آیا نرخ بهره بسیار پایین روی رشد اثرگذار است؟
سیاست غیرمتعارف
یکی از پایهایترین مباحثی که در هر دوره ابتدایی اقتصادی تدریس میشود، این اصل است که میگوید: کاهش نرخ بهره با فرض ثبات سایر شرایط، باعثافزایش سرمایهگذاری میشود.
یکی از پایهایترین مباحثی که در هر دوره ابتدایی اقتصادی تدریس میشود، این اصل است که میگوید: کاهش نرخ بهره با فرض ثبات سایر شرایط، باعث افزایش سرمایهگذاری میشود. اما حالا و بعد از سالها تجربه نرخ بهرهای نزدیک به صفر، که تنها باعث افزایش ملایمی در سرمایهگذاری شده است، کم نیستند اقتصاددانانی که کاملاً خلاف این ادعا را مطرح میکنند.
در روز 26 اکتبر، مایکل اسپنس و کوین وارش، که هر دو از دانشگاه استنفورد هستند، در سرمقاله والاستریت ژورنال ادعا کردند برنامه سه تریلیون دلاری فدرال رزرو برای خرید اوراق قرضه، که قرار بود باعث کاهش نرخ بهره بلندمدت و در نتیجه افزایش توان قدرت قرضگیری بنگاهها شود، در واقع سرمایهگذاری در بخش تجاری و کسب و کار را کاهش داده است. نویسندگان عقیده دارند سیاستهای غیرمتعارف بانک مرکزی ایالاتمتحده برای افزایش عرضه پول، موسوم به سیاستهای تسهیل کمی، باعث میشود داراییها و سرمایهگذاریهای کوتاهمدت مثل اوراق قرضه و سهام، به دلیل افزایش ارزش سرمایه، جذابتر شوند. در نتیجه سرمایه از طرف بخشهای با بهرهوری بالاتر و طولانیمدتتر و واقعی اقتصاد، به سوی این بازارها تغییر جهت میدهد. نتیجه این وضعیت، رشد سرمایهگذاری اندک، بهرهوری پایین و حقوق و دستمزد ثابت است. حداقل یک سرمایهگذار مهم در سطح جهانی، با این استدلال موافق است. هفته گذشته، بیل گراس از بنیانگذاران صندوق اوراق قرضه PIMCO که مسوولیت نظارت بر سرمایهای 4 /14 میلیارددلاری در سرمایهگذاری JANUS را بر عهده دارد در گزارش چشمانداز سرمایهگذاری در ماه نوامبر
خود نوشت: نرخ بهره پایین، باعث ایجاد اتصالات و دورههای کوتاه در بازارهای مالی شده و در نهایت مانع از کارکرد درست سرمایهداری میشوند. به گفته آقای گراس، سیاستهای پولی انبساطی فدرال رزرو، نرخ بهره بلندمدت را کاهش داده و باعث کم شدن شیب منحنی بازده (که نشاندهنده تفاوت بازده کوتاه و بلندمدت بدهیهای دولت است) شده است. این وضعیت حاشیه سود بانکها را کاهش داده و در نهایت منجر به سرمایهگذاری کمتر و کاهش رشد اقتصادی خواهد شد. واقعاً نرخ بهره پایین دلیل اصلی مشکلات فعلی اقتصاد است؟ آیا فدرالرزرو، باید به نصیحت آقای گراس عمل کند و با مداخله در بازار اوراق بهادار تفاوت بین بازده کوتاه و بلندمدت را افزایش دهد؟ پاسخ به هر دو سوال «نه» است. اول اینکه نرخ بهره پایین، باعث ایجاد مشکل برای سرمایهگذاری نمیشود. کاهش قیمتها به عنوان یک قانون کلی، باید باعث افزایش (و نه کاهش) تقاضا شود. اعتبارات نیز از این قاعده مستثنی نیستند. دههها تحقیق و بررسی نشان داده با کاهش قیمت سرمایه، میزان سرمایهگذاری افزایش مییابد، همانطور که 80 سال قبل، وقتی جان مینارد کینز مشغول وضع و تهیه این تئوری بود، این وضعیت وجود داشت. همانطور
که جوزف گاگنون، از موسسه پترسون نشان داده است، این میزان اندک مخارج و سرمایهگذاری است که نرخ بهره را پایین نگه داشته است نه بالعکس.
دوم اینکه منحنی بازده در حال حاضر مسطح نیست و حتی اگر زمانی هم این وضعیت وجود داشته است، باز هم تضمین و دلیلی برای دخالت بانک مرکزی وجود ندارد. در حال حاضر تفاوت بین بازده اوراق قرضه 30ساله و سهماهه، حدود سه درصد است. این رقم در ژانویه سال 2010 حدود 6 /4 درصد بوده که بسیار بیشتر از تفاوت منفی 5 /0درصدی ماه مارس سال 2007 بوده است. آقای گراس درست میگوید که گسترش کم، میزان بازگشت سرمایه عده زیادی را کاهش میدهد، اما این به معنی افزایش هزینه قرض گرفتن برای گروه دیگر نیست. مثل آقای گراس، فدرالرزرو هم تمایل دارد نرخ بهره بلندمدت افزایش پیدا کند اما این نهاد منتظر است تا در یک روند طبیعی و به دنبال تغییر رشد اقتصادی، این اتفاق رخ دهد. آن دسته از تحلیلگران بازار که به دنبال جوابی سرراست و ساده برای مسائل اقتصادی جهان هستند، مانند تمام دهههای گذشته بانک مرکزی را هدفی آسان برای انتقاد و بر عهده گرفتن تقصیرها تلقی میکنند. اما واقعیت این است که سطح پایین تقاضای کل، مهمترین مانع بر سر راه سرعت گرفتن رشد اقتصادی است و این مشکل هم، پاسخ آسانی ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید