تاریخ انتشار:
ریشه بحران یورو چیست؟
بیگدار به آب زدن
بنیاد اروپای سبز یکی از مراکز مطالعاتی در مورد اقتصاد اروپاست. در جریان بحران اقتصادی و بحران بدهی اروپا، این بنیاد گردهماییها و جلساتی تشکیل میداد که اقتصاددانان برجسته اروپا در آنها شرکت میکردند و در مورد سوالات مهمی که درباره اقتصاد اروپا مطرح بود بحثمیکردند.
بنیاد اروپای سبز یکی از مراکز مطالعاتی در مورد اقتصاد اروپاست. در جریان بحران اقتصادی و بحران بدهی اروپا، این بنیاد گردهماییها و جلساتی تشکیل میداد که اقتصاددانان برجسته اروپا در آنها شرکت میکردند و در مورد سوالات مهمی که درباره اقتصاد اروپا مطرح بود بحث میکردند. این بنیاد در انتهای تمامی جلسات گزارش کاملی از نتیجه جلسات ارائه میداد و پاسخهای اقتصاددانان را در این گزارش مکتوب میکرد. یکی از این جلسات به بررسی آینده یورو و درستی استفاده از واحد پولی یورو اختصاص داشت و مساله غالب در جلسه درستی ایجاد اتحادیه اروپا و اتحادیه پولی یورو بود. در ابتدای گزارش نوشته شد: حجم بالای بدهی دولتی در اروپا و بحران مالی در منطقه یورو سایه سنگینی بر درستی ایجاد اتحادیه اروپا و اتحادیه پولی یورو انداخته است. امروزه اروپا تصویر عملی بحران اقتصادی است و برخی این بحران را به یکپارچه شدن واحد پول این منطقه مرتبط میکنند. حال سوال اینجاست که در شرایط بحرانی کنونی اروپا آیا میتوان واحد پولی یورو را نجات داد؟ آینده منطقه یورو چگونه خواهد بود؟ در این جلسه پیتر رانا، اقتصاددان مجارستانی، استاد دانشگاه آکسفورد و پژوهشگر
ارشد حوزه پولی در کنار رینهارت بوتیکوفر عضو پارلمان اروپا حضور داشتند. نتیجه مناظره این افراد را در پاسخ به سوالات مهمی که در جلسه عنوان شد در این بخش میبینید.
آیا یورو به عنوان یک واحد پول مشترک در میان کشورهای اروپایی محکوم به شکست است؟
پیتر رانا: مشکل اصلی در طراحی نادرست واحد پولی یورو است. در واقع این سیاست اقتصادی که اهمیت بسیار زیادی روی تکتک کشورهای عضو اتحادیه دارد بدون فکر و در نتیجه ضعفهای زیرساختی ایجاد شده است. در واقع شناخت ضعیف افرادی که این مفهوم و ابزار مالی را وارد اقتصاد اروپا کردهاند از تاثیرات آن بر اقتصاد زمینه را برای بحران اقتصادی اخیر فراهم کرده است و حتی میتواند باعث فروپاشی اتحادیه اروپا به عنوان یک ساختار سیاسی در قاره اروپا شود. ریشه اول مشکل این است که واحد پولی یکپارچه در اروپا که در پیمان ماستریخت معرفی شد باعث شد کشورهایی در نتیجه استفاده از واحد پولی یورو یکپارچه شوند که از نظر اقتصادی تفاوتهای ساختاری زیادی داشتند. کشورهای هستهای سازنده این اتحادیه پولی، اقتصادهای بسیار توسعهیافته و صنعتی دارند که از صادرات محصولات خود در بازارهای جهانی منافع مالی زیادی به دست میآورند. این کشورها دارای زیرساختهای اقتصادی و صنعتی توسعهیافته هستند و میتوانند از طریق صادرات کالاهای بسیار پیشرفته و با بهرهگیری از واحد پولی یکپارچه اروپا سود بیشتری به دست آورند. از طرف دیگر کشورهای حاشیهای در این اتحادیه پولی اغلب اقتصادهایی کشاورزیمحور دارند و برای کسب درآمد روی صنعت توریسم سرمایهگذاری میکنند. در واقع این کشورها زیرساختهای ضعیف و صنعت توسعهنیافتهای دارند و در واقع با وارد شدن در اتحادیه پولی بار زیادی بر دوش اقتصادهای صنعتی میگذارند. در این شرایط در کشورهای هستهای ارزش یورو به عنوان واحد پول مشترک اتحادیه اروپا کمتر از واقع و در کشورهای حاشیهای ارزش یورو بیش از واقع ارزیابی شد. در نتیجه این تفاوت در ارزش یورو در کشورهای مختلف، مازاد تجاری در کشورهای هستهای مانند آلمان ایجاد شد و کشورهای حاشیهای با بحران بدهیهای زیاد روبهرو شدند. در نتیجه ارزشگذاری نادرست داراییها و تخصیص غیرعادلانه منابع در کشورهای عضو اتحادیه اروپا، اعضای حاشیهای این اتحادیه پولی که حتی قبل از پیوستن به اتحادیه هم مشکلات مالی و اقتصادی بیشتری نسبت به کشورهای هستهای داشتند، شاهد افزایش میزان بدهیهای دولتی و بیشتر شدن شدت مشکلات مالی خود بودند.
رینهارت بوتیکوفر: به نظر من مشکل اصلی، بحران در هسته سیاسی اتحادیه اروپاست و این بحران به ضعفهای ساختاری واحد پولی یورو ارتباطی ندارد. ایجاد اتحادیه یورو در زمانی که معاهده ماستریخت منعقد شد یک ضرورت سیاسی بود یا به تعبیر بهتر یک اشتباه ضروری برای اینکه یکپارچگی اتحادیه اروپا حفظ شود. برای آلمان ایجاد اتحادیه اروپا و پیوستن به واحد پولی یورو به معنای قربانی کردن مارک -واحد پولی آلمان قبل از یورو- بود. واحد پولی که زمین را برای یکپارچگی آلمان غربی و شرقی فراهم کرده بود ولی در روی دیگر سکه استفاده از واحد یورو برای آلمانیها به معنای تضمین اجرای تعهدات اتحادیه اروپا بود و این تضمین برای بزرگترین کشور اروپایی بسیار ضروری بود. به نظر من ایجاد واحد پولی یورو باعث ایجاد بحرانهای مالی و اقتصادی اخیر در اروپا نشده است بلکه مقرراتزدایی گسترده در سیستم بانکی باعث این مشکل شد. در نتیجه این مقرراتزدایی گسترده بانکهای اروپایی بسیار بزرگ شدند بهگونهای که ورشکستگی و کنار رفتن آنها از اقتصاد هزینه زیادی را برای کشورها داشت و به همین دلیل سیاست تزریق به اقتصاد برای حمایت از بانکهای آسیبدیده مطرح شد. بنابراین راهحل مناسب برای برطرف کردن مشکل کنونی در اروپا قانونمند کردن نظام بانکی و مالی در این منطقه است زیرا ضعف موجود در این سیستم ارتباطی با ساختار واحد پولی یورو ندارد.
بحران یورو قابل پیشبینی بود و امکان جلوگیری از وقوع این بحران وجود داشت؟
ساختار منطقه یورو بهگونهای است که وضعیت اقتصادی آلمان را بازتاب دهد. به تعبیر بهتر زیرساختهای این اتحادیه بهگونهای بنا شد که آلمان انگیزه لازم را برای عضویت در آن داشته باشد. اصلیترین سیاستهای اجراشده در این منطقه کاهش تورم و کاهش نرخ بهره بانکی بود در حالی که هر دو سیاست به خصوص کاهش نرخ بهره بانکی تاثیر بسیار مخربی روی اقتصادهای حاشیهای داشت. در این کشورها با کاهش نرخ بهره بانکی که طبق قوانین مصوب بانک مرکزی اتحادیه اروپا تنظیم میشود، نرخ بهره بانکی کمتر از تورم خواهد شد. همین سیاستها بود که زمینه را برای ایجاد حباب در بازار سرمایه فراهم کرد و به دنبال آن به بحران اقتصادی دامن زد. به نظر من از آنجا که قوانین اتحادیه اروپا بر مبنای منافع و مصالح آلمان تنظیم شده است، هماکنون آلمان در مقابل کشورهای بحرانزده اروپایی مسوول است و باید برای برطرف کردن مشکلات اتحادیه نقش رهبر را ایفا کند. به نظر من پیشبینی اینکه اتحادیه پولی یورو به دلیل ضعفهای زیرساختی با مشکل مواجه شود وجود داشت و بدون شک اگر در آن زمان عمق بحران برآورد شده بود، امکان کنترل آن وجود داشت. ولی با وجود هشدارهایی که شماری از اقتصاددانان دادند، هیچ سیاستی برای ارزیابی عملکرد اقتصاد اروپا در زمان استفاده از واحد پولی یکسان وجود نداشت و همین مساله را میتوان ضعف اصلی سیستم دانست.
به نظر من آلمان نقش مهمی در قاره اروپا دارد ولی نمیتوان این کشور را به عنوان مهمترین عضو اتحادیه پولی یورو معرفی کرد. بررسیهای تاریخی نشان میدهد تنها با ساختار کنونی واحد پولی یورو و منطقه یورو، امکان همراه کردن تمامی کشورها با این سیاست تازه وجود داشت. البته در اینکه این ساختار ضعفهایی دارد شکی نیست و از همان ابتدا میشد تصور کرد که روزی ایجاد این اتحادیه پولی مشکلاتی را برای کشورها ایجاد کند ولی هیچکس تصور نمیکرد که این ساختار مالی تازه در دنیا با بحرانی ویرانکننده روبهرو شود. در همان سالهای ابتدایی ایجاد اتحادیه پولی یورو شماری از اقتصاددانان این سیاست را محکوم به شکست دانستند ولی با وجود گذشت پانزده سال از ایجاد این اتحادیه پولی هنوز نمیتوان این اتحادیه پولی را شکستخورده دانست.
آیا یورو به عنوان یک واحد پول مشترک در میان کشورهای اروپایی محکوم به شکست است؟
پیتر رانا: مشکل اصلی در طراحی نادرست واحد پولی یورو است. در واقع این سیاست اقتصادی که اهمیت بسیار زیادی روی تکتک کشورهای عضو اتحادیه دارد بدون فکر و در نتیجه ضعفهای زیرساختی ایجاد شده است. در واقع شناخت ضعیف افرادی که این مفهوم و ابزار مالی را وارد اقتصاد اروپا کردهاند از تاثیرات آن بر اقتصاد زمینه را برای بحران اقتصادی اخیر فراهم کرده است و حتی میتواند باعث فروپاشی اتحادیه اروپا به عنوان یک ساختار سیاسی در قاره اروپا شود. ریشه اول مشکل این است که واحد پولی یکپارچه در اروپا که در پیمان ماستریخت معرفی شد باعث شد کشورهایی در نتیجه استفاده از واحد پولی یورو یکپارچه شوند که از نظر اقتصادی تفاوتهای ساختاری زیادی داشتند. کشورهای هستهای سازنده این اتحادیه پولی، اقتصادهای بسیار توسعهیافته و صنعتی دارند که از صادرات محصولات خود در بازارهای جهانی منافع مالی زیادی به دست میآورند. این کشورها دارای زیرساختهای اقتصادی و صنعتی توسعهیافته هستند و میتوانند از طریق صادرات کالاهای بسیار پیشرفته و با بهرهگیری از واحد پولی یکپارچه اروپا سود بیشتری به دست آورند. از طرف دیگر کشورهای حاشیهای در این اتحادیه پولی اغلب اقتصادهایی کشاورزیمحور دارند و برای کسب درآمد روی صنعت توریسم سرمایهگذاری میکنند. در واقع این کشورها زیرساختهای ضعیف و صنعت توسعهنیافتهای دارند و در واقع با وارد شدن در اتحادیه پولی بار زیادی بر دوش اقتصادهای صنعتی میگذارند. در این شرایط در کشورهای هستهای ارزش یورو به عنوان واحد پول مشترک اتحادیه اروپا کمتر از واقع و در کشورهای حاشیهای ارزش یورو بیش از واقع ارزیابی شد. در نتیجه این تفاوت در ارزش یورو در کشورهای مختلف، مازاد تجاری در کشورهای هستهای مانند آلمان ایجاد شد و کشورهای حاشیهای با بحران بدهیهای زیاد روبهرو شدند. در نتیجه ارزشگذاری نادرست داراییها و تخصیص غیرعادلانه منابع در کشورهای عضو اتحادیه اروپا، اعضای حاشیهای این اتحادیه پولی که حتی قبل از پیوستن به اتحادیه هم مشکلات مالی و اقتصادی بیشتری نسبت به کشورهای هستهای داشتند، شاهد افزایش میزان بدهیهای دولتی و بیشتر شدن شدت مشکلات مالی خود بودند.
رینهارت بوتیکوفر: به نظر من مشکل اصلی، بحران در هسته سیاسی اتحادیه اروپاست و این بحران به ضعفهای ساختاری واحد پولی یورو ارتباطی ندارد. ایجاد اتحادیه یورو در زمانی که معاهده ماستریخت منعقد شد یک ضرورت سیاسی بود یا به تعبیر بهتر یک اشتباه ضروری برای اینکه یکپارچگی اتحادیه اروپا حفظ شود. برای آلمان ایجاد اتحادیه اروپا و پیوستن به واحد پولی یورو به معنای قربانی کردن مارک -واحد پولی آلمان قبل از یورو- بود. واحد پولی که زمین را برای یکپارچگی آلمان غربی و شرقی فراهم کرده بود ولی در روی دیگر سکه استفاده از واحد یورو برای آلمانیها به معنای تضمین اجرای تعهدات اتحادیه اروپا بود و این تضمین برای بزرگترین کشور اروپایی بسیار ضروری بود. به نظر من ایجاد واحد پولی یورو باعث ایجاد بحرانهای مالی و اقتصادی اخیر در اروپا نشده است بلکه مقرراتزدایی گسترده در سیستم بانکی باعث این مشکل شد. در نتیجه این مقرراتزدایی گسترده بانکهای اروپایی بسیار بزرگ شدند بهگونهای که ورشکستگی و کنار رفتن آنها از اقتصاد هزینه زیادی را برای کشورها داشت و به همین دلیل سیاست تزریق به اقتصاد برای حمایت از بانکهای آسیبدیده مطرح شد. بنابراین راهحل مناسب برای برطرف کردن مشکل کنونی در اروپا قانونمند کردن نظام بانکی و مالی در این منطقه است زیرا ضعف موجود در این سیستم ارتباطی با ساختار واحد پولی یورو ندارد.
بحران یورو قابل پیشبینی بود و امکان جلوگیری از وقوع این بحران وجود داشت؟
ساختار منطقه یورو بهگونهای است که وضعیت اقتصادی آلمان را بازتاب دهد. به تعبیر بهتر زیرساختهای این اتحادیه بهگونهای بنا شد که آلمان انگیزه لازم را برای عضویت در آن داشته باشد. اصلیترین سیاستهای اجراشده در این منطقه کاهش تورم و کاهش نرخ بهره بانکی بود در حالی که هر دو سیاست به خصوص کاهش نرخ بهره بانکی تاثیر بسیار مخربی روی اقتصادهای حاشیهای داشت. در این کشورها با کاهش نرخ بهره بانکی که طبق قوانین مصوب بانک مرکزی اتحادیه اروپا تنظیم میشود، نرخ بهره بانکی کمتر از تورم خواهد شد. همین سیاستها بود که زمینه را برای ایجاد حباب در بازار سرمایه فراهم کرد و به دنبال آن به بحران اقتصادی دامن زد. به نظر من از آنجا که قوانین اتحادیه اروپا بر مبنای منافع و مصالح آلمان تنظیم شده است، هماکنون آلمان در مقابل کشورهای بحرانزده اروپایی مسوول است و باید برای برطرف کردن مشکلات اتحادیه نقش رهبر را ایفا کند. به نظر من پیشبینی اینکه اتحادیه پولی یورو به دلیل ضعفهای زیرساختی با مشکل مواجه شود وجود داشت و بدون شک اگر در آن زمان عمق بحران برآورد شده بود، امکان کنترل آن وجود داشت. ولی با وجود هشدارهایی که شماری از اقتصاددانان دادند، هیچ سیاستی برای ارزیابی عملکرد اقتصاد اروپا در زمان استفاده از واحد پولی یکسان وجود نداشت و همین مساله را میتوان ضعف اصلی سیستم دانست.
به نظر من آلمان نقش مهمی در قاره اروپا دارد ولی نمیتوان این کشور را به عنوان مهمترین عضو اتحادیه پولی یورو معرفی کرد. بررسیهای تاریخی نشان میدهد تنها با ساختار کنونی واحد پولی یورو و منطقه یورو، امکان همراه کردن تمامی کشورها با این سیاست تازه وجود داشت. البته در اینکه این ساختار ضعفهایی دارد شکی نیست و از همان ابتدا میشد تصور کرد که روزی ایجاد این اتحادیه پولی مشکلاتی را برای کشورها ایجاد کند ولی هیچکس تصور نمیکرد که این ساختار مالی تازه در دنیا با بحرانی ویرانکننده روبهرو شود. در همان سالهای ابتدایی ایجاد اتحادیه پولی یورو شماری از اقتصاددانان این سیاست را محکوم به شکست دانستند ولی با وجود گذشت پانزده سال از ایجاد این اتحادیه پولی هنوز نمیتوان این اتحادیه پولی را شکستخورده دانست.
دیدگاه تان را بنویسید