گفتوگو با رسول بیدرام سرپرست تدوین برنامه اقتصاد هنر
عیار سنجش کالاهای هنری
وقتی مساله واگذاری موزه هنرهای معاصر پیش آمد، یکی از سوالهایی که در هیاهوها کمتر شنیده شد، ارزش آثار گنجینه و قیمت تابلوهای مهمی بود که این موزه در خود داشت. این سوالی است که اقتصاد فرهنگ میتواند به آن پاسخ دهد. رشتهای که چند سالی است در دانشگاه هنر اصفهان دانشجو میپذیرد.
وقتی مساله واگذاری موزه هنرهای معاصر پیش آمد، یکی از سوالهایی که در هیاهوها کمتر شنیده شد، ارزش آثار گنجینه و قیمت تابلوهای مهمی بود که این موزه در خود داشت. این سوالی است که اقتصاد فرهنگ میتواند به آن پاسخ دهد. رشتهای که چند سالی است در دانشگاه هنر اصفهان دانشجو میپذیرد. سال 1390 بود که دانشگاه هنر اصفهان سند چشمانداز رشتههای هنر را تدوین کرد و رشته اقتصاد هنر در مقطع ارشد نیز در همین دوره تشکیل شد. رسول بیدرام سرپرست تدوین برنامه اقتصاد هنر و همکارانش با برگزاری جلسات هماندیشی با صاحبنظران اقتصاد و هنر و با بررسی سرفصلهای دانشگاههای مختلف جهان برنامهای جامع برای این رشته تهیه کرد که در سال 1391 مجوز پذیرش دانشجو در این رشته برای دانشگاه هنر اصفهان صادر شد. به گفته استادیار گروه اقتصاد هنر دانشگاه هنر اصفهان، فعالیتهای فرهنگی و هنری دارای وجوه مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، مالی و اقتصادی است و از جنبههای مختلفی میتوانند مورد مطالعه قرار گیرند. اقتصاد فرهنگ و هنر، معرفتی میانرشتهای است که جنبههای اقتصادی این فعالیتها را با استفاده از تئوریهای علم اقتصاد، مورد مطالعه قرار میدهد.
او میگوید: «اقتصاد هنر کاربرد نظریه اقتصادی برای تجزیه و تحلیل فعالیتهای فرهنگی و هنری است. و بهطور خلاصهتر اقتصاد فرهنگ و هنر بررسی عرضه و تقاضای کالاهای فرهنگی هنری است.» در گفتوگویی که در ادامه میخوانید با او درباره معیارهای قیمتگذاری آثار هنری گفتیم و شنیدیم که چرا این آثار با روشهای معمول قابل قیمتگذاری نیستند. پیش از شروع گفتوگو بیدرام مقدمهای درباره کالاهای فرهنگی و هنری و نقش متخصصان اقتصاد هنر در ارزشگذاری آنها میگوید: «کالاهای فرهنگی و هنری به عنوان صنایع فرهنگی و بعد از آن به عنوان صنایع خلاق موضوع عصر چهارم بعد از عصر کشاورزی، صنعتی و اطلاعات و داناییمحور از سال 1980 به بعد هستند. صنایع خلاق صنایعی هستند که ماده اولیه آنها ایدهها و خلاقیت است. از طرفی برای رشد، توسعه و شکوفایی یک شهر خلاق که با طبقههای خلاق (از جمله هنرمندان) شکل میگیرد باید چهار سرمایه را تولید کرد که به عنوان منابع تولید قلمداد میشوند. دو سرمایه اقتصادی و انسانی بعد مادی توسعه که رفاه را به دنبال دارند و دو سرمایه اجتماعی و نمادین بعد غیرمادی (رفتاری، نهادی) توسعه را شکل میدهند که رضایت را به دنبال دارند و
هنر، کارخانه تولید دو سرمایه اجتماعی و نمادین هستند و این مهمترین و بزرگترین مزیت فرهنگ و هنر است بنابراین ماموریت اقتصاد فرهنگ و هنر یا اقتصاد خلاق تربیت متخصصانی است که بتوانند با استفاده از اقتصاد خلاق راهی به سوی اقتصاد بدون نفت باز کنند.»
معیارهای قیمتگذاری آثار هنری به چه صورت است و چرا نمیشود از روشهای معمول قیمتگذاری کالا آنها را ارزشگذاری کرد؟
یکی از موضوعات اساسی در اقتصاد هنر مبحث ارزشگذاری است. بهطور کلی دو دسته کالا و خدمات داریم. اول آن کالاها و خدماتی که دارای بازار هستند که در آن صورت آن کالا عرضه و تقاضا دارد حالا چه یک عرضهکننده و تقاضاکننده یا تعداد بیشمار، در این حال قیمت آن کالا یا خدمت از سوی بازار تعیین میشود. عرضهکنندهها و تقاضاکنندهها در بازار با هم توافق و چانهزنی میکنند تا به قیمت تعادلی برسند. البته برخی موارد بازار به صورت مجازی است.
منظورتان از بازار مجازی در ارتباط با اینترنت است؟
بله، ممکن است این بازار مکان مشخص فیزیکی نداشته باشد و این بازار در اینترنت یا با یک تلفن شکل میگیرد و توافق را در خصوص قیمت شکل دهند. در بازار اگر قیمت بالا باشد تقاضا کاهش و اگر قیمت پایین باشد عرضه کاهش مییابد و آنقدر چانهزنی میشود تا به یک قیمت تعادلی دست پیدا کنند. تعیین قیمت به این شکل سیستم نظام بازار است و اقتصادی که بر اساس نظام بازار عمل میکند همان اقتصاد بازار یا سرمایهداری است. دخالت دولت وجود ندارد و بازار تعیینکننده قیمتهاست.
مورد دوم کالاها و خدمات آنهایی هستند که بازار و عرضه و تقاضا ندارند. یک تابلو یا اثر هنری برای اولین بار است که ارائه میشود، یا تعدادی ویژگی غیربازاری وجود دارد مثلاً برای یک مسکن اگر بخواهیم وجود دسترسی مناسب، امنیت، وجود آسانسور، پارکینگ و موارد دیگر را ارزشگذاری کنیم یا مثلاً زایندهرود خشکید، چقدر ضرر میزند؟ یا وقتی آب دارد منافع آن چقدر است؟ اینها منافع یا مضار ویژگیهای غیربازاری است که میتوان ارزشگذاری کرد و باید برای ارزشگذاری آن از روشهای ارزشگذاری غیربازاری استفاده کنیم. پس برای کالا یا خدمات غیربازاری یا منافع و مضار غیربازاری دیگر روش بازاری جواب نمیدهد.
قیمتگذاری آثار هنری هم در این دسته قرار میگیرند؟
برخی از آنها بله. کالاهای هنری به دستههای مختلفی تقسیم میشود؛ هنرهای نمایشی، تجسمی، سنتی و غیره پس وقتی گفتیم یک کالای هنری؛ میتواند یک صنایع دستی با تولید انبوه باشد که مثلاً سالی هزاران اثر از آن تولید میشود یا تابلوی استاد فرشچیان یا اثر سوخت خانم زینتالسادات امامی است که ممکن است چند سال طول کشیده تا کامل شده و فقط یک نسخه از آن وجود دارد. بنابراین برخی کالاها و خدمات هنری همچون کالاها و خدمات بازاری ارزشگذاری میشوند و ارزش آنها از طریق بازار به دست میآید. تعدادی از رشتههای صنایع دستی- که 230 رشته است-، اکثر آنها به صورت بازاری ارزشگذاری میشود و بر اساس معیارهای وقت گذاشته شده، مواد اولیه و درصد سودی متناسب با عرف بازار معیارهای تشکیلدهنده این قیمت و ارزش است.
اینجا آیا تفاوتی بین قیمت و ارزش وجود دارد؟
ارزش، نه صرفاً قدرت خرید، نه نیروی کار متبلور در اشیا، نه ارزش اضافی و نه مطلوبیت است؛ بلکه ارزش هر کالا، ترکیبی از ارزش مصرفی و ارزش اقتصادی آن است. ارزش مصرفی هر کالا، همان مطلوبیت و رضایتمندی حاصل از مصرف کالاست که تاثیر فیزیولوژیک و روانیای است که انسانها از مصرف کالا به دست میآورند و ارزش اقتصادی هر کالا، همان ارزش مبادلهای است که در بازار تعیین میشود. ارزش هر کالا به وسیله سازوکار قیمتها تعیین میشود و قیمتها درجه ارزش هر کالا هستند. به عبارت دیگر عقربه ارزشسنج کالاها، ساز و کار قیمتهاست و قیمت، مقدار واحدهای ارزش را در هر واحد کالا نشان میدهد. بنابراین ارزش، ترکیبی از ارزش مصرفی و اقتصادی است که ارزش اقتصادی از تولید شروع میشود. به عبارتی، عوامل تولید (همچون نیروی کار، سرمایه، منابع طبیعی، زمین و تکنولوژی) با هم ترکیب شده و کالا به وجود میآید. اگر این کالا مبادله یا مصرف نشود ارزش آن منفی و عبارت است از هزینه یا استهلاک عوامل تولید که به منظور خلق یک کالا به کار رفته است. ارزش یک کالا زمانی مثبت است که مبادله یا مصرف شود.
بنابراین آن چیزی که ارزش را به وجود میآورد مبادله است، اگرچه منشأ ارزش، تولید است اما این مبادله است که ارزش را ایجاد میکند و قیمت معیاری است برای اندازه این ارزش. پس بهطور خلاصه اگر کالای هنری بازار داشته باشد ارزشگذاری بر اساس بازار صورت میگیرد و اگر کالا غیربازاری باشد از روشهای غیربازاری استفاده میکنیم که مهمترین آنها چهار روش است؛ روش مدل قیمت هدانیک، روش هزینه سفر، روش ارزشیابی مشروط و انتخاب تجربی.
همه این روشها در ارزشگذاری آثار هنری به ویژه آثار تجسمی استفاده میشود؟
خیر. ارزشگذاری کالاها و خدمات غیربازاری و نیز ویژگیهای غیربازاری را به روشهای بالا انجام میدهیم. برای کالاها و خدمات بازاری از طریق ارزش مبادلهای در بازار که همان قیمت است ارزشگذاری صورت میگیرد. هر کدام از روشهای چهارگانه کاربردهای مختلفی دارد مثلاً روش CVM یا ارزشیابی مشروط از طریق تمایل به پرداخت و تمایل به دریافت انجام میشود و برای یک کالای غیربازاری به فرد میگوییم برای به دست آوردن آن کالا یا از دست دادن آن کالا چقدر حاضرید پرداخت یا دریافت کنید و با میانگین پاسخها به معیاری از ارزش آن کالا میرسیم. مثلاً برای ارزش بلیت ورودی یک موزه که برای اولین بار تاسیس شده است از این روش استفاده میکنیم و میانگین تمایل به پرداختها را به عنوان معیاری برای ارزش بلیت ورودی قلمداد میکنیم یا ویژگیهای غیربازاری خانههای تاریخی یا باغ پرندگان و مثالهایی از این دست.
ارزشگذاری آثار تجسمی مثل تابلوهای نقاشی با چه معیارهایی صورت میگیرد؟
بازار هنر به دو دسته بازار اولیه و ثانویه تقسیم میشود؛ در بازار اولیه کالاهای هنری مبتدی یا نیمهحرفهای ارائه میشود که معمولاً بر اساس بازار عمل میشود و در بازار ثانویه که مربوط به کالاهای خاص، فاخر و کاملاً حرفهای است در حراجیها ارزشگذاری میشود. حراجی مهمترین بازار آن آثار خاص است که به نوعی اقتصاد استثنایی هنر است و ارزشگذاری آن عمدتاً بر اساس اطلاعات و لابیهای فراوانی است که قبل از حراجی صورت میگیرد. در حراجی پنجم تهران که به تازگی برگزار شد، تابلوی سهراب سپهری سه میلیارد تومان فروخته شد. یعنی اینکه خریدار تمایل به پرداخت این رقم را داشته است و این قیمت بر اساس بازار نیست و ترکیبی از روشهای غیربازاری و نیز لابی اطلاعات انجام میشود.
بنابراین در بحث ارزشگذاری کالاهای هنری بازار ثانویه حتماً لابیهای قدرتمند در آن نقش دارد و اطلاعات نقش خیلی مهمی دارند. در حراجیها ابتدا صاحب اثر به شکل مخفیانه و محرمانه قیمت رزرو یا ذخیره را به مسوول حراجی و کسی که قیمت را قرار است اعلام کند میگوید و این حداقل قیمت است. یعنی قیمت پیشنهادی اولیه که هنرمند حاضر نیست پایینتر از آن اثرش را بفروشد. پس شروع قیمت بالاتر از قیمت رزرو است. سپس دو روش هلندی و انگلیسی برای حراج داریم. در روش انگلیسی از قیمت پایین به بالا به صورت افزایشی و در هلندی از قیمت بالا به پایین به صورت کاهشی قیمتها را اعلام میکنند. تا قیمتی که چکش بخورد و آن قیمت قیمتی است که فروخته میشود.
حضور در حراجیها چقدر میتواند برای فروش آثار بعدی هنرمند نقش داشته باشد؟
در یک بررسی اولیه به نظرم حدود 10 هنرمند در هر پنج دوره حراجیهای ما شرکت کردهاند و حضور هنرمندان نیز تا حدود زیادی به اطلاعات و لابیها و نیز چگونگی مشارکت برمیگردد. البته حضور هنرمند در حراجی جزو اعتبار آن هنرمند قرار میگیرد که احتمال ورود اثرش به حراجیهای معروف افزایش مییابد. در نتیجه در حراجی بعدی احتمالاً قیمت رزرو خود را بالاتر میگوید.
این لابیها و ارتباطات از طریق خود هنرمند است یا گالریدار؟
روشهای مختلفی برای مشارکت و ورود اثر هنرمند به حراجی وجود دارد. میتواند از طریق واسطهها یا دلالها، گالریدارها، متخصصان یا خود هنرمندان صورت پذیرد.
یک مساله مهم افزایش قیمت ناگهانی برخی آثار هنری در ایران است. یک زمان از اثر جکسون پولاک حرف میزنیم که در تمام دنیا شناخته شده است و آنقدر ارزشمند است که تمام دنیا طالب آن هستند اما زمانی با افزایش قیمتهای بعضی آثار هنری ایران مواجه میشویم که آن جایگاه جهانی را ندارند مثل کار سهراب سپهری یا «هیچ»های پرویز تناولی. چطور ناگهان این تغییر و افزایش قیمت اتفاق می افتد؟
سوال خیلی خوب اما در عین حال سختی است. شاید همانطور که گفتم فرآیند این لابیها تاثیر دارند. در حراجیها میتواند مواردی باشد که خود هنرمند به صورت مخفی و ناشناس پیشنهاد قیمت میدهد یا با خریدار از قبل لابی میکنند یا گالریدار و صاحب اثر خودش پیشنهاد میدهد؛ احتمال وقوع تمام این موارد هست و واقعاً نمیتوان در حراجیها مکانیسمها و ساز و کارهای اقتصادی اعم از بازاری یا غیربازاری را اعمال کرد و خیلی خاص است فقط یک نکته میتوانیم بگوییم که بالاخره وقتی سه میلیارد فروخته شده کسی بوده است که به این رقم تمایل داشته است.
الان در ایران سرمایهگذاری از طریق خرید آثار هنری چه وضعیتی دارد؟
به نظر میرسد سهم اقتصاد هنر در ایران ناچیز است. و به دلیل نبود آمار و اطلاعات نمیتوان سهم حراجیها را در اقتصاد هنر هم حساب کرد اما نکته اساسی رشد حراجیها از دوره اول تا پنجم است که این نشان میدهد این ضرورت سرمایهگذاری در هنر و میراث فرهنگی دارد خود را نشان میدهد باید در سایر آثار هم حتی در شهرهای دیگر حراجی داشته باشیم مثلاً در اصفهان به عنوان شهر جهانی صنایع دستی حراجی صنایع دستی و در تبریز به عنوان شهر جهانی فرش حراجی فرش را برگزار کنیم.
در این رشد چه عواملی تاثیرگذار بودهاند؟
مهمترین مساله ایجاد گفتمان اقتصاد فرهنگ و هنر یا اقتصاد خلاق است که بسترهای خوبی دارد شکل میگیرد که خوشبختانه کاهش قیمت نفت هم به این مساله کمک کرده است. ایجاد این رشته در دانشگاه هنر اصفهان، تشکیل ستاد توسعه فناوریهای نرم و هویتساز معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در سال 92 و نیز کمیته پیگیری اقتصاد خلاق در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 94 همه و همه در این گفتمان نقش داشتهاند و همهگیر کردن همه مسوولان و مردم خود به خود در رشد آن تاثیر میگذارد. ما هنر و فرهنگمان را میتوانیم جایگزین نفت کنیم و اقتصاد خلاق راهی به سوی توسعه اقتصاد بدون نفت است.
دیدگاه تان را بنویسید