کدام صنایع هستند که تا امروز پیشران اشتغال و رشد نبودهاند اما در آینده ممکن است پیشران هر دو شوند؟ داود سوری، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف در این مورد به سه صنعت «گردشگری»، «نفت و پتروشیمی» و «حمل و نقل» اشاره میکند که از این سه صنعت شاید گردشگری و حمل و نقل حوزههای جدیدتری باشند. در عین حال درباره بخش ساختمان نیز که در حال حاضر بیش از هشت درصد از تولید ناخالص داخلی کشور سهم دارد سوری نگاه خوشبینانهای ندارد و متذکر میشود: «صنعت ساختمان، صنعتی نیست که بتواند برای ما رشد اقتصادی قابل قبولی را به همراه داشته باشد.» با این حال او از این بخش به عنوان بازدارنده رشد اقتصادی یاد نمیکند بلکه میگوید نباید سهم این بخش از تولید ناخالص داخلی کشور بیشتر شود و باید سرمایههای موجود در این بخش را به بخشهای موثرتر هدایت کرد. این اقتصاددان همچنین بیان میکند: «وقتی رشد اقتصادی پایدار پدید میآید که نگاه ما به سمت بیرون باشد و بنگاههای ما بتوانند محصولات خودشان را در بیرون از بازار داخلی عرضه کنند.»
طبق آخرین آمار بانک مرکزی که مربوط به سال 1393 است، از مجموع 1080 هزار میلیارد تومان تولید ناخالص داخلی (به قیمتهای جاری) معادل 7 /8 درصد آن مربوط به بخش ساختمان است. از سوی دیگر کارشناسان برآورد کردهاند که خودرو هم 5 /2 تا سه درصد از تولید کشور سهم دارد. فکر میکنید به جز این دو بخش بزرگ، کدام صنایع دیگر ممکن است در آینده پیشران این دو بخش شوند؟
با توجه به مزیتهایی که کشور ما دارد، اگر بخواهیم در این مورد صحبت کنیم که بیشتر روی کدام بخشها میتوان حساب کرد باید اشاره کنم کشور ما از نظر مواد معدنی غنی است و از سوی دیگر ما نفت و گاز داریم. اینها همه به عنوان پتانسیل در اقتصاد کشور ما وجود دارد و اقتصاد ما با اتکا به این حوزهها میتواند حرکت کند. از سوی دیگر ما بحث نیروی انسانی نسبتاً تحصیلکرده و جوان را داریم که این نیروی انسانی میتواند در بخشهای مختلف مورد استفاده قرار بگیرد. از طرف دیگر بحث گردشگری هم هست که بالاخره ما در دنیا و منطقه یکی از قدیمیترین کشورها از نظر گردشگری هستیم و ظرفیتهای بکری در این حوزه داریم که هنوز از این پتانسیلها استفادهای نشده است. بنابراین هر صنعتی که بخواهیم به آن فکر کنیم باید این سه مورد را لحاظ کنیم و مزیتهای مورد اشاره را مدنظر قرار دهیم.
در مورد بخشهایی مثل تکنولوژی فکر میکنید وضعیت اقتصاد ما به چه شکل خواهد شد؟ آیا این بخشها میتوانند مزیت و ظرفیتهایی برای بهبود رشد اقتصادی ایران شوند؟
یکی از مزیتهای ما در اقتصاد نیروی جوان تحصیلکرده مورد اشاره است و این نیروها جدای از توان فیزیکی که دارند از توان فکری مناسبی هم بهرهمند هستند. در این مورد باید به نوعی اجازه داده شود که این توان فکری شکوفا شود. وقتی ما بحث تکنولوژی و خصوصیسازی را مطرح میکنیم باید اجازه داده شود که افراد به راحتی افکار خود را مطرح کنند تا بتوانند موفق شوند اما این هم یکی از بحثهایی است که ما میتوانیم در آن فعالیت داشته باشیم و باید این فعالیتها گسترش پیدا کند. باید دولت به دنبال زمینهسازی برای انجام و گسترش این کارها باشد و زمینهسازی دولت از جنس فراهم آوردن نهادهای لازم برای توسعه این فرآیندهاست.
در این حوزههای جدید اقتصادی، فعالان اقتصادی با چه مشکلاتی مواجه خواهند شد؟
در حال حاضر که مهمترین مانع در بخش فناوری اطلاعات حق کپیرایت است. اگر ما بتوانیم این تضمین را به افراد مختلف بدهیم که این حق آنها حفظ میشود، قطعاً با انگیزه بیشتری در این حوزه فعالیت خواهند داشت و آن وقت است که افراد مختلف میتوانند سرمایهگذاری کنند. حالا ممکن است برخی از این افراد منابع مالی کافی برای سرمایهگذاری نداشته باشند اما قطعاً عده دیگری خواهند بود که از افراد صاحبفکر و تکنولوژی حمایت مالی کنند، چون میدانند اگر بحثهایی مانند استارتآپها به جایی برسد نهایتاً سرمایه آنها هم بازخواهد گشت. بنابراین حفظ حقوق مالکیت و حفظ حقوق کپیرایت در بحث تکنولوژی بسیار مهم است که باید در این مورد حمایتهایی صورت بگیرد. البته همانطور که میدانید اکنون ما در این بخش ضعیف هستیم.
در حوزه گردشگری چطور؟ فکر میکنید در این حوزه چه عواملی مانع هستند؟
حوزه گردشگری ما از حوزههای با پتانسیل بالاست و میتواند اشتغال فراوانی را برای اقتصاد ما داشته باشد. در این حوزه خیلی از نیروهای کار کشور ما میتوانند فعال شوند و به همین دلیل پتانسیل مناسبی دارد. مخصوصاً این رابطه به همکاریهای ایران و کشورهای دیگر و تصور ایران در بین خارجیها ارتباط دارد که در کنار آنها ما در داخل کشور نیز نیاز به یک زیرساختهایی داریم. مراکز گردشگری باید ساماندهی شوند و نهادهای مرتبط با این حوزه باید هماهنگیهایی در این مورد انجام دهند و در مواقعی که ممکن است رفتارهای متفاوتی از خارجیها داشته باشیم باید بتوانیم این مسائل را ساماندهی کنیم. طبعاً موضوع دیگر بحث سرمایهگذاری در این حوزه است که اگر اجازه بدهیم گردشگران به کشور ما وارد شوند، قطعاً در مرحله بعدی سرمایهگذاران هم وارد ایران میشوند.
در حال حاضر اقتصاد ایران در کنار اتکا به بنگاههای بزرگ، دارای بنگاههای کوچکی هم هست که شاید تاکنون نتوانستهاند به اندازه بنگاههای بزرگ در رشد اقتصادی نقشی ایفا کنند. فکر میکنید در آینده این بنگاههای کوچک یا بزرگ هستند که نقش موثرتری در رشد اقتصادی خواهند داشت؟
بسیاری از این بنگاههای مورد اشاره شما ورشکسته محسوب میشوند، حالا ورشکسته که میگویم نه از لحاظ مالی، بلکه منظورم این است که از لحاظ ساختار تولیدی شکل نگرفتهاند. من فکر میکنم بهترین کاری که ما در بخش صنایع خود میتوانیم انجام دهیم این است که حمایتها را برداریم و اجازه بدهیم بنگاهها به خصوص بنگاههای بزرگتر و نزدیک به دولت با ایده جدید وارد اقتصاد ایران شوند و به نوعی علفهای هرز کشیده شوند و ما بتوانیم روی زمین صاف راه برویم. شما نمیتوانید روی هیچ کدام از این بنگاهها که پشتوانه آنها دولت است، صحه بگذارید که قطعاً همیشه موفق خواهند بود. مثلاً شما بحث صنعت خودرو و سهم آن در تولید ناخالص داخلی کشور را مطرح کردید که در این مورد باید بگویم بله، این صنعت پتانسیل خوبی دارد ولی تا وقتی که این صنعت در حصار بنگاههای موجود مثل سایپا و ایرانخودرو قرار دارد، هیچ انتظاری نمیتوان از آن داشت. نمیتوان در این شرایط انتظار داشت که ما بتوانیم کالایی را تولید کنیم که این کالای ما در بازار کشورهای دیگر خریدار داشته باشد. شاید در بهترین حالت ما بتوانیم کالا و محصولی را تولید کنیم که به زور در بازار داخلی خودمان به
مردم خودمان بتوانیم بفروشیم.
اگر دولت و بخشهای دیگر روی بحثگردشگری سرمایهگذاری کنند و شرایط برای رشد آن را فراهم و زیرساختهای آن را مهیا کنند و نهادسازیهای لازم در این حوزه انجام شود، این حوزه در اقتصاد ما بسیار میتواند موثر و تاثیرگذار باشد.
فکر میکنید برای تحقق آن رشد هشتدرصدی مدنظر در برنامه توسعه، اگر قرار بر حمایت از بخشها از طریق دادن تسهیلات باشد، باید ابتدا به بنگاههای بزرگ توجه کرد یا همین بنگاههای کوچک که تاکنون کمتر مورد حمایت قرار گرفتهاند؟
ببینید درباره رشد اقتصادی باید تاکید بر رشد اقتصادی پایدار داشته باشیم. وقتی رشد اقتصادی پایدار پدید میآید که نگاه ما به سمت بیرون باشد و بنگاههای ما بتوانند محصولات خودشان را بیرون از بازار داخلی عرضه کنند. حالا بخش بزرگ دیگر ما یعنی صنعت پتروشیمی، کمی متفاوت است. این بخش وابسته به نفت و گازی است که ما از این منابع برخوردار هستیم و در بازارهای بینالمللی این محصولات مشتریان خاص خودشان را دارد. اما آن هم یک مرز و حدی دارد و نمیتوان تمام تخممرغها را در یک سبد قرار داد. به نظرم بنگاههای بزرگ و کوچک چندان با هم تفاوتی ندارند. ما پتانسیل بالایی داریم که این پتانسیل بالا باید بتواند به منصفه ظهور برسد. راهش این است که ما سعی کنیم قید و بندهایی را که وجود دارد چه درباره بنگاههای کوچک و چه در بنگاههای دولتی و بزرگ خصوصاً حمایتهایی که میتوان از آنها داشت تسهیل کنیم، به طوری که بنگاههای ما بتوانند با بیرون از اقتصاد کشور ما هم ارتباطاتی داشته باشند تا بتوانند کالاها و خدمات خود را به بیرون عرضه کنند. در این صورت است که ما میتوانیم انتظار داشته باشیم اقتصاد کشور ما رشد پایداری را تجربه کند. نه اینکه
مثلاً روزی رشد منفی داشته باشیم و روزی دیگر به واسطه ساخت هشت هزار ملک روند نرخ رشد ما تغییر کند. اینها رشد پایدار نیست، رشد زمانی میتواند پایدار باشد که بتواند منابع خودش را تامین کند و آن منابع باید از خارج از کشور وارد شود نه اینکه همیشه دولت بخواهد از این بنگاهها حمایت کند.
آخرین محاسبه مرکز آمار ایران از وضعیت بازار کار کشور ما نشان میدهد که حدود 50 درصد از این بازار در اختیار بخش خدمات قرار گرفته و سهم بخش صنعت 32 درصد و سهم بخش کشاورزی 18 درصد است. فکر میکنید برای تحقق آن رشد پایدار مدنظر شما این ترکیب چگونه باید باشد؟
موضوعی به اسم ترکیب بهینه در بازار کار واقعاً وجود ندارد. بحث کشاورزی در خیلی از مواقع به محیط زیست ارتباط دارد و اینکه وضعیت مثلاً بارندگی یا وضعیت جوی چگونه است. معمولاً سهم بخش کشاورزی همین نزدیک 20 درصد است و بخش خدمات هم بخش بزرگی محسوب میشود و معمولاً سهم قابل توجهی دارد. آنچه مهم به نظر میرسد این است که این بخشها و صنایع بتوانند روی پای خود در اقتصاد ایران بایستند و بتوانند برای ما درآمدزایی داشته باشند. خیلی از کشورها هستند که بیشترین درآمدزایی آنها از طریق فروش خدمات است و هیچ اشکالی هم ندارد.
آیا ممکن نیست پایداری مشاغل در این بخشها با یکدیگر تفاوتی داشته باشد؟ از نگاه برخی، مشاغل مثلاً حوزه صنعت میتواند ماندگاری بیشتری نسبت به بخش خدمات داشته باشد.
شما خیلی از کشورهای مختلف را که ببینید ملاحظه میکنید اینطور نیست.
اقتصاد ایران با توجه به مزیتها و ویژگیهایی که دارد برای کدام بخشها مناسبتر است و به کدام بخشها میتواند تکیه بیشتری داشته باشد؟
واقعاً بازار باید این موضوع را تعیین کند. خوشبختانه ما در هر سه حوزه تواناییهایی داریم و هیچ مشکلی در این مورد وجود ندارد. ما منابع طبیعی به وفور داریم، نیروی کار خیلی خوب به میزان قابل توجهی داریم و از نظر کشاورزی هم ما در بخش مخصوصاً میوه یکی از چند کشور اول دنیا هستیم. ما باید یک بازبینی کلی داشته باشیم که دست کلیه تولیدکنندگان و خدماتدهندگان را باز بگذاریم تا شرایط رقابتی در بازار به وجود بیاید که البته مهم هم نیست کدام یک از حوزههای صنایع، کشاورزی و خدمات باشد. مهم این است که اجازه کار به افراد بدهیم و ممکن است به دلایل سیاسی یا دلایل دیگر گاهی بخواهیم از یک صنعتی حمایت کنیم اما در مجموع اینطور نیست که مثلاً خدمات را کنار بگذاریم تا به کشاورزی برسیم.
به نظر شما نقش دانش در اقتصاد ایران طی سالهای آینده چگونه خواهد شد؟
دنیای امروز، دنیای علم است. از سادهترین موضوعی که شما در نظر بگیرید، مثلاً همین تنظیم سیاستها برای رشد، یک علم محسوب میشود تا در بخشهایی که تکنولوژی و نوآوری مطرح است. ببینید دوران، دوران علم است و خیلی سریع هم این دوران در حال طی شدن است و ما هم داریم از آخرین فنون استفاده میکنیم.
در مورد موضوع نوآوری که شما به آن اشاره کردید، ایران در سال 2014 در ارزیابی سازمان جهانی مالکیت فکری از فعالیتهای نوآورانه، در بین 143 کشور، در جایگاه 120 قرار گرفته که نسبت به سال قبل از آن نزول کرده است. فکر میکنید ایران از نظر خلاقیت و نوآوری پتانسیل رشد دارد؟
ببینید وقتی بخواهیم از پتانسیل صحبت کنیم، هیچ وقت نمیتوانیم بگوییم یک ملتی پتانسیل دارد یا ملتی دیگر پتانسیل ندارد. باید ببینید آیا شرایط مهیاست که افراد خودشان را نشان دهند. زمانی شرایط مهیا میشود که شما بتوانید محصولات خود را به بازار عرضه کنید و ارزش آن به شما برگردد. اگر این اطمینان به شما داده نشود، شما اصلاً نمیتوانید کار خود را شروع کنید. بنابراین تا زمانی که ما این شرایط را فراهم نکنیم نباید انتظار نوآوری هم داشته باشیم. باید این اطمینان در تولیدکنندگان و جوانان ما حاصل شود که اگر زحمتی کشیدند نتیجه آن را به او بدهند و شرایط برای برگشت آن هزینه مهیا باشد. وظیفه بخش دولتی این است که شرایط را مهیا کند و مسلماً اگر این شرایط مهیا باشد ما هم مثل بقیه ملتها نوآوری خواهیم داشت.
در مجموع اگر بخواهید سه صنعت ایران را نام ببرید که این بخشها در سالهای آینده میتوانند سرعت رشد اقتصادی ایران را بیشتر کنند به کدام صنایع اشاره میکنید؟
من شخصاً فکر میکنم واقعاً اگر دولت و بخشهای دیگر روی بحث گردشگری سرمایهگذاری کنند و شرایط برای رشد آن را فراهم و زیرساختهای آن را مهیا کنند و نهادسازیهای لازم در این حوزه انجام شود، این حوزه در اقتصاد ما بسیار میتواند موثر و تاثیرگذار باشد. بحث صنایع نفت و پتروشیمی هم هست که اینها در سالهای آینده پیشران رشد اقتصادی کشور ما خواهند بود و تا سالهای سال هم میتوانند این کار را انجام دهند. در کنار اینها، اگر بخواهیم بخش جدیدتری را نام ببریم بخش حمل و نقل است که پتانسیل بسیار بالایی دارد و ماندگار هم هست و میتواند منافع خیلی بیشتری از صرفاً در حوزه حمل و نقل به همراه داشته باشد. به نظرم باید روی این حوزهها فعالیت داشته باشیم.
به نظر میرسد وجه اشتراک هر سه حوزه تعامل با کشورهای دیگر باشد. قطعاً برای داشتن صنعت گردشگری فعال، صادرات در بخش نفت و پتروشیمی و توسعه حمل و نقل نیاز به تعامل با کشورهای مختلف است.
خواهینخواهی در دنیای امروز هیچ کشوری نمیتواند تنها باشد. عاقبت، تنهایی کشور کره شمالی است. تعامل ما با کشورهای دیگر مسلماً میتواند بر سه حوزه مورد اشاره تاثیر بگذارد و میتواند موقعیت ما را بهبود دهد و به این صورت نباشد که با کوچکترین اتفاق ما تنها بمانیم.
در فصل جدید اقتصاد ایران، ما شاهد حضور سرمایهگذارانی از کشورهای دیگر در دوره پسابرجام هستیم. به نظر شما کدام بخشهای اقتصاد ایران این آمادگی را دارند که با جذب این سرمایههای خارجی به بهبود رشد اقتصادی کشور کمک بیشتری کنند؟
با توجه به اینکه ما سالها تحریم بودهایم و چهره نامناسبی از ایران در کشورهای دیگر ساخته شده، انتظار اینکه سرمایهگذار خارجی سرمایه کلانی در کوتاهمدت به کشور ما بیاورد نباید داشته باشیم. بالاخره آنها نیازمند هستند که یکسری ضمانتهایی را برای سرمایههای خود مشاهده کنند و این موضوع خیلی زمان میبرد. ما باید سراغ سرمایهگذاریهای خیلی کوچک و با ریسک کمتر برویم و افراد را دعوت کنیم که به این بخش وارد شوند، به این امید که به تدریج سرمایههای بزرگ هم وارد اقتصاد ایران شوند. در حال حاضر بخش نفت و گاز از جمله بخشهایی هستند که سرمایهگذاران خارجی به راحتی به آن وارد میشوند، چرا که منابع در این بخش وجود دارد اما در بخشهای دیگر باید خیلی روی این موضوع کار شود و به نوعی ریسک افراد در سرمایهگذاری کاهش پیدا کند. شاید یکی از بهترین بخشها همین مقاصد گردشگری باشد که ایجاد یک هتل یا یک مقصد گردشگری سرمایهگذاریهای زیادی نسبت به حوزههای دیگر نمیخواهد و میتواند سرمایهگذاران را برای سرمایهگذاری در ایران جذب کند تا آنها به ایران بیایند و پس از مشاهده ظرفیتها در این بخش به سرمایهگذاری اقدام کنند.
در این میان فکر میکنید در اقتصاد ایران، از کدام بخشها میتوانیم به عنوان صنایع بازدارنده نام ببریم؟
ببینید نمیخواهم بخش مسکن را به عنوان بخش بازدارنده نام ببرم اما معمولاً تصوری نسبت به بخش مسکن وجود دارد که اگر این بخش راه بیفتد به دلیل ارتباط با 40 صنعت دیگر، میتواند بر رشد اقتصادی کشور ما تاثیر بگذارد. این یک مشکل بزرگ است که ما میخواهیم به بخش مسکن اتکا کنیم و بخش مسکن نمیتواند پیشران اقتصاد کشور ما باشد و ادامه تاکید بر جذب سرمایه در این بخش عملاً باعث میشود که سرمایه داخلی ما حبس شود. باید تصورات نسبت به این بخش اصلاح شود و سرمایههای حبسشده در این بخش را از آن خارج کنند و این سرمایهها صرف صنایعی شوند که میتوانند با بیرون از کشور ارتباط داشته باشند. در واقع باید محصولاتی را مدنظر قرار دهیم که امکان صدور به خارج از کشور را داشته باشند و به صنایعی توجه کنیم که بتواند سرمایهگذاران خارجی را جذب کند.
در واقع فکر میکنید بخش ساختمان مکان مناسبی برای سرمایهگذاریهای جدید نیست؟
به نظر من، صنعت ساختمان، صنعتی نیست که بتواند برای ما رشد اقتصادی قابل قبولی را به همراه داشته باشد.
اما به هر ترتیب در حال حاضر سهم بیش از هشتدرصدی در تولید ناخالص داخلی کشور ما دارد. از نگاه شما باید این میزان سهم از مقدار فعلی کمتر شود؟
این سخنان من الزاماً به معنای کاهش یافتن سهم ساختمان از تولید ناخالص داخلی نیست، بلکه منظورم این است که این سهم افزایش بیشتری پیدا نکند. نباید منابع مالی خود را به این بخش انتقال دهیم و تنور این بخش را بیش از آن میزانی که نیاز است، داغ کنیم.
البته طبق اعلام وزیر راه و شهرسازی همین الان هم بیش از یک میلیون و 600 هزار خانه خالی در کشور وجود دارد که طبیعتاً سرمایه قابل توجهی صرف آنها شده است.
فقط خانه هم نیست. شما ببینید چقدر سرمایه در کشور را به این بخش بردهاند و از آن استفادهای نمیشود. اینها به کنار، شما فرض کنید که طبق استانداردها اگر سرانه مسکونی برای هر فرد مثلاً 20 متر است و یک خانه 60متری برای یک خانواده سهنفری کافی است، اگر آنها در یک خانه 120متری زندگی کنند، یعنی 60 متر اضافهتر از سرانه استاندارد در اختیار دارند. این در حالی است که سرمایه این بخش را میتوان در تولید، بورس یا بانک سرمایهگذاری کرد. اینکه یک خانوادهای به محض پسانداز کردن خانه خود را عوض میکند و یک خانه دیگر میخرد، یعنی داریم سرمایه را از بین میبریم، این نوع سرمایهها در تمام دنیا به بانکها میروند و بعد به صنایع آن کشورها میرسد اما ما همه این سرمایهها را به بخش ساختمان منتقل میکنیم. البته این موضوع دلیل دارد و به نظر میرسد مردم روش صحیحی را در پیش میگیرند و دارند از خودشان محافظت میکنند اما در مجموع این سیاست درستی نیست. اما با این حال اسم این بخش را بازدارنده نمیتوانیم بگذاریم، چون این بخش بالاخره اکنون دارد یک رشدی را ایجاد میکند اما واقعاً نمیتوانیم از آن انتظار رشد مدنظر را داشته باشیم، چرا که
ما صنایع بهتری داریم که بهتر است در آن بخشها سرمایهگذاری کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید