با حذف ارز مرجع کالاهای اساسی چقدر گران میشود؟
گرانی؛ ۶۰۰ سال زودتر
به تازگی کاریکاتوری از هنرمند پرسابقه کشور، جواد علیزاده در فضای مجازی دیدم که سال ۱۳۶۵ برای روی جلد مجله «فکاهیون» طراحی شده بود.
2 درست است که حرف زدن در مورد گرانیها یک موضوع تکراری است و خیلیها سوژه هر روزشان در تاکسی و مترو و اتوبوس شده و هر ازچندگاهی که برای خرید سری به فروشگاه یا قصابی یا میوهفروشی و... محل میزنند از دیدن قیمتهایی که با دیروز فرق دارد (گاهی حتی با چند ساعت پیش هم تفاوت دارد) شاخ در میآورند و هر روز عرصه را تنگتر میبینند و به خود میگویند چه اتفاقی افتاده است که کالایی که نامش «کالای اساسی» است و برای هر سفرهای نیاز است روزبهروز بر قیمتش افزوده میشود و این مسابقه را خط پایانی نیست؟ دقت کنید! اینجا حرف از «کالای اساسی» است؛ نه کالای «لوکس». تکلیف کالاهای لوکس خیلی وقت است که روشن شده و ماههاست خرید لوازم لوکس، برای بسیاری از آنهایی که پیش از این میتوانستند و توان مالی خرید داشتند در اولویتهای پایینی قرار گرفته است. اینجا حرف از کالاهایی مانند روغن و شکر و نان و پنیر و گوشت و برنج و مرغ است.
3 دهه 60 سالهایی است که با جنگ و کمبود کالا گره خورده است. سالهایی است که با «کوپن» و جیرهبندی همراه است و خاطرات مشترک خیلی از مردم، صفهای طولانی خرید کالای کوپنی است. سالهایی است که حتی دستمال کاغذی سهمیهبندی شده و در«بازار سیاه» کنار فروشگاههای «شهر و روستا» و «قدس» و برخی چهارراهها جنس کوپنی را به قیمت بالاتر میفروختند. امروز خبری از کوپن نیست. اما گهگاه شنیده میشود که مثلاً برای فلان کالا بازار سیاه درست شده است. آن هم در سالهای آغازین دهه 90 خورشیدی، پس از یک دوره وفور درآمد نفتی که نمود عینی آن در اشباع بازار از اجناس خارجی و لوکس خوراکی و غیرخوراکی دیده شد و از میوههای عجیب و غریب وارداتی تا «نمک» ساخت کشورهای اروپایی به ایران آمد تا سالهای آخر دهه 80، سالهای فراوانی باشد که از برکت فروش منابع زیرزمینی به دست آمده بود. این روزها، مردم میدانند که اگر فلان جنس را امروز نخرند، فردا باید گرانتر بخرند. پس به جای یکی، سهتا میخرند و آنقدر که جیبشان کفاف دهد، در فروشگاه میمانند تا بتوانند مدل کوچکتری از «احتکار» را، آن هم در «منزل» و نه در «انبار» تکرار کنند.
4 اشتباه نکنید. این مطلب قرار نیست به گرانیها بپردازد. چه، گرانیها اتفاق افتاده است و بیشتر از دو سال است که با حذف برخی از یارانهها، مردم با گرانی «خو» گرفتهاند و میدانند که قیمتها در دو روز متوالی ممکن است یکسان نباشد. البته اوایل کار، وضعیت کمی بهتر بود. تعزیرات حکومتی و سازمان حمایت، دو نهادی که میراث سیاستهای سختگیرانه دولتی در دهه 60 برای کنترل قیمتها بود، نظارت ویژهای بر قیمتها داشتند و هیچگونه افزایش قیمتی را برنمیتابیدند. واحدهای صنفی تولیدی هم ابتدا بر سر میز مذاکره با این دو نهاد نشستند؛ اما وقتی سازمان حمایت با افزایش «قانونی» قیمت مخالفت میکرد؛ چارهای نداشتند که از کیفیت و کمیت محصول بکاهند تا تن به تعطیلی و ورشکستگی ندهند. این هنوز هم ادامه دارد. هنوز هم دعوای کشدار نهادهایی مثل سازمان حمایت با بنگاههای تولید و واحدهای صنفی تداوم دارد و در بسیاری موارد، دعوا به نفع بخش تولید خاتمه مییابد. نتیجهاش هم میشود افزایش روزانه قیمتها و نوسانی که حاصل برخی از تصمیمهاست. اما باز هم میگویم که این مطلب قرار نیست به گرانیها بپردازد که یک موضوع تکراری است.
5 یک سوال مهم: چرا قیمت کالاهای اساسی هرروز گرانتر از دیروز است؟ دلایل مهمی برای این سوال مطرح است. برخی از «تحریمها» سخن میگویند که تاثیر بالایی بر مناسبات اقتصادی ایران با کشورهای دیگر داشته و راه ورود بسیاری از کالاهایی را که برای تولید مواد غذایی در کشور لازم است، تنگتر کرده یا دستکم هزینهها را افزایش داده است. عدهای از بازی نامناسب با «نرخ ارز» و «تعرفههای واردات» میگویند که این یکی دلیل قانعکنندهتری است. تا پیش از این نفت به راحتی فروش میرفت و دلار نفتی به سهولت در دسترس بود. آنقدر که خیلیها با دلار ارزان به مسافرت خارجی میرفتند و ارز از کشور خارج میکردند تا در ترکیه و امارات خرج کنند. اما با تحریمها، راه ورود ارز به کشور سختتر شد؛ بنگاههای تولیدی با فشار هزینهها روبهرو شدند که «هدفمندی یارانهها» آن را ایجاد کرده بود. در نهایت، با افزایش قیمتها، مکانیسم واردات هم جواب نداد چرا که دلار گران بود و واردات هم صرف نمیکرد. اما آیا این تمام ماجرا بود؟
6 باید یک سوال مهمتر نیز مطرح کرد: چه اتفاقی میافتد که در سال 1383، جشن خودکفایی گندم گرفته میشود و در سال 1391 بیش از شش میلیون تن گندم وارد کشور میشود؟ چه اتفاقی افتاده است که کارخانههای قند و شکر زیر بار واردات، کمر خم میکنند و طرحهای توسعهای مانند «شرکت توسعه کشت نیشکر» که اوایل دهه 70 برای خودکفایی شکر راهاندازی شد به فراموشی سپرده میشود؟ چه رخ داده که برنج وارداتی که روزگاری قیمت بسیار نازلی در بازار داشت همپای برنج داخلی قیمت میخورد و خریدار هم دارد؟ یا در مقادیر بالا گوشت از خارج کشور وارد میشود اما ظرف دو سال قیمت یک کیلو گوشت معمولی گوساله سه برابر میشود؟ در این پرونده قرار است به این سوالها پاسخ داده شود. آنچه قرار است در این پرونده دنبال شود؛ نگاه پیشبینانه از وقایعی است که برای کالاهای اساسی در ماههای آینده میافتد. خبر بد برای کالاهای اساسی که بخش مهمی از سبد خانوار را تشکیل میدهد، افزایش هزینه واردات است. این اقلام در اولویت اول اختصاص دلار با نرخ 1226 تومان بود. به واقع تنها کالاهایی که برای واردات هنوز ارز با نرخ مرجع دریافت میکردند، غذا و دارو بود. حال دولت تصمیم گرفته از این پس ارز مورد نیاز برای این بخش را به قیمت میانگین دو برابر اختصاص دهد. دولت میگوید سال گذشته حدود 23 میلیارد دلار کالای اساسی وارد کرده و نگرانی از این بابت ندارد. انبارها پر است و مردم نباید نگران باشند. اما از هماکنون شنیده میشود که یک حلب پنج کیلویی روغن نباتی ظرف دو روز 20 درصد گران شده است. تصمیم جدید دولت احتمالاً به دلیل کمبود ارز در داخل و جلوگیری از فساد و رانت گرفته شده اما تاثیراتی بر بازار خواهد داشت که تا سالها ماندگار است.
دیدگاه تان را بنویسید