زمینه فعالیت جهاد سازندگی در سالهای نخست آن، به عمران، خدماترسانی و آموزشهای فنی منحصر بود، ولی بنا به ضرورت و مقتضیات جامعه، مسوولیتهای جهاد دائماً در حال تغییر و تحول بود و رسیدگی به اموری چون امور فرهنگی، بهداشت و اشتغال را نیز بر عهده گرفت.
فاطمه پاسبان / اقتصاددان و عضو هیات علمی موسسه تحقیقات روستایی
زمینه فعالیت جهاد سازندگی در سالهای نخست آن، به عمران، خدماترسانی و آموزشهای فنی منحصر بود، ولی بنا به ضرورت و مقتضیات جامعه، مسوولیتهای جهاد دائماً در حال تغییر و تحول بود و رسیدگی به اموری چون امور فرهنگی، بهداشت و اشتغال را نیز بر عهده گرفت. دامنه و حدود و ثغور فعالیتهای جهاد سازندگی (در قالب یک نهاد مردمی یا وزارتخانه دولتی) به نوع نگرش و بینش حاکمیت و سیاستگذاران در خصوص مبانی و اندیشه توسعه روستایی در ایران برمیگردد. لازم به ذکر است که گاهی هیچ استراتژی توسعه روستایی برای ایران و روستاهای آن وجود نداشته است. در وهله نخست هدف جهاد رفع محرومیت با تاکید اصلی بر نواحی دوردست روستایی بود. پروژههایی مانند ساختن راه، مدرسه، حمام عمومی، گذرگاه، سدهای کوچک و برقرسانی در این دوره مورد تاکید قرار گرفتند. در این دوره در برنامههای توسعه، هیچ استراتژیای برای آینده یا برنامهای برای فعالیتهای توسعه روستایی وجود نداشت. بیشتر هدف تامین درخواست روستاییان و نیازهای اولیه بحق آنان بود به طوری که شرایط زندگی روستاییان بهبود یابد. اینکه حق یک ایرانی است که به حداقل امکانات رفاهی و بهداشتی دسترسی داشته باشد
. در این خصوص آمار و ارقام نشان میدهد جهاد در این خصوص موفق عمل کرده و با بسیج نیروهای فعال و جوان و مشارکت روستاییان توانسته درصد عمدهای از جمعیت روستایی را از امکانات و تسهیلات زندگی برخوردار کند. مقایسه ارقام مربوط به میزان فعالیتهای زیربنایی انجامشده قبل و بعد از انقلاب تفاوت فاحشی را نمایان میسازد که بیانگر موفقیت نسبی جهاد در این خصوص است. به طوری که بانک جهانی (1994) آن را نشانهای از توفیق فعالیتهای توسعه روستایی جهاد تلقی میکند و در گزارش خود بیان میکند «دستاوردهای فیزیکی قابل ملاحظه است. مشارکت عامه در سازندگی و نگهداری، گویای ارتباطی مفید بین واقعیت اقتصادی و مسوولیتپذیری است. ارتباط برنامه عمران با فعالیتهای ترویجی و مشارکت عامه و همچنین با ساختار شوراهای اسلامی روستاها ارتباطی مفید است». با گذشت زمان و تغییر و تحول اقتصادی و اجتماعی در ایران، دغدغههای جدیدی در مناطق روستایی کشور شکل گرفت؛ مسائلی همچون مهاجرت، اشتغال، فقر روستایی، تفاوت درآمد شهر با روستا، جاذبههای شهری و بسیاری عوامل دیگر که قبلاً به دلیل نبود راهبرد و استراتژی توسعه روستایی دیده نشده بود. تجربه گذشته عمران روستایی
این موضوع را دیکته کرد که پروژههای منحصر به فرد و مجزا مانند ساختن راه، برقرسانی و امثالهم برای توسعه روستایی کفایت نمیکند و لازم است به مسائل اقتصادی و اجتماعی از قبیل درآمد، اشتغال، فقر، محرومیت، انزوا و مهاجرت در قالب یک سیستم بها داده شود. با این حال و مشاهده تغییر و تحول در روستاهای کشور باز هم تاکنون هنوز راهبرد توسعه روستایی که همهجانبه و سیستمی در قالب یک الگو و راهبرد مشخص عمران روستایی در کنار مقولههایی مانند اشتغال، درآمد، فقرزدایی، ایجاد جاذبه در روستا، توسعه فرصتهای شغلی کشاورزی و غیرکشاورزی را ببیند اجرا نشده است. موضوع دیگر در خصوص ناکامی توسعه روستایی در ایران فقدان برنامهریزیهای هماهنگ در خصوص نهادها و سازمانهایی است که به طور موازی در روستاها مشغول به فعالیت هستند. جهاد سازندگی همراه با وزارت آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، وزارت کشاورزی، استانداری و سایر نهادهایی که به نوعی بخشی از نیازهای جامعه روستایی را تامین میکنند به دلیل نبود استراتژی توسعه روستایی و تعهد و الزام همه نهادها و سازمانها به آن باعث عدم موفقیت نسبی توسعه روستایی در ایران شده است. زیرا هر سازمان و نهادی فارغ
از توسعه روستایی در پی انجام وظایف سازمانی خود بوده که عملاً از بعد سازمانی موفق بوده اما از بعد توسعه همهجانبه روستایی موفقیتی به دنبال نداشته است. در همین رابطه به دلیل نبود همین استراتژی با عدم انطباق بخشی از فعالیتها با برنامهها و نیازهای اساسی جامعه روستایی در زمان خودش مواجه بوده است. نکته آخر اینکه گاه مشاهده میشود که آمار و ارقامی مورد اشاره قرار میگیرد که بابت عمران روستایی، جهاد سازندگی مبالغی را هزینه کرده که نتیجه آن توسعه روستایی را به همراه نداشته است. به نظر نویسنده چهار سوال اساسی بدون جواب در این مقایسههای آماری دیده نشده که نیازمند تحلیل علمی و پاسخگویی به آن است. سوال اول: آیا جهاد سازندگی طبق وظایفی که به آن محول شده با توجه به شرایط زمانی خودش، امور محوله را سر و سامان نداده است؟ عملکرد آماری آن از نظر اقتصادی توجیه ندارد؟ سوال دوم: آیا فقر، بیکاری و درآمد پایین در حال حاضر مساله اصلی مناطق روستایی است؟ آیا مناطق شهری ما دچار این مشکلات نیستند؟ یا اینکه ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران نیازمند اصلاح و تغییر است تا دغدغههای موجود کاهش یابد؟ سوال سوم: آیا نمیشود این گونه تحلیلها را
به سایر وزارتخانهها و سازمانها نیز تسری بخشید؟ نمیتوان به عنوان نمونه آمار و ارقام بودجه وزارت بهداشت در خصوص خانههای بهداشت و برنامههای بهداشتی را ارائه داد و بعد گفت در حال حاضر روستاییان ایران از سرانههای بهداشتی و استانداردهای بهداشتی جهانی کمتری برخوردارند پس بنابراین وزارت بهداشت موفق نبوده است؟ آیا در حال حاضر که من و شما از عهده تامین هزینه سبد غذایی استاندارد و یا مراقبتهای بهداشتی برنمیآییم مقصر وزارت بهداشت و درمان است یا اندازه جیب ما؟ که این کوچکتر شدن اندازه جیب ما برمیگردد به سیاستهای اقتصادی کلان کشور و سیستمی نگاه نکردن به موضوع. سوال چهارم: سهم هر روستایی از رشد اقتصادی کشور چقدر است؟ آیا به عدالت سهم او داده شده است؟ اگر عدالت اجتماعی برقرار میشد و سهم هر روستایی از رشد اقتصادی به او داده میشد آیا همین مشکلات در روستاهای کشور با این شدت وجود داشت؟ یعنی الان میتوان ادعا کرد به روستاها بیش از سهم خودشان از رشد اعتبار تزریق شده است؟ به نظر میرسد برای ارزیابی عدم موفقیت توسعه روستایی با یک دید جامعنگر و سیستمی باید نگریست؛ از الگوی مفهومی تعریفشده در ایران تا نوع عمل و اجرا
در روستا گرفته تا سیاستهای اقتصادی و اجتماعی کلان تا شرایط جهانی دیده شود تا بتوان راهکاری مناسب برای کاهش مشکلات موجود ارائه داد و در مسیر توسعه قرار گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید