تاریخ انتشار:
در کدام صنایع ایران ظرفیت رقابتپذیری نهفته است اما شکوفا نیست؟
رقابتپذیری در سایه بهرهوری
اگر بخواهیم بررسی کنیم کدام صنایع ایران ظرفیت رقابتپذیری دارند، بدون شک اولین بخش اقتصادی در کشور که این خاصیت را دارد، بخش معدن و صنایع معدنی است. بخشهای دیگری هم در اقتصاد کشور هستند که میتوانند ظرفیت رقابتپذیری بیشتری داشته باشند مثل بخش انرژی و نفت ولی چندان نهفته نیستند.
اگر بخواهیم بررسی کنیم کدام صنایع ایران ظرفیت رقابتپذیری دارند، بدون شک اولین بخش اقتصادی در کشور که این خاصیت را دارد، بخش معدن و صنایع معدنی است. بخشهای دیگری هم در اقتصاد کشور هستند که میتوانند ظرفیت رقابتپذیری بیشتری داشته باشند مثل بخش انرژی و نفت ولی چندان نهفته نیستند. تمامی این بخشها به آسانی میتوانند شکوفاتر شوند. بخش معدن و صنایع معدنی بهطور مثال، هم زیرساخت را دارد و هم بسیاری از نیازهای دیگر مانند نیروی انسانی. مزیت منحصر بهفرد این بخش این است که سرمایهگذاری قبلاً در آن انجام شده و فقط باید از ظرفیتی که موجود است استفاده شود. بیش از 95 درصد سرمایهگذاری لازم در بخش معدن و صنایع معدنی قبلاً انجام شده و با مبالغ ناچیزی میتوان این بخش اقتصادی را شکوفا کرد. وقتی این بخش شکوفا شد، از آنجا که حدود یکسوم اقتصاد کشور به این صنایع وابسته است، کل اقتصاد کشور رونق میگیرد. دو بخش دیگر یعنی انرژی و نفت تا حدودی همین خاصیت را دارند ولی به سرمایهگذاریهای بعضاً هنگفت نیازمندند. به علاوه، در این دو بخش، در حال حاضر تقریباً از تمام ظرفیت تولیدی استفاده میشود در صورتی که در بخش معدن حدود نیمی از
ظرفیت تولیدی که قبلاً برای آن سرمایهگذاری شده عملاً بیکار و بلااستفاده است. اما کدام صنایع هستند که اگر دولت رهایشان کند، میتوانند رقابتپذیر باشند؟
هیچ صنعتی را دولت نباید رها کند، همانگونه که هیچ صنعتی نباید بهطور کامل تحت چتر حمایتی دولت باشد. تمامی صنایع کشور باید دائماً تحت نگاه نظارتی دولت باشند. این به معنای واقعی فقط باید نظارت باشد، نه دخالت یا الزاماً پرداخت یارانه. این سوال باید در خصوص همه صنایع صادق باشد و هیچ صنعتی نباید چشم به دست دولت برای دریافت یارانه داشته باشد. کمکهای مقطعی و کوتاهمدت مانعی ندارد اما هر صنعتی که شکل میگیرد خودش به عنوان یک بنگاه اقتصادی باید سودده باشد نه اینکه باری بر دوش دولت اضافه کند. صنایع اصلی رقابتپذیر ما صنایع معدن و مواد معدنی، نفت و گاز و پتروشیمی، انرژی، صنایع مواد غذایی و خودروسازی هستند که همگی بایستی رقابتپذیر باشند. تمامی این صنایع یا همین الان رقابتپذیرند یا با کمی توجه یا پرداخت مبالغ ناچیزی یارانه بهصورت مقطعی رقابتپذیر میشوند. حتی صنایع دستی ما به آسانی میتوانند رقابتپذیری داشته باشند. شاید ما فقط برای یک صنعت آن هم کشاورزی تا حدودی بتوانیم استثنا قائل شویم. ما در رقابتپذیری مشکل حادی نداریم و سیاستگذاری مناسب، کمبودها را به آسانی رفع میکند.
از منظری دیگر اگر پرسیده شود که چرا صنایع سنتی رقابتی نیستند اما صنایع مدرن و هایتک میتوانند رقابتی باشند، باید گفت که صنایع سنتی هم میتوانند رقابتپذیر باشند. مطمئناً این صنایع هم جذابیتهایی دارند. به علاوه اینکه آنها را هم تا حدودی میتوان با استفاده از هایتک مکانیزه کرد. این موضوع را زمان حل میکند و لازم نیست تا این حد نگران جزییات و ترکیب صنایع کشور باشیم. صنایع مدرن و هایتک هم مزیتهایی دارند و بهخودی خود جهان به آن طرف خواهد رفت. حتی میتوان از صنایع هایتک به عنوان جذابکننده در صنایع دستی استفاده کرد. جواب سوال شما این است: خیر، تمام صنایع میتوانند مزیتهایی داشته باشند؛ یکی اشتغال ایجاد میکند، دیگری ارزش افزوده بالایی دارد و بعضی دیگر ظرفیت و میزان تولید را بالا میبرند. نیروهای بازار ترکیب آنها را تنظیم میکنند.
اما سیاستگذاری برای رقابتپذیر کردن صنایع چگونه باید باشد؟ از صنایع و تولید باید حمایت غیرمالی شود. هدف باید همیشه این باشد که تولید در کشور زیاد شود، از هر صنعتی که باشد، چرا که میزان تولید است که رشد اقتصادی را به وجود میآورد. اگر چنین هدفی در سیاستهای اقتصادی گنجانده شود، ما در ایران به اندازه کافی صنایعی داریم که به راحتی بتوانند رقابتپذیر باشند. و اما منظور از حمایت حمایتهای غیرمستقیم است چون این نوع حمایتها فضا را برای تولید آماده میکنند نه اینکه صنایع را به دولت وابسته کنند. به عنوان مثال در سیاستهای اقتصادی کشور، کاهش نرخ سود و کاهش تدریجی ارزش پول کشور مسلماً به نفع تولید خواهد بود.
در راستای رقابتپذیری صنایع کشور اصولاً سیاستهای تعرفهای کار درستی نیستند. تعرفه گذاشتن یعنی درهای کشور را بستن. این حمایت بیجا فقط باعث کاهش بهرهوری در صنایع میشود که در درازمدت ریشههای اقتصاد را میخشکاند. ولی به هر حال در شرایط خاصی میتوان از این حربه استفاده کرد. این شرایط از طرفی باید بسیار خاص باشند و از سوی دیگر برای مدت زمانی بسیار محدود و با داشتن هدف مشخص و از پیش تعیینشده.
با این حال نمیتوان ادعا کرد که تکتک تولیدکنندگان در هر صنعتی حتی صنعت معدنکاری بهکار خود ادامه داده و شکوفا میشوند یا در صنعت دیگری همه تولیدکنندگان آن از بین میروند. مثلاً ما اطمینان داریم که صنعت معدنکاری و مواد معدنی که بالاترین رقابتپذیری را دارد، تمام اعضای آن رقابتپذیر نیستند. تعداد زیادی معادن کوچک، قدیمی و غیراقتصادی وجود دارند که نمیتوانند با معادن سایر کشورها رقابت کنند ولی بسیاری کارخانههای مواد معدنی و معادن سطحی بزرگ هم هستند که به راحتی با دیگران رقابت کرده پس از پیوستن به سازمان تجارت جهانی و برخورداری از بازار بزرگتر شکوفا خواهند شد. بهطور کلی در چنین حالتی میتوان اطمینان داشت که سه بخش از اقتصاد کشور که گفتیم، تاب رقابت دارند ولی بقیه به آسانی نمیتوانند رقابت کنند. این مساله با پیوستن تدریجی حل میشود، یعنی اینکه ظرف مدت مشخصی حدود یک تا دو سال همه صنایع خود را با این تغییر تطبیق خواهند داد.
رقابتپذیری صادرات در بنگاهها معمولاً با ابزارهایی تعریف میشود. ضمن اینکه اصولاً رقابتپذیری ریشه در بهرهوری دارد. بهترین معیار برای اندازهگیری رقابتپذیری در هر فرآیند تولیدی، بهرهوری است. اگر بنگاهی دارای بهرهوری بالا باشد خود بهخود سوددهی و میزان صادرات آن زیاد خواهد شد. چنین بنگاهی آیندهای شکوفا و انبساطی دارد. تعریف بهرهوری هم استفاده از ترکیب معیارهای مالی و فیزیکی است که بحث جداگانه میطلبد. در مساله میزان صادرات، رقابتپذیری فقط یکی از الزامات است. اگر سیاستهای اقتصادی کشور برخلاف تحقق آن تدوین شده باشد، بنگاه اقتصادی کاری نمیتواند بکند. برای افزایش میزان صادرات، سیاستها باید طوری تدوین شود که جلوی نفوذ رقابتپذیری بالا به خارج از کشور یعنی افزایش صادرات را نگیرد. ثبات نرخ ارز عملاً این کار را میکند.
شکی نیست که سرمایهگذاری از هر نوع که باشد مطلوب است. اصولاً برای بهدست آوردن رشد اقتصادی، راهی جز سرمایهگذاری کردن وجود ندارد. در درازمدت فرق زیادی بین سرمایهگذاری داخلی یا خارجی نمیتوان قائل شد و اصولاً جدا کردن آنها کار درستی نیست، چون سرمایه مفهومی دینامیک است و همزمان میتواند بین کشورها در جریان باشد. به عنوان مثال، ممکن است همزمان با ورود سرمایه به ایران، در بخشهای دیگری سرمایه به طرف کشورهای دیگر سرازیر شود بدون اینکه کسی بفهمد. ولی در هر صورت، این بدیهی است که ورود سرمایهگذاری خارجی رقابتپذیری را زیاد میکند. مهمترین دلیلش این است که به احتمال زیاد این سرمایهگذاری با تکنولوژی جدید همراه است و تکنولوژی جدید مترادف است با بهرهوری بالاتر، شاید جذب سرمایه خارجی سختتر از آن باشد که بسیاری فکر میکنند.
با توجه به اینکه بنگاهها برای بقا در بازارهای جهانی نیازمند حفظ و خلق مزیت رقابتی هستند و این امر تنها با سرمایهگذاری در نیروی انسانی محقق میشود باید دید در ایران تا چه اندازه به اثر انعطافپذیری نیروی کار بر رقابتپذیری صنایع اهمیت داده میشود؟ یکی از مهمترین عوامل تولید، منابع انسانی است. کشورهای بسیاری هستند که برای توسعه، از کمبود نیروی انسانی متخصص رنج میبرند. بسیاری از این کشورها مجبورند همزمان با سرمایهگذاری در احداث کارخانهها، نیروی کار را نیز تربیت کنند یا آن را از خارج وارد کنند. از این نظر ایران یکی از بهترین کشورهای جهان است. نیروی انسانی جوان و زیاد با تخصصهای متنوع در کشور موجود است که الان بلااستفاده مانده. سرریز این نیروهاست که به خارج از کشور میرود. دلیل اینکه در چند سال اخیر تعداد مهاجران به خارج زیاد شده همین امر است که عملاً نیروی کار در کشور بلااستفاده ماندهاند. در خصوص انعطاف نیروی انسانی، در صورت بهکارگیری آنها، مشکل با گذشت زمان به آسانی حل میشود. در پایان درباره اینکه ارتقای بهرهوری و رقابتپذیری تا چه اندازه در کانون توجه مدیران صنعتی کشور قرار گرفته است نیز باید
گفت اگر منظور مدیران صنعتی بخشهای اقتصادی واقعی یعنی بخش خصوصی است، مسلماً مدیران آن چارهای جز توجه به بهرهوری و رقابتپذیری ندارند. آنها باید با دیگران، چه در داخل کشور و چه در خارج، رقابت کنند. نیروهای اقتصادی خودبهخود توجه آنها را به بهرهوری و رقابتپذیری معطوف میکند. در مورد مدیران صنعتی بخش دولتی یا شبهدولتی، مساله فرق میکند. اغلب آنها آنقدر مشغلههای حاشیهای دارند که کمتر میتوانند به فکر افزایش بهرهوری و رقابتپذیری بنگاه خود باشند. در شرایط کنونی در بسیاری از صنایع بزرگ کشور، بنگاههای تولیدی فقط در فکر نجات از بحران هستند. مدیران وقتی به فکر ارتقای بهرهوری میافتند که در حالت آرامش و آسودگی کار کنند، نه زمانی که سیاستهای نادرست اقتصادی دولت حتی ادامه بقا و حیات آنها را همهروزه تهدید میکند.
دیدگاه تان را بنویسید