زیر و بم مناسبات تهران - واشنگتن در گفتوگویی با سید حسین موسویان
آمریکا توان مداخلات گذشته را ندارد
میگوید: اگر تهران و واشنگتن بتوانند در دو سال باقیمانده اوباما مساله هستهای را حل کنند و وارد همکاریهای مشترک منطقهای در مواردی چون عراق، افغانستان و تروریسم داعش شوند، تحول شگرفی در معادلات منطقهای خاورمیانه و مناسبات دو کشور رخ خواهد داد. ایران باید لابیگری قدرتمندانهای در واشنگتن داشته باشد.
میگوید: اگر تهران و واشنگتن بتوانند در دو سال باقیمانده اوباما مساله هستهای را حل کنند و وارد همکاریهای مشترک منطقهای در مواردی چون عراق، افغانستان و تروریسم داعش شوند، تحول شگرفی در معادلات منطقهای خاورمیانه و مناسبات دو کشور رخ خواهد داد. سیدحسین موسویان، مذاکرهکننده ارشد تیم هستهای دولت اصلاحات که این روزها مشغول فعالیتهای پژوهشی در دانشگاه پرینستون آمریکاست معتقد است که ایران باید لابیگری قدرتمندانهای در واشنگتن داشته باشد. او میافزاید: صهیونیسم و جبههای از اعراب هزینههای میلیاردی میکنند تا سیاستهای آمریکا را در راستای منافع خود قرار دهند. سازمانیافتهترین و قدرتمندترین لابی را دارند؛ شاید برای شما عجیب باشد که اکثریت یهودیان آمریکا موافق سیاست تعامل اوباما با ایران هستند اما اقلیتی که جبهه صهیونیسم را تشکیل میدهند سلطه قدرتمندی را بر مراکز مالی-رسانهای- فکری و متعاقباً تصمیمگیری آمریکا شکل دادهاند که برای مقابله با آن ایران باید لابی فعالی داشته باشد که متاسفانه ندارد.
این تحلیل وجود دارد که دولت روحانی توانست تابوی بزرگ سیاست خارجی ایران را که مذاکره با آمریکا بود بشکند. شاید بر این اساس که برای ساماندهی وضعیت پرونده هستهای آن در کنار مذاکره با 1+5 گفتوگوهای دوجانبه را هم چارهساز میدانست. اما با این حال، این تحلیل در نظام بینالملل وجود دارد که میگوید کشورها نمیتوانند بدون توجه به تنها ابرقدرت جهانی سیاستهایشان را به سرانجام برسانند؛ قدرتی که بودجه نظامی سالانهاش 600 میلیارد دلار است و راهبردهایش در بیشتر مناطق جهان عملیاتی میشود؟
این تحلیل منطبق با حقایق تاریخی نیست. مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا در دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد آغاز شد. در آن دوره مذاکره مستقیم در سطح دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران و معاون وزیر خارجه آمریکا صورت گرفت. سفرای ایران در عراق مذاکرات رسمی و مستقیم انجام دادند. مذاکراتی هم در سطح معاونان وزرای خارجه در عمان آغاز شد. فراموش نکنید که آقای احمدینژاد برای اولینبار نامه رسمی به جرج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا نوشت. او نخستین رئیسجمهور ایران بود که به یک رئیسجمهور منتخب آمریکا یعنی اوباما تبریک گفت. باز هم
ایشان بود که نامه دیگری برای رئیسجمهور دموکرات آمریکا نوشت. هرچند روسای جمهور آمریکا هیچ پاسخی به ایشان ندادند. اینها واقعیاتی است که نباید مورد کتمان قرار گیرد. مذاکرات ایران و آمریکا در دوره آقای روحانی ادامه همان روند گذشته است که البته سازمانیافتهتر، هدفمندتر و موثرتر دنبال میشود. اما از همه مهمتر توجه به این نکته است که کلیه تعاملات با آمریکا چه در دوره آقای احمدینژاد و چه در دوره آقای روحانی با نظر مساعد مقام معظم رهبری انجام شده و میشود.
دولتهای آقای هاشمی و آقای خاتمی نیز مایل به مذاکره مستقیم دوجانبه، جدی و در سطح بالا با آمریکا بودند، اما اجازه مذاکره مستقیم در دوره آقای احمدینژاد داده شد. لذا اگر تابویی شکسته شده باشد پیش از اینها شکسته شده است.
با توجه به همگرایی منافع ایران و آمریکا در برخی مسائل منطقهای و بروز اختلاف دیدگاه میان واشنگتن و ریاض در خصوص همین مسائل، تصور میکنید نظم آینده منطقه متکی بر سیاست چه کشورهایی باشد؟ روابط آمریکا و اسرائیل به چه سرانجامی برسد؟ آیا فاصله گرفتن واشنگتن از تلآویو پس از این نیز ادامه مییابد یا با تغییر چینش سنای آمریکا و حضور اکثریت جمهوریخواه در مهمترین نهاد قانونگذاری ایالات متحده سیاستهای اوباما در قبال اسرائیل تداوم پیدا نمیکند؟
آمریکا در حال تغییر سیاستهای خود در خاورمیانه است. دو حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق که با عدم موفقیت کامل همراه بود، حدود شش هزار میلیارد دلار هزینه به خزانه این کشور تحمیل کرد و هزاران آمریکایی کشته و زخمی شدند. این واقعیت تاثیر شگرفی بر استراتژی منطقهای آمریکا گذاشت که حداقل تا یک دهه آینده باقی خواهد ماند. آمریکا به زودی از نفت منطقه بینیاز و خود صادرکننده بزرگ نفت و گاز میشود. شکاف بین منافع ملی آمریکا و اسرائیل هم در دوره اوباما به قدری آشکار شد که دیگر قابل کتمان نیست. نمونه این شکاف در موضوع هستهای ایران و پروسه صلح خاورمیانه علنی شده اما
اختلافات بیشتری در راه است که هنوز عیان نشده است.
چه اختلافاتی؟
اساس اختلاف آمریکا و اسرائیل بر این است که آمریکا میخواهد در درازمدت از منطقه خارج شود و اسرائیل میخواهد آمریکا را در منطقه درگیر نگه دارد و گروگان بگیرد. چون اسرائیل بدون آمریکا در منطقه احساس امنیت نمیکند. منافع آمریکا در این است که مساله اسرائیل-فلسطین را بر مبنای دو دولت حل کند و به آرامی منطقه را ترک کند. منافع اسرائیل هم در این است که آمریکا را در منطقه به عنوان ضامن بقای خود نگه دارد. یکی از دلایل مخالفت نتانیاهو با تشکیل دو دولت مستقل اسرائیلی و فلسطینی هم همین است چون میداند که آمریکا چه هدفی را دنبال میکند.
گفته میشود که ایران و آمریکا منافع مشترک زیادی در عراق، افغانستان، سوریه و لبنان دارند. یکی از آنها توجه به این نکته است که قوت گرفتن القاعده و افزایش بیثباتیهای داخلی در این کشورها به نفع هیچ یک از طرفین نیست و بهتر است که تهران و واشنگتن برای رفع این موضوعات با هم همکاری کنند. خبرگزاری رویترز نیز اخیراً با انتشار گزارشی از دیدگاه یکسان ایران و آمریکا در انتخاب نخستوزیر جدید عراق خبر داده است. اما منافع این دیدگاههای نزدیک را در بهبود مناسبات تهران- واشنگتن چطور ارزیابی میکنید؟
ایران و آمریکا در یک دهه گذشته از دولتهای مستقر در کابل و بغداد حمایت کردهاند. اکنون هم این قدرت مرجعیت شیعه یعنی آیتالله سیستانی بود که مالکی را مجبور به کنارهگیری کرد. تهران و واشنگتن هم هردو عملاً از مواضع مرجعیت شیعه عراق حمایت کردند. حالا هم که تروریسم تکفیریهای داعش تهدید بزرگی برای امنیت منطقه است ایران و آمریکا در عمل با هماهنگی یا بدون هماهنگی، به مبارزه با آن میپردازند. اینها موارد تردیدناپذیری از همگونی منافع هستند و به طور قطع شرایط فعلی خاورمیانه به گونهای است که ایران و آمریکا در
بسیاری از موارد در یک جبهه مشترک قرار میگیرند و یک هدف را دنبال خواهند کرد. البته جبههای از اعراب و تلآویو درصدد است تا برای ممانعت از نزدیکی ایران و آمریکا مانعتراشی کند. به ویژه اینکه اگر جمهوریخواهان در انتخابات چند ماه آینده کنگره پیروز شوند به طور حتم موانع جدیدی را بر سر راه اوباما قرار میدهند تا از امکان بهبود مناسبات دو کشور جلوگیری کنند.
منظورتان لابی پرقدرت اعراب و اسرائیل در کنگره آمریکاست؟
صهیونیسم و جبههای از اعراب هزینههای میلیاردی میکنند تا سیاستهای آمریکا را در راستای منافع خود قرار دهند. رژیم صهیونیستی سازمانیافتهترین و قدرتمندترین لابی را دارد. شاید برای شما عجیب باشد که اکثریت یهودیان آمریکا موافق سیاست تعامل اوباما با ایران هستند اما اقلیتی که جبهه صهیونیسم را تشکیل میدهند سلطه قدرتمندی را بر مراکز مالی-رسانهای- فکری و متعاقباً تصمیمگیری آمریکا شکل دادهاند که برای مقابله با آن ایران باید لابی فعالی داشته باشد که متاسفانه چنین ارادهای در تهران وجود ندارد.
آمار و ارقام حاکی از آن است که آمریکا دیگر مانند گذشته وابستگی چندانی به نفت عربستان سعودی ندارد اما با این حال واشنگتن هیچگاه ریاض را که یکی از متحدان سنتی و منطقهای اوست، رها نمیکند. با قوتگیری مناسبات ایران و آمریکا که با بحثهای هستهای آغاز شد، وضعیت روابط واشنگتن و ریاض را چگونه ارزیابی میکنید؟
روابط آینده آمریکا با سعودی و دیگر متحدانش دچار تغییری آرام شده اما تغییرات مهمتری در پیش است. تعدادی از متحدان آمریکا در منطقه سقوط کردهاند و موج تغییر در انتظار بقیه کشورهای عربی نیز هست. بحرانهای جاری در عراق، افغانستان، سوریه و غزه هم واشنگتن را به این نتیجه رسانده که قادر به مدیریت و حل این بحرانها نیستند. علاوه بر این واشنگتن بنای هزینه سنگین مالی و جانی در بحرانهای جدید خاورمیانه را ندارد. غربیها هم به این نتیجه رسیدهاند که ریشه این موج جدید تروریسم و خشونت از داخل کشورهای عربی و متحد خودشان است. آنها اکنون درک میکنند که تهدید امنیت ملیشان از سوی متحدان خودشان گریبانگیر آنها شده است و بسیار هم جدی و خطرناک است. بنابراین دوره حمایت بیچون و چرای آمریکا از متحدانش که به جهت سلطه
بر نفت بود به پایان رسیده است. ذکر این نکته نیز ضروری است که همزمان با تغییرات صورتگرفته در سیاستهای منطقهای آمریکا، آنها به این درک رسیدهاند که ایران امروز توانسته در طول 30 سال گذشته به کشوری قدرتمند، باثبات و باظرفیت برای مدیریت بحرانهای جاری تبدیل شود و آماده است با جامعه جهانی برای تامین ثبات منطقه همکاری کند. اما در مورد ریاض نیز معتقدم اگر سعودیها بخواهند هوشمندانه عمل کنند، امروز بیش از هر زمان دیگری به نزدیکی و همکاری با ایران نیاز دارند و باید هر چه سریعتر به خصومتها پایان بخشیده و وارد همکاری استراتژیک منطقهای با تهران شود.
«ماروین کالب» و «مایکل اوهانلون»، که از جمله تحلیلگران موسسه بروکینگز هستند با اشاره به پیروزی روحانی به دولت باراک اوباما توصیه میکنند که از این فرصت استفاده کند. آنها در این زمینه میگویند: «با انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور جدید ایران فرصت خوبی برای دولت واشنگتن به وجود آمد تا در مذاکرات هستهای با تهران فعالتر از گذشته عمل کند و نگذارد اقدامات تحریکآمیز نمایندگان کنگره آسیبی به روند مذاکرات وارد سازد.» دولت اوباما تا چه اندازه به توصیه این افراد عمل کرده است؟
اوضاع داخلی آمریکا در مورد روابط با ایران مانند اوضاع داخلی ایران در مورد رابطه با آمریکاست. مقاومت در هر دو کشور جدی است و مخالفان هم قدرتمندند. اوباما در دوره نخست ریاستجمهوریاش عملکرد منفی در قبال ایران داشت؛ بدترین تحریمهای یکجانبه و بینالمللی علیه ایران در همین دوره ساماندهی شد. اما در دوره دوم با آمدن جان کری و چاک هیگل شرایط تغییر کرد و سیاست خارجی اوباما در قبال ایران بهتر شد. او تاکنون تا آنجا که توانسته در مقابل فشارهای کنگره، لابی صهیونیست، اعراب و ضدانقلاب برانداز ایستاده است. اگر تهران و واشنگتن
بتوانند در دو سال باقیمانده اوباما مساله هستهای را حل کنند و وارد همکاریهای مشترک منطقهای در موارد منافع مشترک در عراق، افغانستان و تروریسم داعش شوند، تحول شگرفی در معادلات منطقهای خاورمیانه و مناسبات دو کشور رخ خواهد داد.
برخی ارزیابیها نیز حاکی از آن است که تحریمها چنان گسترده و پیچیده شدهاند که اگر ایران تصمیم بگیرد در جنبههای مهم سیاستهای داخلی و خارجی خود تجدیدنظر کند، ایالات متحده کار سختی را در لغو چشمگیر یا ملموس تحریمها در پیش خواهد داشت. ۱۶ دستور اجرایی و ۹ قانون کنگرهای، فقط به برنامه هستهای مربوط نمیشوند. بیش از ۸۰ درصد از تحریمها به سیاستهای خارجی یا داخلی وسیعتر ایران مرتبط هستند. در نتیجه، هر یک از آنها استاندارد متفاوتی برای لغو شدن دارند.
اینها واقعیاتی است که متاسفانه در گذشته به آنها توجهی نشد. قطعنامهها مخرب و کاغذپاره خوانده شد و حتی مفید به حال ملت تعبیر شد. حتی به گونهای عمل و حرف زده شد که راه برای اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران باز شد و ملت و دولت را گرفتار کرد. اما حالا که با سیاستهای مدبرانه رهبری و دولت یازدهم پای میز مذاکره نشستیم باید واقعبینانه، با حوصله و صبر و تدبیر پیش رفت تا تحریمها به تدریج تعلیق و متوقف شود.
سیاست و به ویژه دیدگاههای ناسازگارانه میان کاخ سفید و کنگره میتواند لغو تحریمهای آمریکا علیه ایران را پیچیدهتر کند. اینکه برخی از قانونگذاران تمایل کمتری به یک راهحل دیپلماتیک دارند و احتمالاً ترجیح میدهند تحریمهای بیشتری را بر تهران اعمال کنند. بنابراین در فضای به شدت سیاسی واشنگتن، ممکن است کنگره بهسادگی برای لغو تحریمها تسلیم رئیسجمهور نشود، به ویژه با توجه به لابیهای قدرتمند صهیونیستی که در این زمینه وجود دارند.
مطمئن باشید که سختترین کار روسای جمهور ایران و آمریکا تلاش برای برداشته شدن تحریمهاست. لابی صهیونیست و بخش قدرتمندی در کنگره و دیگر نهادهای آمریکا علیه ایران وجود دارد که با تمام ظرفیت در رابطه با این موضوع تلاش میکند. گفتم که متاسفانه ایران لابی قدرتمندی برای مقابله با اینگونه تحرکات و در سطح افکار عمومی آمریکا ندارد لذا باید راهکار جامعی برای لابیگری در واشنگتن بیندیشد. باید بدانیم که نیازمند سیاست چندوجهی، همهجانبه و هماهنگ هستیم و با صرف مذاکره در مورد یک موضوع، آن هم هستهای، همهچیز حل نمیشود. این موضوع هم به هیچ وجه در حیطه قدرت تیم مذاکرهکننده نیست و ما
نباید تمام کاسه کوزهها را بر سر آنها بشکنیم..
حسن روحانی درباره رابطه با آمریکا این دیدگاه را دارد که این موضوع، مساله پیچیده و دشواری است. زخم کهنهای وجود دارد که باید درمان شود. ایران به دنبال افزایش تنش نیست اما هرگونه سخن گفتن با آمریکا باید بر مبنای منافع و احترام متقابل و از موضع برابر باشد. آمریکا باید تصریح کند که در امور داخلی ایران هرگز مداخله نخواهند کرد و ثانیاً تمام حقوق حقه ایران مانند هستهای را به رسمیت بشناسند و سیاستهای یکجانبهگرایی و زورمدارانه نسبت به ایران را کنار بگذارند در این شرایط است که ما حاضر به گفتوگو خواهیم شد. فکر میکنید شرایطی که رئیسجمهور بر آن تاکید میکند هماکنون فراهم شده است؟
از دیدگاه کارشناسی بنده، دوره استراتژی مداخلات گذشته و منطقهای آمریکا به سر آمده است. در حال حاضر آمریکا نه بنای مداخلات گذشته را دارد و نه نیازی دارد و نه توان آن را. رابطه بر اساس احترام متقابل و عدم مداخله و بر اساس منافع مشترک هم چیزی است که مقام معظم رهبری آن را مطرح کردهاند منتها ایشان به اینکه آمریکا به چنین اصولی تن دهد خوشبین نیستند. من در کتاب جدیدم به صورت مفصل ریشهها و دلایل خوشبین نبودن مقام معظم
رهبری را در مورد آمریکا توضیح دادهام و گفتهام که حق با ایشان است. آمریکا در 60 سال گذشته در مورد ایران فوقالعاده خصمانه، مداخلهگرایانه و سلطهطلبانه عمل کرده است. اما خوشبختانه دوران این شکل از برخوردها و سیاستها رو به اتمام است. بر همین اساس هم مقام معظم رهبری دست دولتهای قبلی و فعلی را برای مذاکره باز گذاشته تا اگر آمریکا حاضر به مذاکره در شرایط برابر و بر اساس احترام متقابل بود، این تحول به نفع ملت ایران و منطقه انجام شود. به هر حال مذاکرات هستهای آزمون بزرگی برای واشنگتن و تهران در راستای چنین تحولی است.
رهبر معظم انقلاب در یکی از آخرین بیانات خود اینگونه فرمودهاند که «مذاکره برخلاف تصورات برخیها، به هیچ چیز کمک نمیکند» و «آمریکاییها نهتنها دشمنیها را کم نکردند، بلکه تحریمها را هم افزایش دادند». از دیدگاه جنابعالی چه رفتارهایی میتواند حاکی از ادامه سیاستهای خصمانه ایالات متحده علیه ایران تعبیر شود؟
همانطور که گفتم اوباما در دوره نخست ریاستجمهوریاش بیشترین و بدترین تحریمهای تاریخ روابط دو کشور را به ایران تحمیل کرد. در حالی که شعار «تعامل» با ایران میداد، دشمنیها را تقویت کرد. اما در دوره دوم ریاستجمهوریاش و بیش از همه در یک سال گذشته عملکرد بهتری داشته است. به طوری که روند تحریمهای کشنده و گسترده علیه ایران متوقف شد و برخی تحریمها هر چند جزیی نیز لغو شد. البته ابداً روند فعلی ایدهآل ایران نیست و باید منجر به رفع تمامی تحریمها و محدودیتهای اقتصادی کشور شود.
آمریکا در دسامبر سال گذشته میلادی و پس از توافق اولیه گروه 1+5 با ایران نام ۱۴ شرکت را به فهرست تحریمها اضافه کرد. این اقدام آن زمان با جنجال اصولگرایان در ایران مواجه شد و مخالفان توافقنامه ژنو از «مرگ زودرس» توافق سخن گفتند. اما وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که تصویب این تحریمها مربوط به قبل از مذاکرات ژنو بوده و به معنای اعمال تحریمهای جدید علیه ایران نیست.
متاسفانه تحریمهای اصلی ایران همچنان به قوت خود باقی است و نقض این تحریمها از سوی هر فرد و کشوری موجب مجازاتهای پیشبینیشدهای میشود. البته تعابیر از این تحریمها نیز متفاوت است. در حالی که ما معتقد به اعمال محدودیتهای اقتصادی غیرمنصفانهای علیه ایران هستیم، آمریکاییها و اروپاییها میگویند تحریم جدیدی وضع نشده است و ما در طول یک سال گذشته تحریمی را بر تهران اعمال نکردهایم. بلکه کسانی که تحریمهای لغونشده را نقض کردهاند مجازات کردهایم.
دیدگاه تان را بنویسید