مروری بر برخی از مهمترین دلایل رخوت پژوهش اقتصادی در ایران
رخوت پژوهشی
اصولاً موضوع پژوهش در ایران به ویژه در علوم انسانی و اقتصاد دچار رخوت است که برخی از دلایل آن عمومی است و برخی دیگر اختصاصی اقتصاد است. برخی از علل عمومی رخوت پژوهشی در کشور عبارتند از: کمبود تقاضای پژوهش / سیستم آموزشی / رشد سریع و ساختار سنتی جمعیت کشور / وضعیت بسیار بد پرداختهای معلمها و استادان کشور / کاهش ارتباط اقتصادی و علمی با جهان توسعهیافته طی دهههای اخیر
اصولاً موضوع پژوهش در ایران به ویژه در علوم انسانی و اقتصاد دچار رخوت است که برخی از دلایل آن عمومی است و برخی دیگر اختصاصی اقتصاد است. برخی از علل عمومی رخوت پژوهشی در کشور عبارتند از:
1- یکی از علل اساسی رخوت پژوهش در ایران کمبود تقاضای آن است. پژوهش نیز مانند هر کالای اقتصادی از یک بازار برخوردار است و ارزش و مقدار آن با توجه به عرضه و تقاضای موجود شکل میگیرد. در کشور ما که اقتصادی متکی به درآمدهای نفتی دارد و بیشتر نیازهای بخشهای تولیدی و حتی خدماتی به راحتی از طریق واردات امکانپذیر است، به طور طبیعی نیازی به انجام پژوهش برای یافتن راهکارهای مناسب تولیدی احساس نمیشود. در چنین شرایطی، بنگاههای اقتصادی دولتی و خصوصی به طور عقلایی واردات آسان را به فعالیتهای پژوهشی که معمولاً توام با ریسک بوده و حصول نتایج در آنها نیاز به زمان دارد، ترجیح میدهند. سیاست جایگزینی واردات که از دهه 1350 در ایران شروع شد، تا حدودی نیاز به پژوهش را، به ویژه در بخش صنعت، ایجاد کرد. اما با توجه به کشیدن حصار حمایتی قوی و طولانیمدت در برابر رقبای مطرح در بازارهای جهانی، این نیاز به پژوهش و نوآوری و ارتقای پیوسته کیفیت، در حد ارضای بازارهای بسته داخلی محدود شد. مساله تحریم اقتصادی پس از انقلاب نیز نیاز به پژوهش برای ادامه کار صنایع وابسته (از لحاظ مواد اولیه و فناوری) را افزایش داد، اما آن نیز محدودیتهایی
مانند سیاست جایگزینی واردات داشت. به عبارت دیگر، نیاز به پژوهش هیچگاه به صورت یک نیاز درونزا و به عنوان بخشی از سیاستهای توسعه کشور دیده نشده است. اکنون در ادبیات اقتصاد توسعه پذیرفته شده است که کشورهای در حال توسعهای که از صنعت پژوهش و توسعه (R&D) خوبی برخوردار هستند، توانستهاند از سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی بیشتری بهرهمند شوند و میزان بهرهبرداریشان از این سرمایهگذاریها نیز بیشتر از کشورهای در حال توسعهای است که صنعت پژوهش و توسعه ضعیفتری دارند.
2- سیستم آموزشی یکی دیگر از عواملی است که میتوان آن را برای رخوت پژوهش در کشور ما سرزنش کرد. در این سیستم که از دوران ابتدایی آموزش و پرورش شروع میشود، جایی برای پژوهش و نوآوری و خلاقیت وجود ندارد. دانشآموزان دانش را فقط از طریق گوش دادن به معلم در کلاسهای درس و خواندن کتابهای درسی استاندارد فرامیگیرند. معیارهای ارزیابی پس دادن مطالب تدریسشده و رمز موفقیت افراد نیز، قدرت حافظه و پشتکار بسیار در فراگیری آنهاست. نحوه ورود به دانشگاه نیز، که اتکای بسیاری بر حافظه و به خاطر سپردن جزییات ارائهشده در هر درس و هنر پاسخگویی به سوالهای چندگزینهای دارد، در شکلگیری نظام آموزشی دولتی و خصوصی که دانشآموزان را برای رقابت ورود به دانشگاه آماده میکند، نقش موثری داشته است. البته در این رقابت، معمولاً افراد مستعدتر نیز موفق میشوند ولی متاسفانه استعداد همین افراد در سیستم آموزشی بدون پژوهش، تا حد زیادی تلف شده و نتیجه آن عیناً به دانشگاه منتقل میشود. در بسیاری از موارد مشاهده میشود که پروژه یک دانشجوی کارشناسی در سالهای آخر و یا حتی پایاننامه یک دانشجوی کارشناسی ارشد، اولین پژوهش جدیای او در کلاسهای درس
است. در چنین شرایطی، معلمها و استادان نیز نیازی به پژوهش ندارند و وظیفه اصلیشان، و در بسیاری از موارد تنها وظیفهشان، انتقال مطالب استاندارد و سنتی خواهد بود. روشهای سنتی متکی بر آموزش و بدون پژوهش مدتهاست که در سیستمهای آموزشی کشورهای توسعهیافته منسوخ شده است. دانشآموزان از همان شروع دوره آموزشیشان، با پژوهش در سطوح اولیه آن آشنا شده و به تدریج در طول عمر آموزشیشان به صورتهای گوناگون به آن میپردازند. معلمها و استادان نیز پژوهش را بخش مهمی از کار خود میدانند و با پژوهش مستمر در زمینههای کاریشان، دستاوردهای خود را به کلاس ارائه میدهند. در حال حاضر برخی دانشمندان علوم تربیتی، حتی تدریس مطالب پذیرفتهشده علمی را نیز مورد سوال قرار میدهند و معتقدند باید دانشآموزان و دانشجویان خود از طریق پژوهش به این یافتهها برسند زیرا ممکن است، در این مسیر روشها و مسائل جدیدتر و بهتری را که از دید سایرین پنهان بوده است کشف کنند. با توجه به آموزش پژوهش و تمرین مستمر آن در مدارس در این سیستم آموزشی، انجام یک کار پژوهشی مستقل برای یک دانشجوی سال اول، دیگر کار طاقتفرسایی نبوده و به راحتی خواندن مطالب درسی و
آماده شدن برای امتحان خواهد بود.
3- علت سوم رخوت پژوهش، و یا شاید علت شدت آن، به رشد سریع و ساختار سنتی جمعیت کشور ما مربوط میشود. با توجه به افزایش تقاضای شدید برای آموزش و پرورش و بعد از یک دوره وقفه برای آموزش عالی، هدف اولیه سیاستگذاران کشور ارائه خدمات آموزشی و تامین نیازهای کمی این نسل جدید بوده است. دغدغه تامین نیازهای اولیه آموزشی متاسفانه منجر به فراموشی هرچه بیشتر بعد پژوهشی سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی شد. به عنوان نمونه، ساعات موظف تدریس استادان طی سالهای اخیر مرتباً در حال افزایش بوده است و فشار تقاضا حجم تدریس برخی استادان را بسیار بیشتر از ساعات موظف نیز کرده است.1 غفلت از پژوهش، متاسفانه هزینه سنگین و بلندمدتی بر دوش استادان و سیستم آموزش عالی میگذارد زیرا کسانی که برای مدتی با پژوهش قطع رابطه کرده باشند به سختی میتوانند با سبکتر شدن آموزش در دورههای بعدی به کار پژوهشی بپردازند. بنابراین، با افزایش ساعات آموزشی استادان، سرمایههای پژوهشی دانشگاهها به تدریج از بین میروند. این موضوع به صورت یک دور باطل به سیستم آموزشی و نحوه آموزش دانشجویان منتقل میشود.
4- وضعیت بسیار بد پرداختهای معلمها و استادان کشور فشار شدیدی به بخش پژوهش وارد آورده است. پرداختهای ناچیز به معلمها و استادان طی سالهای طولانی شرایط زندگی سختی را برای استادان فراهم آورده به طوری که بسیاری از آنان وادار به تدریس بیشتر و یا انجام شغلهای دوم و سوم شدهاند. در شرایطی نیز که فرصتهای تحقیقاتی محدودی برای استادان پیش میآید، انگیزه مادی به صورت برجستهای خود را نمایان میسازد. البته داشتن انگیزه مادی برای انجام پژوهش نمیتواند اشکالی داشته باشد، ولی اگر کلیه فعالیتهای پژوهشی صرفاً با چنین انگیزهای انجام شوند، نمیتوان به ترویج فرهنگ پژوهش و علم در دانشگاهها چندان امیدوار بود. نگاهی به تجربه کشورهای پیشرفته در این زمینه شاید مساله را روشنتر کند. در کشور کانادا، استادان دانشگاه که از حقوق نسبی بالایی برخوردار بوده2 در کنار ساعات محدود آموزشی به انجام کارهای پژوهشی مشغول هستند. دانشگاهها، علاوه بر پرداخت حقوق، بودجه اختصاصیای نیز برای کمک به انجام پژوهش در اختیار استادان، به ویژه استادان جوان که تازه کارشان را شروع کردهاند، قرار میدهند. دولتهای مرکزی و ایالتی در کنار بخش خصوصی نیز
هر یک به نوعی امکانات و بودجههای لازم را در اختیار دانشگاهها و پژوهشگران قرار میدهند. بنابراین از یک استاد انتظار میرود علاوه بر انجام خدمات آموزشی، به طور جدی به کار پژوهش و چاپ و نشر مقالهها و کتب علمی بپردازد. نکته جالب این است که از بودجه اختصاصی به کارهای پژوهشی حمایتشده توسط نهادهای علمی دولتی، هیچ وجهی به پژوهشگر اصلی پرداخت نمیشود و کلیه مبالغ اختصاصیافته باید صرف سایر هزینهها مانند استخدام دانشجویان و کمک محققان و مسافرتهای علمی و شرکت در کنفرانسها شود. با وجود این رقابت سختی برای گرفتن چنین حمایتهایی در سطح ملی وجود دارد3، زیرا اعتبار علمی انجام چنین کارهای پژوهشیای بسیار بالاست و تاثیر بسیاری بر تحکیم موقعیت علمی استادان دارد. انجام فعالیتهای پژوهشی موثر و با کیفیت مناسب، از ضوابط بسیار مهم ارزیابی فعالیتهای استادان و یکی از شروط اساسی تبدیل وضعیت آنها از حالت آزمایشی به قطعی به شمار میرود. نگاهی به تولید دانشگاههای کشورهای توسعهیافته در دو بخش تربیت دانشجو و پیشرفت و گسترش مرزهای دانش میتواند موفقیت چنین سیستمی را تا حد زیادی نشان دهد.
5- کاهش ارتباط اقتصادی و علمی با جهان توسعهیافته طی دهههای اخیر عامل موثر دیگری در عقبماندگی تولید و نشر کارهای علمی و پژوهشی بوده است. طی سالهای 1360 الی 1370 برنامههای حمایت از ادامه تحصیلات عالی در خارج از کشور توسط دولت بسیار محدود شد و تعداد اندکی برای ادامه تحصیل به کشورهای توسعهیافته عازم شدند. این مساله به ویژه در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی مانند اقتصاد شدیدتر نیز بود. تعداد بسیاری از افراد عازمشده نیز پس از اتمام تحصیلات به دلایل گوناگون به کشور مراجعت نکردند. در این دوره برگزاری همایشهای بینالمللی علمی در داخل کشور و یا شرکت فعال استادان ایرانی در همایشهای بینالمللی در خارج از کشور نیز بسیار محدود شد. همچنین امکان استفاده از فرصتهای مطالعاتی که امکانی برای گسترش روابط علمی و بهروز کردن دانش استادان به شمار میرود نیز بسیار محدود شد. با توجه به اینکه پژوهش یکی از ارکان اساسی نظامهای آموزش عالی در کشورهای توسعهیافته است، ارتباط مستمر و سازمانیافته با آنها میتواند چنین فرهنگی را در سیستم دانشگاهی داخل نیز به تدریج ایجاد کند. متاسفانه ضعف ارتباط علمی با جهان خارج موجب ضعف در هر
دو زمینه آموزش و به ویژه پژوهش در کشور شده است. کشورهای در حال توسعهای که مسیر موفقی را در پیشرفتهای علمی طی کردهاند ارتباط منظم با جهان توسعهیافته را در دستور کار خود قرار داده و حمایتهای بسیاری از آن کردهاند. نمونه بارز این کشورها مصر، ترکیه، چین و هند هستند که به موفقیتهای چشمگیری در زمینههای علمی و در نتیجه اقتصادی طی دهههای اخیر رسیدهاند.
پینوشتها:
1- طرح تماموقت تدریس استادان در دهه 1360 ساعات موظف تدریس را به دو برابر افزایش داد. هر چند این طرح اختیاری بود ولی با توجه به سطح بسیار پایین حقوق استادان بیشتر آنها به اجبار تن به آن میدادند. پس از توقف اجرای طرح تماموقت، ساعات موظف استادان همزمان با ترمیم حقوق آنها در اوایل دهه 1380 مجدداً افزایش یافت.
2- هرچند دریافتی استادان در ظاهر کمتر از بخش خصوصی و یا حتی دولتی به نظر میرسد، اما با توجه به نوع و حجم کار موظف در دانشگاهها و آزادی عمل استادان در زمینههای مختلف، مطلوبیت کار دانشگاهی نسبت به سایر شغلها بسیار بالاست.
3- معمولاً یکسوم طرحهای پیشنهادی در یک سال پذیرفته میشوند.
دیدگاه تان را بنویسید