وقتی مارکس هم نمیخندد
بستههای نجات اقتصادی دولتها چگونه سرمایهداری رفاقتی را زنده میکند؟
بازنده بستههای محرک اقتصادی، بازار آزاد است اما برنده آن سوسیالیسم نیست. وقتی که شیوع ویروس کرونا زمزمههای فرورفتن اقتصاد جهانی در باتلاق بحران را برانگیخت، چپها ته دلشان خوشحال بودند که بالاخره فرصتی به وجود آمده که همه چیز را گردن سرمایهداری، بازار آزاد، لیبرالیسم و جهانیسازی بیندازند و با حمایت هرچه بیشتر از دخالت دولت در اقتصاد، انتقام خود را از جریان راست اقتصادی بگیرند و کینههای دیرینه خود را سر آنها خالی کنند. آنها یک چیز کم داشتند و آن هم حمایت اذهان عمومی از دخالت هر چه بیشتر دولت در اقتصاد بود. بحران کرونا در ظاهر این فرصت را فراهم کرد اما فقط در ظاهر! تیتر رسانهها این است که پروازهای تجاری که نتیجه جهانیسازی است منجر به شیوع کرونا شد، زنجیرههای تامین به این خاطر شکسته شده که بازار آزاد منجر به تخصصی شدن حداکثری کارها شده و باعث شد که چرخ تولید بخوابد، دارو و واکسن برای کرونا تولید و کشف نمیشود چون دولتها به اندازه کافی برای این صنعت هزینه نکردهاند و تعداد تختهای بیمارستانی کافی نیست چون دولت پایش را از اقتصاد بیرون کشیده است. مردم این تیترها را میخوانند و با خود میگویند: «پس راهحل، بزرگ شدن هر چه بیشتر دولت است.» و اینگونه سیاستمدارانی که رایشان را با وعدههای پوپولیستی جمع میکنند فرصت درو پیدا کردهاند. سیاستمدارانی هم که میدانند دخالت دولت در اقتصاد اشتباه است چارهای پیش پای خود نمیبینند جز اینکه وعده بستههای محرک اقتصادی را بدهند و نشان دهند که میخواهند با دخالت حداکثری در اقتصاد، از کسبوکارها و مردم حمایت کنند. در کشوری مثل ایالات متحده که کسبوکارهای خصوصی آنقدر بزرگ شدهاند که عملاً از طریق لابیهای قدرتمند خود تعیین میکنند چه کسی از صندوقهای رای بیرون آید، حمایت دولت از کسبوکارهای در حال نابودی عملاً به معنای حمایت دولت از کسبوکارهایی است که بیشترین روابط سیاسی را دارند و این یعنی قرار گرفتن هرچه بیشتر سیاست و اقتصاد در دام سرمایهداری رفاقتی. اگرچه آدام اسمیت از آنچه رخ داده خوشحال نیست اما آب خوش از گلوی مارکس هم پایین نخواهد رفت.