فرصتها و تهدیدهای فناوری دیجیتال
شرکت دیجیتالی
میتوان فرض کرد که تمام شرکتها به نوعی از فناوری دیجیتال استفاده میکنند. اما گذشتن از کاربردهای کوچک و بدیهی فناوری و خلق شرکت «واقعاً دیجیتالی» امری مهم و حیاتی و چالشی بزرگ برای مدیران اجرایی است. اما فرصتها و تهدیدهای تحول در فناوری دیجیتال کدامند، چرا شرکتها باید دیجیتال شوند و وظیفه رهبران چیست؟
میتوان فرض کرد که تمام شرکتها به نوعی از فناوری دیجیتال استفاده میکنند. اما گذشتن از کاربردهای کوچک و بدیهی فناوری و خلق شرکت «واقعاً دیجیتالی» امری مهم و حیاتی و چالشی بزرگ برای مدیران اجرایی است. اما فرصتها و تهدیدهای تحول در فناوری دیجیتال کدامند، چرا شرکتها باید دیجیتال شوند و وظیفه رهبران چیست؟
انفجار فناوری
شرکتها همواره برای نوآوری، بهبود بهرهوری و مسائل نظیر آن به فناوری متکی بودهاند اما در طول چند سال گذشته مردم شاهد انفجارهای فناوری در عرصه تلفن همراه، رسانههای اجتماعی و دادههای بزرگ بودهاند. این شرایط فرصتها و تهدیدات بزرگی برای اکثر شرکتها پدید میآورد. مشتریان بیش از پیش خواهان آن هستند که کالاها و خدمات مورد نظر را از طریق شبکههای دیجیتال انجام دهند. به عنوان مثال هماکنون بیش از 50 درصد بلیتهای هواپیماها به طور آنلاین خریداری میشوند. علاوه بر این، فناوری دیجیتال فعالیتهایی را که در گذشته با دست انجام میگرفت خودکار کرد. این تازهواردان پیشنهادات زیادی با ارزشهای مختلف به مشتریان ارائه میدهند و حتی ممکن است ساختار قیمتی آنها بسیار پایین باشد. بنابراین مشاهده این شرایط باعث میشود اکثر مدیران اجرایی بحث دیجیتال را در صدر دستور کار خود قرار دهند.
چالش دیجیتال
گفتوگو با مدیران اجرایی در بخشهای مختلف و نواحی جغرافیایی گوناگون ما را به این نتیجه میرساند که دغدغههای اغلب آنها ویژه همان بخش یا محدوده جغرافیایی است. اما همه آنها در چند مورد اشتراک دارند. اول، چه کسی مسوول فناوری دیجیتال است؟ برخی شرکتها منصبی با عنوان مدیر ارشد دیجیتال تعریف کردهاند. برخی دیگر دیجیتال را به عنوان بخشی از وظایف اداره فناوری اطلاعات دانستهاند. اما شرکتهایی توانستهاند خود را از دیگران متمایز سازند که در آن مدیر کل شخصاً وارد این موضوع شده است. موضوع دوم که اغلب بروز میکند چگونگی هماهنگی با سرعت و چابکی سازمانهای دیجیتال است. شرکتهای نوپای دیجیتال میتوانند با سرعتهای متفاوت عمل کنند و قادرند به سرعت به خواست مشتریان پاسخهای خلاقانه بدهند. اما شرکتهای بزرگ که میراث نظامهای گذشته را همراه دارند نمیتوانند با این سرعت و چابکی پیش بروند. سومین موضوع چگونگی ایجاد مهارتهای دیجیتال در شرکت است. اگر شرکتها بخواهند به طور موثر با دیگران رقابت کنند باید مهارتهای دیجیتال را در
حوزههای بازاریابی، فروش، عملیات و کل زنجیره ارزشی ایجاد کنند. پیدا کردن و جذب چنین استعدادهایی دشوار است.
ارزش دیجیتال
در واکنش به چرخش سلیقه مشتریان به سمت شبکههای دیجیتال اکثر سازمانها در حوزههای بازاریابی و فروش دیجیتال سرمایهگذاری میکنند. اما ارزش دیجیتال در جایی دیگر است. فناوری دیجیتال، چه از طریق انجام کار توسط نرمافزارها و چه از طریق افزایش بهرهوری تکتک کارگران، هزینههای کارگری را به میزان زیادی کاهش میدهد. یک نمونه را میتوان در بخش خدمات به مشتریان مشاهده کرد. در گذشته اگر فردی میخواست جزییات حساب خود یا آدرسش را تغییر دهد لازم بود زنگ بزند یا شخصاً مراجعه و با فرد مسوول صحبت کند در حالی که اکنون این کار از طریق آنلاین یا تلفن همراه امکانپذیر است، بنابراین هزینهها کم میشوند. اگر فناوری دیجیتال و توانایی بالقوه خودکارسازی در سراسر زنجیره ارزشی به کار گرفته شود و اموری مانند منابع انسانی امور مالی به آن واگذار شود فرصتهای بزرگی برای کاهش هزینهها در اختیار قرار میگیرند. به طور میانگین در 10 بخش از هر شرکت میتوان هزینهها را تا 9 درصد کاهش داد.
