طرحی برای آینده موسسه نیاوران
اگر از بسیاری از فرهیختگان و منتقدان دولت قبل سوال کنیم که مهمترین اشکال دولت آقای احمدینژاد چه بوده است احتمالاً اتخاذ سیاستهای نادرست و به هدر دادن پول هنگفت نفت را مهمترین عامل مخالفت خود بر میشمرند.
اگر از بسیاری از فرهیختگان و منتقدان دولت قبل سوال کنیم که مهمترین اشکال دولت آقای احمدینژاد چه بوده است احتمالاً اتخاذ سیاستهای نادرست و به هدر دادن پول هنگفت نفت را مهمترین عامل مخالفت خود بر میشمرند. تردیدی نیست که ضعف و اشکال دولت قبل از این حیث بسیار برجسته و قابل توجه بود اما از منظر یک اقتصاددان اشکال اصلی که در کار دولت قبل میتوان سراغ گرفت تخریب نهادهایی بود که زمینهساز رشد بلندمدت یک کشور هستند. ادبیات رشد اقتصادی متاخر نشان میدهد که اگرچه سیاستهای اقتصادی اهمیت دارند اما کارکرد آنها در کوتاهمدت است و رشدهای موقتی تاثیر چندانی در بهروزی و توسعه کشورها ندارد. آنچه اهمیت دارد رشد بلندمدت و مستمر است و این چیزی است که مرهون کارکرد مطلوب نهادهای اصلی در یک اقتصاد است. درست است که هرز رفتن 700 میلیارد دلار پول نفت حسرتآور و تاسفبرانگیز است اما از آن مهمتر و بدتر تخریب نهادهایی است که مقوم رشد یک کشور در بلندمدت هستند. این نهادها دانشگاهها، پلیس و قوه قضائیه، بوروکراسی دولتی، آموزش و پرورش، بهداشت عمومی و امثالهم هستند. برهم زدن قواعد ارتقا در سلسلهمراتب اداری و نصب افرادی که هیچ قرابتی
با بسیاری از این سازمانها ندارند و کنار گذاشتن شرایط تعیینشده برای احراز یک شغل، اخراج افراد باسابقه و باتجربه، بیمهری و تحقیر کارهای کارشناسی و پژوهش و به مسخره گرفتن مطالعه و دقتنظر کارشناسی در اتخاذ تصمیمات همه به یک معنا همان تخریب نهادهایی است که باید زمینهساز رشد کشور باشند. مثالهای متعددی در این رابطه میتوان مطرح کرد اما در اینجا کافی است تا به سرنوشت موسسه عالی پژوهش در برنامهریزی و توسعه که بعدها به موسسه عالی آموزش و پژوهش در مدیریت و برنامهریزی تغییر نام یافت نظر کنیم. این موسسه (از این پس موسسه نیاورانش مینامیم) در زمان اصلاحات و با روی کار آمدن آقای ستاریفر به مرحوم حسین عظیمی سپرده شد و ایشان سهم بسزایی در برهم زدن نظم سابق آن و ادغام این مجموعه با مجموعه سازمان مدیریت دولتی ایفا کرد. در نتیجه این ادغام آنچه پیش از هر چیز فدا شد کیفیت نهاد موسسه نیاوران بود. به هر حال آنچه بود با درگذشت مرحوم عظیمی و روی کار آمدن دولت آقای احمدینژاد به مراتب بدتر شد و شیرازه این موسسه به کلی متلاشی شد. شرح آنچه را بر این موسسه گذشت دیگران روایت خواهند کرد. دیگر از موسسه چیزی جز یک کالبد بیروح در
حال احتضار باقی نمانده بود. خوشبختانه با خبر انتصاب آقای دکتر مسعود نیلی به ریاست این نهاد انتظار میرود که موسسه نیاوران از نو احیا شود و بتواند به عنوان یک نهاد پژوهشی و آموزشی کارکرد ممتازی در کشور داشته باشد. آنچه در ادامه به آن خواهم پرداخت طرح پیشنهادی اینجانب به عنوان یکی از فارغالتحصیلان آن نهاد1 در مورد چگونگی این احیاست.
طرح پیشنهادی برای ماموریت آتی موسسه
شاید مهمترین کارکرد موسسه نیاوران در گذشته دفاع از شکلگیری نگاه مکتب اقتصاد بازار در عرصه علم اقتصاد، برنامهریزی توسعه و سیاستگذاریهای اقتصادی بوده است. به اعتقاد اینجانب اشتباه است اگر احیای موسسه را صرفاً بازگشت به گذشته قلمداد کنیم. باید توجه داشت که زمان گذشته است و شرایط حال مانند شرایط گذشته نیست. اگر در گذشته تفکرات چپ هیمنه عجیبی در نظام کارشناسی، افکار عمومی و نظام سیاستگذاری داشت اما امروز وضعیت دگر گشته است. اگر در گذشته در دانشکدههای اقتصاد مفاهیم چپ و مارکسیستی یا مفاهیم قدیمی علم اقتصاد آموزش داده میشد اما امروزه دانشکدههای اقتصاد تحول یافتهاند و منابع درسی به روز شده و کیفیت آموزشی در آنها ارتقا یافته است؛ لذا به اعتقاد اینجانب بازگشت به عقب با توهم اینکه دیگران به لحاظ علمی ضعیف یا چپ هستند موسسه را به همان مسیر انزوایی میاندازد که در گذشته بود و از همین روزن آسیبپذیر شد. در مقابل این نگاه پیشنهاد من این است که کارکرد موسسه دوگانه باشد. کارکرد اول آن ایجاد یک موسسه با کیفیت عالی (Center of Excellence) در عرصه
علوم اقتصادی یعنی علم اقتصاد، فاینانس، مدیریت، سیاستگذاری عمومی، حسابداری و حتی حقوق اقتصادی باشد. مقصود این است که موسسه بتواند روزنه ورود پیشرفتهای علمی در این حوزهها به کشور قلمداد شود. این امر میسر نخواهد شد مگر آنکه موسسه نه تنها یک موسسه منزوی با افرادی گوشهگیر و انزواطلب و خودبرتربین نسبت به بقیه جامعه نباشد بلکه یک عرصه (Hub) علمی برای حضور، تحرک، ارتباطات و مبادلات میان دانشآموختگان و دانشجویان در مرتبه عالی شود. به عبارت دیگر باید شرایط در موسسه به نحوی شود که افراد جدی در عرصه یادگیری این حوزهها که نوعاً دانشجویان دکترا و بعضاً کارشناسی ارشد هستند ترجیح دهند بخشی از زمان خود را در موسسه سپری کنند و موسسه چارچوبی برای پذیرش آنها داشته باشد. لذا در بعد تقاضای پیشرفتهای علمی باید تدابیری اندیشید تا موسسه نقش محوری و هماهنگی (coordination) در مبادلات علمی ایفا کند به جای اینکه صرفاً یک نهاد علمی در کنار دیگر موسسات آموزشی کشور باشد. این امر چگونه ممکن است؟ به اعتقاد نگارنده تنها راه و بهینهترین راه ایجاد شبکههای علمی است. اینجانب در طول اقامت خود در کشور ایتالیا شاهد بودم که پنج دانشکده
اقتصاد مطرح در شمال ایتالیا باهم شبکهای ترتیب دادند و یک برنامه دکترای مشترک ارائه کردند.2 مزیت این کار در این است که منابع همه این دانشکدهها رویهم ریخته شده و زمینه بهتری برای کار آکادمیک و پژوهشی فراهم میشود. به عنوان مثال هر دانشجوی دکترا مجبور نیست استاد راهنمای خود را صرفاً از میان استادان دانشکده خود انتخاب کند چرا که ممکن است موضوع مورد علاقه وی مورد توجه هیچکدام از استادان نباشد یا استاد و دانشجو نتوانند به خوبی با هم کار کنند. گاه یک دانشکده امکانات سختافزاری بیشتری (مثلاً اتاق) دارد و میتواند در اختیار دانشجویان دکترا قرار دهد. متاسفانه در حال حاضر تعداد هیات علمی در بسیاری از دانشکدهها و موسسات ایران کم است و در عین حال تعداد زیادی دانشجوی دکترا پذیرش کردهاند. مثلاً هماکنون تعداد هیات علمی خود موسسه نیاوران کمتر از 10 نفر است و ظاهراً سالی شش نفر دانشجوی دکترا در آنجا پذیرفته میشود. واقعاً چگونه ممکن است با این تعداد کم هیات علمی این تعداد دانشجوی دکترا پذیرفت. در حال حاضر تعداد هیات علمی در دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف نیز اندک است. از قضا از امسال پژوهشکده پولی و بانکی نیز دانشجوی
دکترا پذیرش کرده در حالی که ماموریت اصلی آن پژوهش بوده است و بعید است که تعداد دارندگان مدرک دکترا در آنجا زیاد باشد. صرفاً همینقدر اشاره کنم که دانشکده اقتصاد دانشگاه میلان به عنوان یکی از اعضای این شبکه دارای بیش از 40 هیات علمی در رشته اقتصاد است و کمترین تعداد مقالاتی که هر کدام از استادان آنجا منتشر کردهاند چهار مقاله است در حالی که تعداد استادان ایرانی که در کل این موسسات مشغول به کار آموزش و پژوهش هستند که بیش از دو مقاله علمی در مجلات معروف خارجی داشته باشند به عدد 10 نمیرسد. دانشکده مذکور از این تواضع برخوردار بود که زمینهساز شکلگیری شبکه را فراهم کرد اما موسسات و دانشکدههای ما به رغم بضاعت علمی ناچیز به راحتی حاضر به همکاری با هم نیستند. حضور دکتر مسعود نیلی به ریاست موسسه عالی پژوهش موجب میشود که ارتباط دوجانبه میان موسسه نیاوران و دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف تحکیم شود و این دو نهاد بتوانند بر سر جذب مشترک دانشجوی دکترا به راحتی به تفاهم برسند. همزمان میتوان پیشبینی کرد که پژوهشکده پولی و بانکی و حتی موسسه عالی بانکداری و موسسه مطالعات انرژی نیز به این شبکه بپیوندند. میتوان شبکه را
وسیعتر کرد و واحد علوم تحقیقات را هم شامل کرد و به این ترتیب موسسه عالی پژوهش تبدیل به مکانی شود که کلاسهای دوره دکترای این مراکز به طور مشترک در آنجا برگزار شود. روشن است که از وجود اقتصاد مقیاس میتوان در عرصه آموزش نیز حداکثر بهرهبرداری را کرد. برای دانشجویان دکترا نیز تعداد زیاد حداقل این مزیت را خواهد داشت که امکان پیدا کردن همکار در امر تالیف و پژوهش بیشتر میشود و فضای پژوهشی بیشتری در آنجا حاکم خواهد شد و رغبت و رقابت بیشتری را در پژوهش علمی احساس خواهند کرد. در بعد عرضه علم نیز باید تدبیری اندیشید. راه ورود مفاهیم جدید علمی از طریق ایجاد معبری برای ورود حاملان علوم جدید است. باید راهی ایجاد شود تا پای افراد بنام در این علوم به ایران باز شود و بشود با درخواست ارائه دوره و ارائه مقاله ارتباط نزدیکی میان دانشجویان دکترا و این افراد برقرار ساخت. همچنین باید زمینهای فراهم کرد تا استادان ایران خارج از کشور بتوانند در عرصههای تخصصی خود دروسی و کارگاههایی را برگزار کنند. برای انجام این کار دو مشکل وجود دارد. نخست آنکه هزینه تامین مالی دعوت استادان بنام زیاد است و بودجه هر دانشگاه اندک. چطور میتوان
بر این مشکل غلبه کرد؟ پاسخ آن است که ایجاد شبکه موجب میشود منابع اندک هر دانشکده رویهم ریخته شده و امکان تامین مالی دعوت از استادان بنام فراهم شود. اشکال دوم این است که با توجه به تخصصی شدن علوم از کجا میتوان مطمئن بود که حوزه تخصصی یک اقتصاددان مشهور مورد توجه و نیاز دانشجویان دکترا خواهد بود؟ پاسخ آن است که ایجاد شبکه و جذب تعداد زیادی دانشجوی دکترا این امکان را فراهم میسازد تا با یک احتمال بالاتر بتوان افراد علاقهمند به تعداد کافی در هر حوزه اقتصاد پیدا کرد. گام دیگر در عرصه عرضه علم راه انداختن جریان ارائه مقالات پژوهشی است. در دانشکدههای خارجی هر هفته حداقل یک سخنرانی علمی وجود دارد که طی آن یک مقاله تخصصی ارائه میشود و معمولاً استادان اگر هیچ روز هفته هم که دانشگاه نباشند سر این ارائهها حاضر میشوند. در واقع نشاط علمی دانشجویان لیسانس و کارشناسی ارشد از طریق آموزش و نشاط علمی استادان و دانشجویان دکترا از طریق شرکت در جلسات ارائه مقاله و سمینار است. ترتیب دادن پیوسته چنین جلساتی یک امر الزامی و گریزناپذیر برای بهبود نظام آموزش در سطوح عالی است. به اعتقاد اینجانب نه تنها باید بدبینی، حسادت، یا
کینه از میان دانشکدههای اقتصاد رخت بربندد بلکه باید فضای همکاری جایگزین شود و تلاش شود میوه شیرین این همکاری توسط همه چشیده شود. موسسه عالی پژوهش خصوصاً با سعهصدر و خیرخواهی آقای دکتر نیلی مستعد پذیرش این رویکرد است. گام دیگری که به اعتقاد اینجانب ضروری است تا برداشته شود این است که پیوندهای منطقهای با دانشکدههای اقتصاد ایجاد شود. کشور ترکیه سالها پیش از ما شروع به اعزام جوانان خود به دانشکدههای اقتصاد مطرح در جهان کرد و اینک سرریز آن فعالیت به شکل ایجاد دانشکدههای اقتصاد مطرح در آنجا ظاهر شده است. ظاهراً مشابه همین مساله در روسیه، پاکستان و دوبی در حال تحقق است. موسسه عالی پژوهش به عنوان محور عرصه پژوهشهای اقتصادی در ایران میتواند شبکه مبادله دانشجو و پژوهشگر با دانشکدههای مطرح در این کشور برقرار کند و نهتنها به مبادله دانشجو بپردازند بلکه زمینهای فراهم شود تا مقالاتی که توسط افراد هر دانشکده نوشته میشود در دانشکدههای دیگر موجود در این شبکه ارائه شود. با این تمهید میتوان زبان انگلیسی را به دانشکدهها برگرداند و فضای دانشکدههایمان را به فضایی بینالمللی تبدیل سازیم. از ثمرات چنین شبکههایی
نیز میتوان استفاده کرد تا استادان بنام آمریکایی و اروپایی را با هزینه مشترک به این منطقه دنیا دعوت کنیم و بتوان برایشان یک تور علمی برپا کرد و به صورت مشترک هزینههایش را پرداخت کرد. کارکرد دومی که موسسه نیاوران باید داشته باشد در عرصه پژوهشهای مرتبط با سیاستگذاری است. این واقعیت که موسسه سابقاً به سازمان برنامه و بودجه مرتبط بود و اینک به نهاد ریاست جمهوری الزام میکند که رفتار موسسه صد درصد همانند یک نهاد علمی محض نباشد. موسسه باید و میتواند همانند گذشته نقش مغز متفکر نظام سیاستگذاری را ایفا کند و پژوهشهای مرتبط انجام دهد. در واقع موسسه نیاوران میتواند الگوی خود را موسسه رند (Rand Corporation) قرار دهد و بتواند در عرصه سیاستپژوهی موثر باشد. به تبع این ماموریت، ماهیت دورههای آموزشی در سطوح کارشناسی ارشد این موسسه دیگر علم اقتصاد محض یا علم مدیریت محض نخواهد بود بلکه علم سیاستگذاری عمومی (public policy) و مدیریت بخش عمومی (public administration) خواهد شد. همانگونه که احتمالاً میدانیم موسسه رند در کنار خود یک دانشکده عالی رند(rand graduate school) نیز دارد که در رشته سیاستگذاری عمومی دانشجو
میپذیرد. این کارکرد دوگانه سیاستپژوهی و فعالیت علمی با ماهیت عملکرد شخص آقای دکتر نیلی نیز سازگاری دارد و به نظر میرسد قابل انتقال به موسسه نیز باشد و با سابقه موسسه نیز همخوان است.
جمعبندی
در یک جمعبندی پیشنهاد اینجانب در مورد نحوه احیای موسسه این است که ماموریت جدیدی برای موسسه تعریف شود و این ماموریت جدید میتواند ایفای نقش هماهنگی، محوریت و تامین مالی جریان رشد علم اقتصاد و حوزههای وابسته در سطوح تخصصی باشد و این کار از طریق ایجاد یک شبکه با موسسات دیگر ممکن شود. همزمان این شبکه میتواند با دیگر موسسات علمی مطرح در منطقه نیز شبکه مبادله دانشجو و پژوهشگر ایجاد کند و فضای فعالیت علمی را بینالمللی سازد. از سوی دیگر موسسه به نقش خود در سیاستپژوهی برای دولت ادامه داده و بتواند دورههای کارشناسی ارشد خود را به سمت سیاستگذاری عمومی متمایل سازد.
پینوشتها:
1- اینجانب در مورد تاریخچه، مزایا و معایب موسسه نیاوران پیش از این مطلبی را تحت عنوان خوب و بد موسسه نیاوران در نشریه تجارت فردا منتشر کردم.
2- نام این برنامه مشترک LASER است. برای اطلاع بیشتر به این آدرس مراجعه کنید: http://laser.unimi.it
دیدگاه تان را بنویسید