تاریخ انتشار:
چه عواملی زمینهساز مشارکت پایین زنان در بازار کار شناخته میشوند؟
زیان خانهنشینی زنان
ارائه گزارش بررسی و ریشهیابی مسائل و مشکلات زنان در جلسه هیات دولت از سوی معاونت ریاست جمهوری در امور زنان و خانواده را شاید بتوان به عنوان یکی از گامهای عملی برای شناخت و رسیدگی به وضعیت زنان دانست.
همانطور که در نمودار دیده میشود با وجود بالاتر بودن آمار دختران فارغالتحصیل، میزان اشتغال آنان نصف مردانی با وضعیت مشابه است. پس دختران با وجود پتانسیل مشارکت موثر در بازار کار، همچنان از سطح اشتغال بسیار پایینتری نسبت به پسران برخوردارند.
پژوهشهای اقتصادی فراوانی وجود دارد که اثبات میکنند در صورت کاهش نابرابری جنسیتی متوسط سرمایه انسانی کشورها افزایش مییابد. سرمایه انسانی یکی از عوامل مهم رشد و توسعه اقتصادی کشورهاست. بنابراین با رفع نابرابریها میتوان شاهد شکوفایی اقتصادی هم بود. باید علل و عواملی که ناشی از وجود تبعیض جنسیتی بوده و سبب کم بودن مشارکت اقتصادی زنان میشود، ریشهیابی و تحلیل شوند. اکنون این پرسش مطرح میشود که چه عواملی زمینهساز مشارکت پایین زنان در بازار کار شناخته میشوند؟
در پژوهشهای مختلف از این عوامل یاد شده است:
1- وجود ترجیحات منفی در کارفرمایان برای استخدام زنان
2- موانع قانونی برای استخدام زنان
3- موانع سنتی و فرهنگی موجود در محیط کار و خانواده علیه مشارکت زنان کار در بازار
4- پایین بودن سطح اعتماد به نفس زنان
5- عدم تعریف مسوولیت تامین مالی برای زنان به صورت عرف
6- عدم مشارکت موثر مردان در مسوولیتهای مرتبط با زندگی و کودکان
7- فضای آموزشی منفی حاکم بر رسانهها
حال باید دید که این عوامل هفتگانه چرا و از کجا بر جامعه حاکم شدهاند. در نظرسنجی انجامشده از سوی معاونت ریاستجمهوری در امور زنان و خانواده که متاسفانه جزییات آن در دسترس قرار نگرفت، مشکلات عمده زنان (نه فقط اقتصادی) به ترتیب اهمیت به صورت زیر گزارش شده بود.
■ 27 درصد تبعیض و نابرابری
■ 23 درصد اشتغال
■ 22 درصد مشکلات امنیت اجتماعی
■ 10 درصد قانون حجاب اجباری
■ 18 درصد سایر مشکلات
واقعیت این است که ریشه بیشتر مشکلات یادشده در وجود تبعیض و نابرابری جنسیتی در کشور است. وجود ترجیحات نابرابر در هر جامعهای سبب ضعف و ناتوانی گروه مورد تبعیض میشود. زمانی این تبعیض در مورد نژاد و ملیت بیشتر مطرح بود اما امروز این نوع نابرابری تا حد بسیار زیادی در دنیا مرتفع شده است. در حال حاضر موضوع تبعیض جنسیتی که به صورت نبود فرصت یکسان در دسترسی به امکانات برای زنان و مردان تعریف میشود، تنها بازمانده طرز تفکر وجود افراد برتر و پستتر در دنیاست. در دهههای اخیر توجه بیشتر کشورهای دنیا به این موضوع جلب شده و به صورت خودجوش و نهادینه یا با کمک سازمانهای بینالمللی در جهت رفع این تبعیض برنامهریزی و اقداماتی صورت گرفته است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست اما موضوع این است که در ایران به علت وجود تفکر نهادینه مردسالاری، زنان به صورت جنس دستدوم محسوب میشوند.
غلبه این فرهنگ مردسالاری، تبعات اجتماعی و اقتصادی فراوانی دارد. پایین بودن سطح متوسط اعتماد به نفس در زنان ریشه در آموزههای خانوادگی دارد. اولین خشت ضعیف پرورانده شدن دختران، در خانواده بنا نهاده میشود. دخترانی که در خانواده شاهد عدم مشارکت مادران خود در تصمیمگیریها و مسائل مهم هستند، ریسکپذیری و شیوه صحیح تصمیمگیری را یاد نمیگیرند.
حال این دختران بزرگ شده و تحصیلات دانشگاهی را به اتمام میرسانند و میخواهند در محیطهایی که اغلب کارفرمایان مرد هستند، شروع به کار کنند؛ ولی مردان به علت وجود ترجیح برای استخدام زنان، شانس استخدام بسیار بالاتری دارند و روشن است که این چرخه انتقال قدرت از مرد به مرد بدون اجرای سیاستگذاریهای خاص، شکسته نمیشود. جمعیت بالای فارغالتحصیل دانشگاهی دختران که خانهنشین شدهاند ضررهای اقتصادی فراوانی را به کشور وارد کردهاند. از طرف دیگر دخترانی که در خانواده آموزش دیدهاند از ابتدا به این درک رسیدهاند که مسوولیت تامین مالی بر دوش پدر است بنابراین در زندگی خود، برای پذیرش مسوولیت مالی کوتاهی میکنند. این بیمیلی زنان به کسب درآمد در پایین بودن نرخ اشتغال آنها بیتاثیر نیست.
در زمینه پایین بودن اعتماد به نفس زنان و رابطه آن با ارتقای شغلی نیز مطالعات زیادی انجام شده و در مناطقی که زنان از اعتماد به نفس پایینتری برخوردار هستند، جاهطلبی کمتری برای ارتقای شغلی از خود نشان دادهاند. بنابراین در سطوح مدیریتی، زنان کمتری وجود دارند. در اینجا نیز چرخه بازتولید تبعیض همچنان ادامهدار خواهد بود در نتیجه، زنان به مشاغل سطح پایین با درآمد کمتر نسبت به مردان راضی میشوند.
اشاره به این نکته نیز ضروری است که متعاقب با گزارش ارائهشده خانم مولاوردی، هیات دولت اولویت حمایت از زنان سرپرست خانوار و زنان در معرض آسیبهای اجتماعی را جزو محورهای مورد تاکید قرار داده است. اما به این واقعیت باید توجه کرد که وقتی جامعه و بازار کار، پذیرای زنان نباشد چه تفاوتی دارد که آن زن سرپرست خانواده باشد یا خیر. رسیدن به این مهم که توانمندسازی این گروه از زنان صورت گیرد، بدون داشتن برنامه منسجم جهت توانمندسازی تمامی زنان کشور امکانپذیر نیست.
در اینجا مجدداً لزوم داشتن برنامههای قابل اقدام و عمل در این زمینه تکرار میشود. به عنوان مثال در کشورهایی که یارانههای دولتی به خانوار تعلق میگیرد، عمدتاً دریافتکنندگان، زنان هستند. کمکهای تحصیلی که به دختران داده میشود به علت وجود احتمال بیشتر برای ترک تحصیل دختران، بیشتر از پسران است. اینها نمونههای بسیار کوچک ولی بسیار اثرگذار به لحاظ فرهنگی هستند و آموزههای مثبتی را برای جامعه به دنبال دارند. در نمونه دیگر معرفی هشت زن در کابینه دولت جدید امارات نیز بیسابقه و گامی برای برقراری تبعیض مثبت بوده است. در امارات شاید گزینههای برتری از این زنان جوان جهت تصدی پستهای وزارت وجود داشته، ولی با هدف ارائه الگوی مثبت از توانمندی زنان این کار صورت گرفته است و قطعاً در افزایش مشارکت زنان و پیشرفتهای حرفهای آنان در آینده آن کشور بسیار اثرگذار خواهد بود.
برای جمعبندی این موضوع، میتوان گفت ریشه مشکلات زنان وجود نگاه تبعیضآمیز نسبت به زن در جامعه ایرانی است. از این نگاه تبعیضآمیز و تحقیرآمیز حتی معاون محترم امور زنان نیز بینصیب نبوده و شاهد مشکلات و بیاحترامیهای عدیدهای که در سال گذشته بر ایشان روا شد، بودهایم. در این شرایط، تحقیقات و پژوهشهای صورت گرفته، برقراری یکسری تبعیض جنسیتی مثبت برای توانمندسازی زنان و افزایش میزان اعتماد به نفس آنها را توصیه کردهاند. در ایران نیز شاید تنها راه آغاز رفع مشکلات زنان، تغییراتی مشهود در بدنه قدرت به نفع زنان است. دولت در یک سال باقیمانده میتواند با شناسایی زنان توانمند در وزارتخانهها و دستگاههای ذیربط و برنامهریزی برای ارتقای آنها در زمان باقیمانده و آماده ساختن آنها برای تصدی مسوولیتهای بالاتر، گامی عملی برای رفع نابرابری جنسیتی بردارد. باور اینکه هیچ کدام از وزارتخانهها زنان شاغلی ندارند که توانایی ارتقا تا بالاترین سطح مدیریتی یا حتی تصدی وزارت را داشته باشند، دشوار است.
دیدگاه تان را بنویسید