حمید منصورنیا تاثیرات مهارتآموزی دانشآموزان را بررسی میکند
توجه سطوح اجرایی به مهارتآموزی
حمید منصورنیا میگوید: 150 هنرستان و آموزش فنیحرفهای که در کارخانهها بودهاند، تعطیل شدهاند در صورتی که قبلاً در کارخانهها هنرستانهای جوار وجود داشت. در برخی هنرستانها در رشتههای بسیار نادری که نیاز بنگاههای اقتصادی بود نیرو تربیت میشد، اما این آموزشها تعطیل شد.
تاکید بر آموزشهای عمومی و مهارتآموزی برای دانشآموزان بهتازگی شنیده میشود، امری که با پرورش نیروی انسانی، اشتغال کارآمد و توسعه اقتصادی کشور رابطه مستقیم دارد. بر همین اساس «تجارت فردا» از حمید منصورنیا که سالها سابقه فعالیت در عرصه آموزش فنیحرفهای دارد، چالشهایی را که در فضای کنونی نظام آموزشی برای نهادینه کردن آموزشهای عمومی وجود دارد جویا شده است. این مدرس آموزشهای فنیحرفهای و مدیرکل سابق دفتر تحقیقات برنامهریزی آموزشهای فنیحرفهای وزارت آموزش و پرورش، عملیاتی شدن آموزشهای عمومی را گذشته از شعار و سخن، مستلزم این دانست که مقامات ارشد و در راس آن رئیسجمهور پای کار باشند.
♦♦♦
حسن روحانی گفته است پیش از معرفی وزیر جدید آموزش و پرورش اولین خواسته او از محمد بطحایی این بوده که دانشآموزان در پایان 12 سال تحصیل یک کاربلد باشند تا اگر نخواستند به دانشگاه بروند، یک مهارت را به خوبی آموخته باشند. شرایط عملیاتی شدن این خواسته رئیسجمهور را چگونه تبیین میکنید؟
تجربههایی که از گذشته تا حال داریم نشان میدهد پشتیبانی لازم از این برنامه وجود نداشته است. در قانون برنامه پنجم «هر دانشآموز یک مهارت» یکی از بندهای قانون بوده است. اما تا الان هیچگونه عملیاتی انجام نشده است. به این مفهوم که در دولت دکتر روحانی و دولت قبل هیچ اقدام خاصی در این زمینه انجام نشده است. البته این دولتها دلایل خود را داشتند، اما بههرحال تجربه نشان میدهد کار خاصی در این زمینه صورت نگرفته است. در عین حال من به عنوان فردی که در سیستم آموزشی و صنعتی فعالیت میکنم، حرف دکتر روحانی را کاملاً تایید میکنم، اما عملیاتی کردن این تصمیم مستلزم این است که مقامات ارشد و در راس آن رئیسجمهور پای کار باشند و برنامهها را عرضه و تایید کنند. منابع لازم را تامین کنند و این موتور را روشن و به جریان بیندازند. این تصمیم بدون وجود عالیترین سطوح مقامات اجرایی به نتیجه نخواهد رسید و صرفاً یک شعار باقی میماند.
چه مولفهها و اقداماتی برای عملیاتی شدن این خواسته لازم است؟
در گام اول برنامهای دقیق برای این کار لازم است. وقتی این حرف را میزنیم که دانشآموز باید حرفه بیاموزد، این جمله مفهوم خیلی دقیق و روشنی ندارد. باید ببینیم آموزش و پرورش با توجه به وظایفی که دارد، چگونه باید این ایده را عملیاتی کند؟ یک ساحت تربیتی در ساحتهای ششگانه وجود دارد که در سند آموزش و پرورش لحاظ شده و آن ساحت اقتصاد حرفهای است. عملیاتی کردن این ساحت مستلزم وجود یک برنامه است. در حال حاضر شورای عالی آموزش و پرورش در حال تهیه این برنامه است و بنده هم در تدوین اهداف آن، مشارکت دارم. هشت شایستگی در این برنامه پیشبینی شده که این هشت ویژگی باید در دانشآموزان تربیت شود. این در حالی است که لوازم کار برای این اقدامات موجود نیست. در گذشته درسی بهعنوان حرفه و فن وجود داشت که این هدف را دنبال میکرد. امروزه این هدف تحت عنوان کار و فناوری به پایش شغل توسعه پیدا کرده و حالا به پایههای پایینتر و بالاتر تحصیلی هم میتواند نفوذ پیدا کند. اما این اقدام برای بهرهبرداری بدون شک امکانات، معلمان، ساعات درسی و پشتیبانیهای بیرونی از سازمان آموزش و پرورش را لازم دارد.
به پشتیبانیهای بیرونی از آموزش و پرورش اشاره کردید، این نوع حمایت تا چه حد اثرگذار است؟
آموزش و پرورش در هیچ کشوری بهتنهایی در این زمینه ورود نمیکند، اگر هم وارد شود بهتنهایی موفق نمیشود. برای عملیاتی شدن آموزش فنیحرفهای در کشورهای موفق، بنگاههای اقتصادی بیرون، اعم از دولتی و غیردولتی مشارکت میکنند. چنین مشارکتی در وضعیت فعلی کشور ما، حتی با بخشهای تخصصی تربیت حرفهای مثل دانشگاههایی که واحد کارورزی دارند، وجود ندارد چه برسد به اینکه قرار باشد برای 13 میلیون دانشآموز از بیرون پشتیبانی انجام شود. این موارد در کشور ما جا نیفتاده است و جا انداختن این کار مستلزم اقدامات جدی حرفهای است.
با توجه به اینکه سالها در سطوح مختلف آموزش فنیحرفهای فعالیت کردهاید و مشکلات این حوزه را بهخوبی میشناسید، حلقه مفقوده را در کدام بخش میدانید، چرا حرفه و مهارتآموزی در نظام آموزشی موفق عمل نکرده است؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید حوزههای آموزشی مرتبط با این بخش را تقسیم کنیم. 1- حوزه آموزشهای فنیحرفهای که در دوره دوم متوسطه آموزش و پرورش وجود دارد. 2- آموزشهای فنیحرفهای غیررسمی که در سازمان آموزش فنی حرفهای کشور و آموزش عالی و امثالهم سازماندهی میشود. 3- آموزش عالی که آموزشهای فنیحرفهای را عهدهدار است، مثل دانشگاههای فنیحرفهای و دانشگاه جامع علمی کاربردی و همه دانشگاههای مهندسی و علوم پزشکی. این موارد حوزه تربیت حرفهای را بر عهده دارند. وقتی این مراکز را مورد بررسی قرار میدهیم، میبینیم که دچار مشکلات عدیدهای هستند. یکی از مشکلات این است که تجهیزات آنها با تکنولوژی روز تجهیز نشده و از دانش فنی کافی برخوردار نیستند. منابع انسانی بهروز ندارند. چون منابع انسانی این حوزه در سیستم آموزش رسمی داخلی تحصیل کردهاند و وارد همان سیستم شدهاند، دوره مناسبی نیست. ما با دنیای خارج که تکنولوژیساز و دانش فنیساز است، هیچ ارتباط خاصی نداریم. استاد، مدرس و متخصص از بیرون دعوت نمیکنیم و منابع انسانی را به خارج نمیفرستیم که در دورههای مربوطه شرکت کنند و با تکنولوژی و روشهای روز آشنا شوند. در نتیجه منابع انسانی ما در بخش آموزش فنیحرفهای فقیر است. در زمینه منابع مالی که گردش مالی روزمره این مراکز را تامین و برنامهها را عملیاتی میکند، بهشدت مساله وجود دارد. هنرستانهای صنعتی که در حال حاضر فعال هستند، دچار مشکلات مالی هستند و با این مشکلات نمیتوانند مواد اولیه بخرند و کار خود را پیش ببرند. تکنولوژی و ابزارهایی که در دانشکدههای صنعتی وجود دارد همه برای 30،20 سال قبل است. این موارد مشکلات حوزه آموزش تخصصی است اما در بخش عمومی که شامل مقطع اول ابتدایی تا دوازدهم میشود، از نظر برنامه منسجم، منابع کارورزی، منابع انسانی، منابع مالی، منابع تکنولوژی، برنامه درسی، ساعات درسی تقریباً فقیر است. شاهد این وضع همان است که این اواخر کلمه بحران را برای وضعیت آموزش مهارت در مدارس به کار میبرند. البته من با این کلمه موافق نیستم. گاهی یک حداقلهایی وجود دارد اما اقناعکننده نیست و ما کلمه بحران را برای آن وضع بهکار میبریم. مثلاً در بخش آموزش تخصصی، هنرستانهای فنیحرفهای و دانشکدههای فنی میتوان کلمه بحران را بهکار برد. اما در حوزه آموزش فنی و عمومی تاکنون از هیچ حداقلی برخوردار نبودهایم که کلمه بحران را برای آن بهکار ببریم. چون اصلاً توجهی به آن نشده است. در آموزش فنیحرفهای وزارت آموزش و پرورش که بخش قابل توجهی از دانشآموزان متوسطه وارد آن میشوند و هدفگذاری برنامه هم افزایش این درصد است، راسی وجود ندارد، برنامه در بالاترین سطح آن در وزارت آموزش و پرورش متولی مستقیم ندارد. معاون آموزش فنیحرفهای که بتواند این سیستم را مدیریت کند، وجود ندارد، معاونت متوسطه کارهای این بخش را انجام میدهد اما به حد کافی کار در این بخش وجود دارد که ایشان درگیر شود. از سوی دیگر، چندین سال پیش در این بخش یک تصمیم کاملاً غیرکارشناسی و غیراقتصادی گرفته شد که مبنی بر آن، آموزشکدههای فنی را که تربیت تکنسین را بر عهده داشت و فارغالتحصیلان هنرستانی وارد آن میشدند از آموزش و پرورش جدا کرد و به وزارت علوم سپرد. با این اقدام اساساً ریشه تربیت تکنسین نابود شد. در دانشکدهها ساختار به نوعی دیگر است و زمینههای رشد فرق دارد. بعد از آن هزینهها بهشدت بالا رفت و استادان نظام تکنسینی که بهشدت با نیاز امروز اقتصاد ما همخوانی دارد، به حاشیه رفت و طی چند سال آینده ماهیت آن از ماهیت قبلی جدا خواهد شد و شبیه یک دانشگاه مثل دانشگاههای معمول اداره میشود با پایههای علمی ضعیفتر. بنابراین در بخش آموزش عمومی حرفه، سیاستگذاری، پشتیبانی و منابع مالی ایراد دارد. این موارد را وقتی در حوزه تخصصی میبینیم میگوییم بحران وجود دارد اما در حوزه آموزشهای عمومی اساساً برنامهای پیاده نشده و توجهی وجود ندارد که به بحران اشاره شود.
پس از بررسی این چالشها به نظر میرسد در حوزه آموزشهای عمومی ما به یک طرح نو نیاز داریم، با توجه به اینکه تربیت عمومی و فنی دانشآموزان ارتباط موثری با اشتغال آینده آنها دارد، در تحقق این برنامه اولویت با توسعه و تغییر کدام بخش است؟ استانداردهای آموزشی، افزایش توانمندیهای منابع انسانی، کتب آموزشی، نظام نظری یا نحوه تدریس؟ واضحتر اینکه از کجا باید شروع کرد؟
من فکر میکنم باید ابتدا در این زمینه به یک تصمیم راسخ رسید. این تصمیم که حاکمیت و دولت بگوید میخواهیم به وضعیت آموزشی سامان بدهیم. وقتی تصمیم گرفته شد یعنی پای کار هستند و به این ترتیب از بقیه کارها پشتیبانی میکنند. در مرحله بعدی تدوین برنامه مشخص زمانبندیشده-نه آرمانی بلکه عملیاتی و ایجاد سازوکارهای مربوط به لحاظ قانونی و حقوقی و تامین منابع مورد نیاز اعم از فیزیکی، انسانی و مالی و پیش بردن مجموع این موارد اهمیت دارد. وقتی شعار اقتصاد مقاومتی میدهیم، بنده عرض میکنم در وزارت آموزش و پرورش در بخش تخصصی تربیت حرفهای و آموزشهای عمومی مابهازایی برای این شعار وجود ندارد. اگر میخواهیم واقعاً اقتصاد مقاومتی را عملی کنیم که استراتژی رشد و توانمندسازی اقتصاد است، باید مابهازای آن را ایجاد کنیم. در آموزش این موضوع وجود ندارد، نه اینکه آموزش و پرورش به فکر نبوده است، همین الان دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش به سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی برای ساحت اقتصاد حرفهای اهداف و برنامه تعیین کرده است. اما این موارد روی کاغذ خواهد ماند. چون هیچگونه امکان تعیین سازوکارهای عملیاتی برای آن وجود ندارد و نمیتوانند به نتیجه برسند. همین الان درسهای نظری به زحمت پیش میروند چه برسد به اینکه بخواهند آموزش حرفهای بهروز ایجاد شود. ما هنوز از ماشینآلاتی که سال 1352 به قبل آلمانیها در بعضی هنرستانها نصب کردهاند، استفاده میکنیم، بنابراین چطور میتوانیم از اقتصاد مقاومتی حرف بزنیم و بگوییم پشتیبان این اقتصاد هنرستانها و آموزش و پرورش است.
از نظر شما آیا تاکنون فقدان مهارتآموزی و آموزش عمومی در لایههای مختلف اجتماعی و توسعه اقتصادی تاثیرگذار بوده است؟
بله قطعاً، ما دانشآموختگان فراوانی در سطوح مختلف داریم که ناکارآمد هستند، این افراد در بنگاههای صنعتی و کسبوکارهای اقتصادی فعال هستند اما مهارتهای لازم را ندارند. این افراد چشمشان به سمت دولت است که استخدام شوند. درحالی که دوره استخدام دولت تمام شده و اگر دولت 15 تا 20 درصد کارکنان خود را از سیستم حذف کند باز هم زمینه برای جذب این افراد فراهم نمیشود، بدنه دولت به قدر کافی بزرگ است. نباید کسی فکر کند تحصیلات عالی انجام دهد تا استخدام دولت شود. این افراد به این دلیل که تواناییهای کافی کسب نمیکنند، مستاصل هستند، حتی اگر پول هم به قدر کافی به آنها بدهند باز قادر به ایجاد بنگاه و کسبوکار موفق نخواهند بود. ما تجربههای کافی در این زمینه در دولتهای مختلف داریم. در دولت آقایان خاتمی و احمدینژاد برای راهاندازی بنگاههای کوچک و متوسط منابع مالی داده شد اما آنطور که باید به نتیجه نرسید و یکی از دلایل مهمی که این کار به نتیجه نرسید و همه از جمله مجلس و سازمان برنامه اذعان دارند که موثر عمل نکرد، این بود که افرادی که آمدند این پولها را گرفتند، مهارتهای کسبوکار و دانش ضمنی و علمی کسبوکار را بلد نبودند. پول را گرفتند که بنگاه و کسبوکار راه بیندازند و به اشتغالزایی کمک کنند اما در نهایت بنگاههای زودبازده ایجاد نشد و اقتصاد و آمار اشتغال رشد نکرد.
فکر میکنید چه دستگاهها و نهادهایی باید در این زمینه مشارکت کنند؟
در ابتدا دستگاههای ذینفع سیاستگذاری و در راس آن دولت محترم. دولت وقتی این ایده را مطرح میکند باید خودش در عالیترین سطح پای کار باشد. نهاد دولت یک موضوع را مورد بحث قرار دهد، از کسانی که تربیت حرفهای میکنند و کسانی که متقاضی منابع حرفهای هستند، دعوت کند و مشکلات را بررسی کنند و راهکار ارائه دهند و در دستور کار عملیاتی قرار دهند و بودجه آن را مشخص و پشتیبانی کنند، این قبیل فعالیتها مداومت میخواهد. من فکر میکنم مهمترین چیز در این فعالیت آمدن بالاترین سطوح اجرایی پای کار و توجه به مهارتآموزی است. غیر از این یک شعار بیشتر نخواهد بود.
مهارتآموزی در کشورهای دیگر در چه شرایطی قرار دارد و آنها چگونه به این بخش اهمیت میدهند؟
مسابقات جهانی مهارت امسال و یک ماه دیگر در ابوظبی برگزار میشود. اگر میخواهند بهتر بدانند در کشورهای دیگر تربیت حرفهای از طرف دولت، اتحادیهها و بنگاههای اقتصادی چطور مورد حمایت و تقویت قرار میگیرد؛ 50 نفر از مدیران و کارشناسان کشور را انتخاب و به این مسابقات بفرستند که از آنجا بازدید کنند. کشورهای دیگر از شرق دور، کره، ژاپن، چین تایپه، هنگکنگ و کل اروپا و آمریکا پای کار هستند و این کشورها نیروهای خود را برای این کار تربیت میکنند و در این مسابقه برای گرفتن مدالها تلاش میکنند. این مدالها نماد پیشرفت اقتصاد و کیفیت محصولات این کشورهاست. از طریق گرفتن این مدالها بیانیهای در جهان منتشر میکنند که نیروهای انسانی کشور ما عالیترین نیروی انسانی در سطح جهان است، مدال طلا گرفتهاند و کیفیت محصولات ما برتر معرفی شده است. این در حالی است که باید مقایسه کنیم در کشور ما، دولت، نهادهای مربوطه، بنگاههای اقتصادی و اتحادیهها چطور با هم تعامل میکنند و دانشجویان و محصلان را پشتیبانی میکنند که واحد کارورزی بگذرانند و دوره مهارتآموزی ببینند. ما در این زمینهها با مشکل مواجه هستیم. ما از گذشته دور بهشدت در موضوع تربیت حرفهای از نظر کمیت افزایش و کیفیت کاهش داشتهایم. 150 هنرستان و آموزش فنیحرفهای که در کارخانهها بودهاند، تعطیل شدهاند در صورتی که قبلاً در کارخانهها هنرستانهای جوار وجود داشت. در برخی هنرستانها در رشتههای بسیار نادری که نیاز بنگاههای اقتصادی بود نیرو تربیت میشد، اما این آموزشها تعطیل شد. حالا بعضی از کارخانهها در دانشگاههای علمی- کاربردی فعال هستند، این هم خوب است اما با هنرستان فرق دارد. اما ارائه ظرفیت برای کارورزی و کارآموزی فرمالیته اجرا میشود، چون هیچ بنگاه اقتصادی به این افراد توجه نمیکند و ظرفیتی برای کار در اختیارشان قرار نمیدهد.