نگاهی به ایده «سالمندی پویا» در ایران
فصلی از فصلهای زندگی
تصویر آشنای این سالهای جامعه ایرانی، والدین و به ویژه پدرانی را در قاب ذهن نشانده که در روز بازنشستگی، لبخند رضایت بر لب ندارند؛ آنان از ماهها قبل، با فعال کردن همه ظرفیتهای ارتباطی خود به دنبال یافتن شغلی تازه برای بیکار نماندن در دوران بازنشستگی هستند.
تصویر آشنای این سالهای جامعه ایرانی، والدین و به ویژه پدرانی را در قاب ذهن نشانده که در روز بازنشستگی، لبخند رضایت بر لب ندارند؛ آنان از ماهها قبل، با فعال کردن همه ظرفیتهای ارتباطی خود به دنبال یافتن شغلی تازه برای بیکار نماندن در دوران بازنشستگی هستند. در این میان فرق چندانی هم میان فقیر و غنی نیست. افراد با سطح درآمد پایینتر و به طور طبیعی بازنشستگی پایینتر، برای ادامه همین روند معمول در زندگی خود به کارهای تازه رو میآورند و افراد برخوردار و ثروتمند، برای تداوم برخورداری از درآمدهای بالا. بنابراین در اصل اینکه بازنشستگی برای هیچیک از آنان به طور کامل محقق نمیشود، تفاوتی وجود ندارد. به این ماجرا میتوان خیل افرادی را که دارای شغل آزاد بوده و از پوشش بیمهای معمول برخوردار نیستند اضافه کرد. همچنین طرفداران ایده «کار نکردن مریضی میاره» نیز معتقدند تا زمانی که جان در بدن دارند هر روز صبح از خواب برمیخیزند و به سر کار خود میروند. از سوی دیگر درآمد سرانه در ایران پایین است. وجود بیش از هزار میلیارد تومان نقدینگی در کشور به معنی ثروتمند بودن مردم نیست. نسبت سهم درآمد تولید بر تعداد ایرانیان، عدد مناسبی را نشان نمیدهد. در این شرایط، مشخص است که بهبود سطح زندگی ایرانیان بهتنهایی از عهده دولت خارج است. کشور نیازمند تولید ثروت برای بهرهمندی از سطح درآمد مطلوب است. جملات مصطلح در میان مردم که «روی ثروت نشستهایم و خاک ایران طلاست» اگرچه اشاره به منابع زیرزمینی و معدنی غنی ایران دارد اما این باور را ایجاد کرده که مشکل در توزیع این ثروت است اگر نه نیازی به کار و تولید با ارزش افزوده بالا نیست! نحیف بودن بدنه بخش خصوصی که اکثریت قریب به اتفاق جامعه در کشورهای توسعهیافته در این بخش فعال هستند، خلأ جدی در ساختار اقتصادی کشور ایجاد کرده است و شغل و بازنشستگی در بخش دولتی، در همه جای دنیا دارای سطح درآمد بالایی نیست. به علاوه وضعیت نابسامان صندوقهای بیمهگر که حاصل نبود محاسبات اکچوئری، بر هم خوردن رابطه حق بیمه و افزایش حقوق سنواتی در اثر دخالتهای سیاسی با رویکرد پوپولیستی و همچنین رسیدن نسبت شاغلان به مستمریبگیران به وضعیت هشدار است نیز آینده بازنشستگان ما را تهدید میکند. در کنار همه اینها، فرهنگ بازنشستگی در ایران نیز آنطور که باید جا نیفتاده است. هم نگاه اجتماع و آحاد جامعه به این پدیده با ابهام و کاستیهای جدی همراه است و هم تلاش خاصی در دستگاههای متولی برای تبلیغ اهمیت غیرقابل وصف این بخش از زندگی و این گروه صاحب صلاحیتهای مختلف، به چشم نمیخورد. از منظر منابع انسانی، بازنشستگان از جدیترین منابع سرمایهای یک کشور به شمار میروند که میتوانند در قالب سازمانهای مردمنهاد و مشاوره و آموزش، به انتقال تجربیات خود بپردازند و به این شکل، آن بخش از علایق خود را که ایفای نقش اجتماعی است دنبال کنند. فعال شدن دانشگاهها و نخبگان برای راهاندازی مراکز تحقیقاتی بازنشستگی میتواند بخشی از خلأ تئوریک در این حوزه را جبران کند. وقتی ایده «سالمندی پویا» سازمان بهداشت جهانی که حاصل پژوهشهای راهبردی در سراسر جهان است در ایران و در دولت یازدهم نیز با نگاه علممحور مورد توجه قرار میگیرد میتوان امیدوار بود این مساله از نگاه ویترینی خارج شود. هدف سالمندی پویا افزایش طول عمر توام با سلامتی و ارتقای کیفیت آن برای تمام مردم از جمله افراد ضعیف، ناتوان و آنهایی است که نیازمند مراقبت مستمر هستند؛ «سلامتی» یعنی تندرستی جسمی، روانی و اجتماعی، آنچنان که در تعریف سازمان جهانی بهداشت بیان شده است. در چارچوب سالمندی پویا، سیاستگذاریها و برنامهریزیهایی که سلامت روانی و روابط اجتماعی را ارتقا میبخشند از همان اهمیت برنامههایی که بهبود وضعیت سلامت جسمی را باعث میشوند، برخوردار هستند.
دیدگاه تان را بنویسید