تبدیل شدن به شرکت دیجیتال
شرکتهایی که قصد دارند به شیرینی دیجیتال برسند باید چهار کار را انجام دهند: ابتد، آنها باید به طور کامل و دقیق بفهمند ارزش دیجیتال کجاست. در بخش فروش یا بازاریابی؟ در خودکارسازی عملیات یا در ترکیبی از کارهای دستی و خودکار؟ دوم، آنها باید اولویتبندی داشته باشند. کارهای زیادی در زمینه فناوری دیجیتال میتوان انجام داد و لذا باید بر آنهایی تمرکز کرد که بیش از همه ارزشآفرین هستند. سوم، آنها باید دیدگاهی کامل داشته باشند و مطمئن شوند مشتریان تا انتها به خوبی پیش میروند و کلیه اعمال با یکدیگر هماهنگ هستند. سرانجام، آنها باید به مجموعه فعالیتهای کاری خود بنگرند و درک کنند فناوری دیجیتال چه تاثیری بر ارزش هر کدام دارد. آنگاه بر این اساس تواناییها و قابلیتهای لازم را ایجاد کنند. شاید پرچالشترین موضوع برای سازمانها کار کردن به روش مشترک و هدف به هدف باشد. بسیاری از سازمانها در اعمال مختلف یا در حوزههای مختلف درگیر میشوند اما مشتریان خواستار تجربهای منسجم و پایدار هستند. این کار
مستلزم آن است که شرکتها نحوه سازماندهی، ساختار حاکمیتی و استانداردهای دادهها و سامانههای خود را مورد بازنگری قرار دهند.
یافتن نقطه شیرین
با وجود آنکه فروش آنلاین، شبکههای اجتماعی و کارکردهای تلفن همراه بخش بزرگی از فناوری دیجیتال را به ذهن تداعی میکنند تحقیقات اخیر نشان میدهد بیشترین منافع از جایی به دست میآید که کمتر مورد توجه شرکتها قرار دارد: صرفهجویی در هزینهها. در کلیه صنایع مورد مطالعه میانگین افزایش سود حاصل از فروش دیجیتال در طول پنج سال 20 درصد است، در حالی که سود حاصل از کاهش هزینهها به 36 درصد میرسد. تمرکز سازمانها بر شبکه توزیع بدان معناست که آنها فقط به سهم کوچکی از ارزشآفرینی فناوری دیجیتال دست پیدا میکنند. این نگرش کوتهبینانه باعث میشود شرکتها در مقابل رقبای تازهوارد و چابکی که در سراسر زنجیره ارزش خود تحول ایجاد کردهاند آسیبپذیر باشند. این تازهواردان الگوهای عملیاتی نوآورانه، محصولات بهتر و ارزانتر، خدمات سریعتر و دسترسی آسانتر برای مشتریان را در دستور کار خود قرار دادهاند. اگر شرکتهای بزرگ بتوانند گامی به عقب بردارند و سرمایهگذاری دیجیتال خود را به نحوی کلیگرایانه به کار برند منافع بسیار
فوقالعاده خواهد بود. البته همه صنایع فرصتها و تهدیدات یکسانی پیشرو ندارند. به عنوان مثال هتلها و خطوط هوایی بیش از همه درگیر میشوند. در پنج سال آینده بیش از 50 درصد از فروش این صنایع از طریق دیجیتال انجام خواهد شد و شرکتهایی که عقب بمانند ضرر زیادی را نصیب خود خواهند ساخت. در مقابل فروشگاههای زنجیرهای مواد غذایی کمتر تاثیرپذیر هستند. انتظار میرود سهم فروش دیجیتالی آنها فقط تا 10 درصد افزایش یابد. از آنجایی که مخارج آنها با هزینه کالاهای فروختهشده ارتباط مستقیم دارد فناوری دیجیتال نمیتواند تغییر چشمگیری در وضعیت اقتصادی آنها ایجاد کند.
تحول دیجیتالی و ارزش تجارت
فناوری از چهار جهت میتواند برای تجارت ارزشآفرینی کند: تقویت ارتباطات، خودکارسازی کارهای دستی، بهبود در تصمیمگیری و نوآوری در کالا و خدمات. ابزارهایی مانند تحلیل دادههای بزرگ، سامانههای جریان کار و رایانش ابری اغلب به گونهای انتخابی و در بخشهای محدودی از سازمان - مانند بازاریابی و فروش- مورد استفاده قرار میگیرند. در این حالت میتوان با سرمایهگذاری در بخش دیجیتال فرصتهای از دست رفته را جبران کرد و به حداکثر منافع دست یافت. به عنوان مثال پردازش دادههای بزرگ میتواند اولویتهای مشتریان را تشخیص داده و قیمتگذاری را در زمان واقعی انجام دهد. علاوه بر این از این روش میتوان برای پیشبینی نیازهای عملیاتی در آینده و تقویت داراییها و کاربرد صحیح منابع استفاده کرد. از طرف دیگر فناوریهایی که به منظور بهبود تعامل با مشتری به کار میروند میتوانند در دامنه وسیعی از تعاملات درونسازمانی مانند منابع انسانی مفید باشند. استفاده کامل و زیرکانه از سرمایهگذاری دیجیتال نهتنها باعث بهبود یک عملکرد
خاص میشود، بلکه میتواند با بهبود جریان اطلاعات و کاهش اتلاف در سطح سازمان ارزشهای نهفته را آشکار سازد. به عنوان مثال در یک بانک مشخص شد که بهروزرسانی شبکه دیجیتال باعث بهبود چشمگیر کیفیت دادههای مشتریان شد که خود به تاثیر بیشتر بازاریابی انجامید و باعث شد میزان خطرات در فرآیند وامدهی کمتر شود و فرآیندهایی که قبلاً توسط انسان انجام میگرفت خودکار شوند. اگر از فناوری دیجیتال به خوبی استفاده شود، بهبودی حاصل در یک بخش سازمان به تمام زنجیره ارزشی تسری پیدا خواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید