سعید معیدفر ضرورتهای افزایش کیفیت زندگی بازنشستگان را بررسی میکند
احساس مفید بودن را به سالمندان ببخشیم
اکنون در کشورهای توسعهیافته سالمندان باعثافزایش گردش مالی صنعت توریسم در جهان شدهاند. افراد در سنین سالمندی این فرصت را پیدا میکنند که از کار فراغت پیدا کنند و به مناطق گردشگری سفر کنند و از اوقات زندگیشان لذت ببرند.
امروزه سالمندی به یک پدیده تازه و بررسیشدنی در جامعه ایران تبدیل شده است؛ پدیدهای که تا دیروز با تصویرهای کلیشهای تعریف میشد، اما امروز، رویارویی با تعداد درخور توجهی از سالمندان، تصویر تازهای را طلب میکند؛ بهبود شرایط زندگی سالمندان، تامین تسهیلات حملونقل آسان، مناسبسازی مکانهای عمومی، فرهنگسازی از طریق رسانه، ایجاد زمینههای مناسب فرهنگی و اجتماعی، برنامهریزی برای عدم انزوای سالمندان، ارتقای پوشش بیمههای تکمیلی و بیمارستانی برای سالمندان، در اولویت قرار دادن مسائل سالمندان، سیاستهای توانمندسازی اقتصادی برای سالمندان، ایجاد خانه سالمندان از طریق انجمنهای خیریه، سیاستهای اداری و سازمانی و هماهنگی بین دستگاههای اجرایی برای ارائه خدمات، استفاده از تواناییها و مشاوره افراد سالمند در سازمانها و ایجاد سهولت شغلی برای این افراد از جمله بحثهایی است که در کشور ما هنوز تازه به نظر میرسند، درباره آنها بررسی لازم انجام نشده و زیرساختهای جامعه برای رسیدگی به این پدیده مهیا نیست. با «سعید معیدفر»، عضو انجمن جامعهشناسی و استاد دانشگاه درباره کیفیت زندگی سالمندی در ایران گفتوگو کردهایم که
در ادامه میخوانید.
بر اساس استانداردهای جهانی گفته میشود کیفیت زندگی سالمندی در ایران پایین است. چرا سالمندان در ایران خوب زندگی نمیکنند؟
سالمندی دوره توام با بازنشستگی است، اما فرد به لحاظ شغلی فراغت پیدا میکند و در عین حال میتواند همچنان به جامعه خدمات ارائه دهد. تصور عمومی ما این است که سالمند صرفاً خدمت میگیرد و عملاً این گروه را منفعل در نظر میگیریم. این در حالی است که کشورهای توسعهیافته سالمندان را افرادی فعال در نظر میگیرند که این گروه همچنان میتواند به جامعه خدمت کند. البته خدمتی که از نوع فعالیت شغلی نیست و به شکل اجتماعی است. چنان که خود سالمندان با یکدیگر انجمنهایی را تشکیل میدهند یا در نهادهای مدنی به کسانی که نیازمند تجارب و خدمات آنها هستند، کمک میکنند. این نوع فعالیتها تا حد زیادی به سالمندان کمک میکند که احساس مفید بودن کنند و از این طریق قوای روحی و روانی آنها بازسازی میشود. اما متاسفانه در کشور ما به این دلیل که حقوقی که بازنشستگان میگیرند کفاف زندگیشان را نمیدهد، نهایتاً بسیاری از بازنشستگان وارد بازار کار میشوند و به صورت غیراداری کسب درآمد میکنند، مثلاً به
کار در تاکسی تلفنی یا دستفروشی روی میآورند. این کارها مغایر با توان جسمی سالمندان است، آنها را عذاب میدهد و در عین حال شاید احساس مفید بودن نکنند. هر گروه سنی نیازهای خود را دارد شاید اگر بازنشستگان در کنار گروههای سنی دیگر باشند، نتوانند همزبانی و همفهمی پیدا کنند. اما اگر بازنشستگان با یکدیگر فعالیتهای اجتماعی انجام دهند، این فعالیتها باعث احساس مفید بودن آنها میشود و برای آنها موثر خواهد بود.
به شیوه زندگی سالمندان در کشورهای توسعهیافته اشاره کردید، در این کشورها افراد در دوران بازنشستگی به چه فعالیتهایی روی میآورند؟
اکنون در کشورهای توسعهیافته سالمندان باعث افزایش گردش مالی صنعت توریسم در جهان شدهاند. افراد در سنین سالمندی این فرصت را پیدا میکنند که از کار فراغت پیدا کنند و به مناطق گردشگری سفر کنند و از اوقات زندگیشان لذت ببرند. بنابراین صنعت توریسم که یکی از صنایع مهم جهان است با اقبال سالمندان رونق گرفته است. متاسفانه ما به هیچکدام از این وجوه توجه نمیکنیم. این مناقشه در کشور ما وجود دارد که سالمندان با فعالیت در مشاغلی که برای گروه سنی جوانان مقرر شده، فرصت شغلی آنها را میگیرند و از طرف دیگر این نوع کسب درآمد باعث میشود سالمندان از فرصت سفر کردن و فعالیتهای گروهی با همسنهای خود غافل بمانند. این موارد در کشور ما در نظر گرفته نمیشود و به کیفیت زندگی سالمندان مثل خیلی از گروههای سنی دیگر توجه نمیشود. همانطور که به جوانان و زنان در جامعه ما توجه کافی نمیشود برای گروه سالمندان هم برنامه مدونی در نظر گرفته نمیشود.
دولت به دنبال بهتر شدن کیفیت زندگی سالمندان است و برنامههای خود را «سالمندی پویا» معرفی کرده است. مفهوم سالمندی پویا برای افراد به منظور داشتن سلامت جسمی، اجتماعی و روانی در طول زندگی اهمیت پیدا میکند. البته باید برای این جمعیت حفاظت، امنیت و مراقبت مکفی هم در زمان نیاز فراهم شود. فکر میکنید برنامه سالمندی پویا میتواند به هدفش نزدیک شود؟
اگر ما امروز این انتظار را داشته باشیم که دولتها در همه موارد برنامهریزی کنند، هیچگاه به نتیجه نخواهیم رسید. دولتها باید این مجال را به مردم بدهند که آنها در حوزههای مختلف جلو بیایند. این که دولت «سالمندی پویا» ایجاد کند، چندان اثربخش نخواهد بود. باید این فرصت فراهم شود که خود سالمندان فعال شوند، اما برای این فعالیت باید شرایط را برای آنها تسهیل کرد. باید این مهم را در نظر گرفت که ما امروزه در حوزههای مختلف تا چه حد میتوانیم فعالیتهای اجتماعی، مدنی و انجمنی را تسهیل کنیم؟ موانع مختلفی پیشروی نهادهای مدنی داریم که خود بهخود مانع فعالیت آنها میشود. در حوزههای دیگر هم این اتفاق میافتد. مثلاً در بخشهای اقتصادی عملاً دولت نمیگذارد
سرمایههای اقتصادی کشور در جامعه به تحرک در بیاید و گاهی با رانت و فساد شرایط را بدتر هم میکند. به قول معروف «ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان». اگر دولت میخواهد در حوزههای اجتماعی اتفاقات بهتری رخ دهد باید از این حوزهها فاصله بگیرد، از اندیشمندان و صاحبنظران کمک بگیرد و فرصت و مجال برای نهادهای مدنی در ابعاد مختلف ایجاد کند. در چنین شرایطی میتوان انتظار حرکت خوبی را داشت. اما با این برنامههایی که دولتها هر چند وقت یکبار درحوزههای مختلف اجتماعی از جمله توجه به سالمندان در دستور کار قرار میدهند، تفاوت خاصی در این حوزهها حاصل نخواهد شد و مشکلات گروه اجتماعی سالمندان همچنان به قوت خود باقی است.
