شناسه خبر : 6923 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

علی واعظ معتقد است عدم توافق هسته‌ای مخالفان را جری‌تر و دشمنان را خوشحال‌تر می‌کند

عدم توافق، بازگشت به روند فزاینده تحریم‌هاست

از ناکارایی شیوه مذاکراتی می‌گوید و اینکه لازم است طرفین به فکر اعمال تغییراتی در روند گفت‌وگوها باشند. تاکید می‌کند اگر ایران بر سر تعداد یا کمیت سانتریفیوژها از خود انعطاف نشان دهد ۱ + ۵ باید بر سر کیفیت برنامه هسته‌ای کوتاه بیاید.

سیده‌آمنه موسوی

از ناکارایی شیوه مذاکراتی می‌گوید و اینکه لازم است طرفین به فکر اعمال تغییراتی در روند گفت‌وگوها باشند. تاکید می‌کند اگر ایران بر سر تعداد یا کمیت سانتریفیوژها از خود انعطاف نشان دهد 1+5 باید بر سر کیفیت برنامه هسته‌ای کوتاه بیاید. علی واعظ تحلیلگر ارشد گروه بین‌المللی بحران با بیان نکات فوق یادآور می‌شود که ایران و 1+5 می‌دانند شکست مذاکرات به معنای بازگشت به چرخه باطل تحریم در مقابل افزایش تعداد سانتریفیوژهاست و این یک بازی باخت-باخت است و حتی در بدترین حالت امکان درگیری نظامی نیز وجود دارد. او که این روزها با دیگر اعضای گروه بین‌المللی بحران سرگرم ارائه طرحی پیشنهادی به ایران و 1+5 نسبت به بررسی راه‌های برون‌رفت از وضعیت فعلی و دستیابی به توافق جامع هسته‌ای است، تاکید می‌کند اینکه توقع داشته باشیم ایران در مدت زمان کوتاهی از امکان غنی‌سازی صنعتی برخوردار باشد یک نوع کج‌فهمی از 21 سال مذاکرات و مناقشات است، چرا که اگر دنیا نگرانی از غنی‌سازی سطح بالای ایران نداشت شرایط بحرانی کنونی آن به وجود نمی‌آمد. به اعتقاد واعظ همان قدر که رسیدن به سطح بالایی از غنی‌سازی در کوتاه‌مدت غیر‌منطقی است، نیازی هم نیست این زمان را بی‌منطق طولانی کرد.



آخرین دور از گفت‌وگوهای ایران و 1+5 بدون توافق نهایی پایان یافت. طرفین مذاکره‌کننده فرصتی چهارماهه را برای دستیابی به توافق تعیین کرده‌اند اما اگر به‌رغم تلاش‌های صورت گرفته و ابراز خوش‌بینی مقامات ایرانی و آمریکایی گام نهایی مذاکرات برداشته نشود، چه سرنوشتی در انتظار پرونده هسته‌ای ایران است؟
هیچ ضمانتی وجود ندارد که ایران و 1+5 در پایان چهارماه در نظر گرفته شده به توافق دست پیدا کنند. اگر تا 24 نوامبر لااقل یک توافق سیاسی حاصل نشود (نهایی کردن برنامه اجرایی توافق احتمالاً به زمان بیشتری نیاز دارد)، احتمال تمدید مذاکرات با توجه به حساسیت‌های سیاسی در واشنگتن و تهران بسیار کم است. در این صورت محتمل‌ترین سناریو بازگشت به روند سابق افزایش تحریم از سوی 1+5 و پیشبرد محتاطانه برنامه هسته‌ای از سوی ایران خواهد بود. اما طرفین می‌توانند برای بالا بردن شانس توافق، درس‌های مذاکرات 9 ماه گذشته را که از نشست ژنو آغاز شد بیاموزند و به کار گیرند. در غیر این صورت احتمال شکست در مذاکرات به صورت جدی وجود دارد چرا که روند مذاکرات در حال حاضر دارای اشکالات ساختاری و محتوایی است.
اشکالات ساختاری به این جهت بر مذاکرات حادث شد که دو طرف شیوه مذاکراتی را که در ژنو دنبال کرده بودند و منجر به توافق شد در وین رها کردند. در ژنو، دو طرف اصلی درگیر در پرونده هسته‌ای ایران یعنی ایران و آمریکا تصمیم گرفتند پیش از مذاکرات چندجانبه پای میز مذاکره دو‌جانبه بنشینند و با یکدیگر گفت‌وگو کنند. اما در مذاکرات وین، گفت‌وگوهای دوجانبه تهران و واشنگتن پس از برخورد به موانع در مذاکرات چندجانبه ایران و 1+5 و سخت شدن مواضع طرفین صورت گرفت و متاسفانه هیچ کمکی به روند دستیابی به توافق نکرد. دلیل دیگر موفقیت مذاکرات ژنو به جهت آن بود که ایران و آمریکا در 12 دور مذاکرات محرمانه که چه در دوران محمود احمدی‌نژاد و چه دوران حسن روحانی انجام دادند حق غنی‌سازی ایران را در عمل به رسمیت شناختند و از همان ابتدای نشست ژنو مشخص بود که دیگر بحثی در این رابطه وجود ندارد و طرفین باید به جزییات دیگری از مذاکرات توجه کنند. پرداختن به مساله اصلی از ابتدای کار باعث شد که نهایتاً دستیابی به توافق ممکن شود. این در حالی است که در مذاکرات وین این طور نبود و این بار مساله اصلی که تعیین میزان و ابعاد غنی‌سازی در ایران بود به لحظه آخر و این امید که فشار زمانی، طرفین را وادار به کوتاه آمدن از مواضع‌شان در لحظه آخر کند موکول شد که در عمل موفقیتی به دنبال نداشت. موضوع دیگر هم این است که در ژنو مذاکره‌کنندگان تمام تلاش خود را انجام دادند تا این گفت‌وگوها محرمانه باقی بماند و از درز جزییات به مطبوعات جلوگیری کردند. اما متاسفانه در مذاکرات وین این انضباط وجود نداشت و طرفین با کشاندن بحث‌ها به رسانه‌ها جو گفت‌وگوها را به حاشیه راندند. به طور مثال در خلال همین مذاکرات بود که وندی شرمن در گفت‌وگویی تاکید کرد باید برنامه غنی‌سازی ایران به میزانی بسیار کمتر از وضعیت فعلی کاهش پیدا کند و زمان توافق نهایی نیز دو‌رقمی باشد. در آن سو هم جواد ظریف مصاحبه‌ای با نیویورک‌تایمز انجام داد و در آن با طرح پیشنهاد ایران مبنی براینکه تهران حاضر است برای جلب اعتماد 1+5 به مدت سه تا هفت سال غنی‌سازی را در ابعاد فعلی حفظ کند یا عباس عراقچی گفت بازه زمانی باید تک‌رقمی باشد، روند مذاکرات را کند کردند که به اعتقاد بنده بیان این مباحث در فضایی خارج از مذاکرات به نفع روند گفت‌وگوها نبود.

دلایل ناکامی مذاکرات وین به همین مباحث ختم می‌شد؟
خیر، به لحاظ محتوایی هم مشکلاتی وجود داشت که مهم‌ترین آن، این مساله بود که طرفین در عوض اینکه به دنبال تصویب یک توافقنامه سیاسی باشند بیشتر به توجیه فنی و تکنیکی مواضع پرداختند و بر همین اساس هم به قدری فاصله میان‌شان افزایش پیدا کرد که دیگر نتوانستند به ریشه مشکل بپردازند. بدتر اینکه ایران و 1+5 برای توجیه عملکردشان به مفاهیم تصنعی روی آوردند مانند «نیازهای عملی» یا «زمان‌گریز» که هر فردی می‌تواند براساس دیدگاه‌های خود به تفسیر آنها بپردازد. در مورد این مفاهیم امکان توافق بر سر یک معنای مشترک وجود ندارد و همین بحث است که موجب به چالش کشیده شدن مذاکرات شده است. مثلاً زمانی که ایران از نیاز به 190 هزار سو برای تامین سوخت نیروگاه بوشهر می‌گوید و توجیهات فنی را ارائه می‌کند که کاملاً منطقی هم به نظر می‌رسد در آن سو اعضای 1+5 پاسخ می‌دهند که برخورداری از این میزان سوخت زمان گریز ایران را کاهش می‌دهد و با توجه به سوءظن ناشی از عملکرد گذشته تهران منطقی نیست با این درخواست موافقت شود. توجیه دیگرشان هم این است که وقتی روسیه حاضر به تامین سوخت نیروگاه بوشهر است دیگر نیازی به غنی‌سازی در سطوح بالا برای ایران که نیروگاه دیگری ندارد، نیست. بر همین اساس 1+5 نه تنها امکان افزایش تعداد سانتریفیوژها را نمی‌پذیرد بلکه به دنبال کاهش آنها‌ست. از این بحث ما وارد چرخه‌ای می‌شویم که طرفین مذاکره‌کننده پرونده هسته‌ای ایران هر کدام بر توجیه خواسته‌هایشان پافشاری می‌کنند و دور باطل مذاکرات را رقم می‌زنند. ایران با سابقه ذهنی بدی که در تامین نیازهای سوختی خود دارد، می‌گوید اطمینانی به بازار سوختی جهان ندارد و 1+5 نیز تاکید می‌کند حتی اگر ایران بتواند به لحاظ فنی بر موانع و مشکلات فائق آید به لحاظ قانونی و فنی و همچنین لزوم رعایت قانون مالکیت فکری اجازه ساخت سوخت برای رآکتور بوشهر را ندارد. همین بحث در مورد زمان گریز نیز هست که آمریکا ادعا می‌کند ایران برای تولید مواد لازم برای تولید یک بمب به سه ماه زمان نیاز دارد و ایران می‌گوید نه تنها چنین قصدی ندارد، بلکه این زمان سه سال طول خواهد کشید. شیوه مذاکراتی فوق بعد از سپتامبر دیگر کارا نیست بنابراین معتقدم طرفین لازم است به فکر اعمال تغییراتی در روند مذاکرات باشند.index:2|width:150|height:310|align:left

به عدم تمایل 1+5 برای به رسمیت شناختن حق غنی‌سازی صنعتی ایران اشاره کردید. این در حالی است که مقامات تهران بر این موضوع تاکید می‌کنند که یکی از اهداف ما از نشستن پای میز مذاکرات تثبیت حق ایران در غنی‌سازی صنعتی است. اینکه اگرچه تهران اعلام کرده است به دنبال برخورداری از دانش صلح‌آمیز هسته‌ای است اما قطعاً برای تامین سوخت مورد نیاز تاسیسات هسته‌ای‌اش نیازمند غنی‌سازی صنعتی است. و جالب اینجاست که با وجود تاکید ایران بر این موضوع حتی برخی از مقامات سابق آمریکایی چون هیلاری کلینتون که اتفاقاً نامزد احتمالی دموکرات‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکاست نخستین حق ایران در غنی‌سازی را نیز که به اجماع اعضای 1+5 رسیده به رسمیت نمی‌شناسند.
می‌دانید که آمریکا حق غنی‌سازی را نه تنها برای ایران، بلکه برای فرانسه و کانادا و دیگر متحدانش هم به رسمیت نمی‌شناسد چون تفسیرش از معاهده عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای با تفسیر ایران فرق دارد. اما با نگاهی اجمالی به متن توافق ژنو درمی‌یابیم که اگر ایران در طول گام نهایی محدودیت‌هایی را بر غنی‌سازی خود اعمال کند پس از آن، این امکان را خواهد داشت که مانند هر یک از اعضای عادی آژانس به غنی‌سازی اورانیوم بپردازد. پس ایران موافقت کرده است که باید در دوره اعتمادسازی سطح فعالیت‌هایش را محدود کند.

یعنی ایران می‌تواند به غنی‌سازی صنعتی بپردازد؟
بله، پس از طی دوره اعتمادسازی این امکان را خواهد داشت. برای اینکه نص صریح توافق ژنو بر این امر تاکید می‌کند. مذاکره‌کنندگان ایرانی هم خود به این موضوع اذعان دارند که برنامه غنی‌سازی این کشور به علت بحران پیش‌آمده شرایط عادی ندارد و پس از گذشت دوره اعتمادسازی می‌تواند به وضعیت عادی خود بازگردد و به همین جهت است که گمان می‌کنم اینکه توقع داشته باشیم ایران در مدت زمان کوتاهی می‌تواند از امکان غنی‌سازی صنعتی برخوردار باشد یک نوع برداشت ناصحیح از 12سال مذاکرات و مناقشات است، چرا که اگر دنیا نگرانی از غنی‌سازی سطح بالای ایران نداشت شرایط بحرانی کنونی آن به وجود نمی‌آمد. اما همان قدر که رسیدن به این سطح در کوتاه‌مدت غیر‌منطقی است، نیازی هم نیست این زمان را بی‌منطق طولانی کرد. نیاز به یک راه حل میانه با استفاده از ضوابط بی‌طرفانه است.

پس براین اساس باور 1+5 این است که ایران در هیچ یک از تاسیسات هسته‌ای خود به غنی‌سازی صنعتی نیازی ندارد. این در حالی است که مقامات تهران همواره بر این موضوع تاکید کرده‌اند که ما فعالیت‌های تاسیسات هسته‌ای چون اراک را متوقف نمی‌کنیم و تنها به شائبه تولید پلوتونیوم برای تهیه سلاح خاتمه می‌دهیم.
در مورد سایت اراک و امکان تولید بمب از طریق پلوتونیوم در این تاسیسات نگرانی به‌مراتب کمتر است. چه اراک به صورت آب ‌سنگین باقی بماند و چه به آب سبک تبدیل شود، قرار است سوختش از اورانیوم خام به سوخت غنی‌شده با سطح پایین تغییر یابد. این به خودی خود میزان پلوتونیوم در پسماند آن را کاهش می‌دهد و باعث افزایش راندمان نیروگاه در تولید رادیودارو می‌شود. در هر سناریوی گریزی که ایران بخواهد از پلوتونیوم برای تولید سلاح استفاده کند نیاز دارد تا ایران مجدداً سوخت با اورانیوم خام تولید کند، بعد آن را وارد رآکتور کند، پس از آن هم باید حدود یک سال مورد پرتودهی قرار گیرد، سپس سوخت را پس از خروج در استخر جداگانه‌ای قرار دهد تا به مدت یک سال دمای آن کاهش داده شود، تا نهایتاً پلوتونیوم در آن مورد بازیافت قرار گیرد. این روندی طولانی و زمان‌بر و البته کاملاً قابل ‌ردیابی توسط بازرسان آژانس است. بنابراین سناریوی گریز از طریق تولید پلوتونیوم کار چندان ساده‌ای نیست و 1+5 نیز نگرانی زیادی از بابت آن ندارد. فکر می‌کنم در نهایت دو طرف می‌توانند در این مورد به توافق برسند و فرمولی را پیدا کنند که مورد قبول‌شان باشد. اما در مورد اورانیوم این طور نیست برای اینکه کشوری که در سطح صنعتی غنی‌سازی می‌کند علاوه بر امکان انحراف مواد هسته‌ای از برنامه هسته‌ای اعلام‌شده‌اش، می‌تواند غنی‌سازی مخفیانه هم انجام دهد و به سوی سلاح هسته‌ای حرکت کند. ما نباید فراموش کنیم که یک پس‌زمینه در مورد برنامه هسته‌ای ایران وجود دارد که جدا از درست و نادرست بودن آن به دلیل تصویب شش قطعنامه سازمان ملل و سال‌ها امنیتی‌سازی ایران در فضای بین‌المللی جا افتاده است و به این راحتی قابل تغییر نیست. غرب سال‌هاست که می‌گوید: 1- ایران به تعهداتش عمل نکرده، 2- در گذشته برنامه تولید سلاح هسته‌ای داشته است و 3- برنامه ایران نزدیک شدن تدریجی به امکان گریز سریع به سمت سلاح هسته‌ای با آماده کردن تمام فناوری مورد نیاز آن است. حال وقتی ما اصرار می‌کنیم که به سرعت می‌خواهیم در سطح وسیع غنی‌سازی کنیم، همه این سناریوها به نظر آنها درست و قانع‌کننده می‌آید.

این موضوع هم جزو موارد مورد اختلاف است؟
متاسفانه در ایران غنی‌سازی اورانیوم را با کلیت موضوع هسته‌ای‌مان یکسان می‌دانند و یک برداشت از آن دارند این در حالی است که ما باید با تفکیک این بحث‌ها به توافقی برسیم که در آن ضمن حفظ دانش هسته‌ای‌مان بتوانیم به دغدغه 1+5 نیز پاسخ دهیم. ما می‌توانیم پروسه غنی‌سازی صنعتی را اندکی به تاخیر بیندازیم تا اعتماد جهانی را به دست آوریم. برای کشوری با قدمت چندین هزاره پنج سال و 10 سال چه فرقی می‌کند؟ باید بهانه‌گیری‌هایی که برخی از کشورها را که اتفاقاً دشمنان ایران هستند و از شکست مذاکرات خوشحال می‌شوند خنثی سازیم. ما با این اقدام می‌توانیم دسترسی‌مان به فناوری‌های روز صنعتی و هسته‌ای جهان از رآکتورهای تحقیقاتی گرفته تا رآکتورهای آب سبک و کارخانه‌های تولید سوخت هسته‌ای را ارتقا دهیم و در عین حال به اعتمادسازی جهانی بپردازیم. آرژانتین نمونه بارزی از این موضوع است. این کشور زمانی به دنبال برنامه هسته‌ای بر پایه فعالیت‌های نظامی بود و به دانش غنی‌سازی در دهه 80 میلادی دست یافت. اما بعد از مدتی به این نتیجه رسید که این برنامه را کنار بگذارد و به جای غنی‌سازی وسیع و صنعتی روی تولید فناوری‌های مربوط به رآکتورهای هسته‌ای و سوخت آنها تمرکز کند. به همین جهت امروز آرژانتین یکی از تولیدکنندگان سوخت برای رآکتورهای تحقیقاتی است بدون اینکه غنی‌سازی در سطح وسیع انجام دهد و داده باشد. این کشور حتی در سال 1387 که ماموریت تامین سوخت برای رآکتور تحقیقاتی تهران را بر عهده گرفت سوخت 95 در‌صد آن را به 20 درصد تبدیل کرد و برای 15 سال هم این سوخت را تامین کرد. بنابراین مشاهده می‌کنید که آرژانتین هم اگرچه کشوری است که به لحاظ تولید سوخت در سطح پیشرفته‌ای قرار دارد اما تمامی انرژی خود را بر بحث غنی‌سازی متمرکز نکرده و به مباحث دیگر پرداخته است. این سیاستی است که باید از سوی ایران نیز دنبال شود؛ توجه بیش از حد به مساله غنی‌سازی و تعداد سانتریفیوژها به همان اندازه که برای طرف ایرانی مشکل‌زاست برای 1+5 نیز گمراه‌کننده محسوب می‌شود. می‌دانید که بر اساس قرارداد 1992 ما با روسیه، به محض اینکه ما سوخت تولید داخل را وارد رآکتور بوشهر کنیم، قرارداد سرویس و تضمین‌های ایمنی روسیه فسخ خواهد شد. حالا اگر کسی بگوید از لحاظ ایمنی به نفع ما نیست که خودمان برای بوشهر سوخت تولید کنیم و برای رفع نگرانی بهتر است یک ذخیره چند ساله سوخت را از روسیه بگیریم و در انبار نگهداری کنیم، متهم می‌شود که یا مغرض است یا مغفول.

یکی دیگر از مباحث مورد اختلاف مدت زمان اجرای توافق جامع است. آقای عراقچی در گفت‌وگویی که با هفته‌نامه تجارت فردا داشت از تعیین زمان‌های متفاوت برای هر یک از موارد اختلافی خبر داد و گفت این پیشنهاد جدید ایران است که با 1+5 مطرح می‌شود. برخورد جامع جهانی در قبال پیشنهادات جدید ایران چیست؟
این پیشنهادی است که برای نخستین بار از سوی گروه بین‌المللی بحران در ماه می سال جاری مطرح شد و نقشه راهی برای دستیابی به توافق جامع هسته‌ای است. ما در این طرح سه فاز مختلف با طول زمان‌های متفاوت را به ایران و 1+5 پیشنهاد کردیم که در 40 گام می‌توان آن را اجرا کرد. تعیین طول این فازها را نمی‌توان به تقویم سیاسی کشورها یا ارقام بی‌پایه و اساس گره زد. یکی از پیشنهادات ایران این است که طول زمان سه تا هفت سال باشد که این مدت به تقویم سیاسی ایران در دور نخست ریاست‌جمهوری آقای روحانی و احتمالاً دور بعدی آن ارتباط پیدا می‌کند. همین طور تقویم سیاسی آمریکا که احتمالاً اوباما تا دو سال دیگر در مسند قدرت است. شیوه دیگری نیز برای احتساب سال‌های اجرای این توافق وجود دارد. این شیوه استفاده از اعداد رند است، مثلاً 5، 10، یا 15 سال. اما با توجه به اختلاف نظرهای دو طرف از این طریق بعید است توافقی حاصل شود. بهترین راهکار استفاده از استانداردهای بین‌المللی است که کاملاً بی‌طرفانه و غیر‌مغرضانه باشد.
در این زمینه پیشنهادی که گروه بحران همراه با چند سازمان غیر‌دولتی دیگر و متخصصان برجسته هسته‌ای از کشورهای مختلف مطرح می‌کند این است که طرفین مذاکره‌کننده با سود جستن از استانداردهای جهانی به اتفاق نظری در مورد تعیین طول زمان فازهای توافق جامع دست یابند. یک استاندارد زمان است که آژانس نیاز دارد تا فعالیت‌های مربوط به گذشته ایران و جنبه احتمالی نظامی این پرونده را حل‌وفصل کند. معمولاً تجربه آژانس این است که این کار در یک بازه زمانی دو تا سه‌ساله ممکن است. راهکار آن هم این است که ایران دسترسی‌های لازم را برای آژانس فراهم کند و آژانس هم این اطمینان خاطر را به طرف ایرانی بدهد که موضوعات را محدود به 12 پرسشی می‌کند که در گزارش نوامبر 2011 خود مطرح کرده بود، و اینکه اطلاعات محرمانه ایران را محفوظ نگاه خواهد داشت.
یک استاندارد دیگر که مربوط به کار آژانس است زمان مورد نیاز است برای آنچه که آژانس از آن به عنوان «نتیجه‌گیری‌های عمومی» یا «Broad‌Conclusions» یاد می‌کند. به این معنا که آژانس پس از یک دوره بازرسی‌های گسترده خود بتواند شهادت دهد که تمام فعالیت‌های هسته‌ای و مواد ملزومه آن تنها و تنها در زمینه صلح‌آمیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. این روند معمولاً به 5 تا 10 سال زمان نیاز دارد. در کانادا این پروسه پنج سال طول کشید. در ژاپن شش سال. با طی زمان فوق و اقدامات صورت‌گرفته پرونده هسته‌ای ایران به یک پرونده عادی تبدیل می‌شود. چرا که نه قطعنامه‌های شورای امنیت تا قبل از اینکه آژانس این گواهی سلامت را به ایران دهد به طور کامل قابل لغو هستند و نه اینکه می‌توان به پرونده هسته‌ای ایران مانند یک پرونده عادی نگریست. استفاده از استانداردهای غیر‌سیاسی مانند این شیوه برای تعیین طول زمان توافق نهایی بسیار مناسب است و می‌تواند منجر به حصول نتیجه شود.
یک استاندارد دیگر مربوط به زمان مورد نیاز برای ساخت یک نیروگاه آب سبک جدید است. معمولاً استاندارد بازار 10 تا 15 سال است و خود آقای علی‌اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران هم این موضوع را تایید کرده‌اند. حال تصور بکنید که ما مشکل بوشهر را با دریافت ذخیره چند ساله سوخت حل کنیم. اگر یکی از امتیازهای توافق جامع همکاری ایران و 1+5 برای ساخت یک رآکتور آب‌سنگین است که ایران خود سوخت آن را تهیه کند، ما تا 10 یا 15 سال دیگر نیازی به غنی‌سازی صنعتی نداریم ضمن آنکه می‌توانیم فناوری روز نیروگاه هسته‌ای و تولید سوخت آن را هم در این فاصله به دست آوریم.

موضوع بعد بحث تعداد سانتریفیوژهای ماست. اینکه ایران در حال حاضر 19 هزار سانتریفیوژ نسل یک و دو دارد که از این تعداد 10 هزارتای آنها غیرفعال هستند و از 9 هزارتای باقی‌مانده نیز، 1+5 احتمالاً با فعالیت همه آنها موافقت نمی‌کند و می‌خواهید بخشی از آنها در پروسه حذف تدریجی قرار گیرند. این در حالی است که تاکید ایران بر فعالیت با همان 9 هزار تای اولیه است.
با وجود اینکه این بحث در ظاهر فنی به نظر می‌رسد اما در باطن سیاسی است و به همین جهت توجیهاتی که دو طرف به آن استناد می‌کنند چندان اساس منطقی ندارد. به عنوان مثال اصرار ایران برای حفظ این تعداد سانتریفیوژ به لحاظ فنی چندان قوی نیست. چرا که در واقع این تعداد سانتریفیوژ عملاً برای این کشور استفاده‌ای ندارد. سوخت نیروگاه بوشهر که تا سال 2021 در حال تامین شدن است. ما قرار است با این ذخیره پنج‌درصدی چه کار کنیم؟ در ضمن به لحاظ ایمنی و فنی هم کشورمان امکان تولید سوخت برای این نیروگاه را ندارد چرا که همان طور که اشاره کردم در این صورت به لحاظ نقض مالکیت فکری روس‌ها، قرارداد سرویسی که تهران و مسکو دارند به صورت خودکار لغو می‌شود. البته منطق 1+5 نیز برای ترس و واهمه از این تعداد سانتریفیوژهای نسل اول ایران چندان منطقی نیست. در حال حاضر برنامه هسته‌ای ایران تحت بازرسی شدید آژانس قرار دارد و اصولاً هیچ کشوری در جهان تحت نظارت آژانس به سلاح هسته‌ای دست نیافته است.
اما باید واقعیت‌های سیاسی را در نظر گرفت. طرف ایرانی اگر با کاهش تعداد سانتریفیوژها با 1+5 توافق کنند در بازگشت از مذاکرات نمی‌توانند آن را یک پیروزی سیاسی جلوه دهند. برای 1+5 هم دشوار است که امتیاز جدیدی به ایران بدهد و تحریم‌ها را کم کند بدون اینکه تعداد سانتریفیوژهای ایران کمتر شده باشد. بر همین اساس است که می‌گویم این یک بحث کاملاً سیاسی است و راه حل خروج از آن هم باید بر اساس واقعیت‌های سیاسی باشد. بیایید الزامات سیاسی دو طرف را مرور کنیم. ایران می‌گوید می‌خواهد در دانش هسته‌ای و غنی‌سازی پیشرفت کند و 1+5 هم می‌گوید می‌خواهد امکان دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای وجود نداشته باشد. این دو خواسته در ظاهر با هم در تناقض هستند، ولی در باطن دو طرف موافق‌اند که نیاز ایران فوری نیست و اینکه نهایتاً برنامه ایران می‌تواند بدون محدودیت دنبال شود. پیشنهاد گروه بحران برای خروج از این بن‌بست این است که اگر ایران بر سر تعداد یا کمیت سانتریفیوژها از خود انعطاف نشان دهد 1+5 باید بر سر کیفیت برنامه هسته‌ای از خود انعطاف نشان دهد. یعنی تحقیق و توسعه و ارتقای نسل سانتریفیوژها که ایرانی‌ها به شدت به دنبال تحقق آن هستند امکان‌پذیر باشد. اینکه در پایان دوره زمانی مربوطه ایران این امکان را داشته باشد تا سوخت نیروگاه‌های خود را نه از طریق سانتریفیوژهای غیر‌کارآمد نسل نخست بلکه با سانتریفیوژهای پیشرفته تامین کند. در این مدت نیز می‌تواند تمام تمرکز خود را بر برنامه‌های تحقیقاتی معطوف سازد. چنین راه حلی جلوی پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران را نمی‌گیرد ولی تعداد سانتریفیوژهای قدیمی را کم می‌کند تا نگرانی‌ها از بین بروند. در ضمن سوخت بوشهر را با ضمانت ذخیره سوخت تامین می‌کند و به ایران اجازه دسترسی به فناوری نیروگاه هسته‌ای و سوخت مدرن را منتقل می‌کند. البته مسلماً تندروها در هر دو سو از چنین مصالحه‌ای راضی نخواهند شد. در واشنگتن حتماً عده‌ای خواهند گفت ایران با ادامه تحقیق و توسعه حتماً به قابلیت گریز نزدیک‌تر می‌شود و در آینده دست غرب را در حنا خواهد گذاشت و در تهران هم حتماً عده‌ای می‌گویند کم کردن تعداد سانتریفیوژها عقب‌نشینی در مقابل زورگویی غرب است. اینجاست که رهبران سیاسی باید مصالح ملی را در اولویت قرار دهند و اجازه ندهند مشخصات یک توافق پایا را عده‌ای تندرو مشخص کنند. در ضمن فراموش نکنید که در صورت عدم توافق، هر دو طرف از اهداف مورد نظرشان دور خواهند شد، یعنی غرب موفق به افزایش زمان گریز و ایران موفق به دستیابی به فناوری روز دنیا نخواهند شد.

با توجه به شرایط کنونی تحلیل شما از آینده مذاکرات چیست؛ مقامات ایرانی می‌گویند اگر در پایان این چهارماه به توافق نرسند زمان دیگر به نفع مذاکرات نیست؟
مطمئناً همین طور است. در حال حاضر هر دو طرف سرمایه‌گذاری سیاسی فراوانی بر این مذاکرات انجام داده‌اند و برایشان دشوار است که مذاکرات نتیجه‌ای در بر نداشته باشد. گزینه‌های جایگزین چندان مناسبی هم برای این روند وجود ندارد. یعنی هر دو طرف می‌دانند که شکست مذاکرات به معنای بازگشت به چرخه باطل تحریم در مقابل افزایش تعداد سانتریفیوژهاست و این یک بازی باخت-باخت است و حتی در بدترین حالت امکان درگیری نظامی نیز وجود دارد. قطعاً این دور باطل برنده‌ای ندارد. سیاهی این تصویر انگیزه‌ای قوی است تا طرفین از شکست مذاکرات جلوگیری کنند. در حال حاضر بدگمانی شدیدی میان ایران و 1+5 وجود دارد و راهکارش هم این است که طرفین به دنبال راه حل‌های نوآورانه‌ای باشند که در پایان مذاکرات احساس برد-برد را در هر دو طرف تقویت کند. پیش‌نیاز این امر هم آن است که افکار عمومی داخلی خود را برای یک مصالحه به معنای واقعی کلمه آماده کنند و از بعضی مفاهیمی که در این چند ماه بر آن اصرار می‌ورزیدند کوتاه بیایند. در غیر این صورت هر دو طرف خود را در گوشه رینگی انداخته‌اند که قدرت مانور ندارند. در پایان نیز باید تلاش کنند به جای اصرار و پافشاری بر موضوعات تصنعی به استانداردهایی روی بیاورند که برای هر دو طرف قابل قبول باشد و این نیازمند مذاکرات فراوان در ماه‌های آتی و ادامه سرمایه‌گذاری سیاسی در این پروسه است. به جرات می‌توانم بگویم اگر این مذاکرات در 24 نوامبر 2014 به نتیجه نرسد یا توافق سیاسی حاصل نشود قطعاً در آینده نزدیک نیز به نتیجه نمی‌رسد. باید امیدوار بود که چنین نشود که به مصلحت هیچ کس نیست، حتی اگر عده‌ای خام‌اندیش خلاف این تصور کنند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید