گفتوگو با مهرداد عمادی، کارشناس و اقتصاددان ایرانی فعال در اتحادیه اروپا
آمریکا دیرتر از رقبای اروپایی به بازار ایران میرسد
پیشبینی میشود ایران نیاز به سرمایهگذاری بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ میلیارد دلار در فاصله ۱۵ سال آتی دارد که بر اساس آن بتواند توانمندی اقتصادی کشور را به سطح میانگین ۱۵ اقتصاد پیشرو صنعتی در جهان برساند.
رفت و آمدهای اخیر غربیها به ایران، نشان میدهد همانطور که پیشبینی میشد، بهرغم چند سال فاصله، ایران همچنان بازار بکری برای غرب به شمار میآید. در این میان اما دست اروپاییها برای ورود به بازار ایران بازتر از آمریکاییهاست، کما اینکه بعد از توافق هستهای وین، اروپاییها نخستین گروهی بودند که به همراه هیاتی از غرب، راهی ایران شدند تا باب مذاکرات را برای ورود به فضای همکاری، باز کنند. آنطور که احساس میشود، اروپاییها حضور سریعتر و پررنگتری نسبت به آمریکاییها در ایران خواهند داشت. سابقه همکاریهای ایران با شرکای اروپایی یک سوی ماجراست و آنطور که «مهرداد عمادی»، میگوید؛ محدودیتها و مشکلات سیاسی درونی آمریکا بخش دیگر موضوع که در نهایت موجب میشود آمریکاییها بهرغم خواسته خود، دیرتر از رقبای اروپاییشان به بازار ایران برسند. در گفتوگویی که با مهرداد عمادی، کارشناس و اقتصاددان فعال در اتحادیه اروپا و از گروه مشاوره بینالمللی بتامتریکس داشتیم؛ صحبت از رونق اقتصاد ایران پس از تحریمها و ورود اروپاییان به بازار پرکشش ایران شد. او نیاز سرمایهگذاری مشترک خارجی بالغ بر 250 میلیاردلاری را پس از
ورود اروپاییان به ایران برآورد میکند اما در عین حال معتقد است در طول بازه زمانی 15 سال آینده، نیاز سرمایهگذاری ایران بین 600 تا 800 بیلیون دلار است تا بر مبنای آن بتوان توانمندی اقتصادی کشور را به سطح میانگین ۱۵ اقتصاد پیشرو صنعتی در جهان رساند.
پیش از توافق هستهای اخبار متعددی با این مضمون منتشر میشد که «غربیها برای سرمایهگذاری در ایران صف کشیدهاند». ابتدا میخواهم با این سوال آغاز کنم که به نظر شما تعبیری اینچنینی برای تمایل غرب برای حضور در بازار ایران تا چه اندازه مصداق واقعی دارد؟ به عبارتی آیا حجم تقاضا برای سرمایهگذاری به یکباره اینگونه مورد توجه غرب قرار گرفته است؟
به عقیده من تعبیرهایی اینچنینی مثل «صف کشیدن» برای سرمایهگذاری در ایران ارزیابی درستی نیست. در واقع آنچه رخ داده است، افزایشی کمسابقه نسبت به سالهای اخیر برای ورود به یک اقتصاد و تلاش برای بازپسگیری سطح روابط تجاری-صنعتی است. این درست است که در حال حاضر فروش کالا و انجام سرمایهگذاری مشترک در بخشهایی مانند نفت، گاز، صنعت هواپیمایی، راهآهن و خودرو ایران از جذابیت بالایی برخوردار است، اما در عین حال مساله مهم آن است که در شرایط کنونی ایران تا چه اندازه به جای خرید کالا به سوی سرمایهگذاری مشترک و صادرات حرکت خواهد کرد که این مساله تا اندازه زیادی به عملکرد مدیران اقتصادی کشور پیوند خورده است. در هفته آخر ماه جولای، شش شرکت بینالمللی در
حوزههای انرژی، صنعت خودرو، الکترونیک و کشتیسازی، خواستار ارزیابی برای ورود به بازار ایران بودهاند، این در حالی است که در مدت مشابه سال گذشته یعنی در طول ماه جولای 2014، تنها دو شرکت بودند که خواستار چنین ارزیابیای در مورد ایران بودند. اگر از ظرفیتهای پدیدآمده و فضایی که برای همکاریها باز شده است به موقع و به خوبی استفاده شود، میتوان امیدوار بود که تغییرات مثبتی در روابط ایران و اتحادیه اروپا پدید آید. در عین حال باید به این مساله توجه داشت که فرصتها همیشگی نیستند و چنانچه این فرصتها بهنگام مورد استفاده قرار نگیرند، از دست خواهند رفت. اروپاییان، ارزش بازار ایران را به خوبی میدانند و به دنبال بهرهبرداریهای خود هستند و ایران هم باید از این بازار جهانی به نفع اقتصادش استفاده لازم را ببرد.
در همین خصوص اخیراً هیاتهایی از برخی کشورهای اروپایی به ایران سفر کردند و به این ترتیب مذاکراتی هم میان طرفین صورت گرفته است. این مساله میتواند به نوعی بیانگر آن باشد که اروپا در صف نخست برای ورود به بازار ایران قرار گرفته است؟
اقتصادهای بزرگ اتحادیه اروپا در طول ۳۰ سال اخیر همواره تمایل بیشتری نسبت به اقتصاد آمریکا برای حضور در بازار ایران و صادرات به کشور داشتهاند. نسبت صادرات به تولید ملی در اتحادیه اروپا بسیار بالاتر از آمریکا بوده است که به این ترتیب رشد اقتصادی در این کشورها را بیشتر به صادرات متکی کرده است. از سوی دیگر اروپا با مشکلات درونی کمتری برای بازگشت به ایران روبهرو است تا آمریکایی که یک غیبت 35ساله برای حضور در بازار ایران داشته است. آمریکا برای ورود به ایران با مشکلات درونی سیاسی روبهرو است. شرکتهای اروپایی هنوز پیوندهای کاری از پیش مانده خوبی با ایران دارند که ازسرگیری و فعال کردن آنها، امکان آغاز مذاکره با ایران را برایشان آسانتر میکند، در مقایسه با واحدهای تجاری و صنعتی آمریکایی که متقاضی ورود به اقتصاد ایران هستند. همه چیز هم به رقابت میان اروپا و آمریکا
خلاصه نمیشود. در حال حاضر شرکتهای اروپایی در شرایط و جایگاه مناسبی برای تامین نیازهای صنعتی ایران قرار دارند آن هم در مقایسه با شرکتهایی از هند، چین، روسیه، مالزی و کره که در این سالها بازار ایران را با رقابتی کم در اختیار داشتند. بر این اساس؛ هزینه پایین بازپسگیری روابط اقتصادی، پیشینه چشمگیر در پیوندهای صنعتی و همچنین بزرگی بازار ایران، از جمله مسائلی است که سرمایهگذاری در کشور و از سرگیری همکاریهای اقتصادی میان اروپا با ایران را باارزش کرده است. به ویژه آنکه اصولاً شیطنتهای سیاسی و سطح لابیگریهای آمریکا در اروپا هم بسیار کمتر است. به این ترتیب با اجرای توافق هستهای و برداشته شدن تحریمها، زمینه حضور شرکتهای اروپایی به ایران باز شود اما به طور کلی احتمالاً از اواخر سال باید منتظر ورود سرمایهها به ایران بود. در این شرایط دولت ایران باید فضای ایجادشده را به بهترین وجه مدیریت کند.
مشخصاً مزایای تجارت با ایران در دوران پساتحریم برای اروپا مربوط به کدام بخشهاست؟ در این خصوص به عقیده شما کدام کسب و کارها بیش از پیش مورد توجه اروپاییها قرار داشته و کدام کسب و کارها کمتر مورد توجهشان خواهد بود؟
شاخصهای مختلفی از جمله پایین بودن هزینه اقتصادی نسبت به بازدهی در پروژههای مشترک همکاری و سرمایهگذاری، فاصله جغرافیایی، وجود منابع و ذخایر غنی زیرزمینی در ایران، برخورداری کشور از نیروی کار آموزشدیده و جوان، دسترسی آسان به بازارهای صادراتی کشورهای منطقه و همسایه با جمعیتی بالغ بر 300 میلیون نفر مصرفکننده، وجود بنادر متعدد و همچنین پیوندهای تاریخی درازمدت با کشورهایی همچون آلمان، فرانسه، اتریش و ایتالیا در بخشهای گوناگون اقتصادی، از مهمترین نقاط مثبت همکاری با ایران برای اروپا هستند.
در عین حال به عقیده من برخی حوزههای تولیدی و صنعتی مانند صنایع پتروشیمی، کشتیسازی، صنعت فولاد، خودروسازی، کالاهای صنعتی سفید خانگی و همچنین کارگاههای تعمیر هواپیما، بیشترین کشش و زمینه را برای آغاز و ازسرگیری همکاری مشترک و سرمایهگذاری با ایران دارند. در صنعت هوایی، خریداری هواپیمای جدید یک بخش مساله است و بخش دیگر آن ایجاد توان لازم برای تعمیر و نگهداری از هواپیماهاست. در این جریان میتوان با مدیریت شرایط، فضای لازم برای انتقال تکنولوژی مدرن این صنعت به کشور را نیز فراهم کرد. در عین حال، بخشهایی مانند بانکها، صنعت بیمه و ساختمان، به لحاظ کدر بودن رفتارها و کنترل انحصاری آنها، در زمان آغاز همکاریها جذابیت کمتری برای سرمایهگذاران خارجی خواهند داشت.
در این شرایط که فضا برای ورود سرمایهگذاریهای جدید و همکاریهای مشترک در ایران رو به بهبود است، میتوان برآوردی نسبی از حجم سرمایهگذاری مورد نیاز اقتصاد در ابتدای کار به ویژه سرمایهگذاری برای جبران کاستیهای صنایع در سالهای اخیر داشت؟
در حال حاضر نیاز به سرمایهگذاری برای بالا بردن سطح بازدهی و جبران استهلاک سرمایه در ایران چیزی بالغ بر 250 میلیارد دلار برآورد میشود که قابل پیشبینی است ایران در بخشهایی از جمله نفت و گاز خود دشواری خاصی برای جذب سرمایه از بیرون نخواهد داشت. اما این میزان سرمایهگذاری اولیه و مورد نیازی است که اقتصاد ایران امروز به آن نیازمند است. در طول یک خط زمانی درازمدت، پیشبینی میشود ایران نیاز به سرمایهگذاری بین 600 تا 800 بیلیون دلار در فاصله ۱۵ سال آتی دارد که بر اساس آن بتواند توانمندی اقتصادی کشور را به سطح میانگین ۱۵ اقتصاد پیشرو صنعتی در جهان برساند. طبق ارزیابیهای من، ایران آخرین اقتصاد مهم جهان است که همچنان خارج از چرخه تجارت و سرمایهگذاری جهانی باقی مانده بود که بر همین اساس در این زمان، ایران یکی از غنیترین فرصتها برای سرمایهگذاری مشترک
است. از سوی دیگر مسائلی مانند میزان جمعیت ایران و ترکیب سنی آن، سطح ذخایر زیرزمینی و همچنین موقعیت جغرافیایی کشور، ایران را برای همکاریهای اقتصادی-صنعتی به کشوری با جذابیتهای بالا تبدیل ساخته است. البته در این خصوص باید توجه داشت که برای آغاز همکاری اقتصادی و سرمایهگذاری در ایران، نیاز به زیرساختهایی در راستای شفافسازی فضای همکاریها هم هست. امکان انتشار ترازنامههای واقعی سود و زیان و منابع ارزی که توسط شرکتهای نیمهدولتی، شبهدولتی و بخش خصوصی انجام میگیرد، یکی از اقدامات ضروری در راستای شفافیت اقتصادی در ایران برای حضور سرمایهگذار خارجی است. در همین راستا فراهم شدن شرایط مناسب برای انعقاد قراردادهای تجاری از نظر قیمت، کیفیت و طول زمان، نظارت بر مدیریت مالی بخش ایرانی و شرکای خارجی قراردادها از دیگر ضرورتهای شفافسازی در اقتصاد ایران است که باید برای حضور سرمایهگذار صورت گیرد. رفتارهای عملی باید نشان دهد که قراردادها پشت درهای بسته امضا نمیشوند و چیزی در زیر میزها جابهجا نمیشود. به نظر میرسد بهرغم وجود موانع برخی از این روشها قابل اجراست.
بنا به عقیده شما، روند بازسازی اقتصاد ایران با برداشته شدن تحریمها و ورود سرمایهگذاریهای خارجی، نسبتاً طولانیمدت خواهد بود؟
این یک راهحل کوتاهمدت نیست و زمان خواهد برد. اگر به مدلهای هند یا ترکیه یا همینطور به کره جنوبی و مکزیک نگاه کنیم، میبینیم که حداقل شش سال طول میکشد که شما با بازسازی زیر پایه تکنولوژی خودتان، خودتان را بکشید بالا. در اقتصاد ایران واقعیت این است که بنیه صنعتی ما بسیار شکننده شده است که عمدتاً به خاطر کمبود سرمایه در کالاهای تولیدی بوده است. من فکر نمیکنم تحریمها ریشه مشکلات ماست. این انحصارهاست که اقتصاد ایران را در حال حاضر دارد تخریب میکند. این فضایی که امروز در حال شکلگیری است، زمانی برای اقتصاد ایران و مردم ایران میتواند مثبت باشد که ما به جای کارهایی که در این سالها از نظر مدیریت انجام دادیم که صادرات کار کردیم و واردات کالا، این معادله را برعکس کنیم. یعنی تمرکز را بگذاریم به صادرات کالا و واردات مواد خام و سرمایه تولید و تکنولوژی. اما علاوه بر اینها، اگر ایران تمایل به بازگرداندن شرکتهای بزرگ و معتبر اروپایی به کشور دارد، باید پیششرطهای قانونی آن
را هم رعایت کند و قوانین شفافسازی اتحادیه اروپا را که مورد تایید سازمان جهانی تجارت است بپذیرد. در این صورت هم دوران اقتصاد بسیار کدر خود را پشت سر میگذارد و هم به مرحله نظارتهای غیرسیاسی در مناقصههای بزرگ و قراردادهای تجارت خارجی وارد میشود. باید بیش از پیش به شرکتهای اروپایی و آمریکایی نشان دهیم که دوران تاریک رفتاری اقتصادی و رانتخواری تداوم ندارد و دوران شفافسازی آغاز شده است. غیر از این شیوه، امکان دیگری برای بازگشایی روابط اقتصادی با اتحادیه اروپا متصور نیست. این شیوه، الفبای بستن قراردادهای جدید با اروپاست.
شما پیش از این در جایی مطرح کرده بودید که پس از نهایی شدن توافق هستهای ایران و گروه 1+5، نرخ رشد اقتصادی ایران میتواند به نرخ رشد اقتصادی ببرهای آسیایی نزدیک شود. تا رسیدن به این شرایط، سهم تجارت با اروپا تا چه اندازه پیش خواهد رفت؟
تصورم بر این است که تجارت ایران با اتحادیه اروپا که سال گذشته میلادی بالغ بر 6 /7 میلیارد یورو (3 /8 میلیارد دلار) بود، در اواسط سال ۲۰۱۸ میتواند تا ۴۰۰ درصد افزایش یابد. اقتصاد ایران پس از توافق هستهای، رشدی معادل دو تا پنج درصد را تجربه خواهد کرد. به این ترتیب اقتصاد ایران به مرور نرخ رشدی سریع را تجربه خواهد کرد تا جایی که میتواند هماندازه نرخ رشد اقتصادی ببرهای آسیا را داشته باشد.
بخش عمده صحبتها تا به اینجا در مورد سرمایهگذاری مشترک و ورود سرمایه خارجی به کشور بعد از برداشته شدن تحریمها بود. اما بخش دیگری از موضوع که کسب و کارهای داخلی است که هماکنون در چرخه تولید قرار دارند. به عقیده شما حضور غربیها و به طور مشخص ورود اروپا به بازار ایران میتواند برای کسب و کارهای داخلی کنونی هم رونقی به همراه داشته باشد؟
در بازه زمانی کوتاهمدت، ورود اروپاییها به ایران بخشی از هزینهها را برای بخشهایی از اقتصاد که پیوندهای عمیقی با واردات، به ویژه واردات از کشورهای چین، هند، ترکیه و کشورهای عربی منطقه خلیج فارس داشتهاند تا حدودی افزایش خواهد داد. این افزایش هزینهها از آن رو خواهد بود که همکاری اقتصادی و تجاری با اروپا، این بخشها را به نوعی رو در روی رقیبان اروپایی قرار خواهد داد. به عبارتی کالاها، صنایع چینی، هندی و... که تا پیش از این بازار را در اختیار داشتند، پس از این در مقابل رقیبی اروپایی قرار میگیرند.
اما پس از این، بانکهای خصوصی و بیمهها همچنان با باز شدن فضای کار، برای شفافیت در رفتار خود و اعطای وام و اعتبار، زیر فشار قرار خواهند داشت. همچنین بخشی از انحصارات در شبکه توزیع هم شاهد کوچک شدن سودهای غیرطبیعی یا رانتی خود خواهند بود. با مدیریت سالم کلان، بیشترین میزان سود در پروژههای تولیدی بخش پتروشیمی، صنایع خودروسازی خودرو و کارگاههای تولیدی خواهند بود. در این شرایط ایران باید اقداماتی انجام دهد که به سود بخش تولید و صنعت خود تمام شود؛ بهترین کار تلاش برای فراگیری تکنولوژی از اروپاییان با تکیه بر نیروهای انسانی و توان داخلی است. در واقع نباید به اقتصاد دنیا و غرب تنها به عنوان یک خریدار نگاه کرد، بلکه باید تلاش شود تا فناوری نوین تولید را از آنها فرا گرفت تا بر این اساس شرایط برای رشد پویای اقتصادی فراهم شود.
همانطور که شما در صحبتهایتان اشاره کردید و پیش از این هم بسیاری از کارشناسان گفته بودند، پیشبینی میشود پس از باز شدن پای اروپا به بازار ایران در دوران پساتحریم، این کشورها به رقیبی جدی با چین و روسیه در اقتصاد ما تبدیل شوند و سطح تعاملات ما با این کشورها را تحتالشعاع خود قرار دهد. چقدر با این مباحث همعقیدهاید؟ آیا باوجود پیوستهای سیاسی، به واقع اینچنین خواهد شد؟
به عقیده من، پس از ورود کشورهای اروپایی به اقتصاد ایران، سهم چین در میانمدت و درازمدت در اقتصاد ما کوچکتر خواهد شد. البته این کشور همچنان تا 10 سال آینده حضوری سنگین و جدی در بازار ایران خواهد داشت اما به مرور این انحصار در بازار زیر فشار رقابت با کالاهای صادراتی از اروپا که از کیفیت بهتری برخوردارند، ناپدید خواهد شد. این شرایط در خصوص پروژههای تولیدی و صنعتی نیز مصداق خواهد داشت. اما ادامه حضور روسیه در ایران تا حدودی متفاوت است. منافع اقتصادی روسیه زیربنای سیاسی-جغرافیایی دارد و بههمین دلیل روسها همچنان در حوزه نفت و پروژههای بزرگ دولتی ایران، حضور خواهند داشت. اما در سایر بخشهای اقتصادی، روسیه به لحاظ مدیریت
کارای صنعتی در درون، توان رقابت با اروپا، چین، هند و آمریکا را نخواهد داشت. این در حالی است که توان مهندسی روسیه بسیار بالاست.
و در نهایت آمریکا در کجای این جریان قرار خواهد داشت؟ آیا حضور در بازار ایران برای آمریکا نیز به اندازه اروپاییها جذابیت دارد؟ آیا میتوان گفت حضور در بازار ایران میتواند از منظر آمریکاییها و اروپاییها به جریانی برای رقابت تبدیل شود؟
بخشهای تجاری و صنعتی آمریکایی تمایل بسیار زیادی برای حضور در بازار ایران دارند اما به دلیل فضای سیاسی حاکم در آمریکا، آنها دیرتر از رقبای اروپایی خود به ایران میرسند. پروژههای مختلف در بخشهای انرژی، نفت و گاز، صنعت هواپیمایی و همچنین خودرو به ویژه برای شرکت کرایسلر بسیار جذاب هستند. در همین راستا نیاز است که ایران به مقوله تشویق و ایجاد رفتار رقابتی در میان شرکتهای آمریکایی و اروپایی توجه کند و به این ترتیب با شفاف کردن مناقصهها برای سرمایهگذاری در بخشهای استراتژیک خود، بتواند بهترین پروژهها را برای انجام سرمایهگذاری و همکاری مشترک برای خودش دستچین کند.
دیدگاه تان را بنویسید