نهادهای مدنی با مشارکت دولت چگونه میتوانند بر کیفیت زندگی افراد در سنین پیری تاثیر بگذارند؟
در ایران بهطور پراکنده سازمانهای مرتبط برای رسیدگی به مسائل سالمندان وجود دارند. اگر در کنار این سازمانها نهادهای مدنی هم شکل بگیرند که از سالمندان نگهداری کنند، موثر خواهد بود. نگهداری از سالمند را میشود در دو حوزه دولت و نهادهای مدنی تعریف کرد، با توجه به اینکه پدیده سالمندی یکباره خود را در جامعه ما نشان داده، سازمانها برنامه منسجمی برای مراقبت از سالمندان ندارند. سازمان و نهادهای مربوطه باید با برنامههایی مدون و منظم بتوانند یک سالمند را به فردی فعال و موفق تبدیل کنند، تا افراد مهارتهای سالمندی پویا و موفق را خودشان یاد بگیرند. مثلاً بتوانند مسافرت بروند یا گروههای اجتماعی فعالی را تشکیل دهند. دولت و نهادهای مدنی لازم است این فضا را برای افراد آماده کنند و آموزش دهند که سالمندان چگونه نیازهایشان را برآورده کنند.
به نظر میرسد در حال حاضر برخورد جامعه با سالخوردگان نسبت به سالهای گذشته تغییر کرده است، شما جایگاه اجتماعی این گروه سنی را چگونه میبینید؟
زندگی ایرانیان در جامعه سنتی بهگونهای بود که دانش، رسانه و اطلاعات مانند امروز بستر فراگیر و گستردهای نداشت. تا چند سال پیش مردم نقش رسانه را ایفا میکردند و فرهنگ شفاهی وجود داشت. افراد خاصی به دانش دسترسی داشتند به همین خاطر آمار بیسوادی نیز بهشدت بالا بود، در این شرایط هرقدر شخص سن و سال بیشتری داشت، از دانش و تجربه بالاتری هم برخوردار بود به همین علت ریشسفیدی و گیسسفیدی یک فرصت و سرمایه محسوب میشد. اکنون ما وارد دنیای جدیدی شدهایم که مراکز دانش آن گستردهشده و بیسوادی کم شده و دسترسی به اطلاعات گسترش یافته و رسانههای مختلفی وجود دارد. بنابراین نهتنها دیگر نیاز به تجربه و اطلاعات ریشسفیدان نیست بلکه یک فرآیند معکوس شکل گرفته بهگونهای که اطلاعات و دانش در میان جوانان وجود دارد و آنها به دانش روز دسترسی دارند. جوانان امروز میتوانند با استفاده از فناوری تمام اطلاعاتی را که نیاز دارند به دست آورند، پس این تغییر و تحولات سبب شده تا جایگاه
اجتماعی سالمندان تنزل یابد و نقش چندانی در زندگی امروز نداشته باشند. در این شرایط جوانان باید در نظر داشته باشند که خود آنها هم روزی پیر میشوند و به همین علت باید به سالخوردهها احترام بگذارند و برایشان ارزش قائل شوند و از سوی دیگر، تجربههایی را که سینه به سینه از نسلهای گذشته به امروزیها رسیده، نمیتوان در دریای اطلاعات مدرن پیدا کرد در حالی که این تجربهها هم حیاتی است و مسیر زندگی را به ما نشان میدهد.
چرا جامعهشناسان امروز روی تکریم و احترام به سالخوردهها تاکید میکنند؟ اینگونه رفتار نکردن، چه تبعاتی خواهد داشت؟
باید باور کنیم که سالمندان هم بخشی از اقشار آسیبپذیر جامعه هستند که بیتوجهی و نداشتن رابطه با آنها میتواند جهانی غیرانسانی و بیرحم را پدیدار کند که بهتدریج ارزشهای معنوی در آن ضعیف میشود و این خطر همه نسلها را تهدید میکند. بنابراین باید تلاش کنیم به سالمندان اگر چه ارزش مادی ندارند، اما بخشی از حیات ما هستند احترام بگذاریم؛ تکریم سالمندان یک سرمایه انسانی و اجتماعی است که اگر از دست بدهیم آیندهای مخوف و پر از بیم و مشکلات خواهیم داشت.
به گفته کارشناسان، ایران در آغاز دوران افزایش سالمندی به سر میبرد، برای مقابله با این وضعیت چه باید کرد؟
ما باید آماده دوران افزایش سالمندی باشیم. همانگونه که کشورهای توسعهیافته در حال حاضر درحال دست و پنجه نرمکردن با این دوران هستند، ما نیز باید آماده باشیم تا پیک جمعیت در دوران میانسالی طی شود. نمیتوان جلوی این پیک جمعیتی را گرفت، تنها باید اجازه دهیم تا تخلیه شود. تمام کشورها در دورههای خاصی رشد شتابان جمعیت را تجربه کردهاند بهگونهای که رشد جمعیت در یک دوره زمانی بالا و بالاتر رفته و در نهایت این جمعیت تخلیه خواهد شد، به این معنی که موج جمعیت که از یک دوره زمانی آغاز شده تا جایی ادامه پیدا میکند که تخلیه میشود. برای نمونه، در اوایل انقلاب رشد جمعیت بالا رفت و هماکنون در دوره جوانی جمعیت هستیم، حال بهتدریج کشور وارد دوره میانسالی میشود و بعد از آن یک دوره سالمندی را تجربه خواهد کرد. از این رو باید برای دوره میانسالی و کهنسالی در کشور برنامهریزی کنیم. این دوره 10، 20ساله زمانی است که جمعیت سالمندان بیشتر و بیشتر خواهد شد.
چگونه میتوان برای گذر از این دوره کشور را آماده کرد؟
متاسفانه در کشور برای دوره کودکی و جوانی جمعیت، فکری اساسی نشد. این امر باعث شد که نتوانیم مشکلات را به شکلی واقعی ببینیم و فقط آرمانی فکر کردیم. با این حال امیدوارم که واقعیتهای آینده به درستی دیده شود و برای کهنسالی جمعیت آماده شویم. آمادگی برای دوره سالمندی جمعیت چندان دشوار نیست؛ چرا که پدیدههای جمعیتی قاعدهمند هستند. بحران، زمانی اتفاق میافتد که از قبل مشکلات را پیشبینی نکرده باشیم یا دست روی دست گذاشته باشیم. با این حال سرمایهگذاری و برنامهریزی برای دوران سالمندی پیچیدهتر از دوران کودکی است؛ چرا که هزینههای سالمندی بیشتر است. باید از تجربه کشورهای مختلف متناسب با گروههای سنی استفاده کنیم و «مدیریت مورچهای» داشته باشیم؛ به این معنی که برای هر کدام از فصلها و دورههای جمعیتی، پیشبینی کنیم و با برنامه پیش برویم.
درباره تشویق به افزایش جمعیت که گفته میشود یکی از راهحلهای مقابله با سرعت سالمندی در جامعه است، چه نظری دارید؟ فکر میکنید این کار موثر است؟
تشویق به افزایش جمعیت، مشکل ما را حل نمیکند، بلکه تنها آن را به تعویق میاندازد و بار دیگر مشکلات را در آینده به جامعه بازخواهد گرداند. به طور کلی روندهای جمعیتی از قوانینی تبعیت میکنند و عوامل متعددی بر روی آنها اثر دارند. بهبود شرایط زیست و کنترل مرگومیرها از طریق کنترل بیماریهای واگیردار و تکنولوژیهای جدید باعث شد تا جمعیت یکباره رشد زیادی بکند، که بخش عمده آن بر روی موالید بود. انسانها با فراهمکردن شرایط بهداشت، مرگومیر و موالید را کنترل کردند. در ایران نیز همین اتفاق افتاد که منجر به جوانشدن جمعیت شد. درگذشته تعداد زیادی کودک بهدنیا میآمد که بخش زیادی از آنان نیز زنده نمیماندند. به این ترتیب، ما جلوی مرگومیر را گرفتیم اما جلوی رشد جمعیت گرفته نشد و با جمعیتی فزاینده روبهرو شدیم. هنگامی که جمعیت زیاد شد مشکلاتی برای زندگی بهوجود آمد که در نتیجه افراد بهجای کنترل طبیعی بهسمت کنترل عقلانی و اجتماعیِ جمعیت دست زدند. ابزارهای جلوگیری
از زادوولد برای این کنترل عقلانی به میدان آمدند و همین سبب شد که پس از یک دوره رشد جمعیت، نوبت به عادیشدن نرخ جمعیت رسید. افزایش اولیه جمعیت اما پس از مدتی آثار خود را در هرم سنی برجای گذاشت؛ تعداد نوجوانها زیاد شد و سپس به جوانان رسید و حالا نوبت به دوران میانسالی و سالمندی همان جمعیت زیاد رسیده است. مدام میشنویم که گفته میشود باید دوباره جمعیت زیاد شود تا تعادل ایجاد شود. هرچند این راهکار مشکل ما را عقب میاندازد اما آن را حل نمیکند. با این راهحل مجدداً در آینده ما با پیک جمعیتی روبهرو خواهیم شد که باز هم پس از عبور از دورههای مختلف زندگی به سالمندی خواهد رسید. این راهحل شبیه راهحلی است که در مورد بیکاری شاهد آن بودیم؛ برای آنکه بیکاری را به تعویق بیندازیم افراد را به دانشگاه فرستادیم، درحالی که این کار وضعیت را بدتر کرد. بنابراین ما باید به جای به تعویق انداختن مسائل اجازه دهیم که آنها در سیستم اجتماعی تخلیه شوند.
به دوره رشد جمعیت در ایران اشاره کردید. چه عواملی باعث این افزایش جمعیت کشور در دهههای 50 و 60 شد؟
پس از انقلاب و جنگ عوامل زیادی سبب تقویت همبستگی در جامعه و رشد جمعیت شد. ما در سالهای اول انقلاب با رشدی 4درصدی در جمعیت روبهرو شدیم. رشدی که آثار خود را بر جای گذاشت و حالا که جمعیت در مرز جوانی و میانسالی است پیشبینی میشود تا 10 سال دیگر به مرز کهنسالی برسد و در 20 سال آینده با رشد سالمندی روبهرو شویم که امری طبیعی است.
اگر بخواهیم با افزایش مجدد جمعیت مشکل را حل کنیم، چه موانعی وجود دارد؟
کشور ما توان ندارد. مشکل کمآبی که اکنون درون آن هستیم، تنها یکی از مشکلات است. کارشناسان محیط زیست اعتقاد دارند که شرایط زیستی ایران برای جمعیت مشخصی ظرفیت دارد و همینحالا نیز فشار به محیط زیست بیش از توان کشور است. آیا با این ظرفیت تشویق به افزایش جمعیت اقدامی درست است؟ چه حال و چه آینده امکان روبهرویی ما با قحطی و خشکسالی وجود دارد. افزایش جمعیت در حال حاضر با محیط زیست در تعادل قرار ندارد. مگر تا حدی در راهحلی که بازهم اشتباه است و آن اینکه جمعیتی از کشور را برای زندگی در خارج از مرزها هدایت کنیم. بنابراین باید برخوردی تخصصی و همهجانبه با موضوع جمعیت کشور داشته باشیم. ما میتوانیم به نرخی جایگزین برای جمعیت برسیم، اما نه با جمعیت جوان فعلی. برنامهریزی ما برای افزایش جمعیت باید برای متولدین دهههای بالاتر باشد. نسل جوان امروز که تاوان افزایش جمعیت دیروز را داده، باید کاهش جمعیت داشته باشد. اما باید نسل بعدی را برای افزایش جمعیت آماده کنیم. برای مثال باید محصلان فعلی مدارس، متولدین انتهای دهههای 70 و 80 را نسبت به
ضرورت افزایش جمعیت از سوی آنها آگاه کنیم تا کمکم جمعیت جایگزین داشته باشیم. آمادگی ما برای تجمیع جمعیت در دوران میانسالی در 10 تا 15 سال آینده هیچ است! ما در دقیقه آخر به یاد تصمیمگیری میافتیم. درحال حاضر مدام از بحران صحبت میکنیم، درحالی که زمانی که باید اقدامی برای بهبود شرایط زندگی جمعیت زیاد جوان میکردیم، نکردیم. در سالهای اخیر ما بیتوجه به جمعیت کشورمان، درگیر مسائل دیگر شدیم و مسائل جوانان را به حاشیه راندیم. همانگونه که در حال سیستم اجتماعی جوانان را تحت فشار قرار داده است، در آینده نیز باید شاهد همین فشار باشیم. تنها راهحل، حاکم شدن عقلانیت در تصمیمگیریها است تا بتوانیم برای سالمندان برنامهریزی کنیم. امیدواریم که نگاه کارشناسانه به سیستمهای تصمیمگیرنده ما وارد شود تا نتیجههای بسیار منفی را برای دوران میانسالی پیش رو شاهد نباشیم.
دیدگاه تان را بنویسید