تاریخ انتشار:
بررسی تاثیر شادمانی و امید اجتماعی بر رشد اقتصادی با علی دادپی و پویا جبلعاملی
فرصت شادمانی زودگذر
فضای امید و روحیه شادمانی ایجاد شده در روزهای پس از انتخابات یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری علاوه بر اثرات مثبت اجتماعی، بر شاخصهای اقتصادی نیز اثرگذار بود. گرچه این اثرات ذاتاً کوتاهمدت هستند و به طور قطع دیری نمیپایند.
***
در پی اتفاقات اخیر و اثرات روانی آن بر اقتصاد، بحث چند و چون ارتباط شادابی جامعه با بهبود و رشد اقتصادی پیش آمده است. یعنی اینکه تا چه اندازه تزریق شادی و امید ممکن است به رشد اقتصادی کمک کند. البته در مورد عکس این رابطه زیاد صحبت شده که رشد اقتصادی باعث شادابی جامعه میشود. اما اکنون جامعه ما دچار مشکلات متعدد اقتصادی است، اتفاقی روی داده که باعث شده است شور و نشاط و امیدواری در جامعه افزایش یابد. اما آیا این تغییرات میتواند مولفههایی را تحریک کند که در نهایت به رشد اقتصادی منجر بشود یا خیر؟
پویا جبلعاملی: اولین چیزی که در این مورد به نظرم میرسد این است که من تاکنون در مباحث آکادمیک به چنین مسالهای برنخوردهام که مثلاً این اتفاقات را سنجیده باشند و رابطه علت و معلولی از نشاط عمومی به رشد اقتصادی را نشان میدهد. اما به طور کلی تا دهه1950به این طرف مدلهایی که داشتیم مثل مدلهای تولید، نیروی کار را به صورت مجموع (aggregate) در تابع تولید در نظر میگرفتند. اما از دهه 1950به این طرف بحث سرمایه انسانی مطرح شد که در آن مباحث مختلفی مثل آموزش، نوآوری و نیروی کار ماهر و غیرماهر دارای اهمیت است. یعنی کیفیت نیروی کار هم در تابع تولید مورد توجه قرار گرفت. حال اگر مقیاس کلان را هم در نظر بگیرد آن رشد اقتصادی وابسته به نیروی کار است، هر چقدر امید نیروی کار به آینده بیشتر باشد و احتمال دهد چندصباحی به واسطه کاری که میکند زندگیاش بهتر میشود، این باعث میشود که بهرهوریاش در تولید بیشتر شود. یعنی تولید نهایی نیروی کار بیشتر خواهد شد که میتواند روی رشد اقتصادی تاثیر مثبتی بگذارد. بنابراین اگر از دید اقتصادی بخواهم در مورد امیدی که اکنون در جامعه ایجاد شده صحبت کنم باید
بگویم نیروی کار ما از نظر کیفی بهتر میتواند فعالیت کند. اما وجوه دیگری از این مساله هم میتواند مدنظر باشد مثلاً اگر این امید ادامه داشته باشد که کشور در آینده وضعیتش بهتر خواهد شد چه بسا مهاجران و خیلی از نیروهای جوان و تحصیلکرده که متقاضی مهاجرت هستند، منصرف شوند و رشد مهاجرت کمتر شود. به هر حال همه اینها میتواند روی سرمایه انسانی و در نتیجه رشد اقتصادی ما در بلندمدت تاثیر بگذارد.
علی دادپی: من هم با نظر آقای دکتر جبلعاملی موافقم. واقعیت این است که وقتی به مدلهای اقتصادی نگاه میکنیم، میبینیم تا به حال در هیچ کدام از آنها شاخص شادمانی نداشتیم اما میتوانیم بگوییم قطعاً وقتی افراد به آینده امیدوارترند هم فعالیت بیشتری میکنند، هم سرمایهگذاریهای فردی بیشتری انجام میدهند. بگذارید به یک نمونه اشاره کنم. وقتی که بحران مسکن در آمریکا اتفاق افتاد خانههای بسیار زیادی خالی ماند چون بانکها به عنوان وامده خانهها را تصرف کردند. افراد کمی هم بودند که میتوانستند این خانهها را بخرند. اما از حدود 9، 10 ماه پیش مسلم شد علائم استمرار شکوفایی اقتصادی برای چند سال تداوم داشته و همه امیدوار بودند رشد ادامه پیدا کند، همه به این نتیجه رسیدند قیمت مسکن که پایین آمده ممکن است بالا برود. یک دفعه شما میبینید شهرهای بزرگی که تعداد زیادی خانه در اختیار بانک داشتند موفق به فروش شدند و الان اکثر شهرها میگویند موجودی مسکن ما دیگر مثل گذشته نیست؛ عرضه مسکن پایین آمده و قیمت بالاتر میرود و مردم هم مشتاقتر به خرید و سرمایهگذاری میشوند. در بحث امیدواری و شادمانی شاخص
قیمتی واضحی نداریم که بتوانیم آن را ردیابی کنیم ولی این مساله واضح است که اگر شما به آینده امیدوارتر باشید قطعاً امروز کارهای بیشتری انجام میدهید نسبت به اینکه ناامید باشید. ممکن است به عنوان کارآفرین یک پروژه را شروع کنید یا به عنوان مصرفکننده به فکر خرید ماشین یا مسکن بیفتید. این امیدواری در کل میتواند اثرات مثبت داشته باشد اما اینکه اثرات مثبت آن قابل اندازهگیری هستند یا نه، سوالی است که ما برای آن در ادبیات اقتصاد جوابی نداریم.
پویا جبلعاملی: در اقتصاد این سوال مطرح بوده که اگر درآمد افراد افزایش پیدا کند آیا شاخص شادی آنها بالاتر میرود؟ مقالات زیادی راجع به این موضوع نوشته شده و خیلی از آنها با دادههای مقطعی نشان میدهند هر چقدر درآمد افراد بیشتر باشد؛ شادی و امیدشان بیشتر خواهد شد. یادم است مقاله دیگری هم دیدم که این رابطه را معکوس هم کرده بود. یعنی اینکه اگر فرد امید به زندگی داشته باشد تلاش بیشتری خواهد کرد که در نتیجه درآمدش هم بالا میرود. اما در مورد این رابطه معکوس مقاله و نوشته و تحقیقات بسیار کمی داریم.
در رابطه اثر شادمانی بر رشد اقتصاد دو مولفه بیشتر میتواند موضوعیت داشته باشد. یکی مصرف و دیگری سرمایهگذاریهای بلندمدتتر. یعنی در جامعه بانشاط میل به مصرف بیشتر میشود که در نتیجه ممکن است باعث رونق تولید و رشد اقتصادی شود. همچنین سرمایهگذاریها بادوامتر میشود و دیگر دوماهه یا سهماهه نیست و تبدیل به سرمایهگذاریهای چندساله و بادوامتر میشود. این گزاره را چطور تحلیل میکنید؟
پویا جبلعاملی: اگر میل نهایی مصرف در کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته را با کشورهای توسعهیافته مقایسه کنید به این صورت که مصرف به ازای یک واحد بیشتر درآمد یا درآمد قابل تصرف چه مقدار زیاد میشود به این نتیجه میرسید که این نسبت در کشورهای درحال توسعه و فقیر بیشتر است، چرا؟ چون درآمد آنها فقط میتواند معیشتشان را پوشش بدهد و به همین خاطر مصرف سهم بالایی از درآمد آنها را دارد اما آیا این افراد نسبت به کشورهای توسعهیافته شادمانتر هم هستند؟ به نظرم این گونه نیست. فرض کنید دو نفر با یک میزان درآمد داشته باشید ولی یک نفر افسردگی دارد و دیگری شاد است. خب در این صورت آن گزاره درست است و فرد شاد مصرفش بیشتر است. ولی باید کاراکترهای خیلی زیادی را در نظر بگیرید که روی مصرف تاثیرگذار است.
علی دادپی: همان طور که دکتر جبلعاملی گفتند در تصمیمگیری اقتصادی به خصوص در مورد سرمایهگذاری چندین عامل موثر است و عامل امیدوار بودن قطعاً یکی از عوامل است. گزینههای موجود در سرمایهگذاری، شرایط کلان، تجربه گذشته و... را هم باید در نظر گرفت. اکنون ما در یک بازار آشفته اقتصادی هستیم. نرخ ارز هنوز نوسانات زیادی دارد، نرخ بازار مسکن مبهم است، شاخص بورس سقوط و صعود دارد و واقعاً نمیتوانیم بگوییم که این تغییر و تحولات به خاطر امیدوار بودن جامعه است یا به خاطر این است که سرمایهگذار با ذهن منطقی و فارغ از احساس گزینههای موجود را بررسی و سرمایهگذاری کرده است. امیدواری یک شاخص بسیار مثبت است و اینکه ما در چند هفته گذشته این شاخص را در جامعه تجربه کردهایم اتفاق میمونی است اما مبالغه در برابر اثرات آن هم شاید چندان درست نباشد.
پویا جبلعاملی: در واقع اینگونه باید بگوییم، آیا این امیدواری که ما لمس میکنیم تبدیل به مفهومی میشود که سرمایهگذاران ما انتظار داشته باشند در آینده ایران رشد اقتصادی بهتری خواهد داشت؟ اقتصاد ایران قویتر خواهد شد؟ این یک بحث دیگر است. من به شخصه میتوانم بگویم این گمانهزنیها در عوامل بازار ایجاد شده که در آینده ما وضعیت بهتری خواهیم داشت اما سیگنالهایی که آنها از وضعیت فعلی میگیرند آنقدر قوی نیست که آنها را مطمئن کند. امیدواری ایجادشده اما تبدیل به یقین نشده است یا بهتر است بگوییم این انتظار هنوز آنها را وادار به شروع سرمایهگذاری نکرده و هنوز نیاز به سیگنالهای بیشتر احساس میشود.
چند سیگنال مختلف بوده مثلاً بازارهای سرمایهگذاری کوتاهمدت مثل ارز و طلا افت کردهاند و در برابر آن بورس واقعاً صعود خوبی داشت و از کانال 51 هزار واحد هم رد شد که رکورد جدیدی بود. این خودش نمیتواند یک سیگنال قوی باشد؟
علی دادپی: این میتواند یک سیگنال باشد اما این هم مثل همه سیگنالهای دیگر اقتصادی یک مجموعهای از اطلاعات است. قطعاً درصدی از آن هم به امیدواری جامعه برمیگردد ولی نه همه آن. یک مساله راجع به امیدواری وجود دارد که دکتر جبلعاملی هم کاملاً درست به آن اشاره کردند. شما وقتی امروز ناامید هستید و فردا امیدوارید واقعیت زندگی تغییری نکرده تنها حس شما نسبت به آن تغییر پیدا کرده است. واقعیت بازار و واقعیت اقتصاد ایران و هزینههای ناشی از تحریم تغییری نکرده است. اگر در شرایط فعلی تصمیم به سرمایهگذاری بگیرید باید با این هزینهها تصمیم بگیرید. حالا ممکن است شما امیدواری داشته باشید که این شرایط تغییر ناگهانی خواهد داشت. این باور شخصی شماست ولی این باور در صورتی میتواند تغییرات اقتصادی ایجاد کند که درصد قابل توجهی از جامعه به آن معتقد باشند ولی ما یک جامعه پرتحول و پرفراز و نشیب در بیش از سه دهه گذشته بودهایم. اکثر مصرفکنندگان و سرمایهگذاران ما یاد گرفتند که نگذارند این فراز و نشیبها در تصمیمهایشان اثرگذار باشد. حالا شاید تاثیرات مقطعی و کوتاهمدت داشته باشد ولی قطعاً در پروژههای
بلندمدت یا میانمدت تاثیر نخواهد گذاشت.
پویا جبلعاملی: به نظر من شوکهای منفی روزهای گذشته مقداری هم افراطی بود. یعنی بازار به نظر من بیشواکنشی نشان داد. تحولی که روی داده در کوتاهمدت تاثیر خودش را گذاشته است ولی اینکه آیا این تحول روی سرمایهگذاریهای بلندمدت هم تاثیر میگذارد یا نه، نیاز به سیگنالهای بیشتری هست که واقعاً این درک ایجاد شود که ریسکهای سیاسی- اقتصادی ایران واقعاً پایین آمده است. فکر میکنم هفتههای آینده که دولت جدید تشکیل شود بیشتر این مساله را متوجه شویم. یک نکته دیگر هم که خوب است موضوعش را مطرح کنید مدیریت این امیدواری است. یعنی بسیار مهم است دولتی که سر کار میآید بتواند از این امیدی که ایجاد کرده بهره ببرد و شرایط اقتصادی ایران را دگرگون کند. فرصتهایی چون انقلاب 57 یا دوم خرداد 1376 و خرداد 92 کم ایجاد میشود. فرصتی که در درون مردم امید بجوشد و فکر کنند یک دگرگونی در زندگی آنها ممکن است اتفاق بیفتد. به طوری که حاضر باشند حتی هزینه برخی سیاستها را بدهند. مثلاً فرض کنید شما میخواهید قیمت حاملهای انرژی را بالا ببرید. کار خوبی است اما برای اقتصاد دردآور است چون مردم به آن
واکنش نشان میدهند. اما اگر باور کنند دولتی که بر سر کار آمده میخواهد در زندگی آنها تغییری ایجاد دهد و نسبت به آینده امیدوار باشند حاضرند هزینهای را که دولت منتخبشان برای آنها ایجاد میکند، بپذیرند. چون فکر میکنند مقطع گذرایی است که اگر دولت استفاده کند میتواند زمینه خوبی فراهم کند. این مساله بسیار مهم است چون ما متاسفانه در دورههای قبل که این تحولات اتفاق افتاد، استفاده نکردیم. اکنون امیدوارم تیم دکتر روحانی بتواند از این تحول استفاده کند و این دگرگونی را انجام دهد.
علی دادپی: من با این حرف کاملاً موافقم. اجازه دهید به تاریخی اشاره کنم که به بیست و پنجمین سالگردش هم نزدیک میشویم یعنی پذیرش قطعنامه آتشبس در جنگ ایران و عراق. من هیچوقت فراموش نمیکنم که به دنبال پذیرش قطعنامه قیمت دلار شدیداً سقوط کرد؛ کارگرانی از بنگلادش و پاکستان به ایران آمدند چون فکر میکردند بازسازیهای گستردهای در راه است و امیدواریهایی حاصل شد و ما یک فرصت داشتیم که بتوانیم موتور اقتصادی کشور را روشن کنیم. اما آن خوشبینیها و امیدواریها مدیریت و ماندگار نشد. به نظر من دولتی که روی کار میآید خوشاقبال است چون به یمن اتفاقات خوب ورزشی این امیدواری در جامعه جدی شده است. یعنی مردم دارند باور میکنند که شرایط در حال تغییر است. در دوره رکود اقتصادی آمریکا هم لوئیس اولین بوکسور سیاهپوست آمریکایی برنده و قهرمان سنگینوزن شد که خود به اجتماع امیدواری داد. یعنی پیشرفت اقتصادی هم نبود اما مردم را امیدوارتر کرد. اکنون دولت دکتر روحانی این فرصت را دارد که به مردم نشان دهد مصمم به تغییر بازار و اقتصاد است و عزم و ارادهاش به این است و از مردم هم میخواهد به ما ملحق شود
وگرنه این فرصت هم از بین خواهد رفت و ظرف چند ماه آینده این پتانسیل مثبت وارد موتور رشد اقتصادی کشور نخواهد شد. مهمترین مزیت این امیدواری ایجاد باور است وگرنه در پایان فقط چند روزی بوده که مردم امیدوار بودهاند. خوشبختانه در تاریخ معاصر کشور که مسوولان فعلی هم تجربه کردهاند چنین فرصتهایی را داشتهایم و اکنون وقت درس گرفتن از آن فرصتهاست.
پویا جبلعاملی: ضمناً مردم هم با اینکه امیدوار هستند اما مانند دفعات قبل مثلاً خرداد 1376 که اوج انتظارات را از دولت داشتند، نیستند. یعنی دو دوتا، چهارتا کردن ملت خیلی بهتر از گذشته است و محدودیتهای دولت را درک میکنند.
آیا تجربه مشابهی در دیگر کشورها داشتهایم؟ مثلاً میتوانیم ترکیه را مثال بزنیم که بعد از چندین کودتای پیاپی نظامی در سال 2003 بعد از روی کار آمدن حزب اعتدال و توسعه و دولت آقای اردوغان دهه شکوفایی ترکیه هم آغاز شد؟
علی دادپی: من مقداری با این گزاره مخالفم. درست است که سال 2003 آغاز شکوفایی ترکیه است ولی راهکارهای این شکوفایی اقتصادی را دولت دهه 1990 ایجاد و شروع به اجرای سیاستهایی کرد که شکوفایی در دولت رفاه و اعتدال میسر شد. باید زیرساختهای اقتصادی وجود داشته باشد، شکوفایی اقتصادی همیشه محصول سیاست پنج سال، یا هفت سال پیش است که اعمال شده است. از طرفی فکر میکنم این برداشت من از تاریخ ترکیه درست باشد که کودتاهای این کشور بیثباتی اقتصادی به همراه نداشت و نتیجه بیثباتی سیاسی بود. قطعاً تحولات زیاد اقتصادی هم داشتند اما شما در پی این کودتاها مصادره گسترده اموال، ملی کردن شرکتهای خصوصی یا بانکها و... را نمیبینید. حتی دولتهای دهه 90 بانکهای خصوصی ایجاد کردند، حضور بانکهای خارجی را پذیرفتند، مقررات بانکی را بهینه کردند و کارهای دیگری از این دست انجام دادند. یک مثال دیگر هم از مقالهای راجع به رکود بزرگ آمریکا بزنم که نتیجه گرفته بود مهمترین تاثیر هزینههای دولت روزولت این بود که به مردم اطمینان داد دولت مصمم است شرایط را عوض کند. در شرایط فعلی، همانطور که دکتر جبلعاملی گفتند ما
باید سیگنالهایی به جامعه بدهیم که نشان دهد مصمم هستیم شیوه بازی اقتصادی را در کشور عوض کنیم، مصمم هستیم تغییرات ساختاری ولو آهسته انجام گیرد. من کاملاً قبول دارم که مردم از تجربههای اقتصادی سالهای قبل درس گرفتهاند و کاملاً آنچه را که ممکن است و آنچه را که غیرممکن است میدانند و حاضرند برای آنچه ممکن است هزینه دهند. مهم است که دولت این موضوع را بداند و از آن استفاده کند.
پویا جبلعاملی: من هم مثال میزنم. فروپاشی در بلوک شرق یک تحول سیاسی بود ولی ایجاد انگیزه کرد و دادهها به ما میگوید رشد اقتصادی که در این کشورها ایجاد شد وضعیت اقتصادی مردم را کاملاً دگرگون کرد. آنها توانستند با امیدی که ایجاد شده بود و با کمک بقیه کشورهای غربی سرمایهگذاری کنند. تحول معکوس هم هست؛ ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم را نگاه کنید؛ ژاپن ملتی بود که چند کشور را تصرف کرد و بعد خودش توسط آمریکا اشغال شد. هفت سال زیر نظر آمریکاییها بوده ولی پذیرش این موضوع که آنها شکست خوردهاند و امید به تغییر در سطح ملی برای آنها منبع تحول شد. آنها از سرمایههای خارجی استفاده کردند حتی قانون اساسیشان را آمریکاییها برایشان نوشتند. یعنی میخواهم بگویم معکوسش هم هست. یعنی درست که اسیر و نومید بودند ولی با یک احساس جمعی گفتند یک بار دیگر میسازیم. کشورهای مختلف دیگری نیز در همین بحث هستند. در فرانسه شما ببینید انقلاب خونینی صورت میگیرد. عجماوغلو میگوید با تمام این خون و خونریزیها، نیرویی آزاد شد که این نیرو باعث شد نهتنها خود فرانسه که حتی دیگر کشورهای اروپایی که بر
مبنای فئودالیته زندگی میکردند، تغییر کنند. یعنی انقلاب فرانسه نهتنها توانست نظام اقتصادی این کشور را دگرگون کند بلکه کشورهای دیگر را هم تحت تاثیر خودش قرار داد. بنابراین تحولات سیاسی که ایجاد امید میکند از یک سمت و نمونههای دیگرش از یک سمت دیگر گفتم مانند ژاپن توانسته در اقتصاد اثرگذار باشد. اگر این احساس ملی ایجاد شود میخواهیم جامعه جدید با زندگی جدید برای تمامی شهروندان بسازیم و دولت هم خوب آن را مدیریت کند، به نظر من کشور میتواند رشد سریعی داشته باشد.
به تجربه 30ساله گذشته کشور و فرصتهایی که استفاده نکردیم، اشاره کردید. یعنی حسی از امید ایجاد شده اما نتیجه دربر نداشته است. آیا این تجربهها نشان میدهد ما مردمی احساسی هستیم؟ یعنی مثلاً اتفاق خیلی خاصی نیفتاده و انتخابات برگزار کردیم و رئیسجمهور جدید داشتیم، آیا این حجم از شادی که به وجود آمده، کاذب است؟
علی دادپی: در حقیقت من با این گزارههایی که ما مردمی هستیم، مخالفم. چون ما 77 میلیون نفریم، 77 میلیون فردیم و یک صفت را نمیشود به 77 میلیون نفر اطلاق کرد. نکته بعدی اینکه همه مردم از این تغییرات خوشحال نشدند. من خدایی نکرده نمیخواهم جسارت کنم، من خودم به شخصه خوشحال شدم ولیکن میدانم افرادی هم بودند و کاملاً هم حق داشتند که مخالف باشند و خوشحال نباشند. اما این اتفاقات اخیر در جامعه ما تازگی داشت و نشاندهنده این بود که شاید تغییری در الگوی رفتاری جامعه باشد. ما مردم ایران هر کدام ویژگیهای خاص خودمان را داریم. اما آنچه راجع به همه ما صادق است این است که از اینکه آینده روشنتری داشته باشیم خوشحال میشویم. این یک ویژگی نیست. این ذات انسان است.
پویا جبلعاملی: من نمیدانم اگر ما جای ژاپنیها بودیم و آمریکاییها کشورمان را میگرفتند همان کاری را میکردیم که ژاپنیها کردند؟ اینکه ژاپنیها آمریکاییها و سرمایهگذاری آنها و تغییر قانون اساسی کشورشان را پذیرفتند. ما هم این کار را میکردیم یا مثل عراقیها رفتار میکردیم؟ این را نمیدانم و نمیتوانم نظر بدهم. اصولاً هم ما در اقتصاد فردنگر هستیم نه جمعنگر. ولی به هر حال گاهی اوقات واقعیتهایی میبینند که نشاندهنده تفاوت زیاد ملتهاست.
علی دادپی: ملتها با هم متفاوت هستند. قطعاً با شما موافق هستم. آنچه راجع به اشغال ژاپن اشاره کردید من فکر میکنم تجربهاش را در تاریخ خودمان وقتی داریم که مغول ایران را اشغال کرد. ما قوانین مغول را پذیرفتیم؛ حکومتهای ما مغول بودند و حتی تا سلسله قاجار اکثر سلاطین ما از قبایلی میآمدند که سبک مغول داشتند. یعنی بیابانگرد و دامدار بودند، به قدرت میرسیدند و شهرها و جامعه روستایی را تحت تسلط خودشان میگرفتند. ولی قطعاً ملتها متفاوت هستند.
چون برآیند این ویژگیها متفاوت است. ولی بلافاصله یادآوری میکنم که در جامعه ما زیاد پیشآمده که یک گزاره کلی صادر میکنیم که این کار خطرناک است. ولی به عنوان یک ملت قطعاً ما با ترکیه و افغانستان و عراق متفاوت هستیم .
پویا جبلعاملی: من از این لحاظ میگویم یک احساس ملی ایجاد شده چون پیش از این یک نوع اختلاف وجود داشت. اختلافی در جامعه بود اما این انتخابات نقطه وصل شد. آنهایی که جدا شده بودند هم آمدند رای دادند. احساس ملی که من میگویم ناظر بر این پدیده است که بخشی که فرصت حضور را از دست داده بودند، توانستند دوباره به صحنه برگردند.
علی دادپی: قبول دارم که اکنون یک اعتماد و فرصت ایجاد شده است. حتی این پیشفرض هم از طرف مردم داده شده که ما میدانیم شما از این فرصت میتوانید چه استفادههای ممکنی داشته باشید نه آنچه ما در رویاهایمان دوست داریم. در نتیجه فرصت خیلی خوبی ایجاد شده است. فرصت منحصر به فردی که شاید تا هشت سال دیگر پیش نیاید.
از نظر اقتصادی این همان سرمایه اجتماعی نیست که ایجاد شده؟ شادمانی چطور؟
علی دادپی: من فکر میکنم یک سرمایه اجتماعی ایجاد کردهایم که برآیند تمام تحولات است که از زمان مشروطه در جامعه ما شروع شده است. مردم ما خیلی یاد گرفتهاند. اکنون به نظر میرسد مردم ما فهمیدهاند که محدودیتهایی در منابع و امکانات وجود دارد و همه چیز را نمیتوان همزمان و یکشبه تغییر داد. این دانش بزرگی است که کمک میکند تغییرات تدریجی اما نهادینهشده در جامعه به وجود بیاید. این انتخابات و واکنش بعدش نشان داد گروههای زیادی از مردم به این باور رسیدهاند و به خاطر همین هم باز میگویم که این فرصتها این یگانگیها، اعتمادها و اتحادها، همیشه در تاریخ خودشان را تکرار نمیکنند. شاید مهمترین توقعی که ما از دولت آینده داریم، استفاده از این فرصت است. من از دولت انتظار رشد اقتصادی دورقمی و نرخ تورم تکرقمی ندارم. ولی این توقع را دارم که از این امیدواری و اعتماد استفاده شود و ما سمت رشد اقتصادی و کاهش تورم و اصلاح اقتصاد حرکت کنیم. من فکر میکنم آنچه در جامعه ما وجود دارد شادمانی نیست، امید و اعتماد است. یعنی اینکه امیدواریم که شادمانی بیاید. نه اینکه شادمانی آمده است. مردم ما امیدوارند
که آینده روشنتر و شادمانتر است. بایستی دولت این فرصت را غنیمت بداند که مردم به آن اعتماد کردند. تاثیر اقتصادی این حس، تابع رفتار دولت و تغییراتی است که در ساختار اقتصادی داده میشود. این حس امید و اعتماد به تنهایی تاثیر اقتصادی مقطعی بسیار کوتاهی دارد.
پویا جبلعاملی: این امیدواری که زود به وجود آمده است، زود هم از بین خواهد رفت. تنها زمانی میتواند تاثیر بلندمدت بگذارد که نتایج واقعیاش را مردم در زندگی خودشان و در واقع بستر جامعه شاهد باشند وگرنه هنوز در واقعیت بازار عملاً اتفاقی رخ نداده است.
علی دادپی: ببیند ما روزهای دشواری را در پیش داریم. این روزها را میتوانیم با سرخوردگی طی کنیم یا با امیدواری. این گزینه موجود است. امیدواری امروز ما از سختی شرایط اقتصاد کم نمیکند فقط شاید به نظر همه زمان کمی سریعتر بگذرد تا به آینده بهتر برسیم.
پویا جبلعاملی: به نظر میرسد اگر دولت دکتر روحانی همان وعدههایی را که داده بود و اتفاقاً وعدههایی معقول بوده بتواند اجرایی کند، این باعث خواهد شد که این امیدواری کاذب و زودگذر نباشد و حتی بیشتر شود. اگر آقای روحانی بتواند باعث شود این امید از بین نرود، خود مردم هم به دولت کمک خواهند کرد.
یعنی رابطه متقابل خواهد بود. مردم وقتی در واقعیت بینند که شرایط بهتر شده است، سرمایهگذاریهای بلندمدت بیشتر خواهد شد و شرکتهای بیشتری در بازار ما خواهند آمد، سرمایهگذاری خارجی و شرکتهای خارجی و... و در نهایت زندگی مردم تغییر خواهد یافت اما در بلندمدت.
دیدگاه تان را بنویسید