تاریخ انتشار:
مروری بر زندگی آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد مدرن
تولد علم اقتصاد
آدام اسمیت در روز پنجم ژوئن سال ۱۷۲۳ میلادی در روستای کوچکی در اسکاتلند متولد شد. او که تمام سالهای عمرش پیش از ورود به کالج را در این روستا گذرانده است، در ۱۴سالگی - سنی که تمامی دانشآموزان وارد کالج میشدند - با دریافت بورسیه تحصیلی وارد دانشگاه گلاسکو شد و سپس تحصیلاتش را در دانشگاه آکسفورد ادامه داد و با گنجینه وسیعی از اطلاعات در زمینه ادبیات انگلیسی، فارغالتحصیل شد.
آدام اسمیت در روز پنجم ژوئن سال 1723 میلادی در روستای کوچکی در اسکاتلند متولد شد. او که تمام سالهای عمرش پیش از ورود به کالج را در این روستا گذرانده است، در 14سالگی - سنی که تمامی دانشآموزان وارد کالج میشدند - با دریافت بورسیه تحصیلی وارد دانشگاه گلاسکو شد و سپس تحصیلاتش را در دانشگاه آکسفورد ادامه داد و با گنجینه وسیعی از اطلاعات در زمینه ادبیات انگلیسی، فارغالتحصیل شد.
او را یک فیلسوف معنوی و یکی از دانشمندان پیشگام در حوزه اقتصاد سیاسی در دنیا میدانند، ولی مهمترین دلیل شهرتاش در جهان، تالیف دو کتاب است که نهتنها نامهای آنها در تاریخ باقی مانده است، بلکه مفاهیم معرفیشده در آنها هنوز هم مورد استناد پژوهشگران حوزه اقتصاد قرار میگیرد. یکی از این کتابها «نظریه احساسات اخلاقی» نام دارد که در سال 1759میلادی تالیف شد و در بخشی از آن نوشته شده: «بشر چقدر میتواند خودخواه باشد که تصور کند اصولی در طبیعت وی قرار داده شده است که باعث میشود او در ثروت و موفقیتهای دیگران سهیم شود یا به تعبیر بهتر مالک آنها شود و شادی آنها را بتواند در تصاحب خود درآورد.»
کتاب دیگر او که حتی از کتاب اول هم شهرت بیشتری دارد، در سال 1776 میلادی تالیف شد و «پرسشی درباره ماهیت و دلایل ثروت ملل» نام دارد، ولی به طور خلاصه «ثروت ملل» نامیده میشود. این کتاب اولین کتاب تالیفشده در زمینه اقتصاد مدرن است و به همین دلیل از اسمیت به عنوان پدر علم اقتصاد مدرن و اثرگذارترین متفکر حوزه اقتصادی یاد میکنند.
به هر حال این دانشمند برجسته اقتصادی و این متفکر بزرگ، تحصیلاتش را در دانشگاه گلاسکو در رشته فلسفه اجتماعی آغاز کرد و سپس در ادامه به مطالعه در زمینه ادبیات انگلیسی پرداخت و همین دانش به او کمک کرد تا سخنرانیهای زیادی در دانشگاه ادینبورگ انجام دهد و با استادان برجستهای از جمله دیوید هیوم آشنا شود. همین تلاشهای پیگیر وی سبب شد تا به اسمیت پیشنهاد تدریس در رشته فلسفه اخلاق در دانشگاه گلاسکو داده شود و در طول همین دوران تدریساش بود که اولین کتابش را تالیف کرد.
زندگی شخصی اسمیت
آدام اسمیت که در روستایی در اسکاتلند متولد شده بود، تنها دو ماه سن داشت که پدرش را از دست داد. پدر او یک وکیل بود ولی مرگ زودهنگامش سبب شد تا مارگارت داگلاس، مادر آدام، به تنهایی مراقبت و نگهداری از او را بر عهده بگیرد. اطلاعات اندکی در مورد زندگی آدام در دوره کودکی وجود دارد و نویسنده زندگینامه او تنها به رابطه نزدیک آدام و مادرش و تشویقهای مکرر مادرش برای ادامه تحصیلات آکادمیک آدام و پیشرفتهای علمی وی اشاره میکند. او در یکی از بهترین مدارس ابتدایی و دبیرستان اسکاتلند تحصیل میکرد و در دوره تحصیلاتش زبان لاتین، ریاضیات و تاریخ و نوشتن را یاد گرفته بود. اما تحصیلات آکادمیک و رسمی او از 14سالگی آغاز شد. زمانی که وارد دانشگاه گلاسکو شد، از همان ابتدا تحت تاثیر فضای باز فکری و حضور دانشمندان برجسته به عنوان استادان کالج، به مساله آزادیهای فردی، آزادی بیان و شناخت علت هر مساله علاقهمند شد. در سال 1740 میلادی آدام موفق شد بورسیهای برای تحصیل در دانشگاه آکسفورد دریافت کند و این نقطه عطفی در زندگی اسمیت جوان بود.
او تدریس در دانشگاه گلاسکو را بسیار دور از دسترستر از تدریس در دانشگاه آکسفورد میدانست و در بخش دوم کتاب ثروت ملل در این مورد نوشت: «در دانشگاه آکسفورد، شمار زیادی از استادان علاقهای به ادامه کار خود به عنوان استاد ندارند و تدریس آنها تنها جنبه ظاهری دارد.» اسمیت یک بار به یکی از دوستانش در مورد فضای حاکم بر دانشگاه آکسفورد آن روزها شکایت کرده بود و گفته بود مطالعه کتاب «رسالهای در مورد طبیعت انسان» نوشته دیوید هیوم در دانشگاه آکسفورد غیرقانونی است و زمانی که مقامات دانشگاه متوجه شدند اسمیت این کتاب را مطالعه میکند ضمن ضبط کتاب، او را توبیخ هم کردند. طبق نوشتههای ویلیام رابرت اسکات، دانشگاه آکسفوردی که اسمیت در آن تحصیل میکرد، کمک چندانی در جهت رشد زیرساختهای ذهنی او و تبدیل شدنش به اسطوره اقتصادی دنیا نکرد. اگرچه حضورش در این دانشگاه فرصتی برای اسمیت فراهم کرد تا کتابهای زیادی در زمینههای مختلف مطالعه کند و مطالب زیادی بیاموزد. طبق نامههای به جا مانده از اسمیت، زمانی که او به مطالعه کتب مختلف در آکسفورد نمیپرداخت و در کلاسهای درسی حضور نداشت، آکسفورد برایش جای خوشایندی نبود و همین مساله
باعث شد تا در سالهای آخر حضورش در دانشگاه آکسفورد با بیماریهای جسمی زیادی درگیر شود که همگی در اثر مشکلات عصبی و اضطراب بود. در نتیجه در سال 1746 میلادی و قبل از پایان یافتن دوره بورس تحصیلیاش از آکسفورد خارج شد. او در کتاب ثروت ملل در مورد کیفیت آموزشی در آکسفورد نوشته است: «کیفیت پایین تدریس و آموزش در آکسفورد و عملکرد پایین سرمایههای فکری و ذهنی حاضر در آن دانشگاه و دیگر دانشگاههای انگلستان، در مقایسه با دانشگاههای اسکاتلند سبب شد تا رشد اقتصادی این کشور و توسعه اجتماعی آن با سرعت کمی صورت بگیرد.»
تدریس
اسمیت تدریس در دانشگاه ادینبورگ را از سال 1748 میلادی آغاز کرد و در همین دوره بود که دیدگاههای اقتصادی و فلسفی خود را در مورد طبیعت آزادی در زندگی انسان بیان کرد. در سال 1750 میلادی او با دیوید هیوم که فیلسوف مطرحی بود و به دلیل سابقه طولانیتری که در تدریس داشت و تالیفات زیادی که داشت در میان تمامی فعالان عرصه فرهنگی آن روزها شناختهشده بود، آشنا شد. اما این یک آشنایی ساده نبود. هیوم و اسمیت به دلیل قرابت فکری زیادی که داشتند، تالیف مقالاتی در زمینه اقتصاد و فلسفه و تاریخ را با هم آغاز کردند و این نوشتهها که هنوز هم در اسکاتلند از ارزش زیادی برخوردار است، راه را برای پیشرفتهای علمی آینده هموار کرد.
در سال 1751 میلادی، یعنی بعد از سه سال تدریس، به وی پیشنهاد تدریس در درس منطق در دانشگاه گلاسکو داده شد و یک سال بعد از آن او به عنوان عضو جامعه فیلسوفان ادینبورگ برگزیده شد و از انتهای سال 1753 میلادی ریاست این جامعه بر عهده او گذاشته شد. او در خاطراتش نوشته است: «13سالی که ریاست این جامعه را بر عهده داشتم میتوان اثرگذارترین و شادترین دورههای زندگی من دانست. در این سالها توانستم مطالعات جامعی انجام دهم و در مسیر این مطالعات، به اهدافی که همیشه در ذهن داشتم، جامه عمل بپوشانم.» در سال 1759میلادی بود که او به همراه گروهی از استادان دانشگاه گلاسکو اقدام به تالیف کتاب «نظریه احساسات اخلاقی» کرد و این کتاب هم در زمان خود و هم در سالهای بعد محبوبیت زیادی پیدا کرد. او بعد از انتشار این کتاب آنقدر مشهور شد که بسیاری از دانشجویان ثروتمند آن دوران، مدرسه و دانشگاه خود را رها میکردند تا به گلاسکو بیایند و تحت تعلیم اسمیت قرار بگیرند. در دهه 1760 میلادی بود که او مطالعاتی در زمینه اقتصاد انجام داد؛ و در یک سخنرانی اعلام کرد دلیل افزایش ثروت ملی، نیروی کار است نه اینکه افزایش حجم ذخایر طلا و نقره عامل رشد ثروت
ملی شود. این نظریه اقتصادی که تغییر بزرگی در دیدگاههای اقتصادی دوره کالاگرایی آن روزها ایجاد کرد، سبب شد تا نظام سیاستگذاری اقتصادهای اروپای غربی تغییر کند. در سال 1762 میلادی دانشگاه گلاسکو مدرک دکترای حقوق را به پاس سالها مطالعه و تحقیق به اسمیت اعطا کرد و بعد از این اعطا، پیشنهادی به اسمیت شد که زندگیاش را تغییر داد.
سفر به دور اروپا
در سال 1763 میلادی یک دوک جوان اهل بوسیلیوچ (Buccleuch) به نام «هنری اسکات»، به اسمیت پیشنهاد داد تا آموزش به فرزندخواندهاش را بر عهده بگیرد. قرار بر این بود که اسمیت به همراه دوک و پسرش سفری به دور اروپا داشته باشند و در این دوران آموزش به پسر دوک انجام شود. دستمزد پیشنهادی دوک 600 پوند در هر سال به اضافه تمامی هزینههای زندگیاش از قبیل غذا و هزینه سفر بود که دو برابر دستمزد او در سالهای تدریسش در دانشگاه بود. اولین شهر محل اقامت آنها تولوز فرانسه بود که شهری است در جنوب فرانسه. او در نامهای به هیوم در مورد این شهر نوشت: «تولوز شهری بسیار دلگیر و خستهکننده است و من از بیحوصلگی دست به قلم شدم تا کتابی تالیف کنم.» آنها یک سال و نیم در تولوز ماندند و سپس به ژنو سوئیس سفر کردند و از آنجا به پاریس رفتند. او در پاریس با شمار زیادی از رهبران فکری و دانشمندان آن دوره آشنا شد و از جمله افرادی که اسمیت در سفر پاریس با آنها ملاقات کرد میتوان به بنجامین فرانکلین، آندره مورلت، هلوتیوس و فرانسوا کنه، رئیس مکتب فیزیوکراسی، اشاره کرد. کنه یکی از اقتصاددانان برجسته آن روزها بود و نظریههایش در تقابل با
نظریههای مطرح آن زمان بود. وی بر این باور بود که عامل اصلی ایجادکننده ثروت، تولید محصولات کشاورزی و توسعه کشاورزی است و تجارت نمیتواند زمینهساز رشد اقتصادی و ایجاد ثروت باشد. تاثیر دیدگاههای این اقتصاددان روی اسمیت به اندازهای زیاد بود که او کتاب ثروت ملل را به کنه تقدیم کرده است. به هر حال این سفر در سال 1766 میلادی و مدت کوتاهی بعد از مرگ برادر جوان دوک به پایان رسید و اسمیت بعد از اتمام این دوره به محل تولدش بازگشت و طی 10 سال بعد از آن به تعلیم افراد در آن شهر کوچک و تالیف کتاب پرداخت. در سال 1776 میلادی، یعنی 10 سال بعد از اتمام دوره سفرش، کتاب ثروت ملل چاپ شد. در تالیف این کتاب دیوید هیوم هم کمک زیادی به اسمیت کرده بود. این کتاب در بازار بسیار موفق بود و ظرف شش ماه تمامی کتابهای چاپشده در مرحله اول به فروش رسید.
در سال 1778 میلادی به او پیشنهاد شد به عنوان رئیس گمرکات در اسکاتلند کار کند و پنج سال بعد به عنوان بنیانگذار جامعه فلسفی ادینبورگ معرفی شد؛ ولی از آنجا که در آن زمان از طرف اعضای سلطنتی به وی سمتها و عناوین زیادی داده شده بود، از او به عنوان عضو سلطنتی این جامعه یاد میکردند. او که تمامی این سالها را در کنار مادرش و در خانه او زندگی کرده بود، در سالهای پایانی عمرش بسیار مورد تقدیر قرار میگرفت. او در 17جولای سال1790 میلادی و به دنبال یک بیماری طولانی از دنیا رفت و در بستر مرگش از اینکه نتوانسته است دانش بیشتری بدست آورد و از حقایق بیشتری پرده بردارد، افسوس خورد.
ثروت ملل
مهمترین دیدگاههای اقتصادی اسمیت در کتاب ثروت ملل دیده میشود. این کتاب هنوز هم به عنوان کتاب پیشنهادی اغلب استادان برای بررسی تحولات دیدگاههای اقتصادی طی سالهای گذشته در فهرست مطالعات اغلب دانشجویان علوم اقتصادی قرار دارد. ولی مطالب نوشتهشده در این کتاب هنوز هم موضوع اصلی مورد بحث میان اقتصاددانان است، زیرا مفاهیم و دیدگاههای مطرحشده در آن باعث ایجاد اختلاف نظرهای اساسی بین اقتصاددانان نئوکلاسیک و کلاسیک شده است. اقتصاددانان نئوکلاسیک بر این باورند که نظریه دست نامرئی اسمیت، نظریهای است که او برای توجیه بخشهای مختلف دیدگاههایش در میانههای کتاب بیان کرده است، ولی اقتصاددانان کلاسیک بر این باورند که کتاب بر مبنای همین دیدگاه دست نامرئی تالیف شده است. بر مبنای دیدگاه دست نامرئی اسمیت، انسانها به فکر حداکثر کردن رضایت خود از مصرف کالاهای مختلف هستند ولی حرکت در مسیر تامین نیازهای شخصی هر فرد، سبب میشود رفاه نسبی در جامعه ایجاد شود. او بر این باور است که رقابت در بازار آزاد در شرایطی که افراد به فکر تامین نیازهای خود هستند، سبب میشود تا کل جامعه سود ببرند. زیرا زمینه برای پایین ماندن قیمتها
فراهم میشود و انگیزه لازم برای تولید کالاها و خدمات متفاوت در جامعه به وجود میآید. البته گروهی هم بودند که با تعاریف اقتصادی معرفیشده توسط اسمیت مخالف بودند. از جمله این افراد میتوان به آلفرد مارشال اشاره کرد. او بر این باور است که انسان هم در فضای اقتصادی اهمیت زیادی دارد و نباید تمام تاکید را روی پول و خدمات و کالا گذاشت. در واقع این ثروت نیست که اهمیت دارد، بلکه رفاه نوع بشر است که برای تمامی دولتها و حتی انسانها مهم است و در تلاش برای دستیابی به آن هستند. بدون شک ثروتی که رفاه را برای انسان ایجاد نکند، نهتنها اهمیتی ندارد بلکه میتواند برای اقتصاد خطرآفرین هم باشد. اما علاوه بر این کتابها، اسمیت دو مقاله هم تالیف کرده است که مقاله اول در سال 1763 میلادی تالیف شد ولی برای اولین بار بعد از مرگش منتشر شد. این مقاله «عدالت، پلیس، درآمد و سلاح» نام دارد که در سال 1896 میلادی برای اولین بار چاپ شد. مقاله بعدی که در سال 1795 میلادی تالیف شده است «مقالهای در مورد مباحث فلسفی» نام دارد که در مورد زمان چاپ این مقاله اطلاعاتی در دست نیست.
منبع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Adam_Smith
https://en.wikipedia.org/wiki/Adam_Smith
دیدگاه تان را بنویسید