شناسه خبر : 16054 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مصاحبه تلفنی آدام اسمیت، مدیر ارشد علمی رسانه نوبل با اولیور هارت و بنگت هولمستروم

از دوستی دیرینه تا دریافت نوبل

تصور کنید، با شما تماس می‌گیرند و می‌گویند: سلام! شما برنده جایزه نوبل اقتصاد شده‌اید! بنابراین می‌خواهیم با شما مصاحبه‌ای ترتیب دهیم. لطفاً در این گفت و گو از احساس‌تان در لحظه شنیدن خبر و غافلگیر شدن صحبت کنید.

تصور کنید، با شما تماس می‌گیرند و می‌گویند: سلام! شما برنده جایزه نوبل اقتصاد شده‌اید! بنابراین می‌خواهیم با شما مصاحبه‌ای ترتیب دهیم. لطفاً در این گفت و گو از احساس‌تان در لحظه شنیدن خبر و غافلگیر شدن صحبت کنید. حتماً می‌دانید که این مصاحبه بنا نیست به صورت تخصصی به دستاوردهای علمی و آکادمیک شما بپردازد. اما یک نکته مهم دربر دارد، و آن اینکه از امروز به بعد اکثر مردم جهان حداقل در سطح آکادمیک، نام شما را خواهند شنید و این یعنی افراد خواه‌ناخواه کنجکاو می‌شوند تا بدانند شما چه کار مهمی کرده‌اید که شایسته دریافت نوبل شناخته شده‌اید. تاثیر دیگر این مساله بر سر زبان افتادن شاخه آکادمیک شما در رشته‌تان است. در چند ماه آینده به احتمال زیاد، در اکثر محافل علمی صحبت از نظریه‌هایی است که کمیته نوبل امسال به آنها توجه کرده است. بسیاری از دانشجویان جوان رشته اقتصاد احتمالاً این شاخه را جدی‌تر خواهند گرفت. در کل اتفاقات خوبی از این دست خواهد افتاد.



پرده اول

هارت:
سلام
اسمیت: سلام، من آدام اسمیت هستم و از سایت
Nobelprize.org که وب‌سایت رسمی جایزه نوبل و واقع در استکهلم سوئیس است تماس می‌گیرم. به خاطر برنده شدن جایزه نوبل به شما تبریک می‌گویم.
هارت: بسیار متشکرم و واقعاً از این بابت هیجان‌زده‌ام.
اسمیت: چگونه این خبر به گوشتان رسید؟
هارت: خب، با من در این مورد تماس گرفته شد، فکر می‌کنم ساعت پنج و دو دقیقه صبح.
اسمیت: آیا این تماس شما را بیدار کرد؟
هارت: باید اعتراف کنم که از قبل بیدار بودم. یعنی به‌تازگی بیدار شده بودم. اما می‌دانید که زندگی چگونه است. فکر می‌کنم حدود ساعت 4:40 دقیقه صبح بیدار شدم و واقعاً فکر می‌کردم که از این ساعت به بعد در مورد برنده شدن جایزه نوبل با من تماس گرفته نخواهد شد. اما ناگهان تلفن زنگ خورد.
اسمیت: خدای من، مطمئناً بسیار هیجان‌زده شدید.
هارت: بله، در واقع این خبر چیزی بیش از هیجان‌انگیز بود.
اسمیت: اولین واکنش شما بعد از شنیدن این خبر چه بود؟
هارت: اول به سمت همسرم رفتم و این خبر را به او دادم. سپس پسر کوچک‌ترم را که برای آخر هفته در خانه بود بیدار کردم و بعد از آن با بنگت هولمستروم که یکی از بهترین دوستانم است صحبت کردم. و می‌دانستم که از این موضوع باخبر است.
اسمیت: آیا درست می‌گویم که دیروز تولد شما بود؟
هارت: بله درست است.
اسمیت: پس هدیه قشنگی دریافت کردید، اگرچه کمی دیرتر.
هارت: هدیه فوق‌العاده‌ای است. یکی از دوستانم گفت از آنجا که این اتفاق نزدیک روز تولد من رخ داده است، به نوعی تولد من را برایم جشن خواهد گرفت. این یکی از کوچک‌ترین منافع بردن جایزه نوبل خواهد بود.
اسمیت: به طرز جالبی، امسال شما پنجمین برنده جایزه نوبل هستید که متولد انگلستان است و در آنجا درس‌ خوانده است. اما اکنون در ایالات متحده زندگی می‌کند.
هارت: بله، متوجه این موضوع شدم. و این موضوع در مورد انگوس دیتون که سال پیش نوبل اقتصاد را برد نیز صدق می‌کند. فکر می‌کنم این دو چیز را می‌رساند. اینکه سیستم آموزشی انگلستان واقعاً خوب است. اما نکته دیگر اینکه قطعاً در مقطعی از زمان موقعیت شغلی در ایالات متحده بهتر از انگلستان بود.
اسمیت: فقط یک سوال دیگر. این جایزه به خاطر کارهای علمی شما بر روی نظریه قرارداد به شما اعطا شده است. بنابراین بسیاری از مردم سراسر جهان را با این نظریه آشنا خواهد کرد. چه نظری در این مورد دارید؟
هارت: خب، من فکر می‌کنم نظریه قرارداد و توجه به قراردادها یک راه بسیار خوب جهت تفکر در مورد بخش‌های مختلف علم اقتصاد است. در واقع به اساسی و پایه‌ای بودن آنها اشاره دارم. کل ایده این است که تجارت، معامله یک چیز با چیز دیگری است. دو طرف در یک معامله وجود دارد و این در مورد هر مبادله‌ای که در علم اقتصاد صورت می‌گیرد صدق می‌کند. چه در مورد فروشنده و خریدار، چه در مورد کارفرما و کارمند و چه در مورد کسی که قرض می‌دهد و کسی که قرض می‌گیرد. می‌دانید که این رویکرد بسیار مفید است و از آن به عنوان راهی جهت افزایش کارایی یاد می‌شود. به این صورت که بنا بر آن هر دو طرف معاملات برای انجام مبادله بیشترین انگیزه را دارند که این موضوع بیشترین ارزش را ایجاد خواهد کرد. حتی این موضوع ساده که مردم اغلب فکر می‌کنند در معامله، یک طرف چیزی را به طرف دیگر دیکته می‌کند، ممکن است همین‌گونه به نظر برسد؛ اما در واقع طرفی از معامله که چیزی را دیکته می‌کند، معامله‌ای را می‌خواهد که برای طرف دیگر نیز قابل قبول باشد و بیشترین ارزش را ایجاد کند. زیرا اگر پولی برای نفر دوم باقی‌ مانده باشد، شما می‌توانید قرارداد بهتری را بنویسید و این یک جنبه بسیار خوب از مبادلات اقتصادی است. چیزی که شما آن را در طراحی قراردادها می‌بینید.
اسمیت: متشکرم
هارت: نمی‌دانم که این موضوع منطقی به نظر رسید یا خیر. اما فکر می‌کنم چیزی است که واقعاً از چشم مردم دور مانده است.
اسمیت: کاملاً منطقی به نظر می‌رسد و به طرز زیبایی نیز توضیح داده شد. دوباره به شما تبریک می‌گویم.
هارت: بسیار عالی. می‌توانم بعداً در این مورد بیشتر و بهتر توضیح دهم. بسیار متشکرم و از مصاحبه با شما خوشحالم. خداحافظ

پرده دوم:
هولمستروم:
سلام.
اسمیت: سلام، ممکن است با پروفسور هولمستروم صحبت کنم؟
هولمستروم: خودم هستم.
هولمستروم: سلام. من آدام اسمیت هستم و از سایت Nobelprize.org که وب‌سایت رسمی جایزه نوبل، واقع در استکهلم سوئیس است تماس می‌گیرم. به خاطر جایزه نوبلی که در علم اقتصاد بردید به شما تبریک می‌گویم.
هولمستروم: بسیار متشکرم.
اسمیت: اول از همه، آیا شما فنلاندی هستید، اما سوئدی صحبت می‌کنید؟ و اینکه آیا این موضوع دریافت جایزه سوئدی را برایتان ویژه نمی‌کند؟
هولمستروم: بله، البته. منظورم این است که جایزه نوبل بسیار خاص است. اما فنلاندی بودن و سوئدی صحبت کردن و اینکه استکهلم را به عنوان دومین شهر خود می‌دانم، این موضوع را بسیار ویژه می‌کند. بخش بزرگی از خانواده من در آنجا زندگی می‌کنند.
اسمیت: صبح چگونه این خبر را شنیدید؟
هولمستروم: با زنگ ساعت بیدار شدم و اول فکر می‌کردم به خاطر مصرف داروهایم بیدار شده‌ام، اما فوراً فهمیدم که ساعت را به خاطر جایزه نوبل زنگ گذاشته بودم.
اسمیت: چه سورپرایز قشنگی.
هولمستروم: بله، واقعاً همین‌طور بود.
اسمیت: اولیور هارت گفت که با شما تماس گرفته است.
هولمستروم: بله، من بسیار خوشحالم که این جایزه را همراه با او برنده شدم. او نزدیک‌ترین دوست من در اینجاست. و می‌دانید که ما سالیان سال با هم کار کرده‌ایم. من در تحقیقاتم به شدت از او الهام گرفته‌ام.
اسمیت: یک چیزی که من در مورد آن شنیده‌ام این است که شما یکی از طرفداران استفاده از تخته‌سیاه هنگام تدریس هستید و هیچ‌وقت از اسلاید استفاده نمی‌کنید. این موضوع این روزها بسیار تعجب‌برانگیز است.
هولمستروم: البته من در سمینارها از اسلاید استفاده می‌کنم، اما باید بگویم از نگاه کردن به افرادی که با توجه کردن به تخته‌سیاه مطلب می‌آموزند لذت می‌برم و خودم هم از تخته‌سیاه درس می‌گیرم.
اسمیت: فکر می‌کنم که این موضوع به فکر کردن کمک می‌کند.
هولمستروم: افراد از این طریق بسیار راحت‌تر تفکر می‌کنند و تخته این آزادی را به شما می‌دهد که به هر کجایی که بحث کشیده می‌شود بروید. من شخصی نیستم که دقیقاً آنچه را که می‌خواهم بگویم برنامه‌ریزی کنم. بلکه تدریس من به آنچه از من پرسیده شود و چیزی که مردم بخواهند در مورد آن صحبت کنند بستگی دارد. ارائه‌های من هیچ‌وقت یکسان نیستند، حتی با اینکه عناوین مطالب یکی هستند.
اسمیت: آیا می‌توانید این موضوع را به تحقیق خودتان نیز تعمیم دهید؟ اینکه آیا شما به خودتان آزادی دادید و هر مسیری را که با آن مواجه می‌شدید دنبال کردید؟
هولمستروم: خب من فکر می‌کنم که انسان باید هدف داشته باشد. اما حرف شما صحیح است. یکی از مهم‌ترین بخش‌های تحقیق این است که در آن مسیرهای غیرمنتظره‌ای که به دنبال آنها بروید وجود داشته باشد. تحقیقی که شما کاملاً می‌دانید به کجا ختم خواهد شد و با انتظارات شما منطبق باشد اصلاً جالب نیست. بگذارید مثالی بزنم. شما می‌خواهید به جایی سفر کنید. می‌دانید که می‌خواهید به استکهلم بروید. اما اگر در طول راه با پاریس مواجه شوید، ممکن است بخواهید در آنجا توقفی داشته باشید. تحقیق نیز یک سفر است. و شما باید به هر چیزی که می‌بینید دقت کنید و این توانایی را داشته باشید که از مسیر طراحی‌شده خارج شوید.
اسمیت: مطمئناً این جایزه توجه دنیا را به نظریه قرارداد متمرکز خواهد کرد. من تصور می‌کنم که این موضوع به مباحثات مردم در مورد انگیزه، مدیریت شرکتی، ایجاد خدمات توسط بخش عمومی در مقابل بخش خصوصی و... خواهد افزود.
هولمستروم: بله، اما می‌خواهم این را متذکر شوم که این موضوع تنها در مورد پول نیست. مردم بینش محدودی نسبت به مساله انگیزه دارند. می‌توان گفت که تقریباً همه‌چیز در اقتصاد در مورد انگیزه است. اما اگر به نظریه انگیزه نگاه کنید، خواهید دید که چیزی به جز تمرکز صرف بر روش‌هایی برای پرداخت پول به مردم به منظور انجام کارهای مشخص توسط آنهاست. بلکه بسیاری از بخش‌های این نظریه در مورد ساختاربخشی به کار آنها یا بنا نهادن سازمان‌های انگیزه‌بخش است. بنابراین وسعت موضوع انگیزه بسیار بیشتر از این است که صرفاً بپرسیم چگونه باید به مدیران اجرایی شرکت‌ها پول پرداخت شود تا آنها رفتار به‌خصوصی داشته باشند. انگیزه‌بخشی از طریق پرداخت پول بیشتر، در مواردی بیش از اندازه تاثیرگذار است. این ابزاری بسیار قوی جهت سیگنال‌دهی است، بنابراین در استفاده از آن باید بسیار دقت کرد.
اسمیت: جالب است. بنابراین باید حدود تفکر را در مورد انگیزه وسعت بخشید.
هولمستروم: بله، پول ندادن به مردم نیز یک نوع انگیزه‌بخشی است. در مواقعی انگیزه مالی ندادن به افراد بهترین انگیزه است.
اسمیت: اکنون شما تماس و مصاحبه‌های زیادی را خواهید داشت. نظرتان در این باره چیست؟
هولمستروم: خب، این یک پیچ دیگر است، هر کجا که برود، من آن را دنبال خواهم کرد. هیچ ایده‌ای در مورد اینکه چه چیزی رخ خواهد داد ندارم.
اسمیت: آرزو می‌کنم که بسیار برایتان لذت‌بخش باشد.
هولمستروم: بسیار متشکرم. خدانگهدار

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها