داده است، هویتی به نام شادی یعنی یک امکان شاد را دارد. میخواهم بگویم ارتباط مکان با رویداد یک ارتباط تنگاتنگ و نزدیک است. شما نمیتوانید مکان را فینفسه جدا تعریف کنید بدون اینکه رویداد درون آن اتفاق بیفتد و رویداد هم حتماً در مکان به وقوع میپیوندد. این دو در کنار هم آنقدر چسبندگی دارند که میتوانند شادی، تفریح، جذابیت و زیبایی را با همدیگر برای یک فرد درون یک شهر ایجاد کنند.
آمارهای جهانی شادی و تفریح را میتوان برای ساختن یک چشمانداز برای تهران، مورد توجه قرار داد؟
بله، برعکس ایران، بسیاری از کشورها، گزارش شادیهای خود را منتشر میکنند. بر اساس آمار جهانی 2016، ایران از میان 157 کشور در جایگاه 150 شادی و در سال 2017 در جایگاه 108 قرار گرفته است. سایت worldhappiness این آمار را منتشر کرده است. به نظر میآید که نتوانستیم کیفیت فضاهای شهرداری را به سمت شادی سوق بدهیم. بهطور کلی در تعریف کلان این را مطرح میکنند که شهرها مهمترین مکانها برای توسعه انسانی، خلاقیت و رشد و پیشرفت هستند. بنابراین باید یک محیط سالم را شکل داده باشند و خوشبختی و رفاه بشری را فراهم و پشتیبانی کنند این یک تعریف از شهرهاست که موید یک زندگی با کیفیت و ارتقای بالاست. به نظر من ضرورت دارد متخصصان این امر بر روی آن تمرکز کنند. باید همه فضاهای موجود درون یک شهر استفاده شود تا بتوان بازتولید مفهوم شادی را اجرایی کرد. شادی یک مفهوم جمعی است که همه عناصر سیستم شهر را دربر میگیرد و شهر شاد شهری است که هم آلودگی ندارد، هم سبز است و میتواند از ما حفاظت کند. با توجه به بحثهایی که مطرح شد به نظرم سه شهر است که بر اساس اسناد موجود شادترین شهرها هستند؛ کپنهاگ، بوتسوانا و بوتان. شهرهایی هستند که فکرش را هم نمیتوانیم بکنیم ولی شهرهای شادی هستند و شادی و مقیاس شادی و وابستگی مکانی آن و نقش مکان در ارتقای شادی سه عملکردی است که قابل توجه هستند و باید به آن تاکید کرد. مکانی که در آن بهوقوع میپیوندد؛ مکان، رویداد و حس تعلق و احساسی که شخص در آن رویداد قرار داشته. اینها میتواند مفهوم شادی و رضایتمندی از زندگی و کیفیت را فراهم کند.
در این شهرها، مولفههای شادیآفرین هم تعریف شده است؟
در تعریف شادی برای شهرها، مفاهیمی مثل استفاده از فضاهای پیادهمحوری، استفاده از فضاهای سبز، وجود فضاهای خاطرهانگیز، استفاده از نورپردازیها در شهر، استفاده از رنگهای گرم را مورد توجه قرار میدهند مانند دوچرخهسواری که هم کیفیت کاربریاش را تغییر میدهند، هم فعالیتش را دچار تغییر کردند. در شهرهای گذشته که شهربازی نبوده است، کجا مردم شاد میشدند؟ مثلاً کنار سکوهای خانههایشان، میدانهای محلهایشان دور هم جمع میشدند و گفتوگو و با همدیگر درد دل میکردند و از مشکلات هم باخبر میشدند یعنی گفتاردرمانی؛ میگفت بروم پیش همسایه بنشینم دلم باز شود. بروم پیش خواهرم بنشینم دلم باز شود. شاد بشوم از دیدنش. این گویش انسانی این تبادل ارتباطی و انسانی در کلام و حس و درواقع میمیک صورت و چهره و بدن ردوبدل میشد که مهمترین عنصر شادیبخش در زندگی انسان است. این از همه ارزشمندتر است.
در مقایسه ایران با کشورهای دیگر آیا نکتهای است که بخواهید اضافه کنید؟
در دنیا در حال ارتقای این نوع فضاهای شهری هستند. مثلاً کپنهاگ یک شهر شاد است. با وجود اینکه از نظر آبوهوایی جزو شهرهای سردسیر محسوب میشود و یک شهر اروپای شمالی است ولی در رنکینگ شهرهای شاد است. چرا؟ چون دوچرخه در آنجا حرف اول را میزند. چون فضاهای شهری درون آن خیلی زیاد است و اینکه آدمها با یکدیگر ارتباط انسانیشان بیشتر است. یک اتصال جدی بین طراحی و ساماندهی بین فضاهای عمومی و احساس انسانی و کیفیت زندگی وجود دارد. محله هفتچنار مفهوم سرزندگی که از شاخصهای تاثیرگذار در کیفیت زندگی است وقتی مورد توجه قرار میگیرد عاملی که وجود دارد وجود آن باغ است. یک باغی در محله هفتچنار وجود دارد که کیفیت زندگی را در آنجا تغییر داده است و منجر شده است که وقتی با اهالی آنجا صحبت میکنید آنجا در رنکینگ شهر تهران موقعیتاش بهتر باشد. نشاط شهروندان در آنجا بیشتر است و شادی جزء جداییناپذیری از روابط اجتماعی آنها میشود، یعنی این را در رابطههایشان احساس میکنید.
شورای شهر تهران برنامهای برای بهبود وضعیت تفریحی شهروندان تهرانی دارد؟
یکی از جدیترین مباحث ما بحث ارتقای کیفیت زندگی است. همانطور که گفتم آدمها روزی که هوا آلوده نیست پنجرههایشان را باز میکنند و به همدیگر لبخند میزنند و هوا چقدر میتواند موثر باشد در ارتقای کیفیت زندگی و شاد زیستن انسانها یا مثلاً جایی که آدمها دارند پیاده میروند یا دوچرخهسواری میکنند.... مثلاً روز جمعه روز هوای پاک بود و روز شهادت آتشنشانهای عزیز ما بود؛ وقتی رفته بودیم برای دیدن آتشنشانهای منطقه مرکزی حسنآباد، شادی را در چهره مردم میدیدم چون هوا خیلی خوب، تمیز و زیبا بود. وقتی در مسیر میرفتم در چهره تکتک افراد این را میدیدم یعنی کیفیت زندگی، یعنی نبودن کربن خیلی کمک میکند. یکی از کارهای ما این است که تا آنجا که در اختیار شوراست اقدامات لازم را در مورد آلودگی هوا انجام دهیم. فضاهای عمومی را باید مدیریت کنیم و فضاهای عمومی درون شهر توسعه پیدا کند. امکانات استفاده از دوچرخه و پیادهمحوری در شهر ارتقا پیدا کند. درواقع رنگ شهر باید تغییر جدی داده شود و از رنگهای گرم و روشن درون شهر استفاده شود. در رنگآمیزی مختلف در بناها دقت شود. آنچه مهم است این است که باید روح زندگی را درون شهر نشر دهیم. با تغییراتی که در فضاهای شهری به وجود میآید و با ایجاد فضاهای بیشتر شهری میتوانیم این کار را انجام دهیم.
میتوان گفت اصلاحطلبان در مدیریت شهری دور جدید اولویت بهبود زیرساختهای تفریحی و شادی برای مردم را دنبال میکنند؟
یکی از اولویتها.
فکر میکنم تاکنون این اولویت نبوده است و این موضوع در دوره جدید مهم شده است.
بله، باید گفت ما یک کشور جوان هستیم و شهر ما یکی از بزرگترین جمعیت جوانان را درون خود دارد، چون بیشتر از همه جمعیت دارد و جوانان، کودکان و حتی بزرگسالان هم احتیاج به شادی و نشاط دارند.