مروری بر زندگی و دستاوردهای علمی جفری دیوید ساکس
استراتژیست توسعه پایدار
جفری دیوید ساکس، اقتصاددان آمریکایی و استاد توسعه پایدار، اقتصاد و مدیریت و سیاستگذاری در دانشگاه کلمبیاست.
جفری دیوید ساکس، اقتصاددان آمریکایی و استاد توسعه پایدار، اقتصاد و مدیریت و سیاستگذاری در دانشگاه کلمبیاست. او در پنجم نوامبر سال 1954 در شهر دیترویت ایالت میشیگان به دنیا آمده است. ساکس لیسانس ریاضی خود را از کالج هاروارد دریافت کرد. سپس دوره فوق لیسانس و دکترای اقتصاد خود را نیز در همین دانشگاه گذراند. عنوان رساله دکترای او «عوامل هزینه و تعدیلات کلان در یک اقتصاد باز: نظریه و شواهد» بود. او به قدری تلاشگر و مستعد بود که پیش از فارغالتحصیلی و هنگامی که دانشجوی دکترا بود به تدریس در هاروارد مشغول شد. او در سال 1980 به عضویت هیات علمی هاروارد درآمد و سه سال بعد، در آستانه اتمام 28سالگی، به مرتبه استاد تمامی رسید. ساکس طی 19 سال تدریس در هاروارد، به عنوان مدیر موسسه توسعه بینالملل هاروارد و مرکز توسعه بینالملل نیز بوده است. ساکس از سال 2002 میلادی رئیس موسسه ارث در کلمبیای آمریکاست. همچنین نویسنده کتابهای پرفروشی همچون «پایان فقر» و «منافع مشترک» و «بهای تمدن» است. او یکی از متخصصان برجسته توسعه پایدار محسوب میشود، آخرین کتاب او به همین نام یعنی «عصر توسعه پایدار» در سال گذشته میلادی به چاپ رسیده
است.
از دیگر عناوین و منصبهای مهمی که جفری ساکس در آنها مشغول بوده است، میتوان به مدیریت موسسه زمین، مشاور اقتصادی دولتهای آمریکای لاتین و اروپای شرقی در دهههای 80 و 90 میلادی و مشاور ویژه کوفی عنان و مدیر پروژه اهداف هزاره سازمان ملل اشاره کرد. او هماکنون مشاور ارشد بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل نیز هست. او در سال 2004 در فهرست 100 شخصیت پرنفوذ مجله تایم قرار گرفت و در سال 2014 نیز جزو 15 اقتصاددان تاثیرگذار این سال، از سوی اکونومیست انتخاب شد.
جفری ساکس در یکی از مهمترین گزارشهای خود، به پدیده جهانی شدن و نقش دولتها در کاهش تاثیرات منفی آن پرداخته و گریز از سرایت مشکلات به نقاط مختلف جهان در سایه این پدیده را اجتنابناپذیر میداند. او معتقد است ما در عصری زندگی میکنیم که عوامل مهم تاثیرگذار بر اقتصاد، نه داخلی که جهانی هستند. آنچه در خارج از یک کشور -در چین، هند و دیگر مناطق- اتفاق میافتد با تمام قدرت بر اقتصادی حتی به بزرگی آمریکا نیز تاثیر میگذارد. حتی خودش درباره کتاب پرفروشش یعنی «بهای تمدن» مینویسد: «من کتاب «بهای تمدن» را با این اعتقاد راسخ نوشتم که دولت آمریکا در درک و واکنش به چالشهای جهانی شدن، درست از دهه 70 میلادی که این پدیده بر اقتصاد آمریکا تاثیر گذاشت، ناکام بوده است. رونالد ریگان به جای پاسخ به پدیده جهانی شدن از طریق افزایش بودجه دولت در بخش آموزش، زیرساختها و فناوری، با تکیه بر افزایش مخارج دولت و کاهش مالیاتها پیروز انتخابات دهه 80 آمریکا شد.»
جِفری ساکس به واسطه سالها حضور در سازمانهای بینالمللی از نزدیک با معضلات عمده توسعه در دنیای امروز درگیر بوده است، به ویژه او در زمینه فقر اقدامات مهمی انجام داده است. با تلاش او در سال 2005 برنامهای بلندپروازانه به نام طرح روستاهای هزاره (Millennium Villages Project) آغاز شد. او و تیمش تعدادی از روستاهای آفریقای سیاه را انتخاب کردند و در آنها مجموعه مداخلاتی را در کشاورزی، بهداشت و تحصیلات انجام دادند. ایده این بود که این روستاها به آفریقا و البته به دنیا نشان دهند که این قاره چگونه میتواند بندهایی را سست کند که آنها را در فقر شدید نگه داشته است. البته پروژه روستاهای هزاره از آغاز بحثبرانگیز بود و منتقدان آن باور دارند پولی که در این سالها صرف آن شده است میتوانست بهطور بهتری روی مواردی کمتر متظاهرانه صرف شود.
این اقتصاددان برجسته اصلیترین عامل برای فقیر ماندن فقرا را تله فقر میداند. به نظر او، اگر کمکهای بینالمللی بتواند فقرا را از دام فقر بیرون بکشد، بهزودی آنها خودشان میتوانند مسائل خود را حل کنند.
جریان کمکهای بینالمللی با قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در ۱۹۷۰ شروع شد و از آن پس در فرصتهای بیشماری مورد تاکید قرار گرفت که ملتهای ثروتمند جهان قول دادند ۷ /۰ درصد از GNP خود را صرف کمکهای توسعهای کنند، اما همیشه به مقدار بسیار کمتری کمک کردند. ساکس با قدرت علیه کشورهایی سخن میگوید که وعدههایشان را زیر پا گذاشتند. «آمریکا بزرگترین کشور بیتوجه از لحاظ درصد GNP کمکشده است به طوری که فقط به میزان ۱۶ /۰ درصد GNP خود کمک کرده است و فقط پنج کشور توسعهیافته عملاً به هدف ۷ /۰ درصد پایبند بودهاند. اینها عبارتند از؛ سوئد، نروژ، هلند، لوکزامبورگ و دانمارک.» او تاکید میورزد که بحران تندرستی یکی از اهداف خصوصاً مطلوب، اما برآوردهنشده کمک است. مالاریا هرساله دو تا سه میلیون کودک را در آفریقا میکشد. پارادوکس مالاریا این است که بیماری صددرصد درمانپذیر است این بیماری مثل ایدز نیست که نیاز به مقداری دارو برای بقیه عمرتان داشته باشید، این بیماری است که با داروهایی به قیمت یک دلار و با پشهبندهایی با هزینه ۷۰ سنت برای هر بچه در سال قابل درمان است.
او با اطمینان میگوید با هزینه یکروزهای که وزارت دفاع آمریکا صرف میکند میلیونها انسان را میتوان از بیماریهای درمانپذیر نجات داد. این یک واقعیت است. بیماری که به راحتی قابل درمان است، اما ما چه کاری انجام دادیم؟ هیچ کار. این همان پارادوکس است.
برخی بر این باورند که روش ساکس برای پایان دادن به فقر به طرز جالبی ساده است. به باور او همه مسائل فقر راهحلهای فنی جداگانهای دارند: پشهبند میتواند از مالاریا پیشگیری کند، بیمارستانها میتوانند بیماریها را درمان کنند، کود میتواند برداشت محصول را افزایش دهد. بنابراین پایان دادن به فقر در حقیقت تنها چیزی جز مساله گردآوری پول کافی برای پرداختن به ترکیب درستی از راهحلهای فنی شناختهشده برای حل مسائل فقرا نیست. درواقع هدف اصلی ساکس برای پروژه روستاهای هزاره بسیار فراتر از این روستاها بود و این چیزی است که منتقدان او به ندرت به آن اشاره میکنند. او امید داشت که کمک خوب منتقلشده بتواند پایانی بر فقر جهانی باشد.
همگان شاهد هستند که او بیوقفه کار میکند تا با فقر مبارزه کند. برای ساکس، فعالیت زیستمحیطی، آموزش جنسی و خاتمه دادن به جنگ در عراق، همگی بخشی از یک مجاهده هستند و او معتقد است پایان دادن به فقر، جلوی تخریب محیطزیست و جلوی ایدز را میگیرد، نرخ باروری را کاهش میدهد و مانع گسترش جنگ میشود. برای ساکس اینها نه فقط باورهای سیاسی بلکه همگی اهداف و وسایل توسعه هستند. درنهایت آنچه مسلم است شهرت ساکس دائماً در حال افزایش است. او به جرات یکی از مشهورترین اقتصاددانان دو دهه اخیر در جهان شده است و کلماتش اقتدار و معنویتی دارد که در مبارزه با فقر بسیار معنا پیدا میکنند. هر چند برخی با نسخههای او موافق نیستند، اما ساکس به کار خود ایمان دارد و به عنوان قدرتمندترین صدا در تلاش برای توسعه، تلاش میکند تا بیش از یک میلیارد نفر فقرای جهان همچنان امیدهای خود را زنده نگه دارند.
دیدگاه تان را بنویسید