تاریخ انتشار:
مدیران جهادی چگونه در اقتصاد ایران ظهور کردند؟
ظهور جهادگرایان
انقلابیون به تازگی طعم پیروزی را چشیده بودند.
انقلابیون به تازگی طعم پیروزی را چشیده بودند. هنوز شور انقلاب فرو نکاسته بود... اوایل سال 1358، دولت موقت و شورای انقلاب زمام امور را در دست داشتند. گروهی از صاحبان مناصب دولتی حکومت پهلوی، متواری شده و گروهی دیگر از مدیران نیز برکنار شده بودند. به سرعت باید جایگزینی برای اخراجیها و آنان که خودخواسته دست از کار کشیده بودند، پیدا میشد. سنگر مبارزات اما هنوز برپا بود؛ برای تحکیم انقلاب و مصونیت در برابر تهدیدات خارجی. افزون بر این، هر از گاهی آشوبی در یکی از مناطق کشور به پا میخاست و البته این خلاء مدیریتی نیز میرفت که به چالشی بزرگ تبدیل شود. از یک سو، گروههایی که از سالها قبل، بذر مبارزات را روی بستر نظام سیاسی ایران پاشیده بودند، حالا با پیروزی انقلاب، خود را برای حفاظت از این نهال نورسته، مسوول میدانستند. از دیگر سو، جوانان انقلابی و کسانی که تخصصی در دانشگاهها کسب کرده بودند نیز برای بازیگری در نظام جمهوری اسلامی مهیا شدند. سه راه برای ورود به دولت و توفیق خدمت وجود داشت. یا باید تحصیلکرده داخل و خارج میبودند که جای تحصیلکردگان رژیم قبل را بگیرند یا باید سیاسی میبودند و به احزاب نزدیک یا باید
جهادی میبودند و عملگرا. جهادگران هم اغلب دانشجویانی بودند که پیش از وقوع انقلاب، مبارزات انقلابی را تحت لوای نهضتهای دانشجویی دنبال کرده بودند. به این ترتیب نیروهای جوان و انقلابی گاه با سنین کمتر از 20 سال، رتق و فتق امور را در حوزههای مختلف بر عهده گرفتند. خاستگاه آنها جهاد سازندگی بود که در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ به فرمان امام خمینی (ره) برای رسیدگی به مناطق محروم و دورافتاده ایران تاسیس شد. اندیشه تاسیس جهاد سازندگی، نخستین بار، با عنوان طرح اعزام گروههای ۱۰نفره دانشجویی به مناطق محروم و با پیشنهاد یکی از اعضای هیات علمی دانشکده فنی دانشگاه تهران مطرح شد. سپس، طرح موضوع به رهبر انقلاب ایران امام خمینی(ره) داده شد و او در ۲۷خرداد۱۳۵۸ فرمان تشکیل جهاد را صادر کرد. افرادی همچون شهید بهشتی از حامیان این حرکت مردمی و دانشجویی بودند. اولین گروههای اعزامی را جوانانی سرپرستی کردند که بعدها به ردههای بالای مدیریت در جمهوری اسلامی دست یافتند. گروه اعزامی پلیتکنیک به کردستان را محسن میردامادی و علیاکبر مهرفرد مدیریت کردند. گروه اعزامی دانشگاه صنعتی شریف به گنبد و ترکمنصحرا را حسین شوریده و ابراهیم اصغرزاده
سرپرستی کردند. گروه دانشگاه ملی به سرپرستی عبدالله سیفیکار به خوزستان و مسجد سلیمان اعزام شد. گروه دانشگاه صنعتی اصفهان را محمود حجتی سرپرستی کرد. آنها به شهرکرد رفتند. گروه اعزامی دانشگاه تهران به سرپرستی جواد خیابانی هم به سیستان و بلوچستان رفت. پس از اعزام این گروهها لزوم ایجاد نهضت جهاد سازندگی با مشارکت دانشجویان در کشور احساس شد. این طرح در اردیبهشتماه 1358 در دانشگاههای ایران مورد نظرخواهی قرار گرفت که با موافقت دانشجویان روبهرو شد بنابراین طرح تشکیل نهضت مدون شد و توسط شهید بهشتی به اطلاع امام خمینی رسید. امام خمینی مهلتی یکماهه را برای تشکیل این نهضت در نظر گرفتند و در تاریخ ۲۷ خردادماه ۱۳۵۸ چهار ماه بعد از انقلاب اسلامی فرمان تشکیل جهاد سازندگی را صادر کردند. در ابتدا شهید بهشتی به عنوان نماینده شورای انقلاب در جهاد سازندگی تعیین شد و سپس اکبر ناطقنوری به عنوان نماینده امام و محمدحسین بنیاسدی به عنوان نماینده نخستوزیر و رضا افشار، عباساحمد آخوندی و مجتبی آلادپوش به عنوان اولین شورای مرکزی جهاد سازندگی تعیین شدند و کار خود را آغاز کردند. به نظر میرسد، در نخستین ماهها و حتی سالهای پس از
پیروزی انقلاب، کسانی که از وجاهت کافی برای تصاحب پستهای کلیدی اقتصادی برخوردارند، همان چهرههای آشنا در مبارزات انقلابی هستند. آنگونه که از زمان شکلگیری دولت موقت نیز همین معیار در انتخاب مدیران رعایت شده است. آنگونه که حتی این وجاهت سیاسی چنان بر تخصص افراد ارجحیت مییافت که شخصی مانند «علی اردلان» که یک حقوقدان بود، به عنوان نخستین وزیر دارایی در راس این وزارتخانه قرار گرفت. پس از سقوط دولت موقت و البته عزل بنیصدر، دولت رجایی به روی کار آمد. رجایی ردای وزارت کار را نیز بر تن «علا میرمحمد صادقی» دوخته بود؛ مردی که از اعضای حزب ملل اسلامی بود که در سال ۱۳۴۴ اغلب اعضای آن شناسایی و دستگیر شدند. در میان مدیرانی که مبارزات خود را از روزهای تحصیل در دانشگاه آغاز کرده بودند، میتوان به «محمد تندگویان» نیز اشاره کرد. او که تحصیلات خود را در دانشکده نفت آبادان گذرانده بود در دولت رجایی در راس وزارت نفت قرار گرفت. خاستگاه «حبیبالله عسگراولادی» نیز زمانی که برای نخستینبار به جرگه دولتیها میپیوست، هیاتهای موتلفه بود. او در سال 1360 به عنوان وزیر بازرگانی، همکاری خود را با کابینه «محمدجواد باهنر» آغاز کرد.
یکی دیگر از افرادی که میتواند در ردهبندی قرار گیرد «علینقی خاموشی» است. خاموشی در اسفندماه سال 1357 با صدور فرمان تاسیس بنیاد مستضعفان برای مدیریت اموال مصادره شده به نفع مستضعفان بر مسند این نهاد انقلابی نشست. پیش از پیروزی انقلاب خاموشی و گروهی از بازاریان در کمیته تنظیم اعتصابات فعالیت میکردند که پس از پیروزی انقلاب، سرپرستی اتاق بازرگانی ایران را نیز بر عهده گرفتند. اما دسته دیگری از مدیران نظام جمهوری اسلامی ایران، فنسالارانی هستند که از دانشگاهها به صحنه مدیریتی کشور آمدند. گروهی که دوران تحصیل خود را در دانشگاههای خارج از کشور سپری کرده بودند و آنان که دانشآموخته دانشگاههای داخل کشور بودند. افرادی مانند «سیدمحسن نوربخش» که در سال 1360 به عنوان رئیسکل بانک مرکزی ایران سکان این نهاد را در دست گرفت و در سالهای 1368 تا 1372 عهدهدار تصدی وزارت اقتصاد شد. یا «حسین کاظم پوراردبیلی» که در سال 1359 و در دولت شهید رجایی کلید دروازههای تجاری ایران را در دست گرفت. در این فهرست نام «محمد طبیبیان» نیز به چشم میخورد؛ کسی که از سال 1360 به سازمان برنامه و بودجه رفت و در تدوین تعدادی از برنامههای
توسعهای نیز نقش پررنگی داشت. در این میان میتوان به «مسعود روغنیزنجانی» اشاره کرد؛ رئیس سازمان برنامه و بودجه در سالهای بحرانی جنگ که نگاهی هم در توسعه آموزشی علوم اقتصادی در ایران داشت، او در سال 1368 به همراه چهرههای تکنوکرات دیگر نظیر «محمد طبیبیان» و «علینقی مشایخی» موسسه عالی آموزش و پژوهش در برنامهریزی و توسعه را نیز پایهریزی کرد.
طیف جهادگران
در کنار احزاب و دانشگاهها، پایگاه دیگری به نام «جهاد سازندگی» نیز قرار دارد که مدیران بسیاری را به نظام جمهوری اسلامی ایران تحویل داده است؛ البته مرزبندی مشخصی میان این سه نیست. چه بسیار مدیرانی که هم سابقه فعالیتهای حزبی پیش از انقلاب را دارا بودند و هم عنوان دانشجو را بر پیشانی داشتند و سپس جهاد سازندگی را نمایندگی کردهاند. اما تردیدی نیست که این وجه از کارکرد جهاد سازندگی برای بسیاری از ایرانیانی که تنها تصاویری از فعالیتهای عمرانی جهادیها را در ذهن دارند، پوشیده مانده است. اما این نهاد نیز بخشی از نیروهای مورد نیاز حاکمیت را تامین کرده است. مدیرانی که از دانشگاه وارد جهاد شدند و از جهاد به بدنه اجرایی کشور راه یافتند، مدیرانی در سطوح میانی تا وزیر و رئیسجمهوری. آنگونه که گفته میشود «محمود احمدینژاد» نیز جزو همان گروههای 10نفره دانشجویی است که برای مدیریت مناطق محروم و دورافتاده به روستاها اعزام شد. «داوود دانشجعفری» کسی که در دولت نهم پا به عرصه مدیریتی گذاشت و بر کرسی وزارت اقتصاد تکیه زد نیز یک جهادی است. «عباس آخوندی» وزیر مسکن و شهرسازی دولت دوم هاشمیرفسنجانی، «محمود حجتی» وزیر کشاورزی دولت دوم «سیدمحمد خاتمی» و «محمود اسکندری» وزیر جهاد کشاورزی و «محمد سعیدیکیا» وزیر مسکن دولت نهم نیز سابقه فعالیت در جهاد را دارا هستند. البته این نهاد برای تربیت کارگزاران دولتی تاسیس نشده بود. هدف نخست، کنترل بحرانها منطقهای پس از پیروزی انقلاب بود که در سیر تکاملی خود رفع محرومیت از روستاها و توسعه روستایی را نیز در دستور کار قرار داد. در جنگ نیز مهندسی رزمی را بر عهده گرفت. در دوران جنگ نیز بخشی از نیروهای فعال در جهاد سازندگی در بخشهای مختلف به کار دعوت شدند. اما پس از پایان پذیرفتن جنگ بود که راه آنان برای ورود به سطوح بالای مدیریتی نظیر وزارت باز میشود. تربیت نیروی انسانی البته یکی از کارکردهای جهاد بهشمار میآید. این نهاد در سال 1362 که به یک وزارتخانه تبدیل شد تا سال 1379 که در وزارت کشاورزی ادغام شد، به امور عمرانی و کشاورزی در روستاها نیز پرداخت. 27 خردادماه سالروز تاسیس جهاد است و تجارت فردا قصد دارد در این پرونده تجربه جهاد سازندگی و کارکردهای آن را مورد واکاوی قرار دهد.
طیف جهادگران
در کنار احزاب و دانشگاهها، پایگاه دیگری به نام «جهاد سازندگی» نیز قرار دارد که مدیران بسیاری را به نظام جمهوری اسلامی ایران تحویل داده است؛ البته مرزبندی مشخصی میان این سه نیست. چه بسیار مدیرانی که هم سابقه فعالیتهای حزبی پیش از انقلاب را دارا بودند و هم عنوان دانشجو را بر پیشانی داشتند و سپس جهاد سازندگی را نمایندگی کردهاند. اما تردیدی نیست که این وجه از کارکرد جهاد سازندگی برای بسیاری از ایرانیانی که تنها تصاویری از فعالیتهای عمرانی جهادیها را در ذهن دارند، پوشیده مانده است. اما این نهاد نیز بخشی از نیروهای مورد نیاز حاکمیت را تامین کرده است. مدیرانی که از دانشگاه وارد جهاد شدند و از جهاد به بدنه اجرایی کشور راه یافتند، مدیرانی در سطوح میانی تا وزیر و رئیسجمهوری. آنگونه که گفته میشود «محمود احمدینژاد» نیز جزو همان گروههای 10نفره دانشجویی است که برای مدیریت مناطق محروم و دورافتاده به روستاها اعزام شد. «داوود دانشجعفری» کسی که در دولت نهم پا به عرصه مدیریتی گذاشت و بر کرسی وزارت اقتصاد تکیه زد نیز یک جهادی است. «عباس آخوندی» وزیر مسکن و شهرسازی دولت دوم هاشمیرفسنجانی، «محمود حجتی» وزیر کشاورزی دولت دوم «سیدمحمد خاتمی» و «محمود اسکندری» وزیر جهاد کشاورزی و «محمد سعیدیکیا» وزیر مسکن دولت نهم نیز سابقه فعالیت در جهاد را دارا هستند. البته این نهاد برای تربیت کارگزاران دولتی تاسیس نشده بود. هدف نخست، کنترل بحرانها منطقهای پس از پیروزی انقلاب بود که در سیر تکاملی خود رفع محرومیت از روستاها و توسعه روستایی را نیز در دستور کار قرار داد. در جنگ نیز مهندسی رزمی را بر عهده گرفت. در دوران جنگ نیز بخشی از نیروهای فعال در جهاد سازندگی در بخشهای مختلف به کار دعوت شدند. اما پس از پایان پذیرفتن جنگ بود که راه آنان برای ورود به سطوح بالای مدیریتی نظیر وزارت باز میشود. تربیت نیروی انسانی البته یکی از کارکردهای جهاد بهشمار میآید. این نهاد در سال 1362 که به یک وزارتخانه تبدیل شد تا سال 1379 که در وزارت کشاورزی ادغام شد، به امور عمرانی و کشاورزی در روستاها نیز پرداخت. 27 خردادماه سالروز تاسیس جهاد است و تجارت فردا قصد دارد در این پرونده تجربه جهاد سازندگی و کارکردهای آن را مورد واکاوی قرار دهد.
دیدگاه تان را بنویسید