شناسه خبر : 8102 لینک کوتاه

مردم سوئیس به چه دلیل منافع بلندمدت ملی را ترجیح دادند؟

تلنگر سوئیسی

رای‌گیری هفته گذشته در سوئیس در مورد فراهم کردن حداقل میزان درآمد مورد نیاز برای معیشت برای هر نفر در این کشور، فارغ از جدل‌های فراوانی که در این کشور در خصوص مساله‌ای داخلی ایجاد کرد، باعثشد که بحث‌های زیادی نیز در ایران شکل بگیرد که چرا برخی مردم ایران دنبال یارانه یا به نوعی طالب پول بی‌دغدغه و بی‌رنج و زحمت هستند و در عوض مردم سوئیس با رای قاطع حدود ۸۰‌درصدی به یارانه‌های مشابه با مبلغی جذاب‌تر رای منفی دادند.

index:1|width:40|height:40|align:right حسین راهداری / تحلیلگر اقتصادی
رای‌گیری هفته گذشته در سوئیس در مورد فراهم کردن حداقل میزان درآمد مورد نیاز برای معیشت برای هر نفر در این کشور، فارغ از جدل‌های فراوانی که در این کشور در خصوص مساله‌ای داخلی ایجاد کرد، باعث شد که بحث‌های زیادی نیز در ایران شکل بگیرد که چرا برخی مردم ایران دنبال یارانه یا به نوعی طالب پول بی‌دغدغه و بی‌رنج و زحمت هستند و در عوض مردم سوئیس با رای قاطع حدود 80‌درصدی به یارانه‌های مشابه با مبلغی جذاب‌تر رای منفی دادند.
این در حالی است که دولت سوئیس یکی از کم‌خرج ترین دولت‌های دنیاست، یعنی نسبت مخارج دولت (Government Spending) به تولید ناخالص داخلی (GDP) سوئیس در سال 2014، 33 درصد بوده است که همین رقم برای فرانسه 57 درصد، آلمان 43 درصد و حتی آمریکا 38 درصد بوده است. با در نظر داشتن این نکته، درست است که آمار بیکاری در سوئیس بسیار پایین (6 /3 درصد) و حقوق کارکنان در این کشور بسیار بالاست و مثلاً فردی با مدرک لیسانس و بدون سابقه کار می‌تواند امیدوار باشد که 4200 فرانک سوئیس (معادل با حدود 19 میلیون تومان) ماهانه دریافت کند، با این درآمد بالا، مردم این کشور پول اکثر خدمات را، حتی بیمه خدمات درمانی را، خودشان به بهایی بسیار بالا پرداخت می‌کنند. بنابراین رای مثبت دادن سوئیسی‌ها ‌به دریافت این کمک نقدی چندان هم نمی‌توانست زیاده‌خواهی به حساب آید و جالب آنکه با آن رای قاطع رد شد.
این اتفاق سرآغاز بحث‌ها و نقدهای زیادی در مورد جامعه ایرانی و احوال امروز کشور شد. البته مدت مدیدی است که جامعه ایران هرچند وقت یک بار با شنیدن دستاوردهای کشورهای دیگر تلنگر می‌خورد و با واقعیاتی روبه‌رو می‌شود که نشان می‌دهد بیش از پیش باید در زمینه‌های مختلف تلاش کند. این تلنگرها در سال‌های گذشته به عنوان مثال عبارت بودند از نظم و بازدهی کار ژاپنی‌ها، تولیدات و رشد صنعت آلمانی‌ها بعد از ویرانه‌های جنگ جهانی، ساخت دوبی در دل بیابان، معجزه شرق آسیا به خصوص توسعه مالزی، ظهور کره و تولیدات مختلفش از لوازم‌خانگی گرفته تا خودرو و موبایل و حتی تسخیر تلویزیون با محصولات فرهنگی‌اش یا توسعه ترکیه و کنترل تورم این کشور که هر چند وقت یک بار جامعه ایران را با واقعیات اقتصادی خود مواجه کرده و این پرسش را ایجاد می‌کند که چرا دیگران می‌توانند تغییر کنند و در جهت بهبود و رشد حرکت کنند اما اقتصاد ایران گویی دچار نوعی رخوت و بی‌تحرکی شده است؟ این سوال ایرانی‌هاست که چرا کره‌ جنوبی که زمانی از ایران به مراتب عقب‌تر بود، امروز توسعه اقتصادی‌اش زبانزد شده است؟ زمانی بود که این کشور، اصلاً صنعتی نداشت و ایران تولیدکننده خودرو بود، اما چرا حالا آوازه تولید خودرو آنها به دنیا رسیده در حالی که صنعت خودرو ایران بدون تحرک و به واسطه تعرفه‌های بالا سر پا مانده است؟ یا چه چیز موقعیت بندرعباس، جزیره کیش یا چابهار ما کمتر از دوبی است؟ آیا منابع انسانی ایران کم است که شرکت‌های IT دنیا دفاتر خاورمیانه‌شان را به جای تهران یا جزایر آزاد ایران در دوبی بنا می‌کنند؟ همه اینها سوالاتی است که جامعه ایرانی تا حدودی هم جواب آنها را می‌داند.
حالا به تمامی تلنگرهای قبلی، رای اخیر سوئیسی‌ها نیز اضافه شده است. به راستی وقتی مردم ایران حاضر نیستند از یارانه ماهانه 45 هزار تومان دست بکشند که حدود یک پانزدهم حداقل دستمزد در ایران است، چرا مردم سوئیس با رای قاطع نزدیک به 80 درصد به دریافت حقوق احتمالی 2500فرانکی در ماه که بیش از نصف حداقل دستمزد در سوئیس است، رای منفی دادند؟ آیا سوئیسی‌ها پول دوست ندارند؟ یا بیش از اندازه پولدارند و به این پول‌ها نیازی ندارند؟ یا دلیل دیگری دارد؟ در حقیقت سوئیسی‌ها به پول‌شناسی و پول‌دوستی معروف‌اند. همین حس پول‌شناسی مردم سوئیس بوده است که بانک‌ها و موسسات مالی این کشور را مشهور کرده است. پس دلیل دیگری باید داشته باشد.
در روزهای منتهی به رای‌گیری استدلال‌های خوبی از طرف مخالفان این پرداخت انجام می‌شد که شاه‌بیت همه آنها این بود که این پول قرار است از کجا بیاید؟ این پول قرار است از جیب چه کسانی به جیب چه کسانی برود؟ اینها همین سوالات ساده‌ای هستند که جامعه ایران از پاسخ دادن به آنها سر باز می‌زند.
یعنی مردم ایران برخلاف سوئیسی‌ها ‌نمی‌پرسند که پول هنگفت یارانه‌ها از کجا می‌آید و در این همه مدت، این پول از جیب چه کسانی به جیب چه کسانی رفته است و از همه مهم‌تر اینکه این جابه‌جایی عظیم ثروت چه تبعات اجتماعی و اقتصادی کلانی برای کشور خواهد داشت. درحقیقت در ایران به نوعی این تصور وجود دارد که یارانه‌ها پول نفت بوده و حق مسلم همه است که آن را دریافت کنند.
به راستی یارانه‌های پرداختی ماهیانه در ایران، همان پول نفت و سهم مردم از سفره نفت است یا کارکرد بازتوزیع ثروت در جامعه را دارد؟ مثل خیلی از کارها و سیاست‌ها، اجرای این سیاست با اهداف تبیین‌شده در عمل تناقض‌های زیادی دارد. مثلاً اگر قرار است که یارانه‌ها به اقشار ضعیف برسد و کارکرد بازتوزیعی ثروت داشته باشد، چرا مردم تهران با مردم روستایی دوردست در سیستان و بلوچستان باید یکسان یارانه بگیرند؟ اگر قرار است سهم نفت باشد، باید با فرمولی به قیمت نفت وابسته باشد. نمی‌شود که در نفت 100 دلار، یارانه 45 هزار تومان باشد و در نفت 40 دلار هم دوباره 45 هزار تومان باقی بماند. طنز روزگار که در این شرایط نامساعد درآمدی دولت، عده‌ای برای جمع‌ کردن رای، وعده افزایش مبلغ یارانه‌ها را می‌دهند. در حقیقت اینجا آن تلنگر سوئیسی هم به مردم ایران است و هم به بازیگران عرصه سیاست ایران.
تفاوت مردم ایران و سوئیس در عدم پرسیدن این سوال است که پول یارانه‌ها قرار است از کجا تامین شود. آیا دولتی که تحت تحریم‌ها و سقوط قیمت نفت به شدت توان مالی‌اش کاهش یافته، قدرت پرداخت این یارانه را دارد؟ اگر ندارد، این پول را از کجا می‌آورد؟ آیا به واسطه پرداخت این پول قرار است که کارهای مهمی همچون سرمایه‌گذاری، ایجاد اشتغال، آموزش و امنیت ما معطل بمانند؟ در ضمن آیا اگر قرار بود که کشور ایران مثل کشور سوئیس نفت و منابع خدادادی دیگر نداشته باشد و اداره کشور فقط متکی به مالیاتی باشد که از مردمش می‌گیرد، آن وقت مردم ایران حاضر می‌شدند درآمدی را که به زحمت درآورده‌اند به دولت بدهند تا دولت هم به راحتی آن را به دیگران بدهد؟ متاسفانه ناامیدکننده‌ترین سوال در مورد ایران این است که اگر یارانه‌ها قطع شوند، آیا مردم به سیاست‌بازان پوپولیست و وعده‌های توخالی اما فریبنده‌شان رای خواهند داد تا یارانه‌ها بازگردند؟ آیا جامعه ایران در کل، توانایی پرسش این سوال‌ها و تحلیل پاسخ صحیح آن را دارد یا با نگاه به منفعت شخصی کوتاه‌مدت خود، منافع بلندمدت ملی را قربانی می‌کند؟
اما از تفاوت ماهیت دولت در ایران و سوئیس نیز نباید گذشت. در این خصوص نیز باید پرسید آیا ماهیت دولت در ایران با ماهیت دولت در سوئیس یکسان است؟ دولت در سوئیس به مالیات مردم و کسب و کارها وابسته است و هرگونه خطای دولتمردان آن به توبیخ و سقوط آنها منجر خواهد شد. به همین دلیل دولت این کشور از مخالفان اولیه این طرح بود. اما دولت در ایران بیش از مالیات، قدرت خود را به واسطه اتکا به درآمدهای نفتی و سیطره بر شرکت‌های دولتی عظیم به دست آورده است. چنین دولتی برخلاف دولت سوئیس خود را در جایگاهی قدرتمند می‌بیند که هر تصمیمی، حتی اشتباه، بگیرد، می‌تواند تبعات آن را با درآمدهای بادآورده نفتی بپوشاند. به راستی وجود پرونده اختلاس سه هزارمیلیاردی، ظهور ب.ز. با بدهی نجومی 7 /2 میلیارددلاری و مصادره دو میلیارد دلار از اموال مردم ایران از سوی آمریکا کافی نبود تا چند دولتمرد دست اول در ایران به دلیل سوءمدیریت توبیخ شوند؟ یا برعکس آنها با مواضع حق به جانب قصد بازگشت به عرصه سیاسی را دارند؟ همین عدم هراس از پاسخگویی باعث شده که برخی از سیاستمداران ایرانی وعده‌هایی بدهند که فرجام آنها جز تباهی منابع و فرصت‌های کشور نیست. این بدنه سیاسی دقیقاً مخالف آگاهی و تصمیم‌گیری درست مردم است و سعی در تقویت این ایده دارد که پول نفت باید بین مردم تقسیم شود حتی اگر خود مردم هم نخواهند. باید یارانه بیشتری به آنها پرداخته شود حتی به قیمت نابودی اقتصاد و بهره‌وری در کشور.
نتیجه رای‌گیری در سوئیس، نه یک نتیجه غیرمنتظره که به نظر نگارنده رای درست هر جامعه‌ای است که درست فکر می‌کند. متاسفانه این رفراندوم نیز بیش از آنکه برای ایران راهکاری برای انتخاب مسیر درست باشد، تنها چندروزی جامعه ایران را به فکر فرو می‌برد، اما بعد فراموش می‌شود و راه قبلی ادامه می‌یابد

